از : سیما س
عنوان : تاریخ نویسی اسلامی
آقای نادری شما می گوییید: من"" هرگونه مبارزه علیه ستم، بیعدالتی و وابستگی را واجد ارزشهای انسانی میدانم.""
ببینید این جمله چقدر با اندیشه و عمل شما در تضاد است. اگر عمل شما برداشتن قدمی در مخالفت با ستم و بی عدالتی بود، رژیم جمهوری اسلامی که نماد ستم و بی عدالتی و دشمن خونی چریکهای فدایی از هرطیف و گروه است و در برخورد با آنان چیزی از رژیم محمد رضا شاه کم نیاورده، به شما اجازه انتشار این اسناد را نمی داد. چگونه این رژیم خونخوار و فاسد ناگهان عدالت گستر شده و مراتب دادگستری را درحق افرادی که آنها را دسته دسته کشته و هنوز هم می کشد رعایت می کند؟!
احتمالا کسانی که کتاب شما را نقد کرده اند به این مساله اشاره کردند که انتشار ا کتابی از این دست در رژیم جمهوری اسلامی بلافاصله آنرا زیر علامت پرسش می گذارد و هیچ انسان شرافتمندی باور ندارد که متنی این چنین بویژه استنباطات و تعبیر های شما قابل اعتماد و استناد باشد.
آقای نادری، این رژیم به حتی کتابهای داستانی که بصورت نمادین به مسائلی که نسبت به آنها حساسیت دارد(مثل آزادی) اشاره می کنند اجازه انتشار نمی دهد، این رژیم تاریخ را "تصحیح" می کند و بگونه ای که خودش دوست دارد درکتابهای درسی می نویسد. کار شما یک مزاح تاسف آورست شما مراتب سادگی و بی اطلاعی خو دتان را رقم زده اید. من کلمات محترمانه تری سراغ ندارم، در عوضی طوماری از کلمات ناشایست که هرگز آنها را ننوشته و به زبان نیاورده ام برای وصف شما و شاهکار شما به ذهنم هجوم می آورند.
اگر شما کمترین صداقتی داشتید کپی آن اسناد را هم در کتاب می گذاشتید. من دوست دارم آن اسناد را ببینم نه برای اینکه تاریخ چریکها یا آن دوره را بنویسم بلکه برای اینکه اعتبار کتاب شما را بسنجم و هر کتابی که فاقد سند باشد فاقد اعتبار است و ادعاهایی پوچ.
من مدافع چریکهای فدایی جان باخته نیستم اگرچه از آنان بخاطر صداقتشان ستایش می کنم و یقین داشته باشید نوشته های از این قماش یعنی تاریخ نویسی اسلامی اگرچه ممکن جماعتی نا آگاهی از نسل امروز را فریب دهد، اما در بعد زمان و تاریخ، نام ننگینی از شما بیادگار خواهد گذاشت.
۱۶۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨٨
|
از : احمد صلاحی
عنوان : تحقیق لومپن ها
دوستان گرامی !
خواهشمند ست با این مسئله ی کتاب کذائی و حکومت معلوم الحال مذهبی با دقت بیشتر برخورد کنیم. این جانوران تنها نیستند.
چند روز پیش فیلم « بادر - ماینهف کمپلکس » را تماشا کردم که ببینم بقول غربی ها «پیامش » چیست که چنین سرمایه ای برایش خرج کردند.
- فیلم با تظاهرات دانشجویان ایرانی و آلمانی در برابر سفر شاه و فرح به آلمان صورت میگیرد. پلیس آلمان با سفاکی هر چه تمامتر با باطوم بر سر و روی دانشجویان میزند که آدم « نا خود آگاه» سناریست و کارگردان آلمانی را تحسین میکند که چنین هنرمندانه همراهی رژیم آلمان و حکومت شاه در دهه ۶۰ میلادی را باز سازی نموده و بلافاصله مزدوران ساواکی با چماق های خود و در خاک آلمان بر فرق سر دانشجویان ایرانی و آلمانی میکوبیدند. در این تظاهرات تاریخی یک دانشجوی آلمانی کشته شد که جامعه ی آلمان و اروپا را تکان داد.
- بهر صورت اولریکا ماینهوف در ارتباط با این تظاهرات به تماشاچی معرفی میشود که به دانشجویان ایرانی سمپاتی داشت.
- در ادامه شکل گیری گروه بادر - ماینهوف و عملیات سیاسی و نطامی آنها تا دستگیری ، دادگاهها و دوران زندان و «خودکشی » آنها در زندانها را با «بهت » شدید نظاره کردم . سناریست و کارگردان معلوم نیست آن دیالوگ ها را از کجا آورده و از زبان بازیگران خود بنام فعالان سیاسی و نطامی بادر- ماینهوف بخورد تماشاچی نسل امروز میدهند. بحث از دفاع و یا نقد بادر ماینهوف نیست. بلکه میزان دوری و نزدیکی فیلم به ماجرائی که در دهه ۶۰ در سراسر جهان مطرح بود.
در باره ی مقدمه تحسین بر انگیز فیلم فکر کردم . آیا صحنه های سرکوب تظاهرات مسافرت شاه در خیابان ها بدلیل اسناد و فیلمهای رسمی و شخصی از دهه ۶۰ قابل تحریف نبود ؟
یا سناریست و کارگردان بر جلب نظر تماشاچی و فریب او در باغ سبز نشان داده بود ؟
امیدوارم فعالان فلسطینی که از دوران آموزش گروه بادر - ماینهوف در پایگاهای فلسطینی اطلاع دارد در این مورد اظهار نظر نماید که آیا رزمندگان بادر - ماینهوف به آن شکل «دیوانه وار» در بالای پشت بام قرارگاه خود دختر و پسر لخت مادر زاد آفتاب میگرفتند. بحث بر سر اختلاف فرهنگی فلسطینی و آلمانی نیست.
چنان صحنه ی «بدیعی» نه فقط در پایگاههای فدائیان فلسطین «دیوانگی» ست حتی در قلب آلمان و ایتالیا هم خنده دار به نظر میرسد.
سناریست و کارگردان با چنین صحنه هائی میخواست «تروریست» ها را «خل » و «چل » معرفی کنند.
من در این فیلم دیدیم که زندانبانان جنایتکار آلمان چگونه وانمود میکردند که زندانیان «خودکشی » میکردند و همرمانی تمام این جنایات با جنایات شاه و در راس آنها جزنی و یارانش بر تپه های اوین به ذهنم رسید. و یادم هست که تمام گفت و شنود های تلفنی با پیشرفته ترین وسائل ضبط امنیتی از کشور آلمان توسط ساواک برای شناسائی فدائیان و مجاهدین بکار میرفت .
نتیجه :
من نوعی میدانم فدائیان خلق سیروس سپهری ، شاهرخ هدایتی ، علینقی آرش ، مجتبی خرم آبادی چه خصوصیات فردی شریفی داشتند و هزاران ایرانی دیگر اعم از همشهری یا یار مدرسه و دانشگاه از آن جوانان برومند و مردم دوست خاطرات فراموش نشدنی دارند. مجاهد خلق محمد مفیدی از خانواده ای دانشگاهی نیز در بین جوانان محل و مدرسه خود شاخص بود.
هریک از فدائیان و مجاهدین در بین مردم چنان روابط عاطفی ایجاد نمودند که رژیم شاه با تمام « تهمت زنی » ها نتوانست سیمای آنها را مخدوش کند. از لومپن های اطلاعاتی بهتر از این تحریف ها انتظاری نیست.
فکر میکنم کسانی که امروز روز در زندانهای سپاه با فعالان سیاسی همان می کنند که شاه در بعداز کودتا نمود خیلی کودن تر هستند.
وقتی مردم به خیابانها آمدند شاه کوتاه آمد ولی خفاشان ولی فقیه هنوز با وقاحت مانند تیمسار اذهاری مردم را می بیند و می کشند و لی با وقاحت دروغ میگویند و فایده هم ندارد..
رژیم از نزدیکی نیروهای مخالف بیش از همیشه ترسیده و فکر میکند با این «تحقیق » ها می تواند مردم را فریب دهد.
۱۶۹۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨٨
|
از : بیژن بابایی
عنوان : یک پرسش!
راستی چرا آقای فرخ نگهدار آقای نادری را معرفی نمی کنند؟
۱۶۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨٨
|
از : روزبه
عنوان : تبادل نظر از راه دور
جل الخالق آخر دنیا شده است. حالا برادران شکنجه گر از راه دور با اعضای سابق سازمان فدائی بحث و گفتگو می کنند و حتی جواب انتقاد را هم می دهند. لاجوردی از قرار راست می گفت که زندان های مانند اوین را تبدیل به دانشگاه کردند و تاریخ دان هم تولید کردند. البته شاید اگر برادران فیلم بردار اوین با این برادی نادری که فراموش کرده است و یادش رفته که تاریخ را با نام مستعار نمی نویسند به ملاقات رفقای فدایی می آمد کتاب تاریخی اش شاید اعتبار بیشتری پیدا می کرد و دیگر آقای نگهدار مجبور نمی شد از طریق دوست مشترک (نگفت که این دوست کی هست!) برایش انتقاداتش را بفرستد. البته من هم این به اصطاح کتاب که ورق های ساواک را تویش گذاشته و بعد اظهار نظرات خودشان را نیز اضافه کرده و همه این به اصطلاح انتقادات( البته بیشتر تعریف و تمجید بود) آقای نگهدار را خواندم و نفرت و کینه این برادر بازجو تاریخ دان به خوبی می توان مشاهده کرد. حیف هیتلر و رژیم او مردند و از این برادر بازجو تاریخ دان یاد نگرفتند که بازجویی های گشتاپو را به انتشار دهند و آبروی مردگان را دوباره ببرند! بوی تعفن این رژیم جانی آنقدر زیاد است که امثال این شیاد نیز نمی توانند با قیافه تاریخ دان گرفتن آن را مخفی کنند. رژیم متعفن اسلامی مانند همتای خود یعنی رژیم گشتاپو به پایان عمر ننگین نزدیک است و این دلقک پاسدار نیز نخواهد توانست از سقوط آن با جعل تاریخ جلوگیری کند. تاریخ سیاه این رژیم جانی به زودی به پایان می رسد.
۱۶۹۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨٨
|
از : آرمان رهائی
عنوان : کارمند رژیم فاشیست اسلامی
رژیم جنایتکار و آدمکش فاشیست های اسلامی آنقدر بی شرم است که یک پاسدار آن اراجیفی را در تحریف تاریخ مبارزاتی ایران می نویسد و آنقدر شرف ندارد که حتی یک مقدمه در شناسائی پلید خود بنویسد و بعد در جواب تعدادی که دوروغ های او را آشکار کرده اند باز طبکارانه دهن دریدگی می کند. ظاهرا تنها کسی که این کارمند رژیم قرون وسطی را می شناسد آقای نگهدار است که به نقل از این هیولا از طریق دوستش انتقادات نگهدار را دریافت کرده است. اگر این پاسدار سیاسی آدمکش رژیم تبهکاران یک ذره شرف داشت اول خودش را معرفی می کرد و به دیگران توضیح می داد که چرا رژیم آدمکشان به او اعتماد دارند که اسناد سازمان تبهکار ساواک را در اختیار او قرار می دهند و از مردم ایران مخفی می کنند. صحبت با این جانی فقط او را جری تر می کند و او و رژیم قرون وسطی او به زودی خواهند فهمید که مردم با آنها با چه زبانی صحبت خواهند کرد. آینده نکبت بار او و رژیم جنایتکار امام آدمکش او همانطور که خود او به خوبی می داند برای او هولاناک است!
۱۶۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨٨
|
از : جیج غانی
عنوان : از دو حالت خارج نیست
یا این آقای تاریخ نگار خیر که خود را نادری می نامد "خیلی" ساده است و یا "خیلی" بخاطر این تحقیقات "بیطرفانه" اش طرف پاداش قرار می گیرد.
بر همه پر واضح است که هر کسی که در دوران سلطنت دستی بر آتش برآمده از کودتای بیست و هشت مرداد داشته است پرونده ای نحیف و یا قطور در اسناد ساواک دارد.
آخر این حضرت ایشان از خود سئوال نمی کند که در و انفسائی که کسی؛ حتی حامیان "مصلح" این نظام؛ حق دسترسی به اسناد "ملی" ساواک را ندارند به چه مناسبت و سیاستی این اسناد در اختیار حضرت "خشونت ستیز و ضلح جو" قرار داده شده است؟
حال بد نبود این حضرت در پایان پاسخ طولانی اش؛ که تازه خیلی هم مختصر به نگارش در آمده بود!؛ نظر خود را در مورد همین امروز ایران و جنایاتی که در ایران در خیابان و زندان اعمال می گردد هم می فرمود تا معلوم می شد همین امروز، نه در تاریخ، بلکه در جغرافیای امروز ایران ایشان کیست، کجاست و در کنار جه کسانی ایستاده است که اینچنین بر مواضع گذشتهء خود پا می فشارد؟
۱۶۹۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨٨
|
از : خالو خالو
عنوان : اهل تهرانم
اهل تهرانم
روزگارم بد نیست
چاه نفتی دارم
پول گازی
سر سوزن عقلی
رهبری دارم
بهتر از گاو دوان
دوستانی ،دستشان داغ ودرفش
و سخنگویی که همین نزدیکیست
لای این شب بوها
گوییا می {…}
پای آن کاج بلند
اهل تهرانم
ازهمان روزکه خوردم پپسی
توی میدان ولیعصر شدم تهرانی
………… ……… ……… ……..
اهل تهرانم
پیشه ام حرافیست
گاه گاهی قفسی میسازم توی اوین
تا به آواز جوانی که در آن
زندانیست
غم بدبختیتان تازه شود
چه خیالی،،،،چه خیالی میدانم
همشون بیجانند
خوب میدانم
حاصل دولت من بی نانیست
………… ……… ……… …
من مسلمانم
برسرم هالهءنور
جانمازم پرچم
مهرم زور
قصر سجاده من
من وضو باخون
مردم پیروجوان میگیرم
من نمازم را پی تکبیرهالحرام
فقیه
پی قدقامت شورای نگهبان خواندم
کعبه ام بر لب چاه
کعبه ام درتوی
جمکران افتادست
کعبه من مث یک زندانی
میرود راه براه
میرود بند ببند
حجرالاسود من
کلهء تاروسیاه اوباماست
اهل تهرانم
نسبم شاید
برسد
به یه هندونهءکالی در چین
نسب من شاید
به پسر عمه چاوز برسد
رهبرم بیخبر از خواب پرید
جنّتی زیبا شد
مرد بقال از من پرسید
چند مثقال کراک میخواهی
من ازاو پرسیدم
رأی مفت سیری چند؟
۱۶۹۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨٨
|
از : امیر میرزایی
عنوان : اسناد تاریخی انحصاری
آقای نادری سلام .البته ظاهرا نام واقعی شما نیست .چون پس از انتشارکتاب پرسروصدایتان چهره ای از شما ندیدیم .بهر روی آقای نادری این رسم فقط در کشور ماست که اسناد تاریخی انحصاری باشد.لازم نبود این همه زحمت بکشید و جوابیه بنویسید .کافی است اسناد را در اختیار بی شمار جوانان تاریخ خوانده ومشتاق قرار دهید تا بررسی یک جانبه و از منظر دیدگاه فردی شما نباشد .فراموش نکنید که موزه عبرت شما از نوشتن نام بیشمار زندانیان چپ که برخی از آنان در حکومت اسلامی نیز دستگیر و تحت وحشیانه ترین شکنجه قرار گرفتند و سرانجام در تابستان خونین شصت وهفت به چوبه دار سپرده شدندخوداری میکند.واقعا انتظار دارید بیطرفی شما را باور کنیم؟
۱۶۹۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨٨
|