از : امیر ابراهیمی
عنوان : خانم ماهباز؟؟؟انتظارما از شما بیشترهست.!!
خانم جزنی(قریشی)مطلبی را طرح کرده اند که میتوان در مورد ان زیاد صحبت کرد هرکس هم از ظن خود همراه شده اما مطلب عفت ماهباز مرا غافلگیر نمود زیرا من خیلی بیشتر از امثال ایشان انتظار دارم بخصوص در شرایط فعلی که زنان ایرانی در سطح راهبری وهدایت اعتراضات و حرکت های اجتماعی تا حدی پیش رفته اند که در سطح بین المللی زبانزد شده .فقط از ایشان میخواهم از جایی که هستید بیرون امده و در دنیای واقعی قدم بگذارید تا ببینید چگونه میتوان برابری را فریاد زد تا کسی نتواند در مقابل ان مانع ایجاد کند.........
۱٨۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨
|
از : ایرج رشتی
عنوان : استبداد شرقی و آسیائی؟
"ما که به دلائل سیاسی ـ تاریخی ـ که خود احتیاج به بحث مفصلی دارد ـ بیشتر از هر چیزی مفتون کلیشههای از پیشساخته و تئوریهائی بودیم که بعضاً با شرائط خاص کشور ما و نوع حاکمیت استبداد شرقی و آسیائی خوانائی نداشت، آزادی را جز در آزادی و رهائی طبقه کارگر از چنگ سرمایهداری نمیدیدیم. و حقوق بشر را پدیدهای بورژوازی میدانستیم. ما در بحثها انگزدن و ترور شخصیت را به بحث و گفتگو ترجیح میدادیم (از استثناها در همه موارد در میگذرم و جّو کلی را میگویم) و بسیاری مسائل دیگر "
خانم جزنی این نقل قول شما را بطور کامل آوردم چون نکته های مهمی را مطرح کردید و موافقم. فقط یک مسئله روشن نیست. شما جدا به این موضوع اعتقاد دارید که "...شرائط خاص کشور ما و نوع حاکمیت استبداد شرقی و آسیائی.." بوده؟
شما این نکته را که مارکس در جائی ذکر کرده, قبول دارید چون مارکس نوشته؟
بنظر من این ایده خیلی جاهاش می لنگه. برای روشن شدن باید در این جوامع اسلامی ایده اسلامیت ها که عملن هژمونی(گرامشی) در افکار حاکم جامعه آسیائی داشتن مد نظر گرفت و گرنه "نوع حاکمیت استبداد شرقی و آسیائی" یک فحش سیاسی بیش نیست و از رل ایدئو لوژی اسلام و جنایات اسلامیست ها در این جوامع طفره می رود.
شاد باشید
۱٨۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨
|
از : فرد معمولی
عنوان : اتهام وارد کردن و طفره رفتن وعصبانی شدن جواب نمیشود.
اگر نگارنده مقاله یا نظر دهنده ای انتقادی به نظرات من دارد یا پاسخی برای من دارد خوشحال میشوم بدانم. نظر دهندگانی هم که بجای نظر یا پاسخ اتهام وارد می کنند، طفره میروند و عصبانی میشوند از دمکراسی چیزی نمیدانند. در دمکراسی های غربی، کسانی که در عرصه سیاست و اقتصاد و پژوهش پا می گذارند مسئولیت پاسخگویی به مطبوعات، نمایندگان مجلس و افراد معمولی را پذیرفته اند. بنابراین من یک فرد معمولی و معتقد به این نوع دمکراسی هستم و این حق را دارم از دست اندرکان رژیم پهلوی، رژیم کنونی و فعالان سیاسی آپوزیسیون در هر دو رژیم هر سئوالی را که به من مربوط میشود بکنم و از آنان انتظار جواب داشته باشم.
پاسخگویی، نقد، نقد پذیری، شک و تردید از ارکان دمکراسی هستند و با هیچکس هم تعارفی ندارند. اتهام وارد کردن، طفره رفتن و عصبانی شدن جواب نمیشود. اگر جواب قانع کننده ای دارید تحویل دهید. مهم نیست سئوال کننده چه کسی یا از چه طیف فکری باشد، پرسش فرد است که پاسخ می طلبد. در ضمن فاش کردن یا نکردن نام و نشانم یک از حقوق اولیه من است که برای خود محفوظ خواهد ماند.
پاینده ایران و ایرانی
۱٨۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨
|
از : علیرضا شمسائی
عنوان : «فرد معولی » ادعاهای «غیر معمولی»
چقدر این «فرد معولی » ادعاهای «غیر معمولی» کرده : «اگر حرف برای گفتن دارید به یک مناظره رادیو تلویزیونی تن در دهید که به چالش گرفته شوید بجای اینکه پشت مقاله هایتان پنهان شوید. شرط می بندم زیر بار نخواهید رفت و شاید درخواست حذف این نظر را بکنید. با حذف نظرات اندیشه ها که حذف نمی شوند.»
ظنز تاریخ ست که «فرد معمولی» که هنوز از سال ۵۷ تو یک سوراخی قائم شده و بعداز ۳۰ سال که کسی که با اسم مستعار می نویسد بقول معروف « خواجه حافظ » ست زیرا ؛ آخوند ها سایه او را با تیر میزنند. ! ولی «فرد معمولی » خیلی مهم ست ! هنوز حتی در دنیای مجازی بی هویت ست و پشت اسمهای بی اعتبار بحث ها را بهم میریزد. دقیقا مثل سومکا ئی ها قبل از کودتای ۲۸ مرداد .
ولی خنده دار ست به خانم جزنی ( قریشی) که همیشه علنی بوده و شخصیت حقیقی و حقوقی می باشند ، میگوید: به یک مناظره رادیو تلویزیونی در کانالهای «دائی جان ناپلئون» تن دهید.
بقول زنده یاد شاملو : شلیک خنده ها !
علیرضا شمسائی
۱٨۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨
|
از : فرد معمولی
عنوان : «انقلابم را دزدیدند». این دیگر چه صیغه ایست؟
خانم جزنی گرامی،
«انقلاب را دزدیدند» یعنی چه؟ اینهم شد دلیل برای فرار از مسئولیت شما و امثال شما که ایران را به باد دادید و زندگی ده ها میلیون ایرانی را به تباهی کشیدید؟ بعد از سی سال بجای به نقد کشیدن خودتان هنوز مثل یک کودک عاجز فریاد بر می آورید که شکلاتم را دزدیدند و کتکم هم زدند. منتها شما آن کودک معصوم نیستید که دل کسی به حالتان بسوزد و برود شکلاتتان را پس بگیرد و بدستتان بدهد. در عالم سیاست که پر است از بازی های سیاسی نامردانه هر کسی و کشوری در حفظ و گسترش منافع خود روی دست دیگری می زند. کسی هم که بازی سیاسی سرش نمی شود نباید وارد این بازی ها شود چون بازنده اش فقط یک شخص و گروه نیست بلکه همانطور که در ایران دیده ایم ده ها میلیون است.
شما دارید می گویید کسانی که زمانی یاران مورد اطمینان شما و همدستان شما بودند دزد از آب در آمدند و آنها و تنها آنها مسئول و گناهکار هستند و من هیچ مسئولیت و گناهی ندارم. شما مردم را خر فرض نکنید.
همین حرف که انقلابتان را دزدیدند نشان می دهد که چقدر بی کفایت بودید و نا آشنا با روابط بین الملل و بازی های سیاسی که مهارت فراوان میطلبد. با خواندن چند کتاب و رساله فلسفی شما ممکن است استاد دانشگاه بشوید و مقاله در اخبار روز بنویسید ولی این مهارت با مهارت در دنیای سیاست فرق می کند، هر چند مقاله شما پُر از لغزش های گوناگون است. شما نه آنموقع سیاست را بعنوان یک مهارت می شناختید و نه حالا درکی از آن دارید. همین بی کفایتی و ناشایستگی شما در زمینه سیاست است که در دست گذاردن آینده ایران بدست شما را هم آنزمان غلط بود و هم این زمان.
برای ما قابل درک است که در زمان شاه به سبب محدودیت ها، شما اجازه فعالیت های سیاسی را نداشتید و نمی توانستید تشکیلات مستقل و منسجمی داشته باشید. الان سی سال است در کشورهای آزاد جهان زندگی می کنید، هیچکس هم جلویتان را نمی تواند بگیرد. چگونه است در این مدت دراز نتوانسته اید یک حزب با یک کادر شایسته کنار هم بچینید که شاید امروز اقلأ بدرد بخور بود؟
نه کار شاه بود، نه کار خمینی، نه کار انگلیسی ها. گره کار در درون خودتان است، گر خوب بنگرید آنرا در وجود خود خواهید یافت. مصدق هم اگر امروز زنده بود شما را بر نمی تافت. از او استفاده ابزاری نکنید که برای خودتان اعتبار بخرید.
اگر حرف برای گفتن دارید به یک مناظره رادیو تلویزیونی تن در دهید که به چالش گرفته شوید بجای اینکه پشت مقاله هایتان پنهان شوید. شرط می بندم زیر بار نخواهید رفت و شاید درخواست حذف این نظر را بکنید. با حذف نظرات اندیشه ها که حذف نمی شوند.
۱٨۶۶۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨
|
از : فرهاد جمشیدی
عنوان : سر کار «حمیده نیارمیده»
من با حضرت عالی بحثی خاصی نداشتم
ولی چون شما بسیار بی ادبانه برای خانم جزنی نوشته اید : «انگار فراموش کردید که این اشرافیت زیر زمینی که شما هم افتخار عضویت در آن را دارید اعتبار و هویت خودش را از بر هم زدن یک نظام سکولار کسب کرده ...»
با کامنت خود نسبت به برخورد خارج از بحث شما اعتراض کردم .
حکومت شاهنشاهی ایران بعداز کودتای نظامی ۲۸ مرداد اصلا دموکراتیک نبود که سوء تفاهم بشود و طرفداران آن هم در این ۶ ماه نشان دادند که در این ۳۰ سال مهاجرت هیچ نیاموختند و با حزب کمونیست کارگری و حزب الهی ها در بهم ریختن مراسم مردم رقابت می کنند.
هفته ی پیش مردم استکهلم شاهد هنرنمائی راهیان شعبان بی مخ در بهم ریختن سخنرانی آقای گنجی بودند. لطفا کمی آنها را را نصیحت کنید نه خانم جزنی را !
بهم ریختن بحث های سایت ها با نام های «یک بار» مصرف فقط شگرد نیروهای غیر جدی و بی آینده ست وگرنه آدم معمولی و علاقمند حداقل یک نام مستعار برای خودش انتخاب مینماید و بحث را دنبال می کند و پای حرفش هم میایستد . در آینده هم دوستان به خاطر خواهند آورد که فرهاد جمشیدی در اخبار روز کامنت می گذاشت و شاید پایه ی دوستی شود.
۱٨۶۶۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨
|
از : حمیده نیارمیده
عنوان : جواب
آقای جمشیدی بنده عرض کردم نظام سکولار. یعنی همان چیزی که خانم جزنی طرح کرده بودنند .و در کج فهمی شما همین بس که شما نظام سکولار را با نظام دمکراتیک یکی فرض گرفته اید نظام سرنگون شده پهلوی نظامی سکولار بود اگر چه به شکلی دمکراتیک اداره نمیشد حکومتی بود سکولار متناسب با آن شرایط سیاسی ومتناسب با قد وقواره همان ملت که بنده وشما احاد آن به شمار میائیم. پیش از جوش آوردن یک خورده فکر بفرمائید .البته برام این شک ایجاد شده که اصلا خود خانم جزنی هم درست تفاوت این دو اصطلاح از هم تشخیص بده .
منتظر جوابتان هستم.
۱٨۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨
|
از : فرهاد جمشیدی
عنوان : سر کار «حمیده نیارمیده»
منظور شما از نظام سکولار همان حکومت مطلقه ی پادشاهی می باشد که سر دسته اش «اعلیحصرت محمد رضا شاه یهلوی شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشتارانش » کمر بسته ی امام رضا بود و در راه امام زاده داود «امداد غیبی » او در هنگام افتادن از قاطر بر صخره های دامنه ی توچال نجات داد ؟
۱٨۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨
|
از : حمیده نیارمیده
عنوان : اشرافیت زیر زمینی
خانم اگر اشتباه متوجه نشده باشم جنابعالی سوالی طرح کردید مبنی بر اینکه چرا دوستان سرد گرم چشیده شما که شکنجه های رژیم ستم شاهی را تحمل کردنند دست همت از آستین در نمیاورند که یک نظام سکولار درست کنند و خودشان هم بشن متوالی آن.
دوست گرامی شما چه انتظارات عجیبی از این دوستان شکنجه شده توقع دارید انگار فراموش کردید که این اشرافیت زیر زمینی که شما هم افتخار عضویت در آن را دارید اعتبار و هویت خودش را از بر هم زدن یک نظام سکولار کسب کرده بعد شما انتظار دارید که اینها راه بیفتند نظام سکولار درست کنند .این سی سال اخیر هم واقعیت روحانیت و هم واقعیت اپوزسیون چپ نظام پادشاهی خوب به نمایش گذاشته انقدر که شما هم لب به شکایت از دوستان باز کردید
۱٨۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨
|
از : عفت ماهباز
عنوان : مسایل درست
مهین عزیز و گرامی
ممنون از شما .نکات بسیار دقیق و مبرمی را در نوشته تان ذکر نموده اید اما گوش شوایی اگر باشد .همه اندر خم مسایل "من" خود گیر کرده اند انچنان که در اوج جش حق خواهی مردم هم شکاف و جدایی و انشعاب سازمانی صورت می دهند و دردناکی قضیه اینحاست که حتی خود سیاسیون این طرف مرزی هم از این انشعاب بی خبرند
این گفته از روی بدخواهی و کینه ورزی نیست. از ان رو می گویم که ما کاش همانگونه که گفته اید اندر خم یک کوچه بنبودیم.اما هستیم .
این می شود که امروز به راحتی برخی از دست اندر کاران جنبش سبز از این سخن می گویند در ایران سکولاریسم امکان پذیر نیست
مهین عزیز به خود نیامده ایم
انقدر در چارچوب های تنگ فکری پدر سالار گرفتاریم و برخی از این جماعت غریب هنوز براین باور ند مگر زن ها حرف درستی هم می زنند؟
با سپاس و مهر عفت ماهباز
۱٨۶۴۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨
|