یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

قطعنامه سیاسی همآیش چهارم اتحاد جمهوریخواهان

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : سیما سین

عنوان : آقای شهاب
آقای شهاب، هم میهن گرامی، به شما درود می فرستم. شاید این نخستین باری باشد که هموطنی از طیف شما با من اینگونه آراسته و استدلال پردازانه سخن می گوید ب، سپاسگزارم. من این برخورد را بفال نیک می گیرم و باوردارم که اگر اینگونه بحث ها گشوده شودب مفید خواهد بود.
اجازه بدهید نخست درک خودرا از کلام هایدگر و زمینه ی کاربرد آن را روشن کنم که شاید با برداشت شما متفاوت باشد.
هایدگر در تبیین " باور "و "معرفت" و روند دگر دیسی آنها مساله ی presence of hand را مطرح می کند که با سهل انگاری بفارسی "دم دستی" معنی شده است. من ترجمه ی"حضور شهودی" را بجای "دم دستی" پیشنهاد می کنم. که اساس آن در فلسفه ی هوسرل مطرح است و به منطق محمولات بر می گردد و هایدگر یک پله آنرا ارتقا بخشیده است که توضیح آن از بحث ما خارج است.
آقای شهاب، شما مسائل متعددی را در نوشته ی خود مطرح کرد ه اید که من در این مختصر نظرات خو را درباره بعضی از آنها توضیح می دهم. . امیدوارم در آینده به بخشهای دیگر برسم.
من به نظرات شما احترام می گزارم و آنها را در طیف نظری پهناوری مطرح می بینم که نگران آینده ی ایران زمین است.
۱-شعار استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی یا استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی که در تظاهرات اخیر بویسله ی هم میهنان ما مطرح می شود و جمهوری دیگری را بعنوان جایگزینی برای جمهوری اسلامی فعلی پیشنهاد می کند، پشتوانه ی نظر من مبنی بر در خواست جمهوری از جانب اکثریت مردم ایران است. اگر شعار فراگیر دیگری در رایطه با پادشاهی یا نوع دیگری از حکومت یا دولت مطرح شده است من از آن خبر ندارم.
۲- کسانی که بدیکتاتوری پرولتاریا، یا نوعی از سوسیالسم باوردارند، نهایتا در راس حزب و شورای مرکزی یا رهبری خود کسی را می گمارند که عملکردش مثل رئیس جمهور است. لذا درطبقه بندی این نوع دولت مقوله ی جمهوری نامعقول نیست .
آقای بنی صدر و طرفدارانشان ( اگر طرفدارانی باقی مانده باشد) هم جمهور ی خواهند.
سازمان مجاهدین هم با رئیس جمهور منتخب خود در طیف جمهوری خواهان جای می گیرند.
من آماری از تعداد جمهوریخواهان و غیر جمهوری خواهان در دست ندارم. اما تعداد رسانه ها و سطح فعالیت خود بخود نشان دهنده ی کمیت جمهوری خواهان است.
اما کمیت درستی راه را روشن نمی کند. حتی گاهی ضربه هم می زند. چنانکه رفراندم ج.ا. زد.
۳- آنچه که شما آنرا پاسبان کشی نام گذاری کرده اید، اگرچه به این بحث ربطی ندارد، اما حلقه ای از زنجیره ی مبارزات مردم ایران است که از روزگار مشروطه برای رسیدن به آزادی آغاز شد و هنوز ادامه دارد.
در صد و اندی سال گذشته مردم ایران برای رسیدن به آزادی به همه ی ابزار ها متوسل شده اند. از مبارزه پارلمانتاریستی تا مبارزات حزبی نیمه مخفی و مخفی، و کار سیاسی علنی و مخفی و مبارزه ی مسلحانه. در این روند چند پادشاه را نیز از سلطنت برکنار کرده اند. اینها حقایق تاریخی است.
بگذارید خلاصه کنم، اگر با بغض به این مسائل نگاه نکنیم و آنها را بعنوان پدیده های تاریخی که مستقل از اراده و دلبستگی و یا بیزاری ما اتفاق افتاده اند نگاه کنیم، ارزیابی متفاوتی از آنها خواهیم داشت. خلاصه اینکه مبازره ی مسلحانه معلول است، علت ساواک و حزب رستاخیز بود و مردمی که حق شهروندی آنها سلب شده بود و (شاید بصورت نمادین ) به نفی وطن تهدید شده بودند چاره ای جز برداشتن سلاح نداشتند.
باور کنید آقای شهاب نازنین، ارزش تاریخی نفی وطن، یعنی سلب حقوق کامل شهروندی از ارزش تاریخی تقلب در انتخابات کمتر نیست..
درباره ی دادگری شاهان و ملی بودن آنها و مسائلی از این دست امروز اسناد طبقه بندی شده ی علنی شده است که چشم پوشی از آنها چشم پوشیدن از حقایق تاریخی است. بعدا مفصلتر م مستند درباره آنها صخبت می کنیم.
اما بگذارید منهم از شما پرسشی بکنم. آیا شما شباهتی بین سوسیالسم استالنی و حکومت پهلوی نمی بینید؟ دستاورد پنجاه ساله ی
""یگانه سنت سیاسی ای که ره به آزادی، دادگرایی، رفاه، شادی و نیکی همگانی می برد سنت شهریاری""
چه بود که در ظرف چند ماه آخوند عقب افتاده ی شیادی آنرا تاراج کرد؟ اگر بمن اجازه بدهید صحبت در باره شاهنشاهی ایران را به بعد موکول می کنیم.
در مورد چریک های فدایی خلق و برخورد واژه شناساته ی شما به این نام این گروه یاد آوری می کنم که چریک واژه ای ترکی است، به ینکچری و شاهسونهای زمان صفویه رجوع کنید. فدایی واژه ای تازی است اما نخستین بار یعنی قرنها پیش از فلسطینی ها و فدائیان اسلام این نام را اسمعیلیه که گروهی چریکی و "اپوزسیون" از "شاهنشاهی" سلجوقی بودند بکار گرفتند.
اما واژه خلق با مفهوم قومشناسانه وارد فرهنگ سیاسی شد و برای تفکیک "مردم " که معمولا در رژیم پادشاهی به شهروند دست اول اطلاق می شد، به جمعیتی اطلاق شد که متشکل از شهروند "دست اول" وشهروند " دست دوم "باشد. شهروندان دست دوم کسانی بودند و هستند که زبان و ملیت و.... انان انکار می شد و می شود.اگر دوست داشته باشید درباره ی آن هم بحث خواهیم کرد.
اشتباهات تایپی را ببخشایید. دست شما را می فشارم.
۱۷۶۰۱ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : کاوه ن

عنوان : پاسخی به اقای شهاب
اقای شهاب گرامی، ایکاش شما که دغدغه "ازادی، دادگری، رفاه، شادی و نیکی همگانی" را در "سنت شهریاری ایرانشهر" میبینید و از جمهوریخواهان ایراد میگیرید که یک "اندیشه سیاسی و یا یک جزوه تیوری سیاسی" نداده اند، ممکن است لطف کنید از جزوات انبوه شهریار خواهان (نام پارسی سلطنت طلبان) یک نمونه را ذکر کنید تا من نادان هم آگاه شوم که در ۲۵۰۰ سال حکومت شهریاران، آزادی، دادگری، رفاه، شادی، و نیکی برای همه به ارمفان آورده شده است. از این ۲۵۰۰ سال که ۱۴۰۰ سالش آلوده به میکرب دین، خشونت (که شما اصلا آن را نمیپسندید)، کشتار و غارت و تجاوز بود. شما از کدام یک از پادشاهان یاد میکنید که این کار های نیک از آنها سر زده؟؟؟ رضا پهلوی خود چنین نظر ی ندارد، حال شما چرا؟
ممکن است بقرمایید کدامیک از گروه های شهریار خواه به آنچه که شما لیست کردید باور دارد و خواهان برپایی آن ها است؟
سه نکته دیگر: ۱. با اجازه شما، من هم هایدگر را میشناسم و نوشته های ایشان را خوانده ام، منظور تان از "دم دستی" چیست؟؟ هایدگر در ارتباط با چه موضوعی چنین میگوید؟ مرا آگاه کنید
۲. چون "چریک" با "چ" شروع میشود و "چه گوارا" هم با "چ" آیا دلیل بر این میشود که چریک یعنی چه گورارا؟ اگر منطق چنین نازل هست پس "شهریار" هم چون با "ش" شروع میشود، همانا "شر"، "شیطان" و "شارلاتان" هست. آخر این چگونه منظقی هست؟ ضمنن ممکن است بقرمایید شما که اینهمه دشمنی یا قداییان دارید، چگونه میدانید که "سیاهکل" ربطی به "پایه گذاری فداییان" ندارد؟؟
۳. ممکن است لطف کرده و آگاهمان کنید که ابن سینا در کدام کتاب درباره سیاست صجبت کرده. آیا این سینا شما همان ابن سینا طبیب هست و دانشمند یا این سینا سیاستمدار؟؟
۱۷۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : شهاب

عنوان : لطفا پیشدواری نکنید
خانم سیما، بر چه اساس و آماری شما اکثریت جامعه ی ایران را جمهوری خواه می دانید؟ فرای این، سنت دمکراسی خواهی در میان جمهوری خواهان چیزی حول و حوش صفر است، یادتان که نرفته است، دمکراسی در نظر رفقا "دیکتاتوری سرمایه داری" بود و یکی از محبوب ترین ورزش ها نزد دوستان طیف چپ، پاسبان کشی و آدمربایی تلقی می شد؛ این علاقه ی وافر به پاسبان کشی تا جایی ست که تا امروز نیز سیاهکل، با اینکه ربطی به پایه گذاری فدائیان ندارد، به عنوان مبدا شناخته می شود و هر ساله جشن گرفته می شود؛ تنها به نام حزب توجه بفرمایید: چریک های فدایی خلق، که هر سه بخش اش غیر ایرانی و سلب تاریخ و تمدن ایران است؛ چریک اش از چگورا است، که چون ریگ آدم می کشت، فدائی اش از مسلمانان است، که بنا بر سنت عالیه شان تفاوت ماهوی ای میان جان انسان و جان حشرات قائل نیستند، و خلق اش نیز که از عالیجاناب استالین گرفته شده است که عیار انسان دوستی اش نیازمند به معرفی ندارد؛

خانم گرامی، در ایران، یگانه سنت سیاسی ای که ره به آزادی، دادگرایی، رفاه، شادی و نیکی همگانی می برد سنت شهریاری ایرانشهری است؛ دو و نیم هزاره پیش سنت سیاسی ایرانزمین پدیده ای پویا و پایا چون کوروش بزرگ را زائیده است، به راستی در برابر این دیرندی اندیشه ی سیاسی ایرانشهری، جمهوری خواهی مورد ادعای شما که تا به امروز یک جزوه ی تئوری سیاسی نیز از خود بروز نداده است، چگونه به خود پروا می دهد که داو برابری و همیستاری داشته باشد؟

دوست گرامی، سخن بر سر یک واقعیت ِ به قول هیدگر، "دم دستی" است: ما در ایران با چیزی به نام اندیشه ی سیاسی جمهوری روبرو نیستیم؛ کسانی هستند که جمهوری را دوست دارند، اما کو اندیشه ورز اش؟ کو نگره پردازی که بتواند در برابر اندیشه ی سیاسی فردوسی، ابن سینا، سهروردی، فارابی، و یا (برادران پاکی) اخوان الصفا چیزی از خود ارائه دهد؛

از شما می پرسم، مگر ایران ما زیر بُته به عمل آمده است که به سادگی بتوان با کپی پیست کردن چند نظریه ی بد ترجمه شده سنت هفت هزار ساله ی سیاسی اجتماعی اش را زیر و رو کرد؛ بی شک چنین چیزی نه شدنی ست، و نه، اگر با خود راست باشیم، پیشنهاد کردنی؛

ایران و فلسفه ی سیاسی پر ارج اش را پاس بداریم؛ با ویتفوگل و مارکس نمی توان به پیکار تیسفون و شوش رفت؛

ارادمتمند
شهاب
۱۷۵۹۲ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : نظر یا دشنام؟
خانم مینا،
سالها پیش زنده یاد محمد مختاری مساله ی مورد نظر شمارا با ابداع اصطلاح زیبای " شبان - رمگی"، نه برای خرده گیری و نمک پاشیدن روی زخم بلکه برای طرح و بررسی مساله و پیدا کردن راه حل عنوان کرد. این مساله، یک مساله ی تاریخی فرهنگی است و این همایش ها با تمام کاستی های خود برای برون رفت از این بن بست ها یی کوشش می کنند که "شبان- رمگی" هم یکی از آنهاست.
آقای کاوه یک پرسش اساسی را مطرح کرد اند که نویسندگان قطعنامه شاید پاسخی قانع کننده برای آن داشته باشند، اگر هم ندارند حتما به آن فکر می کنند. شما خودتان را پشت یکی دو جمله ی انگیسی پنهان کرده اید و دشنام می دهید. راه حل شما چیست؟
ما چه دوست داشته باشیم یا نه، جمهوری خواهان وسیع ترین نیرو در معادلات سیاسی امروز میهن ما هستند، غیر از گروههایی که رهبرانی تعیین شده از قببل ولی فقیه، شاه و رجوی (مونث یا مذکر فرقی ندارد) دارند، بقییه به نوعی در زمره جمهوریخواهان قرار می گیرند که اکثریت مردم جامعه ما را تشکیل می دهند.
من قصد برابر نهادن شاه و ولی فقیه و مجاهدین را ندارم، برابری محتوایی آنها یعنی "پیش ساختگی" رهبری مورد نظر است و گرنه این سه گروه، سه شکل متفا وت از دولت را در نظر دارند.
در همین ستون نظرات، که جمعی آن را جدی نمی گیرند بسیاری از نظرات جدی و ارزشمند بوسیله دو یا چند طیف نظری مطرح می شود که آموزنده و قابل تامل است. این ستون واقعا مغتنم است. آیا سزاست که نظر ما فقط دشنام وبی حرمتی بدیگران باشد.
درستی یا نادرستی بحث ها مساله ی جداگانه ای است. برای شرکت در بحث، هم اندیشه لازم است و هم جرات. آقای کاوه این هر دو را دارند، شما چه خانم مینا؟ خواهش دارم زبان بگشایید و بار اندیشه ی خود را روی ترازوی داوری بگذارید.
همانطوریکه بسیاری از هم میهنان بارها یاد آوری کرده اند:
تا "شخص" سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد!
۱۷۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : Mina

عنوان : Bingo
Bingo! To tell you the truth Mr Kaveh, no body read this kind of Statments. Just some "BOSS" write the text and the herd agree the proposal...
۱۷۵٨۶ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : کاوه ن

عنوان : جدایی دین و دولت و عقب نشینی خامنه ای
آیا به نظر خواننده گان این قطعنانه عجیب بنظر نمیاید که این تشکیلات خواهان "جدایی دین از دولت" هست ولی خواست هایش را از یک حکومت دینی طلب مبکند و خواستار "عقب نشینی خامنه ای و استعفا احمدی نژاد" میکند؟؟؟ آیا اگر خامنه ای به خواست این قطعنامه پاسخ مثبت بدهد و احمدی نژاد را بردارد و نه موسوی بل یک فرد را رامتر و گوش کن تر همچون خاتمی را بر سر کار بیاورد، "جدایی دین از دولت" و "دمکراسی" و حکومت مردم شکل میگیرد؟؟؟ شرکت کننده گان این همایش که جملگی از آگاهان سیاسی هستند چگونه این تضاد در قطعنامه را ندیدند و صد در صد به آن رای دادند؟؟؟
۱۷۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست