یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

اسلام و یهودیان - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : اهل رده

عنوان : مراجع معتبر برای اسلام شناسی
دوستان گرامی
جهت کسانی که بدنبال مراجع معتبر برای اسلام شناسی میگردند کتب زیر بسیار مناسب هستند زیرا که به منابع معتبر ودست اول مسلمانان استناد کرده اند.
دو جلد اسلام شناسی علی میرفطروس,۲۳ سال علی دشتی,کتب شجاع الدین شفا,کتب مسعود انصاری وباقر مومنی و نادره افشاری. از مهمترین نکات مورد اشاره اشتباهات قران(مثلا دستوری ومحسباتی مانند قانون ارث) دروغ گویی رهبران مسلمان بخصوص شیعه مثلا در مورد ثروت مسلمانان اولیه و طرفداری از فقرا,خوارج, اهل رده ونسل کشی انان
وعلل ظهور بسیاری از ایات وترور دراسلام. کتب را میتوانید از اینترنت رایگان دانلود کنید.
۱۹۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : آبان ایرانی

عنوان : به آقای علی موحدی
آقای موحدی عزیز سلام

از مطلب بسیار جالبتان استفاده بردم . ممنون .
در مورد منابع مطالعاتی، تعدادی را در پاسخ به آقای عزیزی نوشته ام.
اطلاعات دیگری برایتان می نویسم اگر چه شاید خودتان تمام این اطلاعات را داشته باشید.
پیرامون موضوعات مربوطه مطالب زیادی می توان به کمک اینترنت از جمله در "وبلاگ حقیقت" پیدا کرد. متآسفانه آدرسش الآن به خاطرم نیست.

خواندن کتاب ۳ جلدی" خیانت در گزارش تاریخ" نوشتهء مصطفی حسینی طباطبایی که نقد ۲۳ سال علی دشتی است را پیشنهاد می کنم .

همینطور کتاب "هزار تقلب دیگر از شجاع الدین" شفا نوشتهء آقای مهدی چل تنی که نقد کتای تولدی دیگر شجاع الدین شفا می باشد بسیار روشنگر و آموزنده است.
این کتابها به احتمال زیاد در اینترنت هم هستند.

ضمنآ در مورد تاریخ ایران بعد از انقلاب نظرات تازه ای از طرف مورخ معروف آقای ناصر پورپیرار مطرح شده است که قابل توجه هستند و در کتابها و وبلاگشان www.naria.ir موجودند. اگر چه رژیم ایران بخصوص میراث فرهنگی آن برایش کارشکنی می کند و ممنوعیت هایی ایجاد کرده است.
البته من در حال حاضر تمام نظرات آقای پورپیرار را نمی پذیرم ولی چارچوب نظریهء ایشان - که مستند به عکس و فیلم نیز هست- یعنی اینکه "در کتابت تاریخ ما دست برده شده و واقعیت تاریخ مان آن چیزی نیست که دیگران نوشته و تبلیغ کرده اند" برایم کاملآ قابل قبول است.
فیلم مستند جالبی هم در این زمینه ساخته اند و در وبلاگشان گذاشته اند بنام "تختگاه هیچکس" که منظورشان تخت جمشید است.

به هر حال آنچه که مخالفین و موافقین می گویند همه بحث های نظری است و موجب افزایش آگاهی ما و تکامل فرهنگی جامعه مان خواهند شد.

با تشکر از جنابعالی و خدا نگهدارتان
۱۹۵٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : آبان ایرانی

عنوان : به آقای احمد عزیزی
آقای عزیزی گرامی سلام

در حد سواد اندکم و وقتم (تا تعطیلات تمام نشده) به سوالات جنابعالی پاسخ کوتاه میدهم:

‫۱. منبع معانی مأخوذ شما در مورد لغت قاتل از کیست؟
پاسخ: همانطور که آقای بی نیاز هم اشاره داشته اند قَتَل و قاتَل دو فعل مختلف و در نتیجه دو معنی متفاوت دارند. در مراجعه به سایت عربی باحث که ایشان نوشته اند و همینطور سایر لغتنامه های عربی-فارسی می توانید این معانی را بهتر بشناسید. اما منبع اصلی من در شناخت این دو فعل خود آیات قرآن هستند. این تفاوت معنی این دو لغت در بسیاری از ترجمه های موجود هم رعایت شده بنابر اصل {آیات قرآن یفسر بعضها بعضآ : آیات قرآن همدیگر را توضیح می دهند} بهترین راه شناخت دقیق این افعال خود قرآن است. بنابر این منبع اصلی منابع من در شناخت معنی این لغات خود قرآن است.
جالب اینجاست که بدانید امروزه مخالفین فکری قرآن برای نقد آن علاوه بر استفاده از افسانه ها و روایات دروغینی که ساخته-پرداختهء مخالفین اولیه هستند، از ترفند جابجایی معانی این دو کلمه زیاد استفاده می کنند و در ترجمهء آیات معنی کلمهء قَتَل را بجای معنی کلمهء قاتَل می گذارند تا به خواننده القا کنند که قرآن خشونت آمیز است. در ایران این حیله که در واقع توهین به خواننده است، تا آنجا که من خوانده ام اولین بار توسط علی دشتی در کتاب ۲۳ سال بکار گرفته شده است.

۲ . تفسیر شما مأخوذ از چه کسانی است؟
پاسخ: من تا آنجا که خدا فرصت داده کتابهایی از دانشمندان مسلمان و همینطور نقدهای مخالفین که امروزه زیاد منتشر می شوند را مطالعه کرده ام و از همهء آنها بهره برده ام. آگاهی های بنیادی من بیشتر از کتابهای دکتر شریعتی، علامهء طباطبایی، استاد مطهری و بخصوص کتابهای ایدئولوژیکی مجاهدین خلق که اوایل انقلاب نوشته اند می باشند . البته کتابهای آنان را همیشه با نگاه انتقادی خوانده ام برای همین بسیاری نتیجه گیری ها از خودم هستند.

‫۳. چه تفسیر و ترجمه ای الان معتبرترین تفسیر است؟
پاسخ:از میان ترجمه های امروزی ترجمهء آقای علی اکبر طاهری بهتر است یعنی ضعف های کمتر و قوت های بشتری دارد. از تفاسیر تفسیر علامهء طباطبایی از بقیه بهتر است تفسیر جدید آقای عبدالعی بازرگان نیز مفید است. البته همانطور که اشاره کردم هیچکدام از آنها بدون عیب نیستند و من نسبت به آنها انتقاد هم دارم مخصوصآ اینکه به موصوع علمی "تحول زبان" کم توجه بوده اند. برای درک بسیاری از لغات قرآن بهتر است از لغتنامهء ۳ جلدی مفردات راغب اصفهانی استفاده شود چون هم کارش دقیق بوده و هم به زمان نزول نزدیکتر بوده است . هر چه از زمان نزول دور شده ایم معانی کلمات نیز تغییر کرده اند و متاسفانه بسیاری از مترجمین این نکته را در نظر نگرفته اند. علامهء طباطبایی با وجودی که در ابتدا به شکلی منطقی استدلال کرده اند که هیچکدام از شآن نزول ها اعتبار ندارند و عمدتآ سالها بعد از نزول آیات ساخته و پرداخته شده اند، خودشان در برخی موارد از آنها استفاده کرده اند.
۴. نظر شما راجع به مذاهب سنی، بهائی و ادیان یهودی و مسیحی، زرتشتی و بودائی چیست؟
پاسخ: در جهانبینی توحیدی و مطابق سفارش قرآن و امام علی همهء انسانها بندگان خدا هستند و با هم برابرند. حتی موجودات دیگر و خاک و آب و سنگ نیز حرمت دارند. بنابر این همهء مذاهب و اندیشه ها سنی، بهائی، یهودی، مسیحی، زرتشتی، بودائی، مارکسیسم و غیره قابل احترام هستند و مطابق آیهء ۱۳ سورهء حجرات خداوند موجودیتشان را مفید دانسته و به رسمیت شناخته است:

{ « یاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ان الله علیم خبیر »؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریده ایم و شما را در انواع و گروههای گوناگون قرار داده ایم تا یکدیگر را از هم بازشناسید. اینها ملاک برتری نیست. گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.}
البته از جنبهء نظری در حد اطلاعاتم نسبت به دیگران نقد دارم . اما در اصول عملی به قول امام علی پایمال کردن حق خدادادی یک مورچه را هم نمی پذیرم. شاید برایتان جالب باشد که در دوران سربازیم در ابتدای انقلاب یک سرباز هموطن بهایی در گروهان ما بود که فالانژها و بی سواد های گروهان مرتب او را اذیت می کردند و تنها دوست و مدافع این بهایی من که همین عقاید الآن را داشتم بودم.
با تشکر از جنابعالی.
ضمنآ یک معذرت خواهی هم به آقای بی نیاز بدهکارم بابت اینکه در برخی جملات لحنی تند داشته ام.
با آرزوی توفیق و خدا نگهدارتان
۱۹۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : جواد

عنوان : ایا افتخارات غزوات پیامبر و کندن در خیبر تماما ساخته و پرداخته دشمنان ایشان است؟
بزرگواران،

خوشحالم که دیالوگ مودبانه ای را بین صاحبان عقاید مختلف می بینم و امیدوارم این روال در ایران جا بیفتد، چون اکثر ایرانیان - از جمله خودم- فقط دو راه غریزی ی جنگ و گریز (Fight or Flight) که مرحله قبل از ""مذاکره و تفاهم"" ِ اختراعی توسط بشر متمدن بود ، را بلد هستیم. اهل گفتگوی ارام و بدون چاقو کشی و فحاشی و تکفیر و حکم ارتداد ، نیستیم..

من نه یهودی هستم و نه هیچ تعصبی له یا علیه هیچ اعتقاد مذهبی دارم و چون شیعه به دنیا امده ام، مخالفتی هم با ان ندارم و خودم را شیعه می دانم و قضاوتی هم درباره شرایط خاص و مشکل ۱۴۰۰ سال پیش را هم حق خود نمی دانم. گذشته و رفته . ولی نمی توان همیشه یک طرفه حرف زد و اعتبار خود را خدشه دار کرد، چون می شویم مصداق همان داستان ساده چوپان دروغگو و حرف حق ما را هم دیگر نخواهند پذیرفت. چیزی که متاسفانه برای این حکومت اتفاق افتاده است.

به هر حال متاسفانه نظر بعضی از شما در مورد رد مساله جنگ ها و اخراج و ضبط اموال و کشتزارهای یهودیان و بنی قریظه حداقل با اطلاعات موجود در تواریخ خود مسلمانان نمی خواند و سر بریدن ۷۰۰ نفر مرد و یک زن اسیر و بی سلاح در مدینه و به طور کلی تصاحب اموال و کلیه زمین های یثرب توسط مسلمانان که افتخار اسلام به عنوان غزوات صدر اسلام است، مشکل قابل انکار باشد، یا بیاییم به دولت غاصب اسراییلی نسبت بدهیم که ان موقع وجود نداشت.. و تمام قدرت مالی ، و گرایش عرب ها ی بدوی به اسلام و غارت ها از جای دیگری نیامد، جز غزوات، و بعد اشغال ایران و غیره.

راستی ، حالا که ما بشدت دنبال عدل و احقاق مالکیت ارضی هستیم و تمام دعوا در منطقه خاورمیانه ۶۵ سال است فقط و فقط بر سر موضوع محقر و مالی و چرک دست ِ اعاده زمین است، و می خواهیم زمین های فلسطین اشغال شده را برای عرب ها از یهودیان پس بگیریم و به عرب ها بدهیم ، ایا صلاح نمی دانید هم زمان تمام زمین های مدینه ( یثرب) را هم از عرب ها پس بگیریم و به صاحبان اصلی انان که بازمانده های یهودیان و مالکان اصلی واقعی هستند پس بدهیم؟
۱۹۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : علی موحدی

عنوان : اقای بی نیاز:حتی در صحت و سندیت نهج البلاغه هم شک است
اقای بی نیاز عزیز: اگر می خواهید بدانید که چقدر این اسنادی که شما بهش رجوع داده اید مجعول و ساختگی هستند به گفته های خامنه ای توجه کنید که ایشان حتی در سندیت نهج البلاغه-- دومین کتاب معتبر شیعیان--- شک دارند. برای درک عمق تحریفات تاریخ اسلام می توان به کتابهایی مانند" ۱۵۰ صحابه ساختگی" اثر علامه عسگری هم رجوع کرد.

اقای ابان: من با گفته های شما موافقم و اگر منابع خوبی در این زمینه ها دارید برایمان معرفی کنید که دانش و آگاهی مان را بالا بریم.-- اگر هم یه ایمیل درج کنید که ممنون میشم.

اقای بی نیاز: شما از گزاره های اشتباهی نتیجه گیری اشتباهی گرفته اید. فرض کنید که در عصر کوپرنیک همه علما و متفکرین و اختر شناسان به مسطح بودن کره زمین و اینکه خورشید دور زمین می گردد --- زمین مرکزی--باور داشتند اگر شما درآن عصر می زیستید ایا صرف اینکه همه بجز کوپرنیک به خورشید مرکزی باور نداشتند زمین را مرکز جهان و مسطح می دانستید.؟

استدلال شما به این می ماند که شیمیدانی لیوانی اب از رودخانه ای که از همان بالای بالای سرچشمه به مواد سمی مانند آرسنیک آلوده شده و مردم هم بدون آگاهی ازش استفاده می کنند را تجزیه کرده و نتیجه بگیرد که اب از اکسر÷ن و هیدرو÷ن و ارسنیک تشکیل شده است و وقتی با اعتراض افرادی که بهش الوده شدن اب را گوشزد می کنند استدلال کند که این باید اب خالص باشد برای اینکه همه مردم از این اب می خوردند.

اینهم بخشی از نوشته نشاط مستوری.
"از‌یاد‌نمی‌برم که روزی از هم‌آن ایامی که کم‌کم انصار حزب‌الله در حال شکل‌گیری بودند در درس اخلاق یکی از اولیا و اکابر سیاست و حکومت که پیوندی وثیق نیز با رهبر فعلی انقلاب داشته و دارد مخاطب سوال سخت‌رویانه‌ی جوانی از میان حضار قرار‌گرفت، جوانی که به انصار پیوست و دیگر امروز برای خود‌اش در این بار‌گاه از پیران دیر و اکابر قوم است. سوال این بود که اگر ما شیعه هستیم الگوی سیاست ما هم باید علی‌وار باشد ولی آن‌چه امروز در کشور می‌گذرد نسبتی با فرمایش‌های عدالت‌جویانه‌ی ایشان در نهج‌البلاغه ندارد. بعد هم برای تحکیم پرسش‌اش، جوان شروع‌کرد به خواندن بخش‌هایی از سخنان امام علی در نهج‌البلاغه. شیخ که خوب حرف‌های جوان را شنید، همان‌طور که عادت‌اش بود موقع تأمل قبضه‌ای از محاسن‌اش را فکورانه گرو‌گرفت و به نرمی پاسخ‌داد: "جوان! من از نهج‌البلاغه بی‌خبر نیستم. آن چه شما از روی متن نهج‌البلاغه به‌سختی می‌خوانی را من شرح و متن‌اش را به‌روانی از دوران صباوت تا کنون در حافظه حاضر داشته‌ام و بار‌ها به درس‌اش در گوش پیر و جوان خوانده‌ام. اما اولاً در سندیت نهج‌البلاغه از نظر صدور تردید فراوان هست و لذا هیچ فقیهی آن را مبنای استدلال و استنباط ‌نساخته‌است. اما گیرم که مو لای درز سندیت آن هم نرود، دوست من! با نهج‌البلاغه اگر می‌شد حکومت‌کرد خود علی حکومت را از‌دست‌نمی‌داد. روحانیت یک بار در ماجرای مشروطیت با هم‌این ملاحظات قدرت را که در چنگ‌داشت ارزان و آسان به رقبا وا‌نهاد و دیدید که گرفتار غول بیابانی مانند رضاخان شد. اما این بار روحانیت دیگر آن خطا را تکرار نمی‌کند. با نهج‌البلاغه نمی‌شود حکومت را نگه‌داشت." پاسخ شیخ هر‌چه ساده، روشن و صادقانه بود، چندان غیر‌منتظره و سهمگین هم بود که سکوت بهت‌آمیز پی‌آیند‌اش نه‌تنها نشست آن روز را به‌پایان‌رسانَد،"

بقیه مقاله
http://www.nilgoon.org/articles/Neshat_Mastoory_Sleepwalker.html
۱۹۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : "ث" منحوس

عنوان : این "ث" لعنتی را از کد تان بردارید، نکبتی شده است.
هر بار که این "ث" در کد رمز شما می اید، و ظاهرا همیشه هم می اید، با "ت" قابل تشخیص نیبست و کد و میل برگشت می خورد و بعد سیستم شما چون پیشرفته است ،ان کاربر را قفل می کند. این لعنی را بردارید.
۱۹۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : افعال قَتَل و قاتَل
آقای عزیزی با سلام

این که فعل قَتَل با قاتَل یکی نیست، آقای آبان درست میگویند. قَتَل به معنای کشتن است و قاتل (به عنوان فعل) از آن کلمات بسیار پیچیده است که نه در زبان فارسی، نه در انگلیسی و نه در آلمانی معادل دارد. در زبان انگلیسی battle و در زبان آلمانی آن را bekämpfen or bekriegen ترجمه کرده اند، یعنی مبارزه کردن یا جنگیدن با کسی. در زبان عربی هم جنگیدن و مبارزه کردن تا آخرین نفس (طرف مقابل) و هم لعنت است، و فیصله دادن در جنگ و مبارزه است. البته فعل اصلی مبارزه کردن یا جنگیدن با کسی حارب و کافح است و در عربی امروز از این دو فعل اخیر استفاده می کنند و کمتر کسی است که از فعل بسیار ویژه قاتل برای جنگیدن یا مبارزه کردن با کسی استفاده کند. به هر صورت، اعتراض آقای آبان که گفته دو فعل یکی نیستند، بجا می باشد.
من در زیر یک لینک می گذارم که متأسفانه به زبان عربی است و فعل قاتل را مورد بررسی قرار داده است. کافی است در جستجو کلمه قاتل را بنویسید و توضیحات می آید.

http://www.baheth.info/index.jsp

شاد باشید
۱۹۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : احمد عزیزی‫

عنوان : ‫چند سوال از ‫آقای آبان
‫ ‫آقای آبان با تشکر از پاسخ و توضیحات شما. من با اینکه کار علمی دارم ولی همیشه بطور فطری و قلبی مذهبی (بیضرر) بوده ام، بدون اینکه به معانی و تاریخ آیات فکرکنم، اگرچه همیشه یک تعلق خاطری به تفسیره ونگرش های ای آقایان مرحوم بروجردی، طالقانی، علامه طباطباعی و منتظری داشتم و هیچوقت هم دوست نداشته ام که بسادگی وادار شوم در دینم شک کنم و یا دست بکشم. بنظر میآید شما مطالعات زیادی دراین زمینه دارید و متشکرم اگر به جواب این سوالات به من کمک کنید.
‫۱. منبع معانی مأخوذ شما در مورد لغت قاتل از کیست؟
‫۱. تفسیر شما مأخوذ از چه کسانی است؟
‫۲. چه تفسیر و ترجمه ای الان معتبرترین تفسیر است؟
‫۳. نظر شما راجع به مذاهب سنی، بهائی و ادیان یهودی و مسیحی، زرتشتی و بودائی چیست؟

