از : پرویز مرزبان
عنوان : برای هموطنان محترم bi -adab ۲ و اهل رده
جناب bi -adab ۲ این قلم آگاهانه اشاره به بعداز ۲۸ مرداد نمود.
کاش مسئولان و بازیگران اصلی وقایع ۲۰تا ۳۲ می توانستند با تفاهم و احترام متقابل به ایرانیت و یکدیگر بهتر از آن میبودند و از افتادن به تمایلات اجنبی پرستی خود داری می کردند. برای من که در ان روزگار نبودم . قابل قبول نیست که در قضیه ی قانون ملی شدن صنایع نفت مثل توده ایها سنگ شوروی را بسینه بزنم و یا مثل آنهائیکه واله وشیدا ی انگلیس یا آمریکاو آلمان بودند. ادای فاشیست ها را در بیاورند.
بالاخره کودتای کذائی نسیم ازادی بعداز جنگ و فاشیسم را به زمستانی سر تبدیل کرد.
جناب اهل رده ! شما هم کم لطفی می فرمائید. قانون اساسی تمام کشورها از قبل و از اول شسته و رفته و مثل امروز نبوده ست .
نهال مشروطه بایستی مراقبت میشد و به مرور زمان با همفکری و مشارکت نمایندگان مردم در دوره های متعدد حک و اصلاح میشد .
وظیفه ی دولت هاست که این امکانات را فراهم کنند نه منحل کنند.
از مردم دماوند و فیروزکوه بپرسید که مردم این مناطق با زنده یاد مجید محسنی هنرمند مردمی که دستگاه جبار پهلوی او را برای رفتن به مجلس فرمایشی تحمیل میکرد. چگونه برخورد میکردند.وگرنه مجید محسنی با پشتکار کارهای مهمی برای حوزه ی انتخاباتی خود انجام داد که شکی در آن نیست. مردم دکتر نوربخش را میخواستند. این موضوع مهم ست
کافی بود یک دوره هموظن نادیده دکتر نوربخش به مجلس میرفت تا مردم ببینند چه اتفاق می افتاد آسمان که به زمین نمیامد! در تمام کشور وضع همین بود.
هزاران انسان ممتاز و شریف در درون و برون حکومت خدمت میکردند ومشتی در راس کارها جاخوش کرده بودند و ابروی مملکت را بردند و آن همه انسان شریف و تمام ملت به آتش آن جاه طلبان سوختند.
هنوز هم همان اقلیت جاه طلب به فعالیت های آن چنانی ادامه میدهند وگرنه انسانهای راستین در انتقاد سازنده بی تعصب همه جا هستند.
آیا کسی هست که بمباران هیروشیما و ناکازاکی را تائید کند؟
عمل نادرست را باید تقبیح کرد فرق نمی کند روسیه یا آمریکا ـ شاه یا شیخ
موفق باشیم
۲۰۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : ایرانی دوست
عنوان : در دانشگاه های معتبر جهان، تاریخ شفاهی مردم هر کشوری بخش مهمی از اسناد تاریخی آن کشور محسوب می شود.
کسانی که دهه هاست به علل گوناگون در صدد مغز شویی ایرانیان بوده اند تا به آنها بقبولانند که دوران پهلوی چیزی بجز ستم شاهی نبوده بدانند که در این سیاست مغرضانه خود شکست فاحشی خورده اند. بدانید که در دانشگاه های معتبر جهان تاریخ شفاهی مردم هر کشوری هم بخش مهمی از اسناد تاریخی بشمار می رود که شما نمی توانید آنرا تحریف کنید. تجربیات شخصی افرادی که در هر دو رژیم زندگی کرده اند و به نسل های پس از خود واگذار کرده اند را هم نمی توانید تغییر دهید. جوانان هم که خوشبختانه در عصر اینترنتی زندگی می کنند و بدینوسیله دسترسی به بخش بزرگ و مفیدی از اسناد دوره پهلوی دارند، با آنان چه می کنید؟ آیا آنان را می توانید فریب دهید؟ گمان نمی کنم. با عکسها و فیلم های آنزمان که در هر خانه ای است و یاد آور آن دوره است چه می کنید؟ در میان همین کامنت ها تجربیات کسانی را می بینید که هر دو دوره را دیده اند و با شما مخالفند و آنقدر بزرگوار هستند که کمبودهای آن دوره را هم از یاد نبرند.
رژیم پهلوی با یک سری اصلاحات در حوزه آزادی های سیاسی بهبود می یافت چون ظرفیت های لازم را برای تغییر داشت بویژه در زمان زنده یاد شاپور بختیار. اما آپوزیسیونی که شاه با آن روبرو بود بی کفایت و از شاه بسیار مستبدتر و خشن تر بود. یک رجوع به تاریخچه هر کدام و نگاهی به کردارشان نسبت به یکدیگر و تصمیمات غلط و ایران بر باده آنها یکی پس از دیگری تا به امروز برای شما باید کافی باشد.
سی سال است کسانی که ادعا داشتند که با رفتن شاه ایران بهشت می شود حتی قادر نبوده اند اقتصاد و صنعت و امنیت کشور را به حدی برسانند که شاه تحویل شان داد. اتحاد جمهوریخواهان را ببینید که پس از سی سال با کفایت ترین شخصیتی را که یافته اند موسوی است، ۵۶ استاد پس از سی سال فشار آوردن به مغزشان به حمایت از موسوی رسیده اند که خواستار زنده کردن دوره طلایی خمینی است. شاه رفت، موسوی و اتحاد جمهوریخواهان و خامنه ای هستند،شاه را ول کنید به اینهایی که هستند کار داشته باشید که کشور در خطر است. چه کاری از دست شما بر می آید که الان برای ایران انجام دهید؟
۲۰۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : اهل رده
عنوان : "نهال نورسیده ی مشروطه"
جناب مرزبان
حکومت پهلویها لطف بزرگی کرد که "نهال نورسیده ی مشروطه" را منحل کرد.اینهم از قانون "نهال نورسیده ی مشروطه" :
اصل اول: مدهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریهاست باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد
اصل دوم: مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شدهاست باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله و سَلم نداشته باشد ومعین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجود هم بوده و هست لهذا رسما مقرر است در هر عصری از اعصار هیاتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که علمای اعلام وحجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسامی بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی به مجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را یا بیشتر به مقتضای عصر اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلس عنوان میشود به دقت مذاکره و غور رسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشنه باشد طرح ور د نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیات علماء در این باب مطاع و بتبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجه عصر عجل الله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود.
۲۰۲۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : تعریف یا تحریف؟
جناب مرز بان کارنامه سیاه شما اپوزیسیون خارج از کشور را هم بعد از سی و یک سال دیدیم. اینجا که نه شاه بود که بزند توی سر شما نه شیخ. از اینهمه آزادی که شاه از شما دریغ کرده بود چه استفاده ای کردید که بیشتر میخواستید؟ یک کمی بجای از خودمتشکری و تحریف تاریخ نظری به عملکرد خودتان بیندازید. کلید دردها آنجاست جانم. شما فکری بحال خودتان بکنید. به جای تکرار دروغهای تاریخی سی چهل ساله شهامت اخلاقی داشته باشید بگویید از شاه بدتر بودید و گرنه الان موسوی رییس جنبش نبود و نیروهای سکولار در تفرقه و بدبختی غرق نبودند.
۲۰۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : b-adab ۲
عنوان : در دوران حکومت خود کامه شاه یکبار انتخاب آزاد انجام نشد!!!
پس حزب توده قبل از ۲۸ مرداد چگونه به وکالت و وزارت رسید؟؟؟
۲۰۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : سنت مذموم «اتتصاب» بار دیگر بر وطن سایه گسترده
هموطن نادیده ی من آقای علی قدیمی ، من در سوئد زندگی می کنم و میدانیم که پادشاه سوئد کارل گوستاو دوم هم بعنوان رئیس تشریفاتی حکومت ، همه ساله در مراسم اهدای جوائز علمی نوبل در مهمانی باشکوه کاخ نخست وزیری از مدعوین میخواهد که برای « تجلیل » از آلفرد نوبل با گیلاس های شامپانی لبی تر کنند.
اما درد ما !
استعمار و نفتخواران یعنی منادیان «دموکراسی» و «آزادی » با دخالتهای وقیحانه و قیم مآبانه خود ماهیت «دوگانه » خود را بارها و بارها به ملت بزرگ ایران نشان دادند. انگلیس مکار موجب شد که خاندان «جلیل» پهلوی نهال نورسیده ی مشروطه را منحل نماید. باردیگر قدر قدرتی «سلطان» که خوشبختانه رضاخان «قزاق» یا «مهتر» از نیاکان خود ارث نبرده بود را به ضرب «شلاق» تثبیت نماید.
سنت مذموم «اتتصاب» بار دیگر بر وطن سایه گسترد. این به آن معنی نیست که همه ی «منصوبین» نا اهل بودند. نه ! اتفاقا بسیاری هم خردمند و کاردان بودند. ولی نفس انتصاب «شاهانه » یا « فقیهانه » قیم مآبانه ست !
وقتی تمام در ها را بروی سایر استعداد ها ببندیم و موجب حذف رقابت سالم و عادلانه در شئونات زندگی شویم . میشود مثل ؛ نتیجه ی ۲۰ سال حکومت رضاخان و ۲۵ سال «رهبری خردمندانه» پسرش ، که بعداز ۲۸ مرداد ۳۲ عبارت بود از تولید یک مشت سیاستمدار مادام العمر ( امیر عباس هویدا ۱۲ سال نخست وزیر شاه بود) که هیچ باکی از حساب پس دادن نداشتند. وقتی انتخابات و رقابت سالم از صحنه ی زندگی حذف شود ، خب معلوم ست یک عده تمام پست ها را اشغال می کنند و انتقاد و خلاقیت تعطیل میشود.
البته فرق نمی کند که در رژیم گذشته باشد که هر اعتراضی را به حساب مخالفت با «شخص اول» می گذاشتند یا این حکومت اسلامی که با عنوان «مفسد فی الارض» یا «کافر» یا «معاند» سر مردم را زیر آب می کنند.
تاسف انگیز ست که «رجال » حکومت پیشین و «فقهای » و «زعمای » حکومت فعلی هنوز که هنوز است برای وکالت و وزارت تن به هر
خفت و توطئه چینی می دهند و حاضر نیستند حرمت و حق دیگران را نیز مرعی دارند.
بهتر ست فسیل های سیاسی میدان را «داوطلبانه» به جوانان بدهند تا آنها با تمرین انتخابات سنت های «انتصاب » و «موروثی » را به زباله دان تاریخ بیاندازند. مردم پس از چند دوره انتخابات نشان خواهند داد که ما کمتر از دیگر «ملتها» نیستیم.
۲۰۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : همه کاسه کوزه ها را سر شاه شکستن خود فریبی و فریبکاری است.
همه کاسه کوزه ها را سر شاه شکستن چیزی جز خود فریبی و فریبکاری نیست. بی انصافی محض است که من از مسئولیت های خود شانه خالی کنم و مثل یک کودک شیطان و دروغگو کار بدی را که کرده ام گردن کس دیگری بیاندازم. و اگر جامعه ای مثل چنین کودکی رفتار کند لایق رژیمی بهتر از ج ا نیست.
زمانیکه در ایران بودم بیش از نیمی از خانواده و اقوامم و حداکثر مردمی که با آنان سر و کار داشتم کک شان هم نگزید وقتی از کشتار دست جمعی مجاهدین خلق آگاه شدیم. بقدری از دست مجاهدین خلق بخاطر همکاریشان با صدام حسین علیه سپاهیان ایران عصبانی بودیم که کشتار همه آنها را واجب می دانستیم. از بزرگترها می شنیدیم که رژیم بد است ولی این پدرسوخته ها اگر بقدرت می رسیدند وضعمان از اینهم که هست صد برابر بدتر می شد. امروز، ولی فرق می کند، در میان ما بندرت کسی پیدا می شود که کشتار دهه ۶۰ را محکوم نکند و از حمایت چنین کشتاری در آنزمان دچار شرم نشود. امروز تقریبا پذیرفته ایم که در ایران دمکرات جا برای فعالیت آزاد همه نیروهای سیاسی غیر خشونت طلب هست و این شامل مجاهدین خلق با شرایط فوق می باشد.
سالها رژیم کسانی را به جرمهایی از قبیل قاچاق و سرقت های مسلحانه و ...اعدام می کرد و ما باور می کردیم که اینها در واقع مجرمین خطرناکی. اعتراضی نه به شیوه دادگاه رژیم می کردیم و نه به فکرمان خطور می کرد که در میان اینان امکان دارد کسانی باشند که فعالیت های سیاسی کرده اند و جرمی که به آنان بسته شده دروغی بیش نبوده. در ملا عام بدار می آویختند و مردم مشتاق به دیدن چنین صحنه هایی می رفتند و برخی فرزندان خود را برای تماشا می بردند. صحنه های شنیع تر از این هم که سنگسار باشد هم تماشاچیان و کلوخ پراکن های خود را داشت. امروز ولی وقتی کسی را برای سنگسار به قزوین می برند مردم جلویش را می گیرند و رژیم مجبور می شود ده کوره ای که هنوز جاهلانی در آن زندگی می کنند را برای اجرای حکمش بیابد. امروز مردم سیرجان جلوی اعدام را می گیرند و جلادان را فراری می دهند. امروز کثیری از ایرانیان بدنبال لغو اعدام بطور کل در کشور هستند.
مقصود از آوردن این مثال های واقعی و دردناک مروری است از تجربه شخصی من از سطح درک جامعه ما از رویدادها در دوران آورده شده در بالا و مقایسه آن با زمان شاه و اکنون. ما مردم باید مسئولیت پذیر باشیم، به اشتباهات و نادانی های خود اعتراف کنیم و همه تقصیرها را به گردن شاه و خمینی و ....نیاندازیم.
برایم هم مهم نیست پیشینه میرفطروس چیست، آنچه برایم مهم است این مقاله اوست که برایم سودمند بود. اگر انتقادی به نوشته او دارید لطف کنید و برای کسانی مثل من روشن کنید ولی اگر مقصود ترور شخصیت و به انحراف کشاندن اصل مطلب است که جای تاسف است.
۲۰۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : Ali .
عنوان : دوستان ازجانب مردم صحبت نکنند!
مردم آزادی و دمکراسی میخواهند و از دیکتاتور منزجرند چه تاجدار چه عمامه دار. یکی را اگر به زباله دان تاریخ انداختند ، دیگری را هم دیر یا زود خواهند انداخت .
۲۰۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : آینه
عنوان : سوپاپ اطمینان
جناب فامیلی شما هم جزو همانها بودید که سوپاپ اطمینان برایتان نگذاشته بودند؟ که عکس امام را در ماه دیدید؟ که خواستید پول آب و برق ندید رفتید زیر قبای خمینی و نود و هشت درصد گفتید جمهوری اسلامی آری؟ که در تشیع جنازه میلیونی امامتان زیر دست و پای خود چند تا را له و لورده کردی؟ راست میگی برای امثال شما سوپاپ اطمینان نگذاشته بودن. اون میلیونها نفری که سوپاپ اطمینان نداشتند اما پنجاه سال امنیت و رفاه و آزادی های اجتماعی رژیم پیشین را چشیده اند، الان بشدت از شکری که خورده پشیمانند و آرزوی برگشتن همان رژیمی که سوپاپ نداشت را میکنند. خدایا به امت خود یک آینه اعطا کن که چهره راستین خود را نیز گاهی در آن ببینند و بجای برای خودشان درخواست سوپاپ اطمینان نکنند.
۲۰۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : فیروز فامیلی
عنوان : وای از دست عوام
جناب بابک
وقتی یک آدم ناشی یک دیگ بخار را سرهم کند ، و آنرا پر از آب نماید ، بدون تجهیزات ایمنی و سوپاپ اطمینان ، زیرش را هم حسابی با آتش گرم کند . از قوانین فشار هم اطلاعی نداشته باشد . آب درون مخزن کم کم گرم میشود و به بخار تبدیل میشود در نهایت دیگ منفجر میشود و پدر صاب بچه را در میاورد.
حکایت شاه بچه پروی ایران ست که ۲۵ سال دل همه را خون کرد تا سفیه ترین جریان ارتجاعی برهبری همینی توده های مردم را علیه خودش شوراند .
میفرمائید روشنفکران باید میرفتند «بست» می نشستند که شاه «نرود» تا بچه ی لوس و ننر رضاخان بازهم به سیاست های ایران بر باد ده خود ادامه دهد
۲۰۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|