یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گفتا زکه نالیم که از ماست که برماست - محمد امینی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : باخته

عنوان : به اتاق فکر اخبار روز خوش آمدید.
شما نوشتید
"آقای مهاجرانی با پافشاری براین که باورمندی به دین و به دولت اسلامی، سنگ سنجش خودی و ناخودی است و نه چشم اسفندیار آن، ارزش های حقوق بشری را که آقایان گنجی و کدیور، در گذشته هایی نه چندان دور به آن ها باور می داشته اند، به کنار نهاده و به همان ارزش های سوخته دوران اصلاحات دولتی بازگشته اند."
کدیور در مصاحبه اش با اشپیگل آلمان همین حرفهای مهاجرانی را زده. اکثریت مردم ایران مسلمانند( دین باورند) و از این چرندیات. تا با این پیش فرض برای خودشان نتیجه های من در آوردی بگیرند. من در تعجب هستم که شما ازکدیور و گنجی را که آدم های مرموزی هستند, در مقابل مهاجرانی دفاع می کنید.این گنجی تا آمد بخارج با پر روئی گفت که در خارج اپوزیسیونی نیست. ولی از امکانات و تریبون همین اپوزیسیون واقعن موجود حد اکثر سوء استفاده هار ا کرده تا برای اطلاعاتی مثل حجاریان سینه بزند و جلوی تحریم هدف مند, تبلیغات راه بیانداز.
۲۰۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨       

    از : ک.آ.

