یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

فیلسوف دروغین کف بر دهان - ناصر رحمانی نژاد

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بدبخت فقط ماییم

عنوان : بدبخت فقط ماییم!
آقای رحمانی نژاد عزیز
سروش را به دلیل «نقش شنیعش» خوب کوبیدید، از "اوباش و حزب الله" اما سرسری گذشتید. اوباش آن زمان (مانند محسن مخملباف، عباس معروفی و غیره) حالا به برکت زمانه شیر تو شیر سری توی سر‌ها در آورده ا‌ند! بعضی‌ از اینان بعد از آنکه ما را در هجوم های گله‌ای (حزب فقط حزب الله) له کردند، خود نیز بعد از اندکی‌ اختلاف با رژیم، به طرق مختلف، از جمله پرواز با قالیچه حضرت سلیمان در زمان ممنوع الخروج بودن (مورد عباس معروفی)، یا با بورس‌های دانشگاهی و غیره (نه مثل ما از راه کوه و کمر!) به اینسوی آب آمدند و راه به راه جایزه گرفتند!
اینان نیز همچون معلم‌شان عبدالکریم سروش هرگز از گذشته خود عذر خواهی‌ نکردند.

جالب اینکه عده زیادی از اوباش آن زمان حالا از اعضای ستاد‌های تبلیغات و انتخابات کاندیدا‌ها هستند. "کاندیدا هایی" که به نوبه خود چیزی از آن اوباش کم نداشتند و در حمله به دگر اندیشان از چیزی فرو نگذاردند.

بدبخت فقط ماییم. ما که آن زمان از اوباش مشت و لگد و چاقو و قمه خوردیم و آواره شدیم. در آوارگی جایزه که نگرفتیم، هیچ، هنوز که هنوز است از کابوس آن کتک ها خود را باز نیافته ایم و آرام نداریم.
خوش مزه این است که از ما انتظار دارند برویم به همان اوباش و اوباش پروران، که حالا به مصلحت زمانه "اصلاح طلب" شده اند، رای بدهیم!
می گویند اگر رای ندهید، ممکن است وضع از این هم بدتر شود!
۱۲٨۷۹ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨٨       

    از : محسن مقصودی

عنوان : "خط اعتدال"
ناصر عزیز، سخنت راست ، اما برای اینکه "از خط اعتدال خارج نشویم " نظرت را هم در مورد این قضاوت محمود دولت آبادی در مورد مبارزه مهاجرین در خارج از کشور با قلم توانایت شرح بده:
دولت آبادی همچنین گفته است: «این دوستان اگر این قدر تحمل ندارند که یک متنی را بخوانند و بعد در موردش قضاوت کنند ، من فقط یک نکته به آن ها می گویم. دوستان عزیز ۴ میلیون نفر از ایران رفته اند. این اکسدوس ایران بوده . در حمله اعراب نسبت به جمعیت این قدر آدم به هند نرفت . اما سوال من از شما این است که در میان این ۴ میلیون فقط ۴۰ نفر می توانید پیدا کنید که یک صدا داشته باشند؟ وقتی شما فاقد چنین چیزی هستید ، وقتی شما هیچ محورنظری ، عملی ، اجتماعی و فرهنگی واحد ندارید ، دیگر به ما چکار دارید؟ ما در بستر خودمان حرکت می کنیم و با تشخیص خودمان عمل می کنیم . متاسفانه ما دچار انوع و اقسام جزمیت ها در داخل و خارج هستیم و افراد حرف هایی به شخص می زنند که خودشان هم می دانند بهتان است ولی به هر حال همگی از خط اعتدال خارج شده اند و این مایه تاسف است.»
به نقل از همان سایتی که آدرسش را دادی!
۱۲٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۲ خرداد ۱٣٨٨       

    از : ایرج رشتی

عنوان : یک غلط
اقای امیر قورباغه را هم مثل طرد باید درست نوشت ولی حالا این زبان فارسی چرا اینقدر پیچیده است نمی دانم. فکر کنم مرحوم به آذین هم جوابی نداشته باشد.
۱۲٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨٨       

    از : ایرج رشتی

عنوان : سروش همان شیوه استالینیستها را بلد است.
"آنکه عیب است دروغ زنی و دریوزگی و چاپلوسی کردن و سابقه استالینی داشتن و فرصت‌طلبانه ژست آزادی‌خواهی گرفتن است" از دولت احمدی تا دولت محمودی، پاسخ عبدالکریم سروش به محمود دولت آبادی، اعتماد ملی . مریلند - اردیبهشت ۱۳۸۸
آقای سروش تمام شیوه استالینیستی را در نوشته خود بکار بردند و اگر هم سابقه استالینیتی ندارند و لی همان افکار تهمت و توهین زدن استالینستها را را رواج می دهند. شیوه بی ادبان و دیکتاتور ها همین است. بهتر است جواب اعمال و رفتار و ارزش های خود را در "انقلاب فرهنگی" مرور و توضیح دهید. این متولوژی(شیوه) در علوم با مفهوم "to evaluate " معروف است.
شما هم در "انقلاب فرهنگی" تمام متفکرین را از دانشکاه های تارو مار کردید و شدید فیلسوف ناب محمدی.
مثلی است در حوضچه که ماهی نباشد قورباقه سپه سالار است.
۱۲٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨٨       

    از : امیر /

عنوان : انتقادی کوچک به آقای رحمانی نژاد
بهتر بود از ذکر طعنه آمیز نام اصلی آقای سروش، "حسین حاج فرج دباغ" ، به هنگام دفاع از یک نویسنده مردمی چون دولت آبادی ، صرفنظر میشد .

در این رابطه دو ماجرا به خاطرم آمد:
- زمستان ۵۷ ، پس از انقلاب، در سالن ورزش دانشگاه صنعتی ، زنده یاد " به آذین "، در سخنرانی خود به منظور دفاع از نام "جمهوری دمکراتیک ایران" برای ایران بعد از انقلاب، در پاسخ به سوالات کتبی حاضرین ، سوالی را با این عبارات خواند: " شما به خدا اعتقاد ندارید و مردم ایران شما را ترد خواهند کرد." به آذین در جواب گفت : " دوست عزیز ، طرد را با "ط " مینویسند نه با "ت". و سپس بسیاری از دوستان حاضر در سخنرانی خندیدند. و من هنوز در این فکرم که ما در مگر در وحله اول غم همین شهروندان " کم سواد" یا "بی سواد" را نمیخوریم؟ پس چرا او را مسخره کردیم؟

-داستان دیگر مربوط میشود به مهاجرت به اتحاد شوروی. روزی یکی از دوستان ما در حضور مقامات مسئول محلی از آن ها به خاطر امکانات و پولی که در ابتدا در اختیار ما گذاشتند تشکر کرد و ازجمله گفت: ما ( یا من ) در ایران هفته ای یک بار هم نمیتوانستیم گوشت بخوریم و اینجا با این پول مشکل معیشتی نداریم.
این سخن بعدا با انتقاد و گوشه کنایه های تمسخر آمیز دیگر دوستان روبرو شد و برخی نیز در خاطرات مکتوب خود نیز این رفیق را به استهزا گرفته اند.
سوال اینجاست: آیا این امکانی محال بود که در بین ما طرفداران طبقه کارگر و محرومین ، یک نماینده هم از همین اقشار وجود داشته باشد؟ اگرنه چرا چنین کسر شئوناتمان شد که کسی از فقر سخن گوید.

آقای سروش اگر خود از نام اصلی اش ، که " دباغ" است میگریزد، ضعف اوست و ما با به رخ او کشیدن این نام ، همان ضعف را نمایندگی خواهیم کرد.
۱۲٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست