از : نوید
عنوان : اگر می شد یا نمی شد؟
خدا می داند که اگر شاه می ماند و سیاست فضای باز کارتری نمی آمد، شاه چه به روزگار مردم می آورد؟ اگر می توانست حمام خونش را هم براه می انداخت، منتهی نشد یا دیر جنبید. نشنیده اید که سران ارتش شاه چقدر عصه می خورند که چرا در به رگبار بستن شورشیان دستشان بحد کافی باز نبوده؟ شاه اگر اجازه می گرفت سراسر ایران را هفده شهریور می کرد، مشکل این بود که نظر ارباب چیز دیگری بود.
اگر خمینی هم نمی آمد، باز هم انقلاب می شد، اگر برگردیم به آن زمان باز هم مردم انقلاب می کردند.
۷۴۰۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۷
|
از : نوید
عنوان : حرف نویسنده را چرا تحریف می کنید؟
آقای یا خانم ایرانی، لطفن حرفهای نویسنده را تحریف نکنید.
بیات زاده انقلاب اسلامی را با انقلاب فرانسه مقایسه نکرد، بلکه انقلاب ۵۷ را که در برگیرنده ی خواستهای مترقی مردم ایران (کارگران/ کارگران شرکت نفت، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، ملیت های زیر ستم ) بود با انقلاب فرانسه مقایسه کرد.
شما از آنجا که هیچ ارزشی برای قیام ضداستبدادی مردم علیه شاه و خواستهای دمکراتیک آن قائل نیستید این را به نام انقلاب اسلامی تمام می کنید. نیروهای خمینی در مقطعی از این قیام سوار انقلاب شدند و آن را به شکست کشاندند. دلایل آن هم جای بحث دارد. تنها یکی از دلایل آن هم می تواند پشت کردن نیروهایی باشد که به عنوان دمکرات و آزادیخواه در صحنه بودند، و بعد یا به مردم خیانت کردند و به جبهه شاه پیوستند (مانند بختیار) و یا رفتند زیر قبای ملا . این است تحلیل بیات زاده و بسیاری دیگر که اصلا با شما هم نظر نیستند.
۷۴۰۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ایرانی
عنوان : آقای بیات زاده، ایکاش به ایران می آمدید
برای پاسخگویی به مطالب نوشته شده توسط منصور بیات زاده ابتدا باید یک مسئله را مشخص کرد و این مسئله چیزی نیست مگر شناسایی ماهیت واقعی جنبش مصدقیسم از جمله گروه "سوسیالیستهای مصدقی" به رهبری منصور بیات زاده.
من چندین بار سایت این سازمان کوچک سیاسی را دیده ام و بر این باور هستم که سوسیالیستهای مصدقی، پیش از آنکه یک سازمان معتقد به دموکراسی و حقوق بشر باشد، یک سازمان انقلابی و معتقد به یک ایدئولوژی خاص است که طبیعتاً حضور دیگران را بر نمیتابد. من بر این باور هستم که فردپرستی و کیش شخصیت از ویژگیهای افراد و گروههایی است که نمیتوانند خود را با واقعیتهای جامعه امروز ما تطابق بخشند. صرف نظر از هر توجیهی که بیات زاده و دوستانش ارائه دهند، عنوان "سوسیالیستهای مصدقی" نشان از گرایش این افراد به فردپرستی و کیش شخصیت دارد و این بلایی است که در فرهنگ ما ایرانیان به شدت نهادینه شده. کسی که محمد مصدق را بُت خود دانست نمیتواند نسبت به او برخوردی واقع بینانه داشته باشد. آیا تابحال شنیده اید که یک سازمان هندی بطور رسمی خود را "گاندیی" بنامد؟ آیا دیده اید که یک سازمان پاکستانی و یا فلسطینی و یا آفریقایی خود را بطور رسمی "بوتویی" و "عرفاتی" و "مندلایی" بنامند؟ آیا براستی جای تأسف نیست که یک گروه به اصطلاح روشنفکر به طور رسمی و نهادینه چنین آشکار از بت سازی و کیش شخصیت حمایت کند؟
مطالب مندرج از جانب منصور بیات زاده بسیار طولانی و در عین حال ناهمگون است. مقاله ایشان بیشتر شبیه بحثهای سیاسی است که در محافل خانوادگی رواج دارد. ایشان برای به کرسی نشاندن فرمایشاتشان از هر دری سخنی میگوید و فقط و فقط به آن بخش از واقعیات توجه دارد که میتواند به اصطلاح "درستی" حرف او را ثابت کند. منصور بیات زاده به عنوان یک انسان آزاد است هر چه را که دوست دارد بپسندد و هر چه را که ناثواب میداند رد کند. ولی او حق ندارد که بدون در نظر گرفتن رویدادهای ۳۰ سال گذشته همچنان واقعیات موجود جامعه را منکر شود. بیات زاده در تایید انقلاب اسلامی آن را با انقلاب فرانسه مقایسه میکند و آن را به عنوان "تلنگری" برای جامعه مورد تأیید قرار میدهد. به نظر من این یکی از غیر مسئولانه ترین اظهار نظرهایی است که یک فرد میتواند بکند. من فلسفه بافیهای آقای بیات زاده در مورد نتایج مثبت این "تلنگر" را نمیبینم، ولی فقر و بدبختی و سنگسار و قطع دست و پا و اعدام نوجوانان در ملاء عام و اعتیاد (از برکت "تلنگر" مورد حمایت آقای بیات زاده ایران بیش از ۳ میلیون معتاد به هرویین دارد که این بیشترین میزان هرویینی در یک کشور است) و فحشا را میبینم. از برکت "تلنگر" مورد حمایت آقای بیات زاده و دیگر مصدقیستها، در ایران رژیمی پابرجاست که بطور آشکار و نهادینه زن را انسان حساب نمیکند و این همان روشی است که در آفریقای جنوبی و رودزیا در مورد سیاهان اعمال میشد. اگر براستی باید از هر رویدادی به عنوان "تلنگر" مثبت در جامعه یاد کرد، پس باید روی کار آمدن فاشیزم در آلمان و یا روی کار آمدن طالبان در افغانستان زا نیز به عنوان تحولاتی مثبت در این کشورهای در نظر داشت.
مشکلی که منصور بیاتزاده و دیگر مصدقیستهای افراطی در مورد روانشاد بختیار دارند آن است که او تیزهوشانه دست خمینی و دیگر نیروهای فاشیست مذهبی را خواند و به همین دلیل نیز راه خود را از آنان جدا کرد. آقای بیاتزاده بسیار کینه توزانه و عصبی هر آنچه که از دهنش در میآید نثار محمد رضا پهلوی میکند، ولی کوچکترین اظهار تأسفی از همکاری و همفکری و شراکت مصدقیستها با خمینی نمیکند. آقای بیات زاده منکر این واقعیت میشود که علی رغم محبوبیت خمینی در بین توده های مردم، او حتی نمیتوانست یک روز رژیمش را بدون کمک مصدقیستها اداره کند. او و دیگر آخوندها در نهایت زیرکی ابتدا زمام امور را به نیروهای مصدقی دادند تا خودشان کم کم جای پایی در قدرت پیدا کنند و وقتی در اینکار جا افتادند، براحتی آقایان "ناسیونالیست و دموکرات" مصدقی را از قدرت بیرون انداختند. من نمیدانم که معیارهای آقای بیات زاده برای ارزش گذاری بر یک رویداد تاریخی چیست. برای من نتیجه و دست آوردهای یک رویداد میزان ارزش آن را برای فرد و یا یک جامعه تعیین میکند. متاسفانه آقای بیات زاده به ایران قدم رنجه نمیفرمایند تا ببینند که این "تلنگر" مثبتشان چه فجایعی را به جامعه ایرانی ارزانی داشته. تمام این مسائل را روانشاد بختیار در کمال درایت و زیرکی پیش بینی کرده بود. عملکرد بختیار در طول دوران کوتاه نخست وزیریش در تضاد کامل با عملکرد رژیم شاه در طول ۲۵ سال آخر حکومتش بود و هر آنکس که بختیار را ادامه دهنده راه محمد رضا پهلوی قلمداد کند دروغی آشکار تحویل شنوندگانش داده. ما هیچ نیازی به این "تلنگر" آقای بیات زاده برای رسیدن به آزادی و دموکراسی نداشتیم. ادامه سیاستهای بختیار اجرای اهداف جنبش مردم ایران را تضمین میکرد، بدون آنکه کشور بدست نیروهای فاشیست اسلامی افتد. شاپور بختیار نشانگر بی اساس بودن ادعاهای نیروهای مصدقیست است که همواره ادعا میکنند که ناسیونالیست و دموکرات هستند در حالیکه عملکرد آنها نشان از چیز دیگری دارد. البته لازم به توضیح است که بسیاری از هواداران صادق مرحوم مصدق در جبهه ملی اروپا و آمریکا راه خود را از امثال اقای بیات زاده و دوستانشان جدا کرده اند و آشکارا عملکرد جبهه ملی چهارم را در قبال روانشاد بختیار به زیر سوال میبرند.
آقای بیات زاده، ایکاش به ایران می آمدید و از نزدیک میدید که نسل جوان کشور چه احترامی برای روانشاد بختیار قائل است و چقدر عملکرد شما و نسل شما را در حمایت از خمینی مورد انتقاد قرار میدهد.
۷۴۰۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۷
|
از : هومن دبیری
عنوان : مردئم قیم نمی خواهند !
هرکس می تواند انقلاب ۵۷ را به هر نحوی که مایل ست تحلیل نماید.اما باید دید کدام تحلیل به «حقیقت زمان » نزدیک تر ست.«حقیقت زمان» به مجموعه ی فعل وانفعالات واقعی و موثر در سالهای قبل از انقلاب اطلاق میشود که هنوز بخش عمده ای از آنها روشن نشده ست .نویسنده ی این سطور اصلا ادعا، صلاحیت و بضاعت پرداختن به آن رویداد عظیم تاریخی را ندارد. اما به عنوان یک منقد رژیم گذشته و هوادار انقلاب می توانم صمیمانه چند نکته را مختصر ابراز نمایم.
ـ درست اینست که بعضی از فرهیختگان ایران که منتقد رزیم شاه هم بودند ، نسبت به پیامد های قدرت گرفتن روحانیون در قبل از انقلاب هشدار دادند ـ از جمله دکتر مصطفی رحیمی ـ ولی متاسفانه تمام امکانات رسانه ای خارجی و داخلی در جهت تحقق یک «هدف» استراتژیک بودند. مردم و گروههای مخالف نمی توانستند یا نمی خواستند به گفتمان سیاسی اهمیت دهند این روحیه از بدآموزی های فرهنگی و تاریخی نشات گرفته بود.بهر جهت صداهای مصلحت اندیش شنیده نشدند !
ـ حتی آن فرهیختگان دلسوز نمی دانستند، که عمق فاجعه ی بقدرت رسیدن روحانیون وحشتناکتر از آن حد بود که متصور میشد. هیچ کس پیش بینی نمیکرد که عقب مانده ترین نیروهای اجتماعی توسط روحانیون علیه دگراندیشان «بسیج» خواهند شد. بیاد داشته باشیم که احیا و تغییر قانون اساسی مشروطه در دستور انقلاب بود و هنوز هم هست !
ـ با تمام فجایع وحشتناک و خانمان برانداز که در این ۳۰ سال بر مردم «نازل» شده فقط یک نکته میتواند امیدوارکننده باشد.انقلاب با حذف تمام فشار های سیستماتیک و مداوم رژیم شاه، این امکان را بوجود آورد که میلیونها ایرانی که سالها تحت حکومت سفاک شاه بودند، وارد صحنه دادخواهی شوند. خمینی و ذینفعان ... و جلادانش با تمام سفاکی نتوانستند و نمی توانند مردم را خانه نشین نمایند.
ـ صحنه سیاسی داخل ایران بکلی با بحث های تکراری خارج از کشور بیگانه ست
میلیونها نیروی بالنده که برای ساختن ایرانی آزاد و آباد در برابر عقب مانده ترین نیروهای قرون وسطائی برای کسب حقوق شهروندی پیکار می نمایند.تاریخ را خوب می شناسند.اگر حقوق شهروندی مبتنی بر قانون اساسی مشروطه ایران و یا بخشی از منشور حقوق بشر در ایران زمان شاه و امروز رعایت میشد مسلما وضع بمراتب از امروز بهتر می بود.
ـ نیروهای طرفدار بقدرت رساندن حکومت پادشاهی و نیروهای وابسته به حکومت مذهبی ایران علاقه ای ندارند که مردم در تعیین سرنوشت خود شرکت داشته باشندو برای توسعه جامعه مدنی بکوشند . شاه اللهی ها با اشاره به فجایع خمینی و میراث خوارانش قیافه ی حق بجانب میگیرند و خودشان، خود را « تبرئه » می نمایند. حکومت ولایت فقیه هم هنوز بعداز ۳۰ سال با وقاحت عامل بدبختی ها را به رژیم گذشته و «ضد انقلاب» نسبت می دهند
ـ غم انگیز ترین موضوع، اما ، تشتت نیروهای منقد و مخالف حکومت ارتجاعی مذهبی می باشدکه هنوز نتوانسته اند حول اساسی ترین خواسته های مردم داخل ایران به تفاهم و همکاری لازم برسند.تا زمانیکه ، ده ها سازمان وابسته به نیروهای ملی ، دموکرات وچپ نتوانند بر پراکندگی های بی مورد و بحث های غیر سازنده فائق آیند.تا این معضل حل نشود انرژی ها بسود بقای ارتجاع هدر خواهد رفت.
ـ دو نیروی ارتجاعی خواهان بازگشت پادشاهی و حکومت ولایت فقیه در داخل و خارج زمینه سیاسی را برای ادامه ی سیاست ها قیم مابانه ی خود غیر قابل تحملتر خواهندشد.
۷٣۹۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۷
|
از : بینام
عنوان : بختیار
طرفداری از بختیاری که ۱۸سال پیش به قتل رسیده آب و نانی برای کسی ندارد که ایشان اینقدر از آن ناراحت شده است. اگر مصدقیهایی مثل شما هم طرف بختیار را میگرفتند و با امام بیعت نمیکردند شاید وضعی بهتر از این داشتیم و نگران آینده سیاه آن مملکت آخوند زده نبودیم.
هر چندکه گویا ۳۰ حکومت آخوندی هم باعث تحولی در شما نشده!
۷٣۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۷
|
از : علوی
عنوان : شما چه کردید؟
آنچه که شاه و بختیار و خمینی با ایران و برای ایران کردند همه معلوم است. باید پرسید که شما سوسیالیست های مصدقی برای ایران چه کردید؟
چقدر ساده است که کنار گود بنشینید و لنگش کن بکویید. ایراد و اعتراض به همه چیز و همه کس و همه کار -کار اسانی است ولی شما چه گلی به سر ملت ایران زده اید. ؟
واقعا هیچ فکر کرده اید که بجای این همه منفی بافی و ضجه ومویه کردن (عزاداری سیاسی) کار مثبتی برای حال حاضر-برای رفع درد و اضطراب مردمی که گرفتار این هیولاهای خونخوار شده اند بکنید.
آقای بیات زاده
کهنه قباله های بیات! شده را پاره کنید. حداقل از نسل جوان داخل و خارج یاد بگیرید که فکر امروز و فردای ایران هستند. نه سینه زنی و روضه خوانی سیاسی ۳۰ سال پیش
بس است دیگر- بس است
۷٣۷۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۷
|
از : مریم آرامیان
عنوان : برای آقای دکتر منصور بیات زاده
سلام
نوشته شما طولانی بود اما من با دقت خوندم و برای من جالب بود، چون از چیزایی که من نمیدونستم نوشته بودید ، بیشتر نویسنده ها نوشته هاشون رو جوری می نویسند که انگار همه خواننده ها چهل سال دارن و خیلی چیزا رو میدونند.
اولین دفعه است که اسم سوسیالیست های مصدقی شنیدم ، از سوسیالیست های مصدقی یه کم توضیح بدهید.
۷٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۷
|
از : ایرانی
عنوان : شعار دادن
آقای دکتر که سوسیالیست مصدقی هستند و دوستانشان، آیا توانستند و یا می توانند حکومتی بهتر از آن چه در زمان شاه بود برای ۷۵میلیون ایرانی به ارمغان بیاورند؟
ذکر مصیبت زمان شاه را که همه می توانند بگویند و آخوندها بهتر از شماها. ولی شما و بقیه دوستان چه توانایی و قابلیتی در عرصه سیاست دارید تا با آن بتوان ایران را گلستان کرد!
در صحنه سیاست حرف زدن و شعار دادن و ..... کار ساده ای است ولی بینش دقیق، آینده نگری ، شجاعت، و وفاداری به عهد و پیمان را در معدود سیاستمدارانی میتوان یافت که بختیار یکی از آنان بود و به همین دلایل نامش به نیکی در تاریخ به یادگار مانده است.
۷٣۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ بهمن ۱٣٨۷
|