از : حقیقت جو
عنوان : آفتاب نشوید ! چشمانتان را نبندید !
آقای فرخ نعمت پور از همه چیز سخن گفته تا از مساله اصلی چیزی نگوید .و از ابتدا به خواننده آدرس اشتباهی میدهد . مطلب آقای خوئی در شهرزاد نیوز درج شده ، نه در راه کارگر و دیگران از جمله راه کارگر مطلب را با ذکر مرجع درج کرده اند . اگر مساله آقای فرخ نعمت پور بد دهنی در نوشته خوئی است به مطلب "آئینه سکندر " که در نشریه کار اکثریت شماره ۱۳۲ (۲۹ مهر ۱۳۶۰ ) چاپ شده است چه می گوید ؟
" هفته پیش شنیدیم که سیامک اسدیان، از قدیمی ترین اعضای سازمان چریک های فدایی خلق که پس از انشعاب به اقلیت پیوسته بود، در حوالی یکی از شهر های مازندران با مأمورین مسلحانه درگیر و کشته شده است. این خبر برای همه کسانی که او را از نزدیک می شناختند معنای دیگری داشت. .....آنچه بیش از همه رفقا را تحت تأثیر قرار داده بود، آن بود که چگونه یک انسان ساده و صمیمی و ایثارگر، با پاک ترین و بکرترین ایده های انسانی که در خور ستایش والاست، بی آن که خود درک کند، همه زندگی و وجود خود را وقف راهی کرده است که کثیف ترین موجودات جهان نیز در همان مسیر رکاب میزنند، که چگونه پست ترین و رذل ترین جنایت کاران هم امروز نقشه همان اقداماتی را در سر می پرورند که این جوان پرشور و آزاده از دل کوههای سرکش لرستان در پی آن است. آن چه همه ما را در خود فرو برده بود آن بود که میدیدیم در عرصه بغرنج و پیچیده کنونی چگونه نیات پاک اسکندرها با پلشتی های کشمیری ها، ساواکی ها در قالب عمل واحد ضد انقلابی درهم آمیخته و به حق خشم و نفرت مردم را متوجه کسی میسازد که همچون اسکندر درونی چون شیشه ای شفاف دارند، لاکن در عمل یک پارچه همان چیزی است که از عمال مزدور آن زشت جهان خوار سرمیزند. هم از این روست که معیار قضاوت هر انقلابی صدیق در برخورد با عملیات براندازی چپ روها آنچه تعیین کننده است نه آن درون شیشه ای شفاف اسکندرها، که آن گنداب ضد انقلابی است که برزمین جاری میشود. تناقض دردناک زندگی آنان هرگز نمیتواند نقش عمل ضدانقلابی آنان را کتمان نماید. ...جای آن دارد که چپ روها بر نقطه پایان زندگی اسکندر بیشتر و باز هم بیشتر مکث کنند. "
واگر منظور او به مضمون نوشته خوئی است ، چرا در ابهام سخن میگوید ؟
و کاشکی آقای فرخ نعمت پور یک بار دیگر بعد از ۱۸ سال به اسناد انتشار یافته سال های ۶۰ سازمان شان نگاه می کرد ، نمی ترسید، رو به مردم می نشست، و مخملهای سیاه را به آفثاب حقیقت می سپرد ، و سرانجام کاشکی سخن به حقیقت می گفت که سرانجام به آفتاب چشمانش را نمی بست !
۷۹۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : ارژنگ اردوبادی
عنوان : شجاعت اعتراف به دورغ
کمتر شخص و جریانی را در این سالها یافتم که مثل شاعر ما اسماعیل خوئی واقع بینانه و بدو ن رودربایستی از دوستان و رفقا به اشتباه بودن تفکر یا کردارش در روزگار ۱۳۵۷ در رابطه با خمینی و کل حوادث بعد از آن اعتراف کرده باشد و چون اکثریت ما ایرانیان هنوز در بند تابو های رفیق و رفیق نوازی خود اسیریم و در نا خود آگاه خود میدانیم که او امثال او درست میگویند ولی در ظاهر بخاطر عدم شجاعت به اعتراف اشتباهاتمان فورا تیغ انتقاد و تکفیر را بر دوستان و یاوران دیروز خود میکشیم کسی را قبول داریم که او تابع نظرات ما باشد وگر نه او غیر خودی میشود، در اصل همان تز حکومت اسلامی را قبول داریم ولی زیر نامهای پر طمطراق و زیبا ولی در واقع پوچ .
۷۹۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨۷
|
از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : کاشکی آقای فرخ نعمت پور به سخن تبدیل می شد
کاشکی شما نیز دقیقا موضوع را مطرح می کردید و سربسته سخن نمی گفتید. که یک کمی بی حوصله به نظر می رسید. ببینید خیلی ساده است :
او چه گفته و نظر شما چیست؟ ولی شما در این باره چیزی نمی گویید و این بدترین نوع نگارش نقد است.
۷٨۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣٨۷
|
از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی
عنوان : پرسش از داریوش لعل ریاحی
«هنر مطرح است ... نه هنر مند »
دوست هنر دوست گرامی شما این نظریه را از کجا آورده اید؟ یعنی چی «هنر مطرح است...نه هنرمند» این چند نقطه ای که در جمله شما دیده می شود حتما واقعا بسیار حائز اهمیت است.
من منتظر توضیحات شما باقی می مانم. هر چند که از هم اکنون می توانم مشکل شما را برای توجیه چنین نظریه بی بدیلی در تاریخ هنر درک کنم.
۷٨۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣٨۷
|
از : داریوش لعل ریاحی
عنوان : هنر مطرح است نه هنر مند
فرخ عزیز ، باور کن برخی از شعر های خویی عزیز از آنچنان غنا و لطافتی برخور دار است که گمان نمی کنم با تامل و فکر سروده شده باشد ، گویی رویایی را که شاید الهام بوده است ... فقط راوی بوده یا آن را نوشته است . و به جرات می توانم بگویم با آنکه ریتم واژگانش به شاملو بسیار نزدیک است در بسیار ی از موارد ، عمیق تر ، پر محتوی تر و زیبا تر مجسم گر بیان خویش بوده است . او شاعر زمان ماست .
اما این خویی کیست و چه می گوید . کجا بوده و اکنون کجاست . چه اهمییتی ممکن است داشته باشد .
هنر مطرح است ... نه هنر مند . یادت می آید از مجسمه نیلیک زن در سردر تاتری در پارک ولیعهد . این مجسمه به غایت ارزشمند ، می گفت نی لبک زن را نگاه نکنید فقط به آهنگ نی دل بسپارید .
۷٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣٨۷
|