نگاهی به فرایند گذر از سنت به مدرنیته در نسل جدید چپ ایران (دهه ۴۰)
-
مجید عبدالرحیم پور
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : «آیا براستی ما مدرن شده بودیم؟ »
با تشکر از آقای مجید عبدالرحیم پور بخاطر مقاله آموزنده و تاریخی اش از این جهت که نه تنها چشم اندازه مقاطع تاریخی مشخصی را در رابطه با جنبش چپ ایران ترسیم می کن بلکه به تناقضاتی - اساسی - اشاره دارد که انعکاس آن را دورادور در نظریات «هومن» که متأسفانه گویا بخشی از آنها پاک شده است، مشاهده می کنیم.
و همین موضوع در عین حال با «متوجه نبودیم» های نویسنده گره می خورد : «متوجه نبودیم که همین آزادی های واقعا موجود را باید گسترش داد...»
در این مورد مطلبی هست که کمی دورتر مطرح خواهم کرد، ولی از هم اکنون تنها برای چندمین بار تکرار می کنم که متأسفانه امروز حتی امروز نه در ایران که در سرزمین های اروپایی و آمریکایی، اپوزیسیون ایران تلاش می کند تا همین آب باریکه ها را نیز دور بزند.
البته من مثل «هومن» به سازمان فدائیان ثبت نام نمی کنم، و البته در هیچ سازمانی بجز سازمان خودم فعال نیستم.
ولی پیش از این که جلوتر بروم بادی از آقای مجید عبدالرحیم پور در مورد آخرین جمله مقاله بپرسم، زیرا که پس از چند بار مرور آن ککمتر به نتیجه رسیدم. اگر ممکن است دوباره نگاهی به آن بیاندازند. با تشکر
در جایی نویسنده می پرسد : «آیا براستی ما مدرن شده بودیم؟ »
طرح چنین پرسشی از یک فدایی قدیمی برای من واقعا شگفت انگیز و جای بسی امیداواری دارد. با این وجود کمی دور تر مدرن بودن خودشان را تأیید می کنند.
ولی دلایل و شواهد آشکاری وجود دارد که مدرن بودن ( یا بهتر بگویم مبارزه طبقاتی به شیوه صحیح و موثر) فدائیان را زیر علامت سوال می برد.
من بارها به سازمان فدائیان در خصوص عنوان سازمانشان هشدار داده ام. زیرا فدایی به هیچ عنوان مفهومی مارکسیستی نیست و به چپ پیشگام تعلق ندارد. زیرا نه تنها نتیجه کار را به ماورای مرگ موکول می کند (و برای مرگ قدرتی سازنده قائل می شود) بلکه به عنوان آخرین سلاح و ابزار کار، مانع تحول و خلاقیت می گردد - بطور خلاصه توقف اندیشه از نتایج آن خواهد بود و دقیقا بر مفاهیم مذهبی منطبق است.
بر این اساس من فکر می کنم - همان طور که در این مقاله نیز بی آن که مشخص شده باشد اشاراتی شده - که جنبش چپ ایران هرگز از مواضع و فرهنگ مذهبی فاصله نگرفت. از این منظر امروز نیز وضع با گذشته تغییری نکرده است.
ببینید من اخیرا مقاله ای در باره صمد بهرنگی تهیه کرده بودم - که به تعریفی خاص شنا در جهت مخالف جریان آب است - و بر عکس همیشه هیچ یک از سایت هایی که معمولا نوشته ها و ترجمه های من را منتشر می کردند، از انتشار آن خود داری کردند.
نقد صمد بهرنگی به شکل گسترده ای می تواند با نقد سازمان فدائیان هم خوانی داشته باشد، و ما مشاهده می کنیم که چگونه و به چه راحتی نقد اجتماعی و فرهنگی و هنری واپس زده می شود!
و موضوع «گسترش آزادی های موجود» چگونه در جایی که هیچ مانعی در کار نیست، همین جریان چپ به همان عمل خشونت باری دست می زند که بطریق اولی داعیه مبارزه با آن را دارد.
صمد بهرنگی نویسنده انقلابی ست، نماد انقلاب و چه و چه و چه است. اگر نبود چه کار کنیم؟
کاری می کنیم که انگار هست؟ و آنهایی را که حرف دیگری می زنند خفه می کنیم، سکوت می کنیم.
ولی من به تمام جنبش چپ ایران نوید می دهم که پایان اسطوره صمد بهرنگی اعلام شده و نقد شده و آموز ش داده خواهد شد.
پرولتاریای ایران اجازه نداد خواهد داد که چنین جریان انحرافی در هنر و ادبیات برای کودکان بیش از این تداوم بیابد.
پرولتاریای ایران برای کشف چنین عارضه ای کار کرده است و فدائیان تنها می توانند واپس بزنند، مسئولیتش به عهده خود آنها خواهد بود.
۷۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : و ولی زاده
عنوان : نقادی دیروز یا توجیه سیاست امروز؟
آقای عبدالرحیم پور حسرت می خورد که کاش در همان دهه ۴۰ و ۵۰ نسل جوان آنروز از گذشته چپ (به معنای حزب توده) نمی گسست و تلویحا از چپ نسل جدید می خواهد با چپ گذشته (همان ادامه حزب توده با نامی از فدایی) پیوند خورد. اما تاریخ را جوانان دهه ۷۰ و ۸۰ نیز در محفل های کتابخوانی می خوانند. نظریه را نیز. چرخش از تحلیل طبقاتی به پارادایم سنت و مدرنیته جای بسی شگفتی است. اتهام مطلق نگری به مارکسیست های دهه ۴۰ و ۵۰ اما نه شگفت انگیز بلکه کاذب است. آثار کم شمار اما پر نفوذ نظریه پردازان فدایی ادعای آقای عبدالرحیم پور را تأیید نمی کنند. پراتیک آنان نیز دورترین فاصله را به مارکسیسم ارتدکس داشت. این انتقاد از خودِ دیروز، بیشتر به ماهی گیری برای خودِ امروز می ماند. نظریه و کنش فدائیان دهه ۵۰ به نقد و بررسی بسیاری نیاز دارد. اما نقد معتبر به متد معتبر نیاز دارد. اینکه ناقد بر حضور خود در این جنبش تأکید می کند، در متد سنجش هیچ اعتبار اضافه ای به نقد نمی دهد.
۷۷۵٣ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣٨۷
|
از : هومن نام مستعار
عنوان : دینی که که با حذف انتقاد پاک نمی شود
چرا نظر مرا حذف کردید؟ من از بچه های دهه چهل و از هوادارن فعال سازمان بودم . نوشته بودم کاش آقای عبدالرحیم پور به توصیه رفیق سابق خود هاشم عمل می کرد و به جای نوشتن متن های انشا گونه و تکراری از این دست در باره کارنامه خود در رهبری سازمان و خوب و بد دورانی می نوشت که در ایران و روسیه از رهبران سازمان بود و نیز در باره پشت پرده حمایت از رفسنجانی و خاتمی و شرکت تجاری که علی توسلی در متن فعالیت های آن در باکو ربوده و به ایران برده شد ؟ ایشان و کسانی مثل فرخ نگهدار نوشتن حقایق را به همه شهدای سازمان و به ما اعضائی که از استبداد آنان رنج بردیم و شاهد تخریب سازمان خود به دست انان بودیم مدیون اند و بیش از ما به تاریخ. با حذف انتقاد من نیز این دین که بر گردن انان است پاک نمی شود
۷۷۵۰ - تاریخ انتشار : ٨ اسفند ۱٣٨۷
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۱٣)
نظر شما
اصل مطلب
|