از : احمد صلاحی
عنوان : تقدیم به هما
طنز تاریخ یعنی، مردم فداکاری کنند و از جان و مال خود بگذرند تا ؛
در این روزگار وانفسا امکان عملی یک رفراندوم یا همه پرسی فراهم کنند..
که صد البته باید آزاد و بدون تقلب هم باشد ..
بر منکرش اجرای عملی آن هم «لعنت» ..
مردمی و مناسب با موازین دموکراسی ومردم سالاری هم باشد..
لابد، باید با نظارت مجامع دیصلاح بین المللی هم باشد ..
تا مردم برای بازگشت حکومت پادشاهی آری گویند.
فقط یک سئوال کوچک ، آیا منطقی ست که این همه انرژی مصرف شود تا برای بازگشت حکومت پادشاهی که اساسا موروثی ست و نیاز به انتخابات ندارد این همه بیراهه رفت.
آیا برای اجرای انتخابات یا همه پرسی ملزوماتی نیاز نیست؟
بهتر نیست که دوستداران سلطنت به معنی درست آن ، همانطور که در تمام جهان نمونه های آن هنوز وجود دارد تلاش کنند تا درایران رای مردم محترم شمرده شود و مجلس استخوان داری تشکیل شود که با رای مردم خعالیت وقانونگزاری نماید
وقتی که رای مردم تعیین کننده شد بدون تردید قانون اساسی مناسب تدوین میشود و دنیا را چه دیدی شاید فرم حکومت دوباره سلطنتی شد.
مگر این در اسپانیا اتفاق نیفتاد، پادشاهی بود ،جمهوری شد و دوباره به پادشاهی برگشت.
۱۷٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨٨
|
از : هما
عنوان : حرفهای زیبا ولی بی محتوا
من حرفهای سیما را نمیفهمم. ایشان خیلی "رومانتیک" حرف میزند. زیبا حرف میزند ولی بسیار کلی گویی میکند. من کلاْ از این نوع بخوردها خوشم نمی آید. ایشان صحبت از زنگی زنگ، یا رومی روم میکند ولی بعد حکم صادر می نماید که "پادشاهی دیگر به تاریخ پیوسته است. خوب یا بد تمام شده است". یا آنکه "نتیجه پنجاه سال حکومت پهلوی ما هستیم . حد اقل ایرانیان سی و پنج سال ببالا. ما نتیجه ی پنجاه سال سلطنت پهلوی هستیم. آدمهایی عصبانی با روانهایی بیمار و پریشیده که چشم دیدن هموطن خود را هم ندارد". نه چنین نیست. قبل از هر شخص، دیگری شما خودتان به این درد مبتلایید. من یک زن هستم و بر این باورم که سلسله پهلوی با تمام ایراداتش به من و امثال من بسیار خدمت کرد واین حق من و میلیونها ایرانی طرفدار پادشاهی است که در یک همه پرسی نظر خود را به رای بگذاریم. اگر رای آوردیم که خوب شکل حکومت از نوع پادشاهی است و اگر رای نیاوردیم به رای دیگران احترام میگذاریم. پادشاهی به هیچ عنوان "مرده" تر از مصدقی ها و از آنها بدتر اسلامیها و کمونیستها نیستند. ولی من بخود جرات نمیدهم آنها را مرده بنامم و از حق آنها برای به رای گذاشتن طرز فکرشان استقبال نکنم. با تجربه ای که دارم طرز برخورد اشخاصی چون سیما را محکوم میکنم. این طرز تفکر من را بیاد حرفهای "زیبای" امثال طالقانی و شریعتی می اندازد. آنها نیز بجای برخورد روشن با مسائل، با حرفهای کلی و اکثراْ از پیش ساخته شده، سعی در فرار از جوابگویی در مورد مسائل روز را میکردند. این نوع برخورد، صرف نظر از نیت واقعی فرد، به عقیده من نوعی توهین محترمانه به مخاطب است. بویژه که ایشان مخالفان عقیتی خود را نیز با مسخرگی حواله به بیمارستان چهرازی میکند. با عرض معذرت خدمت شما سیما خانم سین، باید بگویم با این برخورد عصبی شما نیز در این زمینه نیازمند کمکید.
