برخوردی به پیام فرهیختگان شرمگین
-
مردو آناهید
نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از
سیستم نظردهی سایت میباشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... میدانید
لطفا این مسئله را از طریق ایمیل
abuse@akhbar-rooz.com
و با ذکر شمارهای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده
به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
از : خشایار رُخسانی
عنوان : همدَردی با بهاییان ایران
آقای حشمت شما یا ایرانی هَستید و فردوسی و آفریده ی جاودانی او "شاهنامه" را گرامی میدارید که زیربنایِ فرهنگ ایران را میسازد، و یا انیرانی هَستید که از هرچیزی که پرویزش و نمادی از فَرهنگ درخشان ایرانزمین باشد، همانند سره نویسی بیزار میباشید. در هالت نُخُست اگر ایرانی هَستید و به هستی فرزانگان ادبی این کشور همانند فردوسی بخود میبالید، پس باید بدانید که اگر امروز ما با یکدیگر فارسی گفته گو میکنیم این را وام دار فردوسی بُزُرگ و آفریده ی جاودانی او "شاهنامه" هَستیم که در آن نَسک (کتاب) تلاش کرده است با بکارگیری واژه های نهادین پارسی، این زبان و فرهنگ را زنده نگه بدارد، زیرا بجز این همکنون بایستی که ما با هم به عربی گُفتگو میکردیم. هر ایرانی که به ایرانی بودن خود میبالد، باید در زنده نگاه داشتن زبان خوش آوازِ پارسی از راه دوری گزیدن از بکار گیری واژه های ناخوشایند و بدآواز بیگانه و عربی در گُفتگوهای روزمره، خودداری کند. این کمترین مبازه برای زنده نگه داشتن کیستی و چیستی مردم ایران در برابر تازش ِدوم انیرانیان در عرب کردن ایرانیان میباشد و همچنین راهبندی استوان (محکم) در برابر تازش فرهنگِ اسلامی آخوندها به فرهنگ پُرشکوه ایرانزمین است که گَهواره شهرینگی (تمدن) جهان بوده است و از شما که خود را ایرانی میدانید، امید میرود که دَستِکم در این زمینه کوشا باشید. در آنجا که برایِ همه ی واژگانِ بیگانه ای که امروز در زبان فارسی بکار برده میشود ما زیباترین و خوش آواترین واژه هایِ پارسی را داریم، به چه فرنود یا انگیزه ای باید روشنبین های این کشور در بکارگیری واژه های عربی و بیگانه برای آفریدن کارهای ادبیشان بهره بگیرند و یا با هم همتازی کُنند (مسابقه بگذارند)، آنهم با بکارگیری واژگان زبان بیگانه ای که تنها یادمان ۱۴۰۰ سال خواری ایرانیان و به بندکشیدن فرهنگ آزاداندیشی آنها میباشد.
در پیوند با اینکه گفته اید یک پادشاه ایرانی چشم در آورده است و دیگری میخ در شانه دشمنانش میکرده است. دوستِ گرامی اگر شما ایرانی هستید، نباید که همه ی گذشتهنگاری پُرشکوه این کشور را که نخستین منشور جهانی برای پدافندی از هوده ی آدمی را بیرون میدهد، شهرینگی درخشان ایرانزمین و فرهنگِ آزادگی و آزادپروری ایرانی را از بهرِ کار هایِ نادرست یک یا دو پادشاهِ خواربدارید. هیچکس این داوش (ادعا) را نداشته است که ایرانیان فرشتگان پاک و بدون گناه بر روی زمین بوده اند. ولی این همیستاری (تفاوت) بزرگی است میان فرهنگی که آزاد اندیشی، راستی، دوری کردن از دروغ و پاسداشتِ هوده ی آدمی را ارج مینهد و کار نیکو میداند، با فرهنگی که ژاژپنداری (خرافه پرستی)، "خدعه و تقیه" و به بندکشیدن اندیشه ی آزادِ آدمی و کشتار او در راه الله را کار نیکویی میداند که پاداشی در جهان دیگر دارد.
در پیوند با دیدگاهِ دوست فرزانه ی من آقای مردو آناهید در خُرده گیری از این آگاهینامه باید بگویم که دوست گرامی فَرید ( منظور) این آگاهینامه بررسی هَمِه ی فراز و نشیب های تاریخ ِ شهرینگی آدمی نبوده است. این بیانیه تنها تلاش ِاندکِ برخی از روشنبینان این کشور برای همدردی با آزَرَنگ (مصیبت) بُزُرگِ بخشی از مردم همبودگاه ایران میباشد که نزدیک به ۱۵۰ سال است که به شَوَندِ باورهای دینشان کُرپانی (قربانی) بیشترین کوردلی ها و ستِیهَندگی ها و بیداد در این کشور شُده اند. این کمترین کاری است که روشنبینان این کشور میتوانستند برای بازتاب فریادهایِ در گلو خَپه شده (خفه شده) این شهروندان بیگناهِ و بی پنگاه ایرانی انجام دهند. در این راستینگی اندیدی نیست که اسلام و فرهنگ شیطان پرستی آن که جوهر این دین اهریمنی است، سهم بسزایی در فراهم آوردن زمینه هایِ این بیداد داشته است، ولی بازگو نکردن از این راستینگی در این آگاهینامه نباید فَرنودی (دلیلی) بر نادیده گرفتن ریشه هایِ این بیداد در این کشور، از سوی گردآورندگانِ این بیانیه باشد.
در جایی از نوشتار خود نوشته اید" »شما» از کجا گمان برده-اید که بهاییان بر اجرای منشور جهانی حقوق بشر پافشاری دارند؟ که آنها بخواهند با شما هم پیمان بشوند. نگرش بهاییان در پیرامون پدیده-های هستی با همان نخستین ماده-ی منشور حقوق بشر در تضاد است. یعنی آنها به ماده-ی ، که "شما" آنرا در باور خود بازگو کرده-اید، نمیرسند. ".
از دیدگاه من بسیاری از شهروندان بهایی همانند شهروندان زرتشتی، ترسایی، شیعه، سنی و یهودی در ایران ناخواسته در یکی از این خانواده ها بدنیا میآیند و کمتر کسی است که در ایران خودش دین خودش را برگُزیند. اگر چه باورمندان این دین ها در شناسنامه هایشان هموند این دین ها هستند، ولی بیشینه ی (اکثر) این مردم، منشور هوده ی (حقوق) آدمی را ارج مینهند. از اینرو شما شاید کسی را بجز بنیادگرایان در این دین ها پیدا نکُنید که بخواهد خودخواسته هوده ی آدمی خودش را کُرپانی (قربانی) باور های دینیش بکند. از اینرو پدافندی از هوده یِ آدمی هر ایرانی بر پایه ی ارزش هایی که سازمان ملل برنهاده است (تصویب کرده است)، یک بُنپایه ی بهنجاری میباشد که خویشکاری هر روشنبین ایرانی در برابر همبودگاهش است.
دیگر اینکه من به فرید شما در این فراز (جمله) پی نبردم که گفته ا ید:" ایرانیان تا کنون آزادی را تنها در برده بودن و در برده پروردن میشناسند."
اگر فریدِ شما ایران پس از اسلام است باید بگویم با آنکه برده داری یکی از بُنپایه های دین اسلام میباشد، ولی آیین دَدمنشانه برده داری هیچگاه نتوانست در ایران در خاستگاهِ یک آیین فراگیر، روامند (عادی) نهادینه شود و یا به فرهنگِ چیره در این کشور فراروید. ولی اگر فرید شما این است که پس از اسلام، بیگانگان ایرانیان را به بردگی گرفتند، با شما همداستان هستم. دیگر اینکه در فرهنگِ ایران پیش از اسلام هیچگاه جایگاهی برای فرهنگ برده داری و برده پروردن نبوده است. برای نمونه، بر پایه گزارش هایِ گذشتهنگاران پس از بازگشتِ خسروپرویز با تازه اَروس ِ (عروس) ترسایی اش شهبانو مریم از روم که به پیشنهادِ کایزر روم با دخترش زناشویی کرده بود، خسروپرویز دستور میدهد که همه بندگان همسرش را که با خود به ایران آورده بود، آزاد کرده و آنها را شهروندِ آزاده ی ایران کنند، زیرا ایرانیان همیشه مردم خود را آزادگان و ایران را کشور آزادگان مینامیدند.
۹۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨٨
|
از : حشمت
عنوان : نقد یک طرفه
آقا یا خانم مردو آناهید، که احتمالا آقا هستید، همه ی این حرفها را نمی شد به یک فارسی روشن و روان بنویسید؟ با این سره نویسی الکن مثلا چه چیز را می خواهید ثابت کنید؟ که فارسی اینطوری زیباتر و اصیل تر است؟ اما زیباتر و اصیل تر که هیچ، بسیار "کژگویی" ناشی از "کژاندیشی" هم دارد این زبان شما.
بخشی از حرفهای شما در باره ی بیانیه ی "ما شرمگینیم" قبول، اما این وسط فقط اسلام و اعراب را محکوم کردید، یادتان رفت از جنگها و کشتارهای شاهان ایرانی پیش از اسلام بنویسید، کمی هم از شانه سوراخ کردن، چشم درآوردن و ... توسط ایرانیان می نوشتید، یا مثلا کمی هم به بیانات "داریوش کبیر" در کتیبه ی بیستون توجه می کردید تا نقد شما اینقدر یک طرفه نمی شد.
۹۵۱۹ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨٨
|
|
|
چاپ کن
نظرات (۱۲)
نظر شما
اصل مطلب
|