عنوان : باز هم فرار از رویارویی با حقیقت
آبه راستی که سکولاریسم متجددان ایرانی یعنی در اندوه آخوندهایی چون بروجرودی سوختن: آقای عزیز، دعوای میان اخباریون چون بروجردی و اصولیونی چون خمینی ربطی به جدایی نهاد دین از حکومت ندارد؛ اتفاقا اخباریونی چون خمینی بسیار بهترند تا مزورانی چون شریعتمداری و بروجرودی و گلپایگانی؛ اصولیون می گویند حکومت را باید گرفت و ظهور را جلو انداخت؛ اخباریون می گویند حکومت در ذات اش طاغوت است، باید جامعه را از حکومت جدا کرد و از این طریق رشد فساد و شرایط ظهور را آماده نمود؛ این اما بدین معنی نیست که کاری به حکومت ندارند، خیر، تمام رشته ی اقتصادی و قضایی و اخلاقی جامعه را تحت نفوذ خود می آورند و در هر جا که بتوانند مردم را علیه حکومت طاغوت می شورانند؛ شما خاک در چشم مردم می پاشید که مشروطه را مدنی جلوه می دهید؛ کجای مشروطه چیان مدنی بودند؟ یک مثال بیاورید؛ دعوای بهبهانی ها و طباطبایی ها با مشروعه چیان مثل دعوای کدیورهای امروز با مصباح ها بود و اصولا ربطی به مردم و تمدن ایرانی نداشت؛ بزرگترین دستاورد مشروطه رسمی کردن شرع اسلام بود آقای عزیز، چرا طفره می روید از پذیرش حقیقت؟ روشنفکران مدرنی چون شما هم در ذیل این رسمیت بخشی به شرع مبین فعالیت کردند؛ به دروغ نقل قول از قانون اساسی می آورید که مردم ایران در برابر قانون متساوی الحقوق اند، چرا دروغ می گویید آقا؟ در آن قانون اگر حتا شیعه ی هفت امامی هم باشی حق هیچگونه فعالیت رسمی در دولت و دیگر ارگان ها را نداردی، آنوقت شما می گویی مردم متساوی الحقوق اند؟ در آن قانون نشر کتب آزاد است مگر اینکه کتب ظاله باشند! در آن قانون نیمی از مردم ایران، یعنی زنان، اصولا به عنوان سوژه ی حقوقی شناخته نشده اند، آنوقت شما می گویید جنبش امروز جوانان ایرانی مشروطه ی دوم است؟ به راستی چه نیازی است به این میزان از تحریف؟
گنجی را به سیاست بازی متهم می کنید، ولی خود بر اثر سیاست بازی باز هم به کروبی و موسوی که در جستجوی جمهوری اسلامی ۹۸ درصدی هستند اعلام وفاداری می کنید؛
یک چیز بسیار روشن است، در ایران اگر سکولاریسم در ضدیت با مبانی مفهومی اسلام نباشد، در خدمت آن است؛ سکولاریسم را امثال شما روشنفکران متجدد و مدرن تبدیل کرده اید به پناهگاهی برای بازتولید اسلام؛ چرا سنت روشنفکری را به دور از اراده ی معطوف به قدرت نقد مفهومی نمی کنید؟ چرا نمی آیید و مبانی روشنگری ایرانشهری را بنیاد قرار نمی دهید و نمی کوشید به جای بندبازی سیاسی، مفهوم سیاست را که خدمت به انسان و طبیعت است بازسازی نمی کنید؟ در اسلام مفهوم انسان چیست؟ آیا انسان اسلامی چیزی جز عبدالله است؟ چرا نمی کوشید مفهوم انسان را تمدن ایرانشهری دریابید؟ از زرتشت تا آذرباد و از پاول پارسی تا بزرگمهر و از او تا ابن مقفع و خیام و رازی و ابن راوندی و فردوسی، تا بیرونی و آذرکیوان و آخوندزاده و میرزا آقا کرمانی و هدایت و امیر مهدی بدیع، این سنت را چرا در پای اهل طریقت و شریعت که دو سوی یک سکه اند قربانی می کنید؟ چه سودی در این پشت کردن به سنت انسان گرایانه ی ایرانشهری است؟ بی شک تنبلی نیست، پس چیست؟ شاید عنادی ذاتی که یک تواب تمدنی نسبت به مبانی لگدمال شده ی تمدن خود حس می کند؟ چه بسا چنین باشد؛ اسلام و مسیحیت و کمونیسم، هر سه به مثابه ی دستگاه های اندیشگی سامی، کارخانه های بزرگ تواب سازی تمدنی هستند؛ زرتشتیانی که زیر فشار فقر و تیغ به مروز عبدالله می شدند و موالی نام می گرفتند، حتا در آئینه نیز نگاه نمی کردند، تا مبادا صورت مجوس را در آینه ببینند؛ آیا اینگونه نیست که روشنفکری ایرانی نیز از نگریستن در آئینه ی تاریخ حقیقی خود اش بیمناک است، مبادا ته مانده های مجوسیت خود را در آبگینه بنگرد؟
به خود آیید آقای عزیز، در ایرانشهر، بیرون از دستگاه ارزشی ای که زرتشت بنیاد گذاشت و کوروش تحقق سیاسی اش را صورت بخشید، نه می توان اندیشید و نه می توان اخلاقمندانه زیست؛ اندیشه ی انتقادی نیز، طی همه ی ۱۴۰۰ سال گذشته، چیزی جز رویارویی مفهومی با اسلام و انکار روشمندانه ی این منسجم ترین دستگاه فاشیستی بشریت نیست؛
من می اندیشم، پس مسلمان نیستم؛ ایران نیاز به دلیری در پهنه ی اندیشه دارد و تبدیل کردن استراتژی به تاکتیک (لنین)، و نه کوتاه آمدن مزمن در اندیشه و تبدیل تاکتیک به استراتژی؛
یا سکولاریسم تان را به نقد بنیادی اسلام ارتقا دهید و یا جز بدنامی و مماشات با جهل چیزی ازتان بازنخواهد ماند؛ البته صلاح خویش را خسروان دانند
۲۰۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨       

    از : بی حقوق نا بشر

عنوان : ‫ ‫وجه مشترک ‫مطالبات مردم با دین و بی دین منشور حقوق بشر است وبس.
‫ ‫وجه مشترک ‫مطالبات مردم با دین و بی دین منشور حقوق بشر است وبس.
این بدین معناست که بر خلاف گذشته مردم بیدین از هر نوع دینداری (همچون تجربه حمایت از خمینی ذر انقلاب ۵۷) و حتی روشن دینان نقابدار امروزی نباید تحت هیچ شرایطی حمایت کنند. دیگر وقت آنست که بی دینان افتخار کنند که بی دینند ولی با عقل و بی آزار‫. ‫ ‫بزرگترین مانع بی اعتمادی به مذهبیونی نظیر مهاجرانی و این پنج تن روشن دین، پتانسیل دروغ گفتن مصلحتی آنان است. حق دروغگوئی و خدعه برای آنان همچون خوردن آب و حق وتو برای کشورهای زورگو است. ببینید چگونه دروغ های اورا میتوان آشکار نمود :
نقد فشرده و دیدگاه پنهانی آقای عطا مهاجرانی

مهاجرانی:‫ به گمانم تعبیر "اتاق فکر" تعبیر مناسبی است.
((مسلمان هیچوقت فروتن نبوده و نخواهد بود، احساس خبرگی در خود و خنگی همه دگراندیشان ))
مهاجرانی:‫آقایان موسوی، کروبی و خاتمی به شایستگی ثابت کرده اند که از چنین توان و تدبیری بهره ور اند.
((تنها خوبان و مورد اعتمادان ما خودیها هستند، و همواره فرضیه قحط الرجال و ناقص العقل النسوان وجود دارد))
مهاجرانی:‫فاصله موضع گیری ابوذر و امام علی از این رو بود که امام علی به دلایل و عللی خاموش بود اما ابوذر فریاد می زد و امام علی در وصف او گفت: او صادقترین انسان زمانه است.
‫((توجیهات و استدلال های عوامفریبانه بر مبنای داستان های معمولاً مبهم از نظر تاریخی، خرافی، غیر واقعی، غیر علمی، غیر منطقی، احساساتی و اثبات نشده ۱۴ قرن قبل و تشبیه خود به قهرمانان تک و توک داستان))
مهاجرانی:
‫ ‫با کسانی که ارزش های دینی و اسلامی را به سخره می گیرند، از اساس با انقلاب اسلامی مخالفند و دل در گرو سلطنت دارند و یا مثل مجاهدین خلق کارنامه ای تباه از آن ها بر جای مانده است، نمی توان حتی به عنوان حرکت تاکتیکی ‫ هم هم راه باشد.
‫‫((هرکس با ما نیست و یا مارا انتقاد میکند، میتواند دشمن ما، کافر ، یا حتی محارب دیین و مذهب ما شناخته شود. دین ما عین سیاست، تاکتیک و استبداد ماست و تاکتیک و استبداد ما عین دین ماست. ))
کسانی که گرایش غیر دینی دارند، سخنگویان خود را دارند. ما سخنگویان چنان جمعیتی نیستیم.
((ما هیچوقت کاری بکار بقیه انسانها و مردمی که فکر میکنیم غیر مسلمانند نداریم. بهمین دلیل در فجایع و کشت و کشتار و اعدامهای ننگین سالهای ۵۸، ۶۰، ۶۷، ۷۶ سکوت کردیم و هیچوقت هم از مردم برای سکوتمان عذر خواهی نکرده و نمیکنیم. اول دین ما، دوم امامت ما، سوم ولایت ما و چهارم امت گوش به فرمان ما، پنجم دینداران و مومنین ما))
در مورد حضور زنان نیز، نظر بر این بود که از بانوان شناخته شده، بیانیه را امضا کنند، ایشان با محذوراتی که داشتند نپذیرفتند.
((زنان غیر مسلمان کافر و زنان مسلمان ناقص العقل اند − محمد و علی و امامان هیچ کدام در کارهای امور مسلمین با زنانشان مشورت نمیکردند))
۲۰۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست