از : آتوسا
عنوان : درود بر آقای مستشار
آقای مستشار، من فوق العاده از مطالب شما استفاده کردم. من مطالبی را که به اصطلاح در رد فرمایشات شما نوشته شده نیز خواندم و باید بگویم که آنها هم همچون مقاله همین آقای بیات زاده جز کلی گویی و فحش دادن کار دیگری نمیکنند. در حالیکه شما با ذکر جزعیات دست به تحلیلی درست و منطقی از وقایع کشور میزنید. وحشت این جماعت بیشتر به این دلیل است که میبینند فعالین سیاسی چپ روز بروز بیشتر از عقاید ارتجاعی انقلابی فاصله میگیرند و بسوی لیبرالیزم جذب میشوند. برای شما آرزوی موفقیت دارم.
همچنان به نوشتن ادامه دهید.
۷۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣٨۷
|
از : به مستشار
عنوان : انشا نویسی به شیوه شش بهمن
الحق که انشاهای آقای مستشار از همان نوع است که بمناسبت انقلاب شاه و میهن در مدح شاه می نوشته. طولانی و بی ربط
۷۷۹۶ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ناصر مستشار
عنوان : فاجعه ائی که همچنان ستایش می شود!
با گذشت سی سال از چاپ مقاله رشیدی مطلق که به نوشته آنتونی پارسونز سفیر انگلستان در تهران، فتیله انقلاب در ایران آتش زده شد وخمینی را به قدرت رساند، همچنان در میان پژوهشگران در باره بروز آن مقاله مشکوک بحث وجدل ادامه دارد؟ فراموش نگردد طبق اسنادی که وزارت خارجه انگلستان اخیرا علنی کرده است همین آقای آنتونی پارسونز در نامه ائی که در سال ۱۹۷۷ نگاشته است از بی اعتمادی شاه به امریکا به انگلستان گزارش می دهد که این خود می تواند حاوی اسرار پشت پرده زیادی باشد که تا کنون همگان از آن اطلاع نداشته اند!اما درست پس از یک هفته از چاپ مقاله رشیدی مطلق که با اعتراضات طلاب وبخشی از کسبه شهر قم را بهمراه داشت ،خمینی در نجف در یک سخنرانی در میان هوادارانش،آغاز مبارزه علیه شاه و پایان حکومت او را خبر داد؟ اما سئوال اساسی در اینجاست که خمینی از کجا می دانست که انتشار یک مقاله می تواند اینگونه نظام پادشاهی ۲۵۰۰ ساله را ازبین ببرد؟هنوز کسی مسئولیت نوشتن وانتشار مقاله رشیدی مطلق را به عهده نگرفته است و اصلا معلوم نیست علت انتشار آن مقاله از کجا ریشه گرفت وچگونه نویسنده فرضی آن مقاله می توانست سالیان دراز با اسم اصلی خود در ایران زندگی کند؟ در آن مقاله که آنرا توهین آمیز قلمداد می نمایند در آن به خمینی هندی زاده خطاب شده بود که این موضوع به هیچ وجه تهمت نبود چرا که پس از پیرزوی وقدرت گیری خمینی در ایران ،آیت الله پسندیده نابرادری خمینی در یک مصاحبه مطبوعاتی بطور رسمی عنوان نمود که اجداد آنها از کشمیر هند به ایران آمده اند وکسی به ایشان اعتراضی نکرد و آن اظهارات به یک انقلاب منجر نگردید؟ اما وقتی شخصی با نام مستعار بنام رشیدی مطلق نه بنام دولت وقت ایران همان گفته های آیت الله پسندیده را یکسال قبل با نیات معین به چاپ می رساند باعث ارتجاعی ترین حرکت قهقرائی تاریخ بشریت جهان می گردد که همچنان گریبان ملت ایران ومنطقه وسیعی از سلسله جبال هند وکش تا جبل امل را رها نمی کند.هنوز اسناد معتبری که نشان دهد که با چه نیات واهدافی می بایستی انقلاب ارتجاعی واسلامی در ایران به وقوع می پیوست، بواسطه حضور ملیونی مردم ایران در آن انقلاب بطور یقین تکمیل نیافته است اما پیش در آمدهای علمی حاکی از یک توطئه را خبر می دهد که همچنان در باره آن تحقیق می گردد؟دکتر ابراهیم یزدی بعنوان رابط خمینی در امریکا هنوز از توطئه بودن انقلاب سخن نمی گوید چرا که خود در پیروزی آن آن سهیم بوده است ونمی تواند خود را به ارزانی زیر سئوال ببرد اما در مصاحبه های گوناگون، گاهی اوقات پرده از حقایقی بر می کشد که جای شگفتی وتعمق زیادی دارد.برای مثال هنگامی که او بعنوان سفیر تام الاختیار خمینی از پاریس رهسپار امریکا شد بطور اتفاقی از حضور آیت الله بهشتی بعنوان رابط خمینی در امریکا با خبر گردید که در تماسی با خمینی از اینکه اورا از حضور بهشتی بی خبر گذاشته بودند اظهار شگفتی وشکایت کرد که خمینی در پاسخ نامبرده گفته بود:آقای یزدی شما ماموریت خودتان را به انجام برسانید و آقای بهشتی نیز به مسائل محوله اینجانب رسیدگی خواهند کرد.مذاکرات بهشتی سپس از امریکا به تهران منتقل گردید وایشان رابط خمینی وسالیوان سفیر کبیر امریکا گردیدند که آقای ایراهیم یزدی در چندین نوبت از عباس عبدی یکی از اعضای اصلی دانشجویان پیرو خط امام در گروگان گیری سفارت امریکا، خواسته بودند شما که همه اسناد و روابط اشخاص مهم با سفارت امریکا را منتشر کرده اید چرا اسناد و روابط آقای بهشتی با سالیوان راعلنی نمی کنید که عباس عبدی در پاسخ ایرهیم یزدی گفته بود که شخص خمینی مانع انتشار مذاکرات و تماس های بهشتی وسالیوان شده اند؟ چرا بهشتی پس از مرگش به بت خمینی تبدیل شد برای این بود که بهشتی همه زمینه های بین المللی را برای قدرت گیری خمینی فراهم آورد بهمین خاطر خمینی ،بهشتی را به پاس خدماتش به او بالا ترین نشان را اهدا کرد ودر یک جمله گفت:بهشتی یک ملت بود! اما در میان همه روحانیون تنها آیت الله طالقانی به مهره ائی با نفوذ بنام بهشتی پی برده بود اما از دست او نیز در مقابله با باند بهشتی هیچ کاری بر نمی آمد چراکه او نیز مسلمان بود وبه حکومت اسلامی به زعامت خمینی لبیک گفته بود ونمی توانست آنرا به همان راحتی در بحبوبه شور وشوق انقلابی پس بگیرد! آقای ابوالحسن بنی صدر اینک بعنوان یک نیروی سیاسی در اپوزیسیون که ادعای سکولاریته نیزدارد قبلا یکی از مشاورین خمینی در پاریس بود وبعد ها از جانب ملت ایران به مقام ریاست جمهوری دست یافت وبسرعت مورد بی مهری خمینی واقع گردید وبه یکباره بر اساس اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی همه آن آرای کسب شده از جانب مردم را از دست داد اما ایشان همچنان بر اسلامی بودن انقلاب سال ۵۷ تاکید می ورزد ونامبرده کما فی سابق نشریه خود را حتی در تبعید بنام انقلاب اسلامی در هجرت منتشر می نماید!
در روزهای اخیر از طریق اینترنت مقاله ائی که در نشریه" طرح نو" به قلم دکتر منوچهر صالحی انتشار یافته بود نظر مرا به خود جلب کرد؟ ایشان در مقاله ائی بسیار مبسوط تحت عنوان "انقلابی که ۲۹ ساله شد" می نویسد: با آغاز ماه بهمن در آستانه بیست ونهمین سالگرد انقلاب ضد سلطنتی و ضد امریکائی ۱۳۵۷ قرار داریم.انقلابی که در آغاز دارای خصلتی دمکراتیک وسکولاریستی بود ودر پایان به نخستین انقلاب ضد سکولاریستی تاریخ انسانی بدل شد" ۱ـ ابتدا باید گفت که انقلاب سال ۵۷ اصلا ضد سلطنتی نبود چراکه بجای نظام مورثی پادشاهی نظام خلیفه گری اسلامی از نوع مذ هب شیعه را در ایران بنیاد نهاد. اینک برهمگان آشکار شده است که نظام ولایت فقیه بلافاصله پس از قدرت گیری روحانیون در ایران شکل حکومتی ولایت فقیه را که الهام گرفته از نظام سلطانی اما در قامت مذهب نه نظام شاهی را در ایران بر پا نموده است .۲ـ برابر تمام شواهد ومدارک واسناد تاریخی که تا کنون علنی گردیده است انقلاب اسلامی به رهبری خمینی در سازش با امریکا به پیروزی رسیده است.مذاکرات ژنرال هایزر وسالیوان با روحانیون وارتش برای هموار سازی قدرت گیری خمینی دیگر شهره آفاق جهان گردیده است وهیچکس نمی تواند منکر آن گردد.ضد امریکائی شدن انقلاب اسلامی در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ آغاز گردید که آنهم با سناریوی گروگانگیری سفارت امریکا در به شکست کشاندن نیروهای لیبرال وچپ به انجام رسید.به گفته دکتر ابراهیم یزدی که گفته است، روحانیت یعنی خمینی با گروگانگیری سفارت امریکا چپ را فریب داد به معنای یک استراژی تمام عیار روحانیت در یک مقطع حیاتی برای اخراج لیبرالها وچپ ها بوسیله روحانیت بکار گرفته شد!
۳ـ انقلاب ارتجاعی واسلامی سال ۵۷ به هیچ وجه از همان آغاز خصلت دمکراتیک وسکولاریستی نداشت چراکه از همان عنفوان خود جنبشی مذهبی در زیر رهبری روحانیون بود که مردم با شعار آزادی ،استقلال ،جمهوری اسلامی به خیابانها سرازیر شدند.اگر خواسته باشیم تنها دو شعار آزادی واستقلال را در انقلاب ۵۷ بعنوان شعار محوری سکولاریستی وملی برجسته نمائیم اما شعار سوم یعنی برقراری جمهوری اسلامی که مبتنی بر همان شعار تاریخی حکومت اسلامی استوار گردیده بود هیچگونه همخوانی با یک حرکت سکولاریستی نداشت( اساسا در اسلام چیزی بنام جمهوریت به لحاظ شکل گیری تاریخی این دین در ۱۴۰۰ سال پیش نمی تواند با واقعیات اسلام همخوانی داشته باشد)! تقاضای شکل گیری نظام جمهوری اسلامی در ایران آنچنان شعار آزادی را از محتوای سکولاریستی خود تهی نموده بود که درخواست آزادیخواهی دمکراتیک را در چهارچوب حکومت اسلامی براحتی توسط احکام شرعی نادیده می گرفت وتنها حکومت اسلامی برای مردم باقی می ماند نه یک حکومت سکولار؟.۴ـ انقلاب اسلامی در همان نطفه گیری خود به شکست تاریخی ملت ایران تبدیل گردید چراکه از همان آغاز انقلاب با آماج شعار های اسلامی که حاوی شرکت دین در حکومت را در خود آشکار نموده بود بسرعت برق آسائی به شکست رسید.بنابراین انقلاب ۵۷ در همان آغاز به لحاظ شعارهای اسلامی شکست خورده متولد گردید و عملا آغاز وپایان آن انقلاب در همان نطفه گیری خود پدیدار گردید وانقلاب به موجودی معلول وناقص الخلقه تبدیل گردید. انقلاب اسلامی از همان آغاز موجب الیگارشی روحانیت گردید نه در سرانجامش! اگر روشنفکران نزد خود می اندیشیدند که انقلاب ۵۷ با برگزاری شب های شعر در انسیتوته گوته آغاز گردید ورهبری انقلاب را آنها در کنترل دارند تنها یک لجبازی روشنفکرانه نارس بود چراکه انقلاب ۵۷ در فقدان رهبری روحانیت بخصو ص بدون شخص خمینی هیچگاه به پیروزی نمی رسید! در کنار نیروهای روشنفکری ایران نیروهای جبهه ملی ایران نیز می پنداشتند که رهبری انقلاب در دست آنهاست و انقلاب ۵۷ را ادامه جنبش سال ۳۲ ارزیابی می کردند که این تحلیل نیز هیچ ربطی به جنبش اسلامی سال ۵۷ نداشت چراکه رهبران اسلامی انقلاب سال ۵۷ را ادامه مبارزات سال ۴۲ می دانستند نه سال ۳۲ چراکه آنها در سال ۳۲ در سرنگونی مصدق پیشتاز بودند. شاه که همه نیروهای سیاسی آن دوره را علیه خود متحد کرده بود ودر مصاحبه های پی درپی منافع غربی ها را به زیر سئوال می برد و در اواخر حکومتش آنها را چشم آبی زیاده خواه وموذی خطاب می کرد به همام میزان بر تعداد دشمنانش می افزود . شاه که بسیار تنها شده بود در همان راستا همه نیروهای داخلی وخارجی حتی بخش وسیعی از اطرافیان خود را آنچنان علیه خود متحد کرده بود که با کوچکترین جرقه کاری می توانست به یک شورش سراسری علیه خویش را در تمام ایران تبدیل نماید.شاه خود نیز پی برده بود که وقت رفتنش را دشمنانش فراهم دیده اند اما او می خواست قبل از فرا رسیدن سرنگونیش سلطنت را حتی بخاطر بیماریش به پسرش واگذارد، بهمین خاطر شاه تلاش می نمود تا قبل از شعله ور شدن جرقه ائی که می توانست دودمان اورا به خاکستر تبدیل نماید آنرا مهار نماید اما همه محاسبات او با بی مهری تاریخ روبر گردید. اینک همه آنهائی که در انقلاب ۵۷ شرکت فعال داشته اند و آن انقلاب را از ظن خویش مثبت می دانند که بعدها به بیراهه رفت به تکاپو افتاده اند تا منشاء شکست تاریخی را بیابند! اما تاریخ نیک می داند که انقلاب سال ۵۷ اصلا قرار نبود جامعه ایران را بسوی تکامل جهانی رهنمون نماید بلکه انقلاب اسلامی در تضاد بر فرهنگ غرب ریشه گرفته بود و پیام اصلی انقلاب ۵۷ در برگشت به هویت اسلامی خلاصه شده بود نه رسیدن به مرتبه کشورهای پیشرفته!
۷۷۹۴ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : صادق و.
عنوان : پروکاتورها از ماسک های گوناگونی اسفتاده می کنند
فراموش نکنید که یک نفوذی یا پروکاتور حتما با شعار زنده باد (اربابش) وارد عرص نمی شود. گاهی اوقات حتی مرده باد ارباب هم سر میدهد. هدف وسیله را توجیه می کند. ایجا هم مهم اینکه بحث از دور سالم خارج شود. حتی اگر با مرگ با جمهوری اسلامی بخواهد میسر شود.
۷۷۹۰ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : دا نش
عنوان : موضوع بحث چه ارتباطی با بنی صدر دارد؟
آقای مستشار حرکات شما خسته کننده است. موضوع بحث بنی صدر نیست چرا بحث را منحرف می کنید؟
۷۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : یک سوال
عنوان : تمام کامنت ها را گشتم کسی با نام م. مصطفوی نیافتم!!!
آقای مستشار م. مصطفوی شاید در سایت بعدی با شما مشغول به بحث است ما اینجا م. مصطفوی نداریم.
بعد هم آقای محترم شما از شاه، امریکا، کودتای ۲۸ مرداد و حتی حمله به اسرائیل دفاع می کننید و بعد به خود اجازه می دهید دفاع از انقلاب را ممنوع کنید؟ واقعا که...
۷۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : دا نش
عنوان : اگر انقلاب در ۲۲ بهمن به پیروزی نمی رسید و بختیار می ماند
واقعا فکر می کنید اگر انقلاب در ۲۲ بهمن به پیروزی نمی رسید و بختیار می ماند شاه به وی اجازه اصلاح می داد؟
شاه و دربار دنبال فرصتی بودند که فاجعه ای چون ۲۸ مرداد را بیافرینند. و بی شک هر گاه آبها از آسیاب می افتاد بختیار را کنار می زدند و روز از نو، روزی از نو!
هر چند که در اواخر عمر ننگین حکومت شاه خود وی نیز به این امر واقف شده بود که دیگر بسیار دیر شده است و فرصت برگشتن نخواهد یافت. بهمین خاطر نیز پدر قزاقش را نیز گور به گور کرد.
۷۷٨۴ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ایرانی
عنوان : با بدرود
با درود به همه دوستان و با سلامی ویژه خدمت هموطن گرامی آقای مستشار،
متاسفانه ارزش این مباحث بسیار پایین آمده و به جنگ و جدل شخصی تبدیل شده. قصد همگی ما تجزیه و تحلیل مقاله بیات زاده بود، نه آنکه خود را به حد و اندازه های او تنزل دهیم.
خانم میشکا، اولاً از شما پوزش میخواهم که شما را مرد فرض کردم. ثانیاً من بیاد ندارم که به شما در نوشته هایم حمله کرده باشم. اگر چنین برداشتی داشتید همینجا صادقانه به شما میگویم که در این مورد اشتباه میکنید. در مورد نخست وزیری روان شاد دکتر صدیقی نیز خدمتتان عرض کنم که آن مرحوم به این علت نخست وزیری را نپذیرفت که معتقد بود شاه باید در کشور بماند. مرحوم صدیقی آزادمردی بود که از روز اول با این انقلاب نحوست بار مخالف بود. او علناً، در مصاحبه خود با روزنامه اطلاعات در بهمن ۵۷، به دفاع از بختیار برخواست و کار او را تایید کرد. در عوض او هیچگاه با سنجابی و حسیبی روایط خوشی نداشت.
در مورد نامه بختیار دوستان هر چه که دوست دارند میتوانند فکر کنند. هیچ نشانه ای که حکایت از اصل بودن این نامه باشد در دست نیست. دست خط کذایی نیز میتواند توسط هر کسی جعل شود. نفس اینکه ابوالحسن بنی صدر این نامه را سالها بعد از مرگ نویسنده و گیرنده آن "فاش کرده" نشان از دروغ بودن آن دارد. بنی صدر اگر به اندازه یک سر سوزن صداقت داشت این نامه را یا در زمان نخست وزیری روانشاد بختیار، یا در زمان ریاست جمهوریش، و یا حداقل در زمانیکه توسط داماد عزیزش به عنوان "رییس جمهور شورای مقاومت" (سمتی که امروز به عهدهء همسر جدید داماد سابق آقای بنی صدر گذارده شده) برگزیده شد، فاش میکرد. خوب به خاطر دارم که روانشاد بختیار با تمسخر به این اقدام بنی صدر، در مورد همکاریش با رجوی، نگاه میکرد و این همان چیزی است که باعث کینه توزی بنی صدر نسبت به آن مرد بزرگ شده. این اولین بار نیست که بنی صدر دست به جعل میزند. همانطور که گفتم، ابطحی نیز به افشاگری علیه جعلیات بنی صدر و دخترش در مورد نامه های او به خمینی پرداخت.
در هر صورت برای همه دوستان آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم که بر خلاف این آقای نویسنده (بیات زاده) که هنوز افکارش در دنیای جنگ سرد منجمد شده، بتوانیم فرزند زمان خود باشیم.
۷۷٨٣ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ناصر مستشار
عنوان : چرا آخوند انگلیسی هیچگاه به تقسیم ایران طبق قرارداد وثوق الدوله اعتراضی نکرده است؟نامه فرضی بختیار به سال ۵۶ مربوط است نه سال ۵۷
روشنفکر ایرانی در طول تمام حیات مبارزات مدنی وآزادیخواهانه اش همواره آخوند ایرانی را کنار خویش داشته است. حتی بخش وسیعی از منور الفکرهای دوره مشروطیت خود دوره ائی آخوند بوده اند. در زندانها و بازداشگاه کنار هر روشنفکر یک آخوند نیز محبوس بوده است اما روشنفکر ایرانی برای تعالی به عصر نوین همطراز با ملل اروپائی تلاش می ورزید اما آخوند ایرانی برای رجعت به صدر اسلامی مبارزه می کرد ! تفکیک این دو خاستگاه هیجگاه پیاده نشد وآنها همدوش یکد یگر ماندند چون هر دو نها د روشنفکری وآخوند ها سخت سرگرم مبارزه با دستگاه شاه بودند.شاه بی آنکه خود بخواهد این دو نهاد را متحد ساخته بود! گاهی اوقات آخوند ایرانی مانند دوره انقلاب مشروطیت از روشنفکر ایرانی دنباله روی کرده است ودر دوره های دیگر روشنفکر ایرانی ازآخوند ایرانی دنباله روی کرده است! آخوند ایرانی همواره خود را ملبس به میهن پرستی کرده است تا در میان مردم میهن دوست هوا خواه داشته باشد.اما همین آخوند ایرانی مسبب و آغاز گر جنگهای بی شماری بوده است که اگر از جنگهای عصر صفویه بگذریم که نهاد روحانیت را همزمان شاه نمایندگی می کرد اما آخوند ایرانی را در موارد دیگر می توان آغاز گر جنگهای ایران وروس نامید. آخوند ایرانی در جنگ های دیگر سهیم بوده است که بدون شلیک گلوله اتفاق افتاده است.این جنگها ،نبرد تجدد با سنت گرائی بوده است که آخوند ایرانی پاسدار سنت شیعه اسلامی در آمیخته با سلطان پناهی آخوند ایرانی بوده است! نبرد مدرنیته با سنت سالهاست که ادامه دارد.آخوند ایرانی وظیفه خود را در رهبری جنگ وپاسداری از سنت بخوبی انجام داده است اما روشنفکر ایرانی در رهبری مدرنیته قصور کرده است و سنگر خود را رها کرده و به صفوف آخوند ها وسنت گرایان پیوسته است!
در سی سال گذشته روشنفکر ایرانی بطور شبانه و روزی بدنبال آخوند ایرانی دویده است.این آخوند روزگاری علی شریعتی بود و روز دیگر خمینی و در دوره دیگر رفسنجانی وخاتمی بوده است و این روزها بار دیگر امیر رفسنجانی محبوب قلبهای روشنفکران ایرانی شده است. امیر رفسنجانی به تازگی تمام غرور وعزت ملی چند هزاره ساله ایرانی ها را نمایندگی می کند. روشنفکر ایرانی در غیاب آلترناتیو خود بار دیگر گرد امیر رفسنجانی جمع شده است که او خود را همطراز با دوران نادر شاه افشار وآغا محمد خان قاجار مقیاس می کند!همان روشنفکر ایرانی ناسیونالیست که در موقعش بسیار ضد اسلام و ضد عرب می باشد اما به یکباره امیرر فسنجانی آخوند را تنها ناجی ایران می یابد!اگر هنوز غرور ملی در رگهای روشنفکر ایرانی است چرا آنرا برای سرنگونی حکومت اسلامی بکار نمی بندد؟
بگذاریم تا در دقیقه نود خود رژیم مواضع اش را تغییر بدهد نه اپو زیسیون ! در جریان آزاد سازی گروگان های امریکائی با تهدید امریکا در دوره ریاست جمهوری ریگان وبعد در پایان جنگ هشت ساله و غیره این رژیم بوده است که کرنش کرده است .چراکه اپو زیسیون که وزنه ائی نیست ،حتی اگر اپو زیسیون مواضع اش را به نفع یکی از جناح ها تغییر بدهد بازهم نقشی بازی نمی کند. اگر ما مخالفین جمهوری اسلامی فکر می کنیم عددی نیستیم پس چرا می خواهیم این عدد بی ارزش را خرج کنیم .وقتی خودمان می دانیم که هیچ بقالی به این عدد بی ارزش کالا نمی فروشد چرا می رویم به بقالی ومنت بقال را می کشیم . وقتی ما را به ده راه نمی دهند چرا سراغ کدخدا را می گیریم .اگر رژیم می گوید اپوریسیون ارزشی ندارد پس چرا ناز همین اپو زیسیون ناقابل را می کشد؟ اپو زیسیون تنها در پافشاری بر مواضع اصولی می تواند نیروی مردم را جمع آوری کند تا علیه رژیم مبارزه کند.مردم از اپوزیسیون متزلزل بیزارند.مردم در انقلاب ۵۷ تنها از شاپور بختیار خاطره خوبی در حافظه خود نگاه داشته اند وگرنه هرکس که در انقلاب شرکت کرده در برابرچشمان مردم یک سکه سیاه شده است.اگر همین الان در کنار رژیم قرار بگیریم همانند همان خطائی است که قبلا در کنار خمینی قرار گرفتیم ومردم مرا نخواهندبخشید.
واقعا ملت عجیب وغریبی هستیم، سالیان دراز در خارج کشور فعالیت کردیم و بحث کردیم و جلوی وزراتخانه های امور خارجه کشور های میزبان به تظاهرات وتحصن واعتراض پرداختیم ونامه نوشتیم و علیه جمهوری اسلامی امضاء جمع آوری کردیم تا علیه حکومت ایران مصوبه تصویب نمایند. بالاخره اثرات آن مبارزات به کرسی نشست و خود رژیم با تهدید جهان ودستیابی به بمب اتم تمام دنیا را به وحشت فرو برده است در این موقعیت که بالاخره غرب در حال به تصویب رساندن محاصره اقتصادی علیه جمهوری اسلامی می باشد ،همان مبارزانی که در برابر وزرات خانه ها تظاهرات می کردند تازه یادشان آمده است که در ایران بستگانی دارند و محاصره اقتصادی وضعیت آنها را تحت فشار خواهد داد ،حالا همان مبارزان شروع کرده تا به کشورهای غربی فشار بیاورند تا مزاحم جمهوری اسلامی نشوند.رندی رندانه پس از خواندن مطلب من به من تلفن کرد و گفت این مبارزان سالهاست که مبارزه را ترک کرده اند وبه ایران رفت وآمد دارند.منفعتشان در آن هست که جمهوری اسلامی در محاصره اقتصادی قرار نگیرد چون بعضی از آنها به تجارت هنگفتی با ایران می پردازند ،می ترسند به تجارتشان صدمه برسد.لذا تلاش می کنند تا غربی ها از سختگیری هایشان منصرف بشوند تا به سرمایه این عزیزان صدمه ائی نرسد!!
۷۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : دا نش
عنوان : البته کارآگاه صحیح است
البته کارآگاه صحیح است
۷۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|