۱۷٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨٨
|
از : Reza Salari
عنوان : استبداد در ما نهادینه شده
سیمای محترم،
با شما موافقم. ببینید ما که فکر می کنیم سوادی داریم و آموزشی داشته و تجربه ای اندوخته ایم، تا روزی مثل امروز بتوانیم بوسیله کامپیوتر و یا اینترنت باهم ارتباط برقرار کرده و بنویسیم، هنوز قوانین اینکار را یا خوب نمیدانیم و یا رعایت نمیکنیم. وای بر ما اگر عمداً اینکار را انجام می دهیم. سیری در نحوه برخورد بیست نوشته زیر شاید مدعای خوبی بر این بی رعایتی باشد. بالاخره یک جائی شعله عصبیت تاریخی ما از لابلای نوشته هایمان بیرون میزند و بعد زبانه می کشد وچون آتشی بی رحم هم مخاطبین خود و هم خودمان را باهم میسوزانیم، تا تفاهم برقرار نشود!!!!. استبداد در ما نهادینه شده و گوئی قصد ندارد ما را رها نکند! و تفاهم یا بدست نمی اید یا بزحمت. چرا؟
میل دارم این را هم بگویم. درد جوامع ما تاحد زیادی مربوط به عدم موفقیت ما (ملت و دولت، همه)در ایجاد و یا نهادینه کردن تفاهم بین دو دیدگاه متفاوت است، که کمبود ویا نبود آن در تمام دوران پرورش و آموزش ما مشهود است. هم در خانواده و هم از دوران کودکی و ابتدائی، تا دبیرستان و دانشگاه، بعد هم در جامعه و زندگی، معمولاً ما درسی از شیوه های مدرن تفاهم، تبادل افکار و انتقاد موثر، باحفظ حقوق دیگران و با کاربرد کلمات شایسته نوشتاری، نمیگیریم. جای تأسف است که هنوز نمیتوانیم در یک بحث سیاسی ساده، همانند ملل مترقی، برای یادگیری و یا رسیدن به یک تفاهم دو طرفه ویا یک نقد علمی سازنده، برای رسیدن به یک هدف ارتقاعی با دانش بیشتر، به نتیجه ای با ارزش و موثر برسیم!!! .
۱۷٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : تجربیات
خانم یا آقای نیاز گرامی،
شما از دیاگوگ ( آقای داریوش آشوری واژه ی فارسی گفت و شنود را پیشنهاد می کنند) صحبت می کنید و بعد خودتان ناسزا می گویید! من قصد سرزنش شما را ندارم، متاسفانه من هم کم وبیش مثل شما هستم، زیرا ما همه از تاریکخانه ی دیکتاتوری بیرون آمده ایم. روشنایی "خورشید دموکراسی" چشم ما را میزند. این هوا، به مشام ما نمی سازد.
پادشاهی دیگر به تاریخ پیوسته است. خوب یا بد تمام شده است. "مرده را گرچه عزیز است نگه نتوان داشت"
هموطن عزیز ، بیایید به امروز وفردا فکر کنیم. اینقدر در صد احیای آن گذشته ی از دست رفته نباشیم. فرض کنید سلطنت احیا شود. شما فکر می کنید شاه آینده هرکس که باشد با اینهمه مخالف جدی که در گرههای مختلف صف کشیده اند می تواند دردی از آن مملکت دوا کند؟ تمام وقتش باید صرف کلنجار رفتن با ما شود. اگر قرار است کاری بکار سیاست نداشته باشد؛ اولا که طرفدارانش نمی گذارند، ثانیا آیا در شان ایشان هست که عاطل و باطل روی تخت سلطنت بنشینند، که چه بشود؟
اگر شاه آینده ی ما شاهزاده رضا باشد او درمیان سلطنت طلبان هم مخالفینی جدی دارد که فقط شمشیر میانشان حکم می کند! شما اگر وطنمان را دوست داشته باشید و مصلحت آنرا بخواهید، نه تنها به خاطر استبداد پنجاه ساله ی پهلوی، بلکه برای احتراز از در گیریهای احتمالی آینده ازفکر سلطنت دست می کشد.
ببینید، این حرفهای من از روی مخالفت با شاهزاده وضدیت با مشروطه خواهی نیست، بعنوان یک شاهد بیطرف که به هیچ گروهی بستگی ندارد و جمهوری خواه است و وطنش را دوست دارد این حرفها را با شما و دیگران در میان می گذارم....
نتیجه پنجاه سال حکومت پهلوی ما هستیم . حد اقل ایرانیان سی و پنج سال ببالا. ما نتیجه ی پنجاه سال سلطنت پهلوی هستیم. آدمهایی عصبانی با روانهایی بیمار و پریشیده که چشم دیدن هموطن خود را هم ندارد.
اشتباهات خود را افتخار حساب می کنیم. انتقاد از خود را ننگ می دانیم. زود رنج، بهانه گیر واز خود راضی هستیم. سیاست ما یا زنگی زنگ، یا رومی روم است. جز سیاه و سفید هیچ رنگی نمی شناسیم. من این نسبت ها را به شما نمی دهم. اگرچه نظرات سیاسی شما را نادرست و احساساتی می دانم ولی اینجا دارم بعنوان یک هموطن با شما دردل می کنم. اینها خصو صیات اکثریت قریب باتفاق ماست.چپ و راست و میانه ندارد همه از این مشکلات رنج می بریم.
ما مظنون و مشکوکیم. نوشته های دیگران را نخوانده جواب می دهیم و بعضی وقتها همان حرفهایی را که مخاطب ما زد؛ در مخالف با او تکرار می کنیم.
باور کنید خیلی وقتها فکر می کنم که طرح بیغرضانه ی این مسائل بیش از درگیریهای سیاسی برای ما و رهبران ما اولویت دارد.
من از نوشتن و خواندن دراین سطور بسیار می آموزم و دوستان و هکفکرانی هم یافته ام که با آنها همکاری می کنم. و از گردانندگان این سایت واقعا سپاسگزارم که با تمام ناهنجاری هایی که بعضی از هموطنان بی حوصله ی من تولید می کنند این ستون را نمی بندند. باید کلی وقت و نیرو بگذارند تا مافقط نظرات آبرو مند اینحا ارائه شود.
بگذارید دو تجربه ی شیرینی را هم از نوشتن از این ستون دارم با شما تقسیم کنم. هموطنی که با من درگیر بحث شده بود، بعد از چند فقره مبادله ی نظر، از ایشان تیراندازی "مردانه" و ازمن فرار "زنانه"، بالاخره با نامی مستعار وارد میدان شدند و حرفهای خودشان در مخالفت بامن از زبان مستعار خودشان زدند و مرا محکوم کردند!
تجربه ی دوم اینکه یکی از هموطنان مظنون مرا بنام آقای سیما سین می شناسند. راستی اینجا بیمارستان چهرازی است یا ستون نظرات.
از این شاخه به آن شاخه پریدنهای مرا بحساب یکی از همان عوارضی بگذارید که محصول بیست و چند اقامت زیر چتر دیکتاتوری است!
۱۷٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : فرا افکنی یا روشنگری؟؟؟؟
دموکرات بودن و آزادیخواه بودن بعضی ها از همان جا پیداست که مرتب به نام مردم حرف میزنند در صورتی که مردم تشکیل شده از تنها خودشان و الا این مردم کی هستند و کجا از رایشان به این عالیجنابان مطلع شده اند معلوم نیست. تمام سازمانهایی که نام بردید و به جمهوری اسلامی آری نگفتند هم کارنامه شان یکی از یکی بدتر است خودتان هم خوب میدانید و هی میخواهید به اشتباهات خودتان اعتراف نکنید. مثلا چریکهای فدایی اقلیت بگویم یا اکثریت یا جبهه ملی ضد بختیار یا کدام را که دامنش آلودتر از دیگری نباشد از دیگری. هنر این گروهها تنها از خود فراافکنی و خورد کردن آدمهای شجاع و منطقی مثل امینی و همایون است که اینقدر شعور و تجربه پیدا کرده اند که میخواهند از طریق دیالوگ و تقابل منطقی و بدون بار احساس منفی و نه به روش این عالیجنابان با روش مشت-محکمی-به-دهان-دشمن خود زدن با مخالفانشان مواجه شوند. این حرفهای تکراری و شعار های بی معنی راجع به شاه و رضا شاه هم برای همین امثال خودتان خریدار دارد. ملتی که درکی از دموکراسی و آزادیخواهی به معنی واقعی نداشت که نمیتونسته ملکه الیزابت داشته باشه. مگه ملت ما هم ملت انگیس بود؟ روشنفکراش شبیه روشنفکرای انگیسی بودند؟ آری مملکت رژیم لایقی داشت که مخالفانش حتی بعد از سی سال داشتن هر جور آزادی سیاسی در کشورهای غربی هیچگونه عملکردی که دال بر دموکرات بودنشون باشد مثل تحمل مخالفانشان و یا حتی یک اعلامیه ساده هم علیه این رژیم نتوانسته اند با هم بدن، بهتره دست از این فراافکنی ها برداشته و کمی فروتن و خجالت زده تر باشیم.
۱۷٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱٣٨٨
|
از : مانی فرزانه
عنوان : To:Mr Reza Salari
نه خیر ! هموظن من ، جناب رضا سالاری ، «هدف » مردم ، آزادیخواهان و راهیان مردم سالاری روشن ست. امروز علیه تقلب در «انتخابات» ۲۲ خرداد می باشد و قدر مسلم در هیچ مقطع از تاریخ ۱۰۰ ساله از مشروطه به این خود آگاهی نرسیده بودیم.
اینکه کدامین فرزانگان و فرهیختگان در این راه خدمت کرده اند از قد وقواره این قلم بینهایت بزرگترست که توضیح دهم .
بگذاریم مردم ما مانند تمام دنیای آزاد انتخاب کنند و انتخاب شوند از صندوق ها همان برون آید که در آن ریخته شده !
«هدف » خامنه ای و خیلی دیگر از «زعما» با رنگهای مختلف تو حکومت و بیرون آن بی خیال رای مردم است . وعوای ما اینست.
۱۷٣۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨٨
|
از : بیگانه
عنوان : الکی حرف نزن
سالاری نوشتند
"اگر فاقد فرهیختگان نبودیم، حداقل در این ۵۰، ۶۰ سال گذشته، الان همین جا دچار همین سرنوشت فعلی نبودیم"
آقای محترم ,ما فاقد فرهیختگان نبودیم بعنی چی؟ چند نفر نویسنده و متفکران ما را در همین ۵۰، ۶۰ سال گذشته، ترور کردند. اگر اسم ها شان یادت رفته, بنویس تا برات بنویسم. یکی اش که ذبح اسلامی شد(کسروی) در همین مقاله ذکر شده.
این مثال مبتذل بازی فوتبال (متا فر سازی) چه ربطی به مسائل اجتماعی دارد؟
۱۷٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨٨
|
از : Reza Salari
عنوان : اجتماعی فکر کنیم، چون فردگرائی ما را به سکولاریزم ودمکراسی نمی برد
مانی محترم، فرمودید: ُُُچه دلیلی وجود دارد که باید غصه ی سردمداران رژیم گذشته و یا مافیای کنونی را بخوریم مگر مملکت فاقد انسانهای فرهیخته در تمام جریانات راست و چپ و میانه ست که عده ای فقط از سروش و همایون و نظائر آنها دم میزنندُُ جواب من اینست اگر فاقد فرهیختگان نبودیم، حداقل در این ۵۰، ۶۰ سال گذشته، الان همین جا دچار همین سرنوشت فعلی نبودیم. مسلماً، انواع روش آگاهی، نظیر مقاله، کتاب، فیلم، تئاتر و عکس و تصویر به این رشد روشنگری، روشنفکری و فرهیختگی کمک میکند و کار خانم نشاط و دیگران جزئی از این حرکت پویای رشد اجتماعی و سیاسی میباشد. ولی نباید هدف اصلی را گم کرد. شما برای انجام یک بازی فوتبال اول احتیاج به تعداد کافی یار بازی کن دارید. هدف اولیه و ابتدائی جوامع خودمان را که سکولاریزیم صلحجو است، بمثابه مسابقه فوتبالی در نظر بگیرید که امثال نشاط، امینی، گنجی، همایون، شما و بنده، وهر که به این هدف متعقد است، علیرغم کلیه اختلافات عمیق سیاسی، اجتمائی و تاریخیمان بایکدیگر تفاهم و توافق کرده ایم که در این بازی ومسابقه، تنها به قصد پیروزی سکولاریزم ضروری برای همه جوامع وپیش شرط برقراری دموکراسی، تلاش کنیم. پیروز باشید
۱۷٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ مهر ۱٣٨٨
|
از : نرگس مست
عنوان : اقای امینی شما هم بله؟
همواره در این باور بودم که آقای امینی با آنهمه سابقه فعالیت سیاسیو آگاهی سیاسی و چشم نداشتن به مقام و مالی که بر بینیاد ستم باشد، هرگز و هرگز مجیز گو کسی آنهم فردی دسته چندم از رژیم (گنجی) نمیکند و به جای بحث سیاسی، به رفتار چاکرم، مخلصم مرسوم در میان کاسبکاران دلال دست نمیزند و چاپلوسی را از بی بیته ها میداند. اما، تمامی باور هایم به این مقاله اقای امینی زیر و رو شد. تنها به این بخش اولیه مقاله ایشان نگاه کنید و ارتباط آن را با شعر های ابراهیم صهبا در وصف اریامهر بیابید
"اکبر گنجی آزادیخواه زندان دیده و جفا کشیده به چشم می خورد، مرا برآن داشت که سخنی چند از راه دوستی و هم پیمانی برای دموکراسی و حکومت غیردینی درایران با شما بگویم. سخنی دارم با شما، نخست در روش و سپس با داوری شما در باره «روشنفگری دینی» و جایگاه آن در گفتمان امروز ایران. امید براین دارم که شما این خامه راستی جویانه مرا به نرمی اخلاقتان ببخشایید و رفیقی کنید برمن که مَنـت خویشم"
آیا براستی گنجی آزادیخواه هست؟ بر کدام دلیل و سابقه؟ آیا ایشان موافق دمکراسی هست؟ خودش که جانی ترین فرد تاریخ (خمینی) را امام، رهبر و پیشوا میداند و خواهان ادامه رژیم سفاک و لجنزاز اسلامی است. آیا دنیای متمدن با پدیده ای بنام "روشنفکر دینی" روبرو است؟ ایا روشنفکری خود در تضاد با دین که تاریک فکری و جمود فکری را ترویج میکند نبست؟ ایا شما بعد از این همه سال فعالیت سیاسی روشنفکرانه باید از یک پا منبری و شکنجه گر اسلامی خواهان "منت گذاری" به گردن شما باشید؟ براستی چه بلایی بر سر روشنفکر ایرانی آمده که این چنین شیفته دین و بازگشت به عصر حجر و بربریت هست؟
۱۷٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨
|
از : مانی فرزانه
عنوان : برای نیاز ..... روشنگری عیب نیست
نه محمد رضا شاه و نه پدرش بوئی از مشروطه نبرده بودند و با کودتا و بحران و «دایه های فرنگی» به قدرت رسیدند. بسیار جلف و بی معنی هم به پرو پای فرهیختگان زمانه ی خود می پیچیدند.
بد تر از همه محمد رضا شاه و دور وبری های او بودند که نا سلامتی سوئیس هم درس خوانده بودند ولی اصلا نفهمیده بود در انگلیس، سوئد،نروژ ،دانمارک ، هلند و....و....و... مردم و مجلس قانونگزاری اساس ست و کابینه ها هر چند سال یکبار میایند و میروند.
شاه یادنگرفته بود یا نمی خواست بفهمد که چرچیل ،ایدن ، مارگارت تاچر سیاستمدارند ولی ملکه الیزابت مقامی تشریفاتی
دیالوگ های شادروان دکتر محمد مصدق در قبل از کودتای ۲۸ مرداد مشحون از احترام به مقام سلطنت بود ولی نه از طرف شاه و دوستانش.
شاه تا آنجا که توانست بر انحصار طلبی و خودکامگی پافشاری کرد تا در سال ۵۶ و با نا باوری نیورهای خیراندیش به انتشار نامه ی تاریخی « رشیدی مطلق » مبادرت ورزید که طلبه ها و نیروهای تاریک اندیش «شوراند» و بعدا نماز عید فطر و باقی قضایا
شاه طوفانی آفرید که دامن همه را گرفت و وقتی صدای انقلاب مردم را شنید که خمینی همه کاره بود.
- در آستانه ی انقلاب بهمن قرار نبود که رفراندوم آری یا نه برگزار شود
- پیش نویس قانون اساسی برای تشکیل مجلس موسسان آماده بود
- در رفراندوم آری یا نه ۱۲ فروردین حزب توده و مجاهدین خلق آری گفتند
- سازمان چریکهای فدائی خلق رفراندوم را تحریم کرد
- بقیه سازمانهای چپ از جمله جبهه دموکراتیک ملی ایران نه تنها در ر فراندوم شرکت نکرد بلکه بر دفاع از آزادی های مدنی و حقوق فردی مردم دفاع نمود با تظاهرات علیه حجاب اجبار ی و تعطیل روزنامه ها دولت موقت و رهبری خمینی و شورای انقلاب را به چالش گرفت و خمینی بهمین دلیل جان شریف شکرالله پاک نژاد را با شقاوت گرفت .
امروز پس از ۳۰ سال دکتر مهاجرانی وزیر سابق ارشاد در کابینه ی محمد خاتمی ، نسبت به کشتار های دسته جمعی رژیم بخصوص در دهه ۶۰ ابراز تاسف می کند و سکوت خود و همرانش را محکوم و از آیت الله منتظری تجلیل مینماید که دربرابر خمینی ایستاد.
دلیلی وجود ندارد که برای داماد شاه بعداز کودتای ۲۸ مرداد - بخوان اردشیر زاهدی - و برای داماد رهبر کودتا تیمسار زاهدی - بخوان داریوش همایون دسته گل فرستاد.
مردم هنوز نتوانسته اند قواعد مشروطه و انتخابات را نهادینه کنند و در این مورد شاه ۲۵ سال بعداز کودتا ی ۲۸ مرداد و خمینیسم ۳۰ سال بعداز ۲۲ بهمن منافع مردم و مصالح عالیه مملکت را فدای منافع فردی و گروهی و ایدئولوژیک خود نمودند.
جامعه آنقدر تغییر کرده که دیگر مثل ششم بهمن ۴۱ نمی توان بر اساس بسیج بخشی از مردم باکمک دایه های خارجی و چراغهای سبز آنها دهان ها را بست و انتخابات را کلا تعطیل کرد.
جامعه آنقدر تغییر کرده که دیگر نمی توان با دهان های کف کرده بعداز ۱۲ فروردین ۵۸ شعار داد «کسی که رای نداده ، حق نظر نداره»
چه دلیلی وجود دارد که باید غصه ی سردمداران رژیم گذشته و یا مافیای کنونی را بخوریم مگر مملکت فاقد انسانهای فرهیخته در تمام جریانات راست و چپ و میانه ست که عده ای فقط از سروش و همایون و نظائر آنها دم میزنند.
این روزها فیلم سینمائی زنان بدون مردان به کارگردانی شیرین نشاط در حال آماده شدن برای اکران ست در یکی از قسمت های ویدئوئی
آن بنام «مونس» که هم اکنون در خانه ی فرهنگ استکهلم در معرض نمایش ست تصاویر ی از کودتای ضد مردمی ۲۸ مرداد ۳۲ هنرمندانه بازآفرینی شده که مانند بسیاری از خلاقیت های فرهنگی بعداز ۲۸ مرداد مورد «رنجش» داریوش همایون ویارانش قرار گرفت که بسیار نابخردانه مخالفان شاه را به تکرار «تعزیه » ۲۸ مرداد توصیف نمود.
تاریخ تکرار فصول نیست ، توالی چشم اندازهای بدون بازگشت ست - شادروان امیر پرویز پویان
۱۷٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨
|