‫ باتشکر
احمد عزیزی‫
۱۹۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨       

    از : آبان ایرانی

عنوان : پاسخ دوم
آقای بی نیاز گرامی سلام

مجددآ همان ایرادیاتی را که بر مقاله تان گرفته بودم تکرار کرده اید. و همچنان به تایید افسانه های تاریخی ادامه داده اید.
من نوشته بودم ایراد مقاله تان این است که چارچوب آن را افسانه ها و دروغ های تاریخی یی که کتابتشان بیش از دویست سال با زمان خیالی وقوعشان فاصله دارد تشکیل می دهد . این خرافات تمامآ توسط عناصر کینه توز زورگو و استثمارگری که از مقابله با کتاب پیامبر اسلام عاجز مانده بودند ساخته و پرداخته شده اند و بعد توسط مورخین آخوندصفت عمدتآ حکومتی و فاقد بینش درست علمی نوشته شده اند. ولی جنابعالی دوباره نوشته اید:
{ " من در این مقاله فقط به مدارک تاریخی‌ای استناد کردم که مورد توافق همه‌ی (با تأکید بر همه) مورخان اسلامی و غیراسلامی است"}

یقینآ بدانید که هیج مورخ مسلمان آگاهی مدارک تاریخی شما را معتبر نمی داند و با آنها موافق نیست.
کدام مورخ آگاه مسلمانی که قرآن را می فهمد به خرافاتی از قبیل افسانهء بنی قریظه باور دارد و معتقد است که پیامبرش راهزن بوده ؟ این مورخین مورد تاکید شما کدامند؟ حتمآ مطابق آنچه در زیرنویس ها آورده اید ابن اسحاق یهودی الاصل را می گویید که معاصرانش به او لقب کذاب داده اند! یا منظورتان سناتور مفتخور استبداد علی دشتی است که با جمع آوری دروغ های مستشرقین و تحریف و ترجمهء غلط و دستکاری روایات و آیات متعدد قرآن کتاب ۲۳ سال را سرهم بندی کرده! یا مآمور دانشگاه های استعماری مونتگمری وات که حتی نمی دانسته خواجه نصیر الدین طوسی فیلسوف بوده یا متکلم منظور شماست؟

در ادامه دو آیهء قرآنی را از زمینهء طرحشان جدا کرده اید تا دلیلی بر درستی مطلبتان بیاورید. امروزه این شیوهء نگاه به آیات قرآن یک شیوهء منسوخ و ارتجاعی محسوب می شود به این دلیل روشن که برای دانستن نظر قرآن در مورد یهودیت یا هر پدیدهء دیگری باید مجموعهء آیات مربوطه را نگاه کرد و بعد به نتیجه گیری کلی و فهم موضعگیری آن رسید . قرآن در مورد یهود همان یک آیه را نگفته تنها از طریق بررسی تمام آیات مربوطه می توان نظر کلی قرآن را دریافت .
مثلآ در همین خصوص لازم است به آیهء ۶۲ سورهء بقره هم نگاه کرد که می فرماید:
"إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَی وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ".
[ در حقیقت هر کدام از مسلمانان و یهودیان و مسیحیان و صابئان که به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد اجرش نزد پروردگارش محفوظ است نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهگین خواهند شد ].

همانطور که ملاحظه می کنید بر خلاف مسیحیت و یهودیت که فقط پیروان خودشان را رستگار می دانند مطابق این آیه، قرآن همهء انسان های خداشناس و نیکو کار را مشمول رستگاری می شمارد -

به رغم نتیجه گری شما، آیهء ۸۲ مائده یک تحلیل اجتماعی واقع بینانه از مردم عربستان زمان بعثت بدست داده است تحلیلی که البته هنوز هم به اعتبار خود باقی است مگر اینکه کسی بخواهد چشمانش را بر روی واقعیات هولناک جهان امروز که یهودیان شریف هم معترض آنند ببندد.

ضمنآ شما ظاهرآ به عبارت پایانی آن آیه ( آیهء ۸۲ مائده) توجه نکرده اید در آنجا خود قرآن مثل سایر موارد فلسفهء گزاره اش را توضیح می دهد یعنی دلیل اینکه مسیحیان در مقایسه با یهودیان رابطهء بهتری با مسلمین دارند را هم گفته و فرموده : .. زیرا برخی از آنان( مسیحیان) دانشمند و پرهیزکارند و سروری خواه نیستند.» یعنی آن یهودیانی با مسلمین خصومت دارند که افرادی بی دانش، خدانشناس و قدرت طلبند. آیهء ۶۲ سورهء بقره که در بالا نوشته ام این حقیقت که منظور همهء یهودیان نیستند را کاملآ روشن کرده است.
بنابر این در آیهء ۸۲ مائده هیچ دستوری بر دشمنی مسلمین با یهود نیامده بلکه بر عکس است یعنی جهت هوشیاری مسلمین دشمنی واقعی یهودیان را به آنها یادآوری کرده است. اساسآ در قرآن علاوه بر اینکه هیچگاه امر به دشمنی و جنگ نشده بلکه دستور به دفاع آمده است رعایت انصاف و بخشش یکجانبه حتی نسبت به دشمنان متجاوز نیز پیوسته تاکید گردیده است.

آیهء ۳۰ سورهء توبه هم ربطی به موضوع درگیری و خصومت القایی جنابعالی ندارد بلکه قرآن یک بحث نظری را مطرح می سازد و تفکر مسیحیان و یهودیان را نقد می کند.
عبارت "قَاتَلَهُمُ اللّهُ" از آن آیه را هم آخوند مترجم جنابعالی اشتباه و بر اساس فرهنگ خشونت طلبانهء خودش ترجمه کرده است و غلط است. معنی کشتن در زبان عربی قَتَلَ است نه قَاتَلَ که معنای مبارزه کردن دارد. وانگهی قاتلهم الله یک اصطلاح است که مطابق معمول مفهومی فراتر از معنای لغوی کلمات آن دارد. و مفهوم فارسی امروزی آن چیزی شبیه اصطلاح "خدا حسابشان را می رسد" است . بنابر این منظور خداوند نه کشتن آنها و نه مبارزه فیزیکی با آنهاست بلکه مغلوب شدن خط مشی آنها در معارضه با قوانین طبیعی و نظام هستی آفریدهء خداوند مورد نظر است

جای دیگر از مقاله تان با توسل به ترجمهء همان آخوند بی عمامه نوشته اید: { در سوره الانفال آیه ۷ در همین رابطه آمده است: «و [به یاد آورید] هنگامی را که خدا یکی از دو دسته [کاروان تجارتی قریش یا سپاه ابوسفیان] را به شما وعده داد که از آن شما باشد و شما دوست داشتید که دسته بی‏سلاح برای شما باشد}
راستی آقای بی نیاز شما از کجا می دانید که منظور قرآن از یکی از دو دسته "کاروان تجارتی قریش یا سپاه ابوسفیان" بوده است؟ جز اینکه افسانه های ساختگی و شایعات مورخین و مترجمین مرتجع را تکرار کرده اید ؟
مقالهء جنابعالی ایرادات فراوان دیگری از قبیل تقسیم بندی خیالی آیات قرآن به مکی و مدنی و موارد دیگر هم دارد که که به دلیل کمبود وقت از آنها در می گذرم.
به هر حال من مجددآ تکرار می کنم که مقالهء شما ایراد دارد به این دلیل روشن که بر اساس خرافات و افسانه های مندرج در منابع غیر موثق و ارتجاعی که نویسندگانش جدای از اغراض شخصی اغلبشان ،روش تاریخ نویسی علمی را رعایت نکرده اند تدوین شده است.

با احترام و آرزوی سالی خیر و خوش برای جنابعالی و همهء خوانندگان این مطلب.
و تشکر از اخبار روز
۱۹۴۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : احترام به شأن و مقام خدشه ناپذیر موجودات زنده
آقای آبان عزیز
متأسفانه باید به شما بگویم که خواننده‌ی بسیار بی‌دقتی هستید. من در این مقاله فقط به مدارک تاریخی‌ای استناد کردم که مورد توافق همه‌ی (با تأکید بر همه) مورخان اسلامی و غیراسلامی است. شما می‌گوید که «قرآن تنها کتاب معتبر و سند دست نخورده تاریخ اسلام است» و بنابراین فقط به آن باید استناد شود. من در زیر فقط دو نمونه آیه می‌آورم که در مقاله آمده است و شما متوجه آنها نشدید.

در رابطه با یهودیان در سوره المائده آیه ۸۲ آمده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّهً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَی ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ.»
یعنی: «مسلما یهودیان و کسانی را که شرک ورزیده‏اند دشمن‏ترین مردم نسبت به مومنان خواهی یافت و قطعا کسانی را که گفتند ما نصرانی هستیم نزدیکترین مردم در دوستی با مومنان خواهی یافت زیرا برخی از آنان دانشمندان و رهبانانی‏اند که تکبر نمی‏ورزند.»
و در رابطه با مسیحیان، در سوره التوبه آیه ۳۰ آمده است: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِوُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّی یُوْفَکُونَ.»
یعنی: «و یهود گفتند عُزیر پسر خداست و نصاری گفتند مسیح پسر خداست این سخنی است [باطل] که به زبان می‏آورند و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده‏اند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] بازگردانده می‏شوند.»

آقای آبان عزیز، برای من که تلاش می‌کنم یک روشنفکر متعهد باشم، یک اصل مقدماتی و اولیه را مبنای تمامی اندیشه‌ام قرار داده‌ام: احترام به شأن و مقام خدشه‌ناپذیر همه موجودات زنده روی زمین. اگر خدایی وجود داشته باشد من به آن خدایی اعتقاد دارم که او هیچ یک مخلوقاتش را نسبت به دیگری برتر نداند. سگ و گربه و گاو و گوسفند و انسان باید در مقابل چشم این خدا از حق زندگی برابر و شایسته برخوردار باشند. من حتا این فکر دکارت که انسانها را «اشراف مخلوقات» قلمداد می‌کند و به انسانها اجازه می‌دهد به دیگر موجودات زنده به عنوان موجودات پستِ بدون روح و روان بنگرد از اساس مخالف هستم. به اعتقاد من همان مرغ و گاو و خوک و گوسفندی که ما برای پر کردن شکم خود پرورش می‌دهیم باید تا زمان سلاخی‌شان از یک زندگی طبیعی و شایسته برخودار باشند (فقط نگاه کنید ببینید که ما با حیوانات دیگر چگونه رفتار می‌کنیم!) آری، هر موجود زنده‌ای از این حق برابر (خدایی)- اگر خدایی وجود داشته باشد- باید بهره‌مند باشد. حق زندگی محترمانه، حق هر موجود زنده است.
چنین انسانی مثل من نمی‌تواند بپذیرد که کسی مانند محمد انسانها را به خوب و بد تقسیم کند و بدها را به عقوبت و کیفر سخت دنیوی و اخروی محکوم نماید. حتا اگر چنین خدایی وجود داشته باشد، این خدا غیرعادل است. اگر ما اصل «احترام به شأن و مقام خدشه‌ناپذیر همه موجودات زنده» را مبنای جهان بینی خود قرار دهیم آنگاه متوجه می‌شویم که چه بی‌عدالتی‌هایی از سوی ما انسانها به همنوعان خود و به جهان پیرامون خود صورت می‌گیرد، آنگاه بدون تعصب و پیشداوری به نقد رفتارهای خود و دیگران می‌پردازیم تا تلاشی باشد برای ساختن جهانی که اساس آن احترام به دیگران باشد.
شاد و تندرست باشید
۱۹۴۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست