یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انقلاب بهمن ۱۳۵۷
و موضع سیاسی برخی از طرفداران دکتر بختیار
- دکتر منصور بیات زاده

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ناصر مستشار

عنوان : درخت آفت دار میوه نمی دهد اگر بدهد پر از کرم هست،این جمله لایق انقلاب اسلامی است!
نظام جمهوری اسلامی که هم اکنون در ایران حاکم است ومشغول جنایت وسرکوب و تاراج و نابودی ایران است در واقع محصول انقلاب اسلامی به رهبری خمینی دجال و منفور است.نمی توان نظام کنونی حاکم بر ایران یعنی جمهوری اسلامی را محکوم نمود بی آنکه مولد این این رژیم یعنی انقلاب اسلامی را به زیر سئوال نبرد.کسانیکه جمهوری اسلامی را محکوم می کنند اما از انقلاب اسلامی دفاع جانانه می نمایند یا خود را به کوچه علی چپ زده اند و باجان سختی می خواهند لجاجت خود را ثابت نمایند یا اینکه شنوندگان خود را نادان فرض نموده اند.از این دوراه در برابر آنها راهی دیگری وجود ندارد.درخت خوب و سالم میوه خوب و سالمی هم می دهد .درخت بد وناسالم یا میوه نمی دهد و اگر بدهد هم پر از کرم خواهد بود.
۷۵۱۰ - تاریخ انتشار : ٣ اسفند ۱٣٨۷       

    از : ایرانی

عنوان : افراد ابن الوقت
آقای کبیری، خاطرات بسیار جالبی بود. منهم از این افراد ابن الوقت در انجمنهای اسلامی اوایل انقلاب زیاد دیده ام. کسانی بودند که در قبل از انقلاب در کازینوی پلی بوی لندن با ژتون کمتر از ۵ پوند بازی نمی کردند ولی به ناگهان درسال ۵۷ نماز خوان شدند کاپشن سربازی می پو شیدند و دوست دختر انگلیسی شان را صیغه می کردند. اشکال کار از خود ما است ربطی به شاه و شیخ ندارد!
۷۴۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : علی کبیری

عنوان : خاطرات
در گفتاربالا، بجای رادیو، رادیو بی بی سی بخوانید. انگیسیهاهم به طعنه آیت الله خمینی را ‹‹آیت الله بی بی سی ›› خطاب میکنند.
۷۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : علی کبیری

عنوان : خاطرات
درست یادم هست که روزی کارمند من سرکارش حاضرنشد. گمان کردم پیش آمد غیرمترقبه ای برایش رخ داده یا بیماری وغیره. روز بعد سرکارش حاضرشد. ازاو علت غیبت راپرسیدم، با اعتراض به من پاسخ داد که ‹‹مگر شما مسلمون نیستی؟ ›› گفتم مسلون بودن یانبودن من دخلی بشما نداره. به سئوال من جواب بده. چرا بیخبر سرکارت حاضرنشدی؟ دوباره با اعتراض گفت: ‹‹ مگه شما به رادیو گوش نمیکنین؟ نشنیدین که امام خمینی دیروز دعوت به تظاهرات کرده بود؟ ›› این گذشت تا شب. اولای شب از زور خستگی داشتم به خواب میرفتم که صداهائی نا مفهوم بگوشم خورد. رفتم توی خیابون، دیدم همسایه ها سرپشت بامهاهستند و بوی لاستیک سوخته به مشامم خورد. رفتم سر پشت بام، شنیدم عده ای در دور دستها دارند لااله الاالله والله اکبر میگویند. دوستم تلفن کرد وگفت شنیدم انقلاب شده است!! گفتم: انقلاب؟! کی انقلاب کرده؟ این الله اکبرگوها چه کسانی هستند؟ گفت: انقلاب اسلامیه!! چند روز پس ازآن مقاله پرمحتوای زنده یاد دکتر مصطفی رحیمی را در مجله فردوسی خواندم. دکتر رحیمی کتاب ‹‹نامه ای از امام موسوی کاشف الغطاء یا حکومت اسلامی ›› خمینی را مورد تجزیه وتحلیل قرارداده بود ونتیجه منطقیش آن بود که خمینی مرد خشک مغز ومرتجعی است که نباید ازاو دنباله روی کرد. اوهمگان رادعوت کرده بود تا از خمینی تبعیت نکنند. رفتم جلوی دانشگاه تهران وکتاب خمینی را خریدم وملاحظه کردم که همه حرفها ونتیجه گیریهای دکتر رحیمی درست وبجا بوده اند. سپس همان اتفاقاتی افتاد که همه از آنها باخبرند: به دست بوس خمینی رفتن بازرگان وسنجابی وغیره.... من هم خمینی راازسال ۴۲ میشناختم که آدم مرتجعی بود چون درآن سالها من هم فعال سیاسی بودم. قبل از بهمن ۵۷، رهبری جبهه ملی ونهضت آزادی وچریکهای فدائی خلق ومجاهدین وغیره....همه دنبال خمینی راه افتاده بودند. آیا رهبری همه آن گروهها کتاب خمینی رانخوانده بودند؟! بخاطرم میاد که چریکهای فدائی خلق دانشکده فنی دانشگاه تهران را ستاد عملیاتی قرارداده وچند تا تانک جلوی دانشکده فنی پارک کرده و تفنگ بدوش آنجا یستاده بودند وبحث آزاد هم هر روز ادامه داشت. یکروز کتاب خمینی رابرداشتم ومن هم رفتم آنجا ونوبت برای صحبت کردن گرفتم. دراثنای صحبت به گفته های خمینی درکتابش اشاره کرده و مرتجع بودن او را به آنها و مردم گوشزد کردم. ناگاه عده ای باساواکی خواندن من به طرف من حمله ور شده وعده دیگری به طرفداری از من آمده ودرهمین اثناء چریکها مرا به داخل دانشکده فنی هل داده ودر رابستند. درآنجا چریکها به من یادآوری کردند که ‹‹ رفیق الآن موقع این حرفهانیست!!‌›› از آنها پرسیدم پس کی موقع این حرفهاست؟ گفتند بگذار انقلاب انجام بشود، ما خود میدانیم!! ومرا از در پشتی خارج کردند. خیلی عصبی وبیقرارشده بودم. داشتم با چشمهایم سقوط ملت ومملکت را به دامان دیکتاتوری وارتجاع میدیدم و نگرانی شدیدی مرا فراگرفته بود. روزنامه آیندگان مرتب مقالاتی به طرفداری از خمینی مینوشت. کتاب خمینی رابردم به دفتر روزنامه جنب سینما دنیا وبا سردبیر به بحث نشستم. بالأخره قانع شد تا واقعیت نیت وافکار خمینی رابنویسد ودر سر مقاله آنچه که از او خواسته بودم، نوشت. فردا اسلامیون هجوم بردند به دفتر روزنامه که درطبقه دوم بود وهرچه میز وصندلی واثاث بود ریختند وسط خیابان وعده ای ازکارکنان راهم مورد ضرب وجرح قراردادند. مقاله ای بنام ‹‹امپریالیسم وجنبش ملی ایران ›› تهیه کرده وبردم به دفتر مجله فردوسی که درسرمقاله چاپ شد. واقعا عباس پهلوان درآن شرائط شجاعت بخرج داد. چند روز بعد ریختند تو دفتر مجله فردوسی و پهلوان هم فرارکرد. جو طوری بود که اسلامیون اجازه نمیدادند کسی برخلاف نظر آنها حرفی بزنه. فوری یک برچسب ساواکی میزدند وبعدش هم به طرف هجوم میبردند تا اورا نابود کنند. یکدفعه دیدم بیشتر مردهای همسایه ریش گذاشتند وزنهای بی حجابشون هم چادربسرکردند. درهمسایگی ما یک مهندس تحصیل کرده آلمان بود که قبلا از لبی به مشروب ترکردن بدش نمیآمد. تو همین هیر و ویرها دیگر پیدایش نبود. سراغش راگرفتم، گفتند درمنزل زیج نشسته و مشغول عبادت است. فکر کردم شوخی میکنندو رفتم به دیدارش، دیدم ریش بلندی گذاشته و یک تخته پوست روی فرش انداخته ویک میز کوچک هم جلویش هست با یک سه پایه کتابخوانی وکتابی هم برروی آنست. پرسیدم چه میخوانی؟ پشت جلد کتاب رانشانم داد، نوشته بود ‹‹ مجاهدات حضرت خر ›› نتوانستم جلوی خنده ام رابگیرم وبه طعنه به او گفتم: فلانی داری تمرین تربیت میکنی؟ گفت چطور؟ گفتم اینهمه سال ماعمرکردیم، متوجه نشدیم که خر هم مجاهد است. با ناراحتی گفت: بیسواد این خر نیست حرّ ریاحی است. خب من متوجه تشدید روی ر نشده بودم. خلاصه مطلب اینکه یواش یواش همه مردها ریش گذاشتند وتسبیح بدست شدند وعده ای از ثروتمندان هم پابرهنه شدند. دیگه از آن منبعد تظاهر به جدوآباد پابرهنه وبیسواد ومستضعف مد شده بود و یک عده دزدهای سرگردنه دمپائی پاشون کردند و پیراهنهای بقه چرک تنشان کرده و دیگر حمام هم نمیرفتند. این جماعت ابن الوقت پریدند تو کمیته ها وشدند جزء روسای کمیته ها وهنوزم که هنوزه همانها مصدر کارهاهستند. دوستی به طعنه میگفت: این آشی است که همه مان پخته ایم. باید هرکدام یک فلپ ازآن بخوریم.
۷۴۷۴ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : توانائی انتقاد
هموطن گرامی خانم «مریم» بحث من یک موضوع عمومی ست و به جبهه ملی ارتباط ندارد. «وظیفه» ی حکومت هاست که شرائط همکاری و مشارکت مردم در امور اجتماعی را فراهم نمایند. این «وظیفه » می تواند از طرف ، «خدا» یا قدرت های بزرگ و یا مردم به حکومت ها واگذار شود و البته نتایج متفاوت دارد. شما حتما می دانید که در کشورهای آزاد و پیشرفته میزان مشارکت مردم در کارها تا چه میزان ست. انتخابات ادواری را نیز مشاهده میفرمائید. ما نیز می توانیم و در دوره ای از تاریخ عمل کردیم.
سئوال اینست که آیا شما عملکرد رژیم گذشته از ۲۸ مرداد تا ۲۲ بهمن ۵۷ را قانونی و در ادامه ی قانون اساسی مشروطه میدانید؟
در باره ی حکومت موقت مهدی بازرگان همانطور که از اسمش پیداست «موقت » بنا بر تمام عرفهای ملی و بین المللی در شرائط بحرانی تشکیل میگیرد.

بنابر تمام قول و قرار های قبل از انقلاب ، قرار بود بعداز رژیم شاه یک «دولت موقت » زمینه ی تشکیل «مجلس موسسان» را فراهم کند.
پس مهدی بازرگان در شرایط بحرانی انقلاب از طرف رهبر انقلاب ، ماموریت میگیرد که دولت موقت تشکیل دهد که در آن شخصیت های جبهه ی ملی هم حضور داشتند.
بدیهی ست ، که این دولت بهیچ عنوان دولت منتخب مردم و از طریق انتخابات و رای اعتماد مجلس نبود.
متاسفانه از همان ۲۲ بهمن «دولت موقت» بجای پرداختن به وظایف معمول «دوران گذار» و فراهم کردن زمینه ی انتخابات برای تشکیل مجلس موسسان و احیا و تغییر و بروز آوردن قانون اساسی مشروطه «درگیر» مسائل عدیده دیگری گردید.
عملیات خرابکارانه ی باند خمینی که با رفتار سبعانه با سوء استفاده از احساسات توده ها و اعدام سران رژیم گذشته شروع شد ، ابعاد گسترده ای بخود گرفت ، عملا دشمنی خمیینیسم با قانون گرایی را نشان داد و بلافاصله با رفراندوم کذائی جمهوری اسلامی «آری » یا «نه» ماهیت ضدمردمی و ضد آزادی خود را نشان داد. تمام هیئت«دولت موقت » و مقامات لشگری و کشوری در برابر خمینی سازش کردند!!!!!!
نیروهائی خارج از «دولت موقت» هم که در این «کودتا» شرکت کردند در برابر تاریخ مسئولند . این کودتا علیه تشکیل « مجلس موسسان» راه را برای استفرا مطلق «شریعه» و «مشروعه» فراهم نمود .
وظیفه ی اصلی نیروهای آزادیخواه بود ، که به این کودتا ی شرم آور اعتراض کنند. که متاسفانه آزادیخواهان از نطر کمی وکیفی دربرابر «اغلب » جریانات که در دامن زدن به جو تشنج و مطرح کردن شعارهای ماورای انقلابی در اکثریت بودند ، کاری از پیش نبردند.

باید اعتراف کرد که گذار از دیکتاتوری شاه به دموکراسی ، در همان نخست به شکست انجامید و به دیکتاتوری مذهبی منجر شد.
نیروهای طرفدار آزادی و عدالت اجتماعی قبول می کنند که دربرابر خمینی و حواریون او شکست خوردند.
این شکست وحشتناک ، بهیچ عنوان ، عملکرد ضدمردمی رژیم گذشته بخضوض از ۳۲ تا ۵۷ را توجیه نمی نماید که به بحران ۵۷ پایان یافت.

طرفداران رژیم گذشته باید با نقد صادقانه تمام بلاهائی که در این صد سال بخصوص ۳۰ سال اخیر بر سر مردم آمده ، همدلی و همبستگی خود را با مردم ابراز نمایند . دفاع یک جانبه از رژیم شاه دردی را دوا نخواهد کرد. فقط ناتوانی انسانها از شیوه ی انتقاد اجتماعی را نشان میدهد.
چگونه چنین انسانهائی خود را شایسته ی مردم سالاری می دانند.

مخالفان رژیم گذشته و کنونی و میلیونها جوان بالنده که خواهان ساختن ایرانی آزاد و آباد در سر دارند، فقط با مطالعه دقیق و نقد بی طرفانه حوادث ۱۰۰ سال اخیر میهنمان میتوانند زمینه التیام زخمهای ناشی از دیکتاتوری ها را فراهم نمایند.

ایران فردا باید متشکل از تمام نیروهای راست - میانی و چپ مطابق استاندارهای مدرن و یا سنتی ، ملی ، ملی - مذهبی و چپ باشد تا با احترام به مبانی حقوق بشر آزادانه فعالیت نمایند و هیچکس بخاطر اندیشه ا ش مورد نکوهش و تعقیب قرار نگیرد.
۷۴۷٣ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : مریم آرامیان

عنوان : شاه چه وحشتناک بوده
خانم مریم نوشته که "مصدق یک سلطنت طلب دوآتشه بود"! خب ببین شاه چه |آدم وحشناکی بوده که مصدق سلطنت طلب دوآتشه رو بخاطر ملی کردن نفت، تا آخر عمر تبعید و زندانی کرد.
۷۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : مریم

عنوان : عملکرد نیروها
مباحث مطرح شده از جانب خانم آتوسا بزرگمهر ارتباطی با عرایض بنده و موضوعات مطرح شده ندارد. دوران حکومت پهلوی دارای خصوصیتهای گوناگونی است و نمیتوان دربست آن را تایید و یا تکذیب کرد. در جریان کودتای ۲۸ مرداد نیز هم طرفداران خاندان پهلوی و هم هواداران مصدق هر دو فقط بخشی از واقعیات را بیان میکنند که بنظر من کاری نسنجیده است.
بحث امروز ما این نیست که گذشتگان چه کردند و یا چه نکردند. بحث ما ارزیابی عملکرد نیروهای حاضر در صحنه سیاست کشور از بهمن ۵۷ تا کنون است. عرض بنده این است که آقای بیات زاده و دوستان مصدقیشان چه گلی برسر این مردم زده اند که اینقدر از خودشان تعریف میکنند. آقای بیات زاده هر چه از دهنش در میآید نثار رژیم گذشته میکند ولی همانگونه که دیگر نظردهندگان فرمودند کوچکترین اشاره ای به سهم مصدقی ها در روی کار آوردن این رژیم نمیکند. هیچکس قصد دفاع از رژیم گذشته را ندارد. ولی در عمل ثابت شد که مخالفان رژیم شاه نیز همچون او کوچکترین اعتقادی به حاکمیت مردمی ندارند. با توجه به عملکرد مصدقیها در ابتدای رژیم فعلی میتوان باور داشت که ایشان به مراتب سرکوبگرتر از نظام گذشته هستند.
۷۴۶۴ - تاریخ انتشار : ۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : ایرانی

عنوان : رضا پهلوی
خانم بزرگمهر، داریوش همایون ۸۰ سال از عمرش می گذرد و شما مطمئن باشید که در طول عمر ایشان آخوندها جایی نمیروند که رضا پهلوی بتواند شاه ایران بشود. دوران سلطنت مطلقه در ایران ۳۰ سال پیش به پایان رسیده و تمام شده است. اگر در طول حیات من و شما رژیم فعلی سرنگون شد آن وقت شما و بقیه ملت ایران باید حق انتخاب داشته باشید. این حرف اول دموکراسی است. اگر در آنزمان آقای همایون زنده بود به رژیم سلطنت مشروطه رای می دهد، من به جمهوری، شما هم به هر چی دوست داشتید.

سوال مطرح شده از آقای دکتر بیات و دوستان سیاستمدار ایشان این است که شماها چه توانایی در عرصه سیاست دارید که ما را به آن نقطه انتخاب برسانید. بهر صورت چوب زدن به مرده شاه و بختیار کار یک سیاستمدار دنیا دیده و پخته نیست. تا نظر شما چه باشد.

در ضمن جهت توضیح عرض کنم که دو نفر با نام ایرانی نظر داده اند که من ایرانی نظر دهنده اول هستم.
۷۴۶٣ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨۷       

    از : آتوسا بزرگمهر

عنوان : مشروطه ی سلطنتی نداشتیم بلکه سلطنت مطلقه بود
هموطن گرامی خانم «مریم» که در فرمایشا تشان متاسفانه موضوعات مشخص و نامشخص مخلوط شده ست.
در بین سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ تمرین دموکراسی و مشروطه برای تحکیم حکومت قانون در ایران بهترین دوران تاریخ معاصر رابخود اختصاص داد.
دکتر محمد مصدق و بسیاری از سیاستمداران آن دوره بنابر صورت جلسه های مجلس شورای ملی که در کتابخانه ملی ایران موجود ست مانند بسیاری از کشورهای اروپائی به وظایف محوله خود مشغول بودند. قانون ملی شدن صنایع نفت ایران یکی از ارزشمند ترین تجربیات دموکراسی نشات گرفته از قانون اساسی مشروطه بود که در دیوان داوری لاهه نیز مورد تائید قرار گرفت و نشانگر درایت و اعتدال سیاستمداران حامی آن قانون، برهبری دکتر محمد مصدق بود که در آن شرائط تاریخی باعث دلگرمی بسیاری از ملت های در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره گردید. واقعیت این بود که شاه جوان بدلایل زیادی متوجه نقش خود طبق قرارهای پپش بینی شده در قانون اساسی مشروطه نبود و نمی خواست به سایر جوامع آزاد هم نگاهی نماید . شاید ماموریت داشت که چنان باشد..

تمام تلاش مردم ایران در نهضت مشروطه ایجاد حکومت تابع قانون بود و محدود کردن اختیارات شاه و به همین دلیل چنین حکومتی در تمام دنیا مشروطه ی سلطنتی نامیده میشود نه برعکس.
بهمین دلیل ملکه الیزایت در جنگ دوم جهانی با تمام محبوبیت لزومی نداشت که با نخست وزیر انگلیس چرچیل رقابت یا دشمنی کند
ولی رضاخان در آن شرائط تصمیم گیرنده و همه کاره بود و مملکت را به بحران کشاند . آیا میدانید نخست وزیر وقت ایران که بود ؟ نه !
فقط در دوران مصدق بدرستی نقش مردم ، مجلس و دولت و احزاب و نخست وزیر نسبت به تمام تاریخ ایران بر قدرت و نقش شاه می چربید.
در هر کشوری که حقوق و وظایف شاهان تعریف شده، دموکراسی مشهودتر ست ؛ مثل سوئد ، نروژ ، دانمارک ، انگلستان ، اسپانیا و.و.و.
شاهان و ملکه ها در این کشورها تشریفاتی هستند ولی شاه ایران قانع نبود !

با هزاران تاسف باید عرض کرد که کیش شخصیت بیمارگونه ی شاه ایران را به فاجعه کشاند. تمام صاحب منصبان شاه که به دشمنی شاه با مشروطه تمکین کردند در تکوین فاجعه شریکند. در سال ۵۷ امید ی بود که قانون اساسی مشروطه در یک مجلس موسسان احیا و تکمیل گردد که خمینی با کودتای تاریخی خود آن ملا خور کرد !
طنز تاریخ اما میراث خواران شاه از جمله داریوش همایون می باشد که بعداز دهه ها دشمنی با مشروطه با تشکیل « حزب مشروطه خواهان » میخواهند شاهزاده رضا پهلوی را بعنوان رضاشاه دوم به پادشاهی مشروطه باز گردانند یعنی تقدپم با پادشاهی ست و پادشاه میخواهد مثل پدر و پدر بزرگ «بذر »‌مشروطه را بر فلات ایران بپاشند. روزگار غریبی ست ... مردم ۱۰۰ سال مبارزه کردند تا شاهان را سر جایشان بنشانند تا مبادی آداب و قانون مشروطه گردند. امروز رضا پهلوی از پیش ماموریت گرفته تا بیاید و پادشاهی مشروطه که در هیچ کشور دموکراسی دیده نمیشود را بنباد نهد تا مردم را مطیع خود نماید . همان آش و همان کاسه !
۷۴۶۱ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨۷       

    از : مریم

عنوان : مصدقی ها چه کرده اند؟
من یک سوال از این آقای بیات زاده دارم؛ شما بقول خودتان مصدقیها برای این مملکت چه کرده اید که این همه ادعا دارید؟ اگر از ملی شدن نفت بخواهید بگویید که باید به شما بگویم که بخش عمده جبهه ملی بعد از ۳۰ تیر از مصدق جدا شد. سازمانی که از بعد از انقلاب به عنوان جبهه ملی فعالیت میکند جز تشابه اسمی وجه مشترک دیگری با جبهه ملی اولیه ندارد. در مورد مصدق نیز باید گفت که خدمات و یا اشتباهات او هیچ ربطی به شما ندارد و به خود او مربوط است. در ضمن بنابر اظهار صریح خود مصدق او یک سلطنت طلب دو آتشه بود (سلطنت طلب یا مشروطه خواه و یا هر چه که اسمش را میگذارید. او بشدت هوادار نظام پادشاهی بود) که با ایدئولوژی امروز شما کاملن در تضاد است. امیدوارم مصدقی ها بدور از هر نوع مرده پرستی برای یکبار هم که شده پاسخ این سوال را صادقانه بدهند.
۷۴۵٨ - تاریخ انتشار : ۱ اسفند ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٨٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست