یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انقلاب بهمن ۱۳۵۷
و موضع سیاسی برخی از طرفداران دکتر بختیار
- دکتر منصور بیات زاده

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ناظر بیطرف

عنوان : خانم اسپهبدی اشتباه کردید
میبینی که اقای مستشار بدون نام وارد شده اند وبا مقاله یک همفکرشان آقای عبدالعلی پارسا ولی خوب حدقل دیگر اسمش را نمیبینیم همین هم شاید جای افرین داشته باشد
۷۹۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : از نویسنده گرامی آقای عبدالعلی پارسا

عنوان : این چه کشوری است؟
سی سال پس از انقلاب ایران، حکومت انقلابی که شاه را به دلائلی «خائن» می‌شناسد، به مراتب بیش از او رو در روی مردم ایستاده و برای شاه احترام ایجاد کرده است. این حکومت نمی‌تواند یک قشر اجتماعی را از خود راضی کند. تنها راضیان از این حکومت، وابستگان به قدرت و دست بردگان به ثروت، آن هم قدرت بی‌مهار و ثروت بادآورده هستند. اگر حکومت شاه حاضر نشد جوی خون راه بیندازد و مردم را به طور همگانی از خود بیازارد، حکومت اسلامی هزاران جوان را قتل عام کرده و از گور دسته جمعی آنان هم دست بردار نیست. این حکومت ملیون‌ها جوان را به اعتیاد واداشته تا اصلا معنی رضایت یا ناخشنودی از حکومت را در مقابل گرفتاری فاجعه آمیز خود فراموش کنند. تا چند روز پیش در همین سایت عنوانی وجود داشت در بارهء این که سه چهارم مواد مخدر جهان از ایران می‌گذرد. این تنها و تنها با کوشش عوامل این حکومت ممکن است که در باندهای مافیائی قدرت دست دارند و این گونه مواد را حتی با هواپیما از ایران به نقاط دیگر جهان حمل می‌کنند. رئیس پلیس تهران می‌گوید روزی دوتن مواد مخدر از تهران به دست می‌آید، اما نمی‌گوید که روزانه چه مقدار از این به بازار بر می‌گردد. شمار جوانانی که خود کشی می‌کنند، حتی در خانواده‌های مرفه کم نیست. جوان در ایران برای خود آینده‌ای متصور نیست.

در جائی از کشور نیست که دانشجویان با حکومت و با وزارت علوم مشکل نداشته باشند. یک دانشگاه کاملا آرام و بی‌مزاحمت پلیس‌های گوناگون نداریم، برخی حتی درفشار اجامر و اوباشی هستند که با گذاشتن نام بسیج، آنان را در فاضلاب حکومت آب می‌کشند. حتی اگر دانشجویان آرام باشند، با ایجاد بهانه‌های گوناگون، مثلا استفاده از شهدای بدبخت جنگ، می‌کوشند از آنان بهانه بگیرند و به زندان بیندازند. اولیاء دانشگاه‌ها از این بی‌ضابطه بودن دستگاه‌های خوداستفاده و به حقوق و حتی جان دانشجو تجاوز و قاضیان خود فروخته و عقب افتاده قربانی را فدای جنایتکار می‌کنند.

در کمتر کارخانه‌ای است که کارگران راضی باشند. بسیاری از کارگران کشور با سیلی صورت خود را سرخ می‌کنند و به خاطر ترس از بیکاری و تنبیه، از مطالبهء حقوق خود محرومند. چنان محیط ارعاب و وحشتی به راه انداخته‌اند که کسی یارای دنبال کردن حقوق خود را ندارد. البته این «حقوق» فقط نام حقوق را دارد و در عمل «نان بخور و نمیر» است، به شرطی که به موقع پرداخت شود. این حقوق هیچ مناسبتی با سبد عرفی خانواده در جهان و حتی کشور همسایهء ترکیه ندارد. سندیکا و اتحادیه و سازمان کارگری مستقل در جائی نیست و اگر مخفیانه هست، دست کم هیئت مدیره اش در زندانند. وزارت کار را برای مشغول کردن عده‌ای بیکار و دو سه تن که مدرک قلابی دارند و ابزار قانونی سرکوب کارگران حفظ کرده‌اند وگرنه درش را می‌بستند و ساختمانش را به یکی از عزیزان می‌فروختند.

زنان کشور ما از تبعیض، فشار، ظلم، تجاوز، بی‌حرمتی و خواری رنج می‌برند و کسانی که از حقوق آنان دفاع می‌کنند، به زندان می‌افتند یا شلاق می‌خورند. آشکارا زن تواناتر را در مقابل مرد ناتوان تر کنار می‌گذارند. زن خردمند و فهیم را در برابر مرد لات و بی‌چاک دهان محکوم می‌کنند، می‌ترسانند و فرار می‌دهند. از این لحاظ کشور ما جزو عقب افتاده ترین کشورهای دنیاست درحالی که دارای هزاران زن فرهیخته، دانشمند، شاعر، نویسنده، متخصص و کارآمد است.

در ایران انسان بشر نیست و از حقوق بشر بهره ور نیست. مردم ایران آدم آخوند‌ها هستند. بخصوص آخوند‌ها اولاد حلال زادهء آدم هستند که حاضرند برای چشیدن هر چیزی که به دستشان می‌آید، بهشت را ترک کنند و برای آن کار معروف به زمین نزول اجلال بفرمایند و بر کرهء زمین آفتابه بگیرند. مدافعان حقوق بشر با تهدید، ارعاب، بی‌احترامی، انگ زدن و هرکار زشتی که از قداره بند‌های لباس روحانیت پوشیده برآید روبرو هستند.

تصور زندگی عادی برای نویسندگان و هنرمندان ایران دشوار است. دولت کانون نویسندگانی دولتی راه انداخت که در مجامع جهانی از مرده صدا بر می‌خیزد که از اعضای آن بر نمی‌خیزد. در مقابل فراوانند هنرمندان و نویسندگانی که یا عضو کانون نویسندگان هستند یا مستقل و روزی نیست که از آنان خبری در مجامع فرهنگی جهان نباشد، اما حتی اجازه ندارند یک ساعت در یک جا جمع شوند. نویسندگان دانشمند و هنرمند در سد وزارت ارشاد گیرند و هر خشک و تری در قم، مشهد و هرجای دیگر چاپ می‌شود و به دستگاه‌های دولتی و کتابخانه‌ها فروخته می‌شود.

مردم ایران با سخت گیری‌های مذهبی و بستن هرچیزی به دنب مذهب، از مذهب گریزانند و در جاهائی که بتوانند یا ضد مذهب می‌شوند یا به مذاهب دیگر روی می‌آورند. می‌خواهم از جوانان مذهبی و با وجدان بخواهم که اگر می‌خواهید اسلامتان باقی بماند به تسنن برگردید که نخواهند توانست شما را به چیزی متهم کنند. پیش از صفویه پدران شما در غرب ایران مذهب شافعی داشته‌اند و در شرق بیشتر مذهب حنفی. می‌توانید به این مذاهب و بویژه شافعی برگردید و از زیر بار سنگینی که تشیع به دوش انسان می‌گذارد، رها شوید و به حکومت هم پشت کنید. با این کار به هموطنان کرد و بلوچ و ترکمن و.... می‌پیوندید و باعث تقویت آنان هم می‌شوید که از آپارتاید مذهبی رنج می‌برند. از این راه وحدت ملی انسجام بیشتری می‌پذیرد.

این کسی که نام رهبر دارد و مدافع راهزنان است، چه معنائی دارد و چکاره است؟ در کشورهای دیگر عقل دوهزار کارشناس و متخصص نمی‌تواند کشوری را از بحران‌های اجتماعی و اقتصادی حفظ کند، آن وقت در ایران، یک نفر را صاحب نظر در هر زمینه شناخته‌اند و ملتی را به مذلت کشیده‌اند. خوب، این آقای رهبر چرا نمی‌تواند برای بیش از پانزده ملیون جمعیت زیر خط فقر معجزی بکند؟ چرا نمی‌تواند ملیون‌ها جوان رااز بلای اعتیاد نجات دهد؟ چرا نمی‌تواند آدم حسابی پیدا کند و اعضای دولت خدمتگزارش مدارک قلابی دارند؟ چرا نمی‌تواند بحران مالی و اقتصادی موجود مملکت خودش را چاره کند؟ واقعا از دست او چه برمی آید که نام او را رهبر گذاشته و دخالتش را در اعتقادات تا شکل تنبان و لباس مردم را هم پذیرفته اند؟ رو در روی او جوانان مرگ بر دیکتاتور می‌گویند، چیزی که به شاه نگفتند. شرم، حیا و اخلاق را شاه به مراتب بیش از اینان داشت که ملعون این‌ها و تاریخ است

این چه کشوری است؟ یک کشور در دنیا می‌شناسید که تاریخ درخشان تمدن داشته باشد و به وضع ما افتاده باشد؟ هیچ کسی را دیده اید که با محیط زیست و منابع طبیعی خود دشمنی داشته باشد و لانه و آشیانهء پرندگان کمیاب را به بهانهء کشیدن جاده- آن هم کشوری که زمین در آن فراوان است- به آتش بکشد؟ کدام ملتی است که به تاریخ، دانش و هنر خود بی‌اعتنا باشد و حتی آثار فرهنگی و هنری عتیق خود را در بازارهای جهان به حراج بگذارد؟ این همه عتیقهء ایرانی در حراج‌های بین المللی به دست چه کسانی از کشور خارج می‌شود؟ اگر در اثر پی آمد‌های انقلاب و مذهبی شدن آن، در میان روحانیان ایران یک نفر سر عقل آمده باشد، آیت الله منتظری است که گفت، فقیه باید به فقه بپردازد، اما من باور ندارم که روحانیان موجود در کشور، بجز شمار اندکی که شناخته شده اند، کسی از خر شیطان پیاده شود. آیت الله خامنه‌ای بهتر از شاه با «رهبری خردمندانه»ء خود کشور را به قعر جهنم هدایت می‌کنند. بی‌شک با مرگ یا سقوط او بساط رهبری در ایران برچیده خواهد شد و از او هم جز لعن و بدنامی باقی نخواهد ماند. اینک کشور ما مصداق آن آیه از قرآن است که می‌گوید:

هذا جهنم الذی کنتم توعدون (این همان جهنمی است که به شما وعده داده بودیم).
۷۹۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : میشکا اسپهبدی مازندرانی

عنوان : من که باورم نمیشه که اقای مستشار دیگر نمیخواهد بحث های سایت اخبار روز را منحرف کند
هنوز باورش سخت است که مستشار دیگر در این سایت از صحبت های خارج از بحث صرف نظر کرده باشد
اگر بقول خانم فراهانی ایشان سر قول خودشان بایستند باید یک افرین به ایشان گفت. من حاضرم اولین قربانی باشم و این افرین را به ایشان بگویم که بالاخره متوجه شده اند که سخن نابجا تبدیل به ضدخودش میشود و نتیجه ای برای ایشان در بر ندارد.
۷۹۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : مریم فراهانی

عنوان : اقای مستشار سر قولتان بمانید ودوباره تا یک نفر مقاله ای علیه اسرائیل و یا سلطنت طلب نوشت شما لطفا بحث را منحرف نکنید
اقای مستشار به نظر من تصمیم درستی گرفته اند چون حرفهایشان در این جمع بقول خودشان خریدار ندارد. البته هستند گروههای سلطنت طلب و یا انهائی که خواستار حمله اتمی و نظامی اسرائیل و امریکا به کشورمان هستند حتما از نوشته های ایشان استقبال مینمایند ایشان بروند و در سایتهای متعلق به انها بنویسند و من در اینجا قول میدهم که کسی مزاحمشان نمیشود چون حدقل چپها بیکار نیستند که بیایند انجا مزاحم ایشان شوند. شما لطفا سر تصمیم خودتان بمانید و نه همانطوری که از هواداری از راه کارگر پشیمان شدید و از شرکت در سرنگونی رژیم کودتا پشیمان شدید و هم در دفاع از کشورت شرکت کردی و پشیمان شدی این بار لطفا پشیمان نشوید و دوباره خودتان را وارد بحث هائی نکنید که نمیتوانید به محتوای موضوع بپردازید
۷۹۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : دا نش

عنوان : آینه گر عیب تو بنمود راست خودشکن آینه شکستن خطاست!
آقای مستشار شما ایراد را در خودتان جستجو کنید! شما با هر سابقه ای از این حق برخوردارید که "سنگر" عوض کنید به مداحی دشمنان سابقتان بپردازید ووو. اما هیچگاه اجازه ندارید و اصلا در جایگاهی نیستید که گذشته دیگران را خیانتبار و ... بنامید و سعی در شستشوی مغزی داشته باشید. بویژه که افکار کنونی شما عادی نیز نیستند.
شما در مودبانه ترین شکل ممکن به اعتقاد بنده مخرب بحث های این سایت هستید و اگر فکر می کنید در حقتان جفایی شده بجای ننه من غریبم بازی به خودتان نگاهی از بیرون بیاندازید تا شاید (چنانچه بر خودتان روشن نیست) به نقایص و ایرادات خود آگاه شوید.
۷۹۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : حسنی قاری

عنوان : انا الله و انا الیه الراجعون
انا الله و انا الیه الراجعون
۷۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷       

    از : ناصر مستشار

عنوان : این آخرین کامنت من در جمع کسانی است که اگر به حکومت می رسیدند از آخوندها بیشتر جنایت می کردند!
خوانندگان گرامی شاهد هستید که بنده چقدر با متانت می نویسم اما در مقابل من کسانی قرار گرفته اند که ابتدائی ترین قرارداد های بحث را رعایت نمی کنند و تنها از تهمت و فحاشی و برچسب های گوناگون برای پیشبرد یاری میگرند!
۷٨۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣٨۷       

    از : دا نش

عنوان : مشت نمونه خروار
همین کامنت آخر مستشار گویای حال و احوال ایشان است. بعد از دو کامنت بسیار بجا از آقایان شریعتمداری و دهقان او باز چیزهایی می نویسد که ارتباطی به بحث ندارد.
او در ذهن خود، نگارنده آخرین کامنت را (حال با ربط یا بی ربط به موضوع بحث) پیروز میدان تصور کرده و فقط می نویسد. واقعا تاسف آور است.
۷٨٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣٨۷       

    از : ناصر مستشار

عنوان : چگونه می توان استدلال زیر را منطقی یافت؟آیا همینکه شاه رفت کارمان درست شد؟اگر انقلابی که شما مدافع آن هستید برای مردم آزادی و رفاه و آسایش می آورد بنده نیز مخلص آن این انقلاب می شدم ولی حالا که در ۳۰ ساله گذشته معلوم شده تنها بدبختی و اعدام و فقر آورده ،
دکتر محسن قائم مقام یکی از مصدقیهای قدیمی مقیم نیویورک، می نویسد:

«انقلاب بهمن نتیجه بالغ بر صد سال مبارزه مردم برای رهائی از چنگال استبداد بود. اینکه به آنچه می‌خواستیم نرسیدیم معنی‌اش این نیست که دستاوردی نداشته‌ایم. برچیدن سلطنت دستاورد بزرگی برای مردم بود. علاوه بر آن بزرگترین دستاورد انقلاب آن بود که مردم کوچه و خیابان را به میدان سیاست مملکت کشاند. سیاست را بخانه‌ها برد.»
۷٨٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣٨۷       

    از : دا نش

عنوان : آینه گر عیب تو بنمود راست خودشکن آینه شکستن خطاست!
آقای مستشار شما ایراد را در خودتان جستجو کنید! شما با هر سابقه ای از این حق برخوردارید که "سنگر" عوض کنید به مداحی دشمنان سابقتان بپردازید ووو. اما هیچگاه اجازه ندارید و اصلا در جایگاهی نیستید که گذشته دیگران را خیانتبار و ... بنامید و سعی در شستشوی مغزی داشته باشید. بویژه که افکار کنونی شما عادی نیز نیستند.
شما در مودبانه ترین شکل ممکن به اعتقاد بنده مخرب بحث های این سایت هستید و اگر فکر می کنید در حقتان جفایی شده بجای ننه من غریبم بازی به خودتان نگاهی از بیرون بیاندازید تا شاید (چنانچه بر خودتان روشن نیست) به نقایص و ایرادات خود آگاه شوید.
۷٨٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣٨۷       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۱٨٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست