یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خاستگاه فتحنامه لیبرال دمکراسی برابری انسانهاست - علی کشگر

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : احمد قوامی

عنوان : حزب منسجم
نباید هیچ تردیدی وجود داشته باشد از اینکه در حزب مشروطه خواهان انسجام وجود دارد و به همین دلیل فقط از طریق یک نفر مواضع آن حزب مطرح می گردد. مسئله مهمتر این است که مسابقه برای جایگزینی بعد از دوران داریوش همایون را چه کسی برنده می شود؟ آقای کشکر خودش عضو حزب مشروطه خواهان میباشد و به زیرگی سعی بر این دارد که از طرف آقای همایون بعنوان جانشین او به حزب مشروطه معرفی گردد.
فراموش نباید کرد احزاب فقط به نویسنده احتیاج ندارند بلکه افرادی هم برای صفحه بندی و چاپ و تعدای هم برای فروش آن افکار احتیاج دارند.
۱۷۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : لطیف

عنوان : زبان فرٌار
نوع زبان را میتوان از جنبه های مختلف سنجید. یک جنبه هم میزان ماندگاری یا ناماندگاری معنا و مفهوم زبان در ذهن مخاطب است، به عبارت دیگر: میزان فرٌاریت واژه ها. نثر آقای همایون یکی از فرٌارترین نثرهاست. یعنی: میخوانی و حین خواندن تصور می کنی که فهمیدنی است و زیباست و دوست داری به حافظه بسپاری اش، اما نمی شود. خاصیتی دارد که می پرد.
۱۷۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما مهرپسند

عنوان : آقای کشگر چه می خواهد بگوید؟
به نظر من نوشته آقای کشگر روشنگر که نیست هیچ هم خیلی گیج کننده است و خیلی سعی می کند مطلبی را با تفصیل و توضیح مبهم بیان کند که نیاز به این همه توضیح ندارد. این نوشته جدای از این که برخورد نامناسبی با حزب مشروطه دارد و به قول آقایی که نوشته اند آدم را به فکرمی برد که آقای همایون چرا باید خدود بیست سال وقتش را بگذارد تمام اسناد و نوشته های حزبی را بنویسد که ساده ترین حرف را نمی گیرد، حتی به حرف خود آقای همایون در نوشته اصلی که مد نظر نویسنده است هم زیان رسانده است. سخنرانی آقای همایون و متن بیانیه خیلی خوب و واضح و روشن اند و حرف تازه ای هم نیستند. مصاحبه ها و نوشته های قبلی شان هم این پیام را دارد و همیشه هم داشته است. اگر منظور نویسنده این است که گرد خودش سر و صدا ایجاد کند خوب تا حدی موفق شده است در غیر این صورت این متن مبهم و نا محترم سود دیگری ندارد. آقای همایون اگر این بیست سال به نوشتن بیشتر درباره ایران می پرداخت بیشتر به ایران کمک می کرد تا نوشتن اسناد حزبی که نامش بزرگ تر از واقعیتش است. واقعا این حزب در ایران چه خواهدکرد؟ اگر هدف نوشتن اسانامه اش بود می شد آن را جدا چاپ کرد و برای آینده نگهداشت.
آقای زاهدی هم که می گویند نمی شود به پای نوشته های آقای همایون رسید و این ضعف حزب نیست در اشتباهند. حزب نویسنده باسواد دیگری ندارد. وب سایت حزب مقاله های خوب و استوار و تمیز از سایت های دیگر باز نشر می دهد که خواندنی هستند و بحث برانگیز. گزارش ایشان درباره همین کنفرانس را با نوشته های دیگران مقایسه کنید مثل انشای دانش آموز پنجم ابتدایی می ماند. شاید سوال این است که چرا نویسندگان با سواد و توانای ایرانی عضو این حزب نیستند که برایش بنویسند.
به هر روی ما بهتر است ادبیات سیاسی بافرهنگی به کار بریم. طرفداران سلطنت و پادشاهی مشروطه و جمهوری و چپ ها و راست ها همه حق دارند حزب داشته باشند و حرفشان را بزنند. درست نیست به خاطر سابقه کار در یک نظام به آدم ها برچسب ساواکی بزنیم. هر نظامی آدم های خوب و دلسوز هم دارد. ایران وطن همه ماست و همه حق داریم حرفمان را بزنیم. ولی آنها که می نویسند باید متعهد تر باشند. واقعا حرف آقای کشگر چیست؟
نشان دادن عقب ماندگی حزب مشروطه یا پیشرو بودن آقای همایون؟ هردوی این ها را ما می دانستیم. بهتر بود خود بیانیه را منتشرمی کردید و به شعور هیچ کس اهانت نمی فرمودید.
۱۷۷۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : از همایون بپرسید که...
از همایون و همایونی ها یک سوال ساده دارم . اگر بدون مغلطه جواب دادید معلوم می شود که ریگی به کفش ندارید:
مگر دائم نمی گویید که خود خمینی هم گفت که پدران ما حق نداشتند برای ما تصمیم گیری کنند. حال باید رای بگیریم شاید جوانان امروز "شاهنشاه" بخواهند.
لطفا جواب دهید که چند سال دیگر دوباره باید رای بگیریم تا ببینیم این جوانان دیروز و یا فرزندان آن ها میلشان عوض شده است؟
من یگویم ۴ سال ، دیگری میگوید ۵ سال، و شما میفرمایید : چند سال؟
اگر آرزوی قلبیتان را بفرمایید یعنی :" مادام العمر " پس دوباره برمیگردیم سر حرف خمینی و معلوم میشود که به جای ریگ ، پاره آجر در کفش دارید.
اگر فوقش بفرمایید ۶ سال. آنگاه سر اسمش که رئیس جمهور باشد یا شاه میتوان به توافق رسید.

نکته ولی اینجاست که نسل ما اگر شاه نمیخواست بدین علت بود که "شاه" را با گوشت و پوست خود لمس کرده بودو میتوانست داوری درستی راجع به سلطنت داشته باشد. نسل امروز اگر هم شاه بخواهد، که نمیخواهد، تنها در اثر بی لیاقتی های جانشین شاه است و نه عدم علاقه اش به یک جمهوری قانونمند.
۱۷۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : بابک مهرانی

عنوان : آزادی ، قانون اساسی و دموکراسی اساس حکومت ست
اراده ای وجود دارد که تلاش می کندآموزه های عام و جهانی مشروطه /حکومت مبتنی بر قانون اساسی/ کنستیتوسیون را پیچیده و مبهم معرفی کند.تا بتواند :

۱.در صحنه ی سیاسی، بین نیروهای سیاسی ایرانی مخالف حکومت «اتوریته » پیدا کند.
۲. در ضمن با جعل « Constituinist » در تبلیغات بزبان غیر فارسی خود را مشروطه خواه معرفی نماید.

چه باید کرد ؟
پاسخ باز شناسی مشروطه می باشد .

مشروطه در جهان:

ـ شناخت عمومی پیدایش و گسترش دموکراسی در جهان با تکیه بر پارلمان، قانون اساسی / مشروطه /کنستیتوسون و انواع آزادی ها
ـ شاهان قانون اساسی را ابداع کردند یا مردم ؟
ـ نقش شاهان در کشورهای اروپائی بیشتر ست یا مردم و پارلمان ؟
ـ نقش پارلمان در کشورهای آزاد اعم از پادشاهی یا جمهوری
ـ اختلافات و تشابهات جمهوری ها و پادشاهی ها ؟

مشروطه در ایران:

مشروطه خواهان ایران از پیشرفت های اروپا الهام گرفتند.
ـ اولین قانون اساسی و اولین مجلس
ـ چرا پروسه ی مشروطه در ایران با کودتای ۱۲۹۹ متوقف شد؟
ـ در ۵۸ سال حکومت پهلوی کدام نیروها برای احیا و تقویت باقی مانده ی مشروطه تلاش کردند و کدامین نیروها در تضعیف آن کوشیدند و کدام نیروها یه راه های دیگر روی آوردند.

ـ چرا چپ ایران بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه نتوانست برای پیشرفت و آزادی ایران بعنوان مهمترین نیاز های تاریخی با مشروطه خواهان،دمکرات ها و لیبرال ها و ملی ها همراهی و همدلی کند ؟
عدالت خواهی و سوسیالیزم و مبارزه با امپریالیزم با اشکال مختلف الویت یافت

ـ چرا در سال ۵۷ نیروهای سکولار و آزادیخواه خطر به قدرت رسیدن مشروعه را دست کم گرفتند.

ـ چرا با تمام تجربیات جنبش مشروطه و ۵۸ سال میارزات ضد دیکتاتوری شاهان و نبود آزادی بیان و قلم و فعالیت آزادانه ی احزاب و تحقق انقلاب ۵۷ باردیگر حکومت دیکتاتوری فردی بر ایران مسلط شد ؟

ـ چرا ۱۵ سال پیش بخشی از طرفداران بازگرداندن حکومت پادشاهی «حزب مشروطه ایران » را تشکیل دادند ؟

ـ ۵۸ سال بد ترین حکومت دیکتاتوری پادشاهی و ۳۰ سال بد ترین حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی

ـ باید بر قانون اساسی و آزادی انتخابات و رای مردم تکیه کرد و با آزمون و خطا و انتخابات ادواری مثل کشورهای آزاد گام به گام به پیش رفت؟
یا دنبال یک پادشاه دانا و کامل یا رئیس جمهور مدبر و متعهد بود تا مملکت را نجات داد؟

چرا در کشورهای دموکراسی انقلاب نمیشود؟

پایان کلام:

«حزب مشروطه ایران» اول پادشاه خود را انتخاب کرده و میخواهد پادشاه را نصب کند و بعد« انتخابات آزاد» بگذارد ـ شاه میخواهد «ناجی » مردم شود.


یا ؛ اول در جهت آزادی انتخابات مبارزه می کند تا با تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی و شکل حکومتی هم تعیین گرددو نمایندگان مردم «شاه» را تائید نمایند؟

مشکل این جاست که داریوش همایون و «حزب مشروطه ایران»
یک موضوع را کلا نادیده میگیرند و آن اشتراکات حکومت های جمهوری در اروپا با
حکومت های پادشاهی ست.

کافیست که به صحنه های سیاسی آلمان ، فرانسه ،ایتالیا یونان ،فنلاند، و بقیه ی جمهوری ها ملاحظه شود و آنها را باپادشاهی های انگلستان ، سوئد ،نروژ، دانمارک و بقیه مقایسه کنید تا نقش احزاب و پارلمان و قانون اساسی در تمام این کشور ها را به وضوح دید.

نقش پادشاه و ملکه مانند الیزابت دوم کاملا تشریفاتی ست ، موروثی ست و از جنگ دوم تا بحال سمبل حکومت مشروطه ی سلطنتی انگلستان بوده و هست.
در انگلستان نخست وزیر وینستون چرچیل و چندین نخست وزیر دیگر از حزب کارگر یا محافظه کار مسئول اداره ی مملکت بودند. و همزمان در آمریکا چندین رئیس جمهور یک یا دو دوره ی در راس امور بودند.

از میان تمام این فاکت ها و مشاهدات داریوش همایون لجوجانه میخواهد یک نمونه ی تثبیت شده در حکومت های پادشاهی اروپا را که شاه و ملکه فقط سمبلی هستند را در ایرانی که هنوز مسئله ی رای مردم آن تو هواست.

دموکراسی را با دست توانای پادشاه متحقق نماید.
چپ ایران بدلیل کمکاری های زیاد در حمایت از مشروطه در این سالها نسبت به
مشروطه نمائی «حزب مشروطه» که مطابق ماده ی ۳ برنامه ی حزب خود تلاش می کنند تا از راه های دموکراتیک حکومت پادشاهی مشروطه را به رضا پهلوی باز گردانند، بی توجهی و حتی در بعضی موارد دنباله روی کردند.

البته در این برنامه اشاره نشده که این حزب به چه دلیل میخواهد رضا پهلوی را به قدرت برساند.

آقای کشگر هم خیلی سخت با موضوع برخورد کرده که شاید تبلیغی برای این جریان شود.
۱۷۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : ali rassouli

عنوان : jonbesh e sabz
این نوشته و مطلبی که توضیح می دهد و مثل نثر آقای همایون پیچیده و به قول خود ایشان مناسب الیت است یک بازی یا یک مغلطه است که مثلا پیشرو بودن حزب مشروطه را نشان دهد. حال آن که به سادگی نشان می دهد این حزب چقدر عقب است که جلوترین آدمش که داریوش همایون است تازه بعد از سی سال به این نتیجه رسیده است که دموکراسی لیبرال مهم تر از نظام موروثی است و تازه باید نگران باشند که حزب که به گفته این نوشته خیلی از همایون عقب تر است و معلوم نیست چرا همایون این همه برای حزبی می نویسد که اینقدر عقب است تازه خود این را هم نمی پسندد. جنبش سبز ایران نشان داد اپوزیسیون هیچ جایی در مبارزات و خواسته های مردم ایران ندارد و از واقعیت دور است. تازه اقای همایون آمده بعد از سی سال خودش را با جنبش هماهنگ می کند و اقای کشگر با افتخار از ان می نویسد. خوب ما چه نیازی به این اپوزیسیون داریم؟
اقای زاهدی هم که کارشان فقط این است هر جا حرفی زده می شود از همایون حمایت کنند. ایشان خودشان با نوشته های خودشان حرفشان را می زنند اقای زاهدی. نوشته ها و دفاع شما فقط همه چیز را سبک و سطحی می کند. شما لطفا به کار خودتان برسید. متشکرم.
۱۷۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : روزبه

عنوان : حزب ساواکی ها
این حزب به اصطلاح مشروطه یک محفل ساواکی است که یک وزیر ساواکی سابق نیز با تمام قلم فرسایی فقط می خواهد همان نظام فاسد و خائن را دوباره به مردم ایران تحمیل کنند. این فرصت طلب های ساواکی آرزوی دیدن نظام خائن شاه را به گور می برند. مردم ایران برای ابد رژیم شاه را به سطل آشغال تاریخ انداختند. مردم ایران ماهها شعار مرگ بر شاه دادند و هنوز هم خائنین ساواکی را نبخشیدند. شعار "مرگ بر شاه" در تاریخ ایران جاودانه شد.
۱۷۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : بهمن زاهدی

عنوان : "مردم" حرف آخر را خواهند زد
با دورود

در اینکه اندیشه و قلم آقای داریوش همایون از گویاترین‌هاست شکی نباید داشت. پانزده سال در کنار او فعالیت میکنیم و نتوانسته‌ایم به قدرت نوشتن او برسیم. این از ضعف ما نیست بلکه در توانائی منحصر بفرد ایشان است که هفتاد سال تجربه را در بر می‌گیرد.
در حزب مشروطه ایران کسی را نمی‌توان یافت که بخواهد نظام پیشین ایران را دوباره برگرداند. ایران امروز نظامی برای اکنون و آینده ایران را از ما می‌طلبد که با نظام‌هایی که جمهوری‌خواهان ( ایدولوژیکی ) و سلطنت‌طلبان ( جاوید شاهی ) پیش‌کش مردم می کنند همخوانی ندارد.

ما اعضای حزب مشروطه ایران عادت کرده‌ایم که ما را تحقیر کنند. حتی عادت کرده‌ایم که سازمان‌ها و احزاب سیاسی چپگرا ما را به زبان نیاورند و یا در نوشتارهایشان ما را سلطنت‌طلب بنامند. ولی ما بر این باوریم که "مردم" حرف آخر را خواهند زد و نه کسانی که با گذشته خود زندگی می‌کند.

ارادتمند
بهمن زاهدی
۱۷۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : خدا پدر استالین را بیامرزد!
خدا پدر استالین را بیامرزد که ۷۰ سال است قافیه ...اشعار این دلباختگان و مبهوتین آمریکای مهد دمکراسی را فراهم کرده است . به هرکه میخواهند فحش بدهند از استالین شروع و به استالین ختم میکنند. راجع به هیروشیما حرف میزنی ، با استالین جواب میدهند. در مورد ابوغریب و گوانتانامو و بمب های خوشه ای در ویتنام و عراق و افغانستان و فلسطین صحبت میشود، این ها استالین را از گور در می آورند و دراز میکنند. اسم سوسیالیسم و عدالت اجتماعی که بیاید هم میروند سراغ استالین.
خیلی ببخشبد ولی حالمان کم کم از این (بی) ادبیات دارد بهم میخورد.آن هم ردیف کردن این ابیات برای کسی که عملیات را با حزب فاشیستی سومکا آغاز و با حزب فاشیستی رستاخیز به پایان رسانده است. از عمل که بگذریم ، مرحوم عمه جان بنده هم در تئوری بسیار لیبرال بودند.
۱۷۷۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : جمشید مهر

عنوان : کیش شخصیت نابهنگام
انتقاد این نوشته از تضاد بین اعتقاد به لیبرال دموکراسی و اعتقاد به سلطنت موروثی درست است و چه خوب که برخی از فعالان حزب مشروطه نیز این انتقاد را ، که سال ها بیان و حتا کهنه شده است،اگر چه دیرهنگام، پذیرفته اند.

اما بخش اصلی این نوشته بیش تر به رونویسی ناشیانه ای از نوشته های مداحان استالین و مائو شباهت می برد که مبلغان کیش شخصیت و مداحان قدرت بودند.

صفاتی که این نوشته در باره داریوش همایون به کار برده و لحن این نوشته در باره ایشان را می توان عینا در نوشته های مبلغان کیش شخصیت استالین و مائو دید. شاید نویسنده در گذشته به چپ ایرانی، حزب توده یا مائوئیست ها، گرایش داشته و شاید به شدت تحت تاثیر آن ها است. اما جا دارد که آقای همایون، که مدعی مخالفت با استبداد و کیش شخصیت است، به این نوع کیش شخصیت در باره خود واکنش نشان دهد تا دیگران این نوشته را به حساب نزدیکان او ننویسند.

در این نوشته اعضای حزب مشروطه نیز تحقیر شده اند به ویژه آن جا که گفته است سند حزب فقط حاصل فکریه همایون است و دیگران فقط آن را امضا کرده اند. درست مثل قطعنامه های حزب کمونیست به دوران استالین که رهبر فره مند آن را می نوشت و دیگران تایید می کردند. اگر چنین است وای به حال حزب مشروطه خواه و آقای همایون
۱۷۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست