یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

انسان و سکس - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : Hamid Azimi

عنوان : انسان، سکس، فرهنگ، عشق، دین؟
با تشکر از کوشش و تهور شما، آقای داریوش بی نیاز محترم، در نوشتن ‫مقاله نیمه علمی−سیاسی
نتایج نوشته بسیار کوتاه شما با ‫نظرات آقای جرد دایمند»Jared Diamond«، استاد بیولوژی و تاریخ آمریکایی، و مولف کتاب چرا سکس لذت آور است»Why sex is fun«، در بسیاری جهات بسیار مغایر است. شما چون برعکس مقالات قبلی خود، در اینجا از هیچ مرجعی نام نبرده اید، این ریسک و خطر را هم حتماً پذیرفته اید که در نزد خوانندگانتان این نوشته چکیده اندیشه ها و یافته های خودتان تلقی میگردد و همه از درست و غلط به حساب شما نوشته میشود.
‫با توجه به اینکه به نظر نمیآید شما خودتان آزمایشات علمی و سیستماتیکی ذره بینی و دقیقی، نظیر کارهای دانشمندان این رشته و بیولوژیستهای مشهوری چون داروین انجام داده باشید، صحت نظر و ارزش علمی و اعتباری نوشته شما متأسفانه بیشتر مورد شک و تردید علمی قرار می گیرد. شاید به دو کاربر اول شما دراین سایت باید بیش از این بها و حق میدادید. شما بنظر میآید یکدفعه صد پله را یکی کردید و کار آخر را باعجله در همان ابتدا بی صبرانه و عجولانه انجام دادید.
همانطور که خود اشاره کردید، ما حتماً لازم نیست یک دانشمند و یا بیولوژیست باشیم تا در باره این قبیل موضوعات دست به قلم شویم. هر ژورنالیستی مجاز است در باره هر موضوع علمی هرقدر پیچیده در یک سطح معقول و قابل قبول، تا حدی که مطلبی نادرست گفته نشود، اظهار نظر کند و قلم بزند. هدف نوشتن مقاله ای درست بزبان ساده و پرهیز از کاربرد واژه های علمی متعدد و ناآشناست، تا در نهایت کاری شایسته، روان، مفهوم، مجذوب و مورد پسند عموم مردم درآید، و موجب مخالفت و اعتراض متخصصین امر نشود.
‫هیچ اشکالی ندارد اگر میل نوشتن در شما خیلی زیاد است! بنویسید و زیاد هم بنویسید تا هم خود تجربه کسب کنید و هم دیگران از کارهای شما سود برند. به نظر این حقیر، که خود عمری را در کار تحقیق و تدریس علوم مهندسی سپری کرده ام، ‫پیشنهاد فروتنانه من اینست که شاید بهتر باشد قدری صبر پیشه کنیم و آهسته و گام به گام حرکت کنیم تا هم پخته و هم متخصص کار شویم و هم از جسته و گریخته نوشتن اجتناب کنیم. این کار را اول میتوان بجای تألیف با ترجمه کار دیگران شروع کرد تا ابتدا از موضوع ‫نا آشنا اطلاعات و داده های کافی کسب کرده باشیم و اساس و چهار چوب نظریات مختلف علمی لازم را در مورد شناخت اولیه یک موضوع نا آشنا، نظیر این موضوع انتخابی شما، بدست آورده باشیم.
در مرحله دوم، یعنی ‫پس از شناخت کافی از موضوع و اشراف به دیدگاه های متفاوت و متضاد، میتوان اینبار نوشته ای از دیدگاههای متضاد و متفاوت با ذکر کلیه منابع و مراجع مورد استفاده ارائه داد. تازه پس از این مرحله وارد مرحله سوم و یا مرحله نهایی میشویم. در این مرحله دیگر ما آمادگی کامل و بسیط را خواهیم داشت که کاری از خود ارائه دهیم و صاحب نظرانه قلم بزنیم. خود تألیفی و یا همان کاری که شما دلیرانه و بیباکانه انجام دادید و بلافاصله مورد ایراد دو کاربر خود قرارگرفتید. این بارهم از منابع و مراجع استفاده میکنیم و در مقاله مان از آنها نام میبریم. منتها این بار بیشتراز آنها
برای توجیه و اثبات نظریات خود در نوشته مان استفاده میکنیم.
‫‫نظریه های علمی غالب عامل اصلی پدیده سکس را بیولوژیکی میدانند تا فرهنگی و غیر زیست شناختی. در همه جانداران عموماً آن میل شدید ماده به پذیرش اسپرم و آن میل شدید نر به دفع و خروج اسپرم است که باعث سکس و نزدیکی میشود. ضمناً، مسئله عمده هیچ دینی کنترل سکس نیست. برای ادیان به اختیار در آوردن کنترل رفتار و قدرت بشر مسئله عمده است، و در این راه از هر وسیله ای، از جمله محدویت های سکسی، فقط برای مهار رفتار و قدرت بالقوه مردم، استفاده میشود. با آرزوی پیروزی شما
۲۱۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : آقای حمید محوی عزیز
ابتدا با سپاس از شما برای وقتی که گذاشتید.
همانگونه که به آقای نادری نیز گفتم، بنده اگر سوادی داشته باشم در حد اطلاعات عمومی است و فاقد دانش کارشناسانه می‌باشم. ولی همانگونه که شما به درستی بیان کرده‌اید ما هر روزه با مسئله سکس و عشق سر و کار داریم، به اصطلاح این دو از عناصر متشکله ما هستند، در این جا هم مهم نیست که آیا ما در زندگی شخصی خود سکس داریم یا نه، یا عاشق کسی هستیم یا نیستیم. با این وجود ما هر روزه با این دو مسئله ناآگاهانه (در ضمیرناخودآگاه خود) دست و پنجه نرم می‌کنیم.
برگردیم به جمله‌ی من که نوشتم: «این اختلال اجتماعی- فرهنگی بر کل قرون وسطا و تا همین دوران کنونی سایه افکنده است.» به اعتقاد من اگر انسانها در شرایط کاملاً آزاد (یعنی آزادی انتخاب و آزادی اراده) قرار داشته باشند، بسیاری از تصمیماتی که می‌گیرند، به گونه‌ای دیگر خواهد بود. با توجه به بسته بودن جوامع سنتی و دینی این آزادی انتخاب یا نبود یا بسیار بسیار محدود بود. پسری چشمش به یک دختر می‌افتاد، فوراً عاشق می‌شد، حتا گاهی همین عشق با خون نیز به پایان می‌رسید. البته در این جا بستگی دارد که ما عشق را چه تعریف می‌کنیم که این خود مقوله‌ای است بسیار طولانی.
در این جا شما به نکته‌ی دیگر اشاره کردید: زوج‌ها. به نظر من زوج شدن و ازدواج ابتدا به ساکن نه ربطی به سکس دارد و نه به عشق. این یک «باید» اجتماعی است، گاهی این «باید» به «نباید» یعنی جدایی ختم می‌شود و گاهی هم با آه و ناله به «بباید»، یعنی دو طرف به دلایل ریز و درشت تا به آخر ادامه می‌دهند. گاهی هم «بلیط» آدم می‌برد و به اصطلاح دو نفر حسابی به هم می‌خورند و آنها می‌توانند یک زندگی را بر مبنای دوست داشتن، احترام متقابل و شفافیت تا به آخر ادامه دهند.

شاد و تندرست باشید
۲۱۴۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : نقد نقد
من خیلی بیشتر با نظر ب.بی نیاز موافق هستم. پیش از این به خود من هم از ایرادها گرفته بودند و جوابشان را دادم. ما اگر بخواهیم تمام امور را به متخصصین واگذار کنیم و چشم و گوشمان فقط به «دکتر ایکس» باز باشد واقعا خطرناک است.
در ثانی موضوع سکس یا جنسیت موضوعی ست که به همگان مربوط می شود، و بحث آموزش جنسی و متعاقبا تشویق افراد برای ابراز عقیده بسیار قدیمی ست و نباید جلوی این کار را گرفت.
ثالثا افرادی که به نوشته های دیگران ایراد می گیرند حداقل باید مشخصا به یکی دو مورد اشاره کنند و آقای ب.بی نیاز کاملا حق دارد.
پس از بررسی نظریات می پردازم به اصل مطلب. خب، از نظر من این نقد اولا نسبت به اهمیت موضوع یک کمی کوتاه است، من بر خلاف انتظارات و سنت رایج در رسانه ها و روزنامه این گونه مقالات را اگر از ده صفحه کمتر باسد نمی خوانم، مگر به ندرت.مقاله یک کمی به هم ریخته است.

حال می پردازم به یکی از موضوعاتی که درباره سکس و عشق مطرح شده بوده و این طور به نظر می رسد که سکسولوگ ما در این جا مذهب را به آمیختن این دو مقوله با هم متهم می سازد و می گوید :
«این اختلال اجتماعی- فرهنگی بر کل قرون وسطا و تا همین دوران کنونی سایه افکنده است. »
به زعم ب.بی نیاز، آمیختن سکس و عشق یک اختلال اجتماعی به حساب می آید که مقصر اصلی آن هم مذاهب ابراهیمی هستند.
خب ما می توانتم این نظریه را به عنوان نظریه قبول کنیم. حال باید نظریات دیگر را هم مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم که، به عنوان مثال، فروید در این باره چه گفته است، و متخصصین روانشناسی در این باره چه می گویند؟
مطمئنا تمام عالم روانشناسی و روانپزشکی هماهنگی و ارتقاء رابطه جنسی زوج مرد و زن را در هماهنگی عاطفی و روحی آنها می داند. با این وجود عنصر مهم دوام این رابطه است. آنهایی که در عرصه بهداشت روانی فعال هستند از طریق نشریات دائما به زوج ها هشدار می دهند که عشق در روزمره دوام نمی آورد (این جا می رسیم به آن جاهایی که روانکاوها یک پا دارند و یک پا هم قرض می گیرند و فرار می کنند، چون که خدمت به نظام سرمایه داری و نظام تبعیض برای آنها اولویت دارد). زوج باید طرح زندگی مشترک داشته باشد. خیلی از زوج ها در موقعیت بی کاری دوام نمی آورد. موارد دیگری هم هست، به عنوان مثال زوجی با دو بچه به دلیل فقر نمی توانند از یک دیگر جدا شوند، در حالی که زوج بودن آنها به آخر خط رسیده.

مسائل متعددی در این رابطه می توانیم مطرح کنیم، مثلا، سکس بدون عشق شبیه چه چیزی خواهد بود، آیا می توانیم آن را به نوعی با ناهنجاری های روانی تعریف کنیم، و یا این که نظریه ای که سکس بدون عشق را ناهنجاری می داند تنها به ایدئولوژی یا مذهب تکیه دارد؟
و یا موضوع فقدان رابطه جنسی به دلیل بحران اقتصادی و یا هزار و یک دلیل دیگر، که ممکن است به نتایجی بیانجامد.
درس پنجم از کتاب «پنج درس درباره روانکاوی» نوشته فروید (مرجعه شود به www.freud۲.blogfa.com)
می بینیم که پدر روانکاوی از این فقدان به چه نتایجی می رسد....؟

مطالب دیگری که در این نوشته قابل تردید به نظر می رسد تعریف سکس به عنوان طبیعت و فرهنگ است...در این زمینه نویسنده می بایستی که نظریات خود را به آموزه های مربوطه تکیه می داد که مراجع احتمالی کاملا غایب هستند.

با تشکر از خوانش شما
۲۱۴۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨٨       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : هموطن عزیز (آقای نادر ایرانی)
معمولاً رسم بر آن است که اگر کسی نسبت به یک نظر خاص انتقادی دارد یا از طریق کامنت خود یا طی یک مقاله نشان می‌دهد که نظر مقابلش کلاً یا در چه نکاتی اشتباه است. مقالاتی که من می‌نویسم هیچ چیز نیستند به جز اطلاعات عمومی. کسی هم که در این یا آن زمینه اطلاعات (با تأکید بر مفهوم اطلاعات) دارد، جزو علامه دهر محسوب نمی‌شود. امروزه هر یک از شاخه‌های اصلی علوم به ده‌ها یا شاید صدها رشته‌ی تقسیم شده‌اند که حتا اگر سریع‌ترین کتاب‌خوان دنیا هزار سال عمر داشته باشد، قادر به مطالعه همه‌ی آنها نیست. در واقع این مقاله در سطح اطلاعات یک بچه‌ای است که تازه دبیرستانش را در کشورهای اروپایی به پایان رسانده است.
ولی از سوی دیگر با شما هم عقیده هستم که واقعاً از بیان نظر خود «باکی» ندارم. البته این بدان معنا نیست که نظرات من درست باشند، به هیچ وجه! از سوی دیگر مطمئن هستم کسانی هستند که بسیار علمی‌تر و دقیق‌تر می‌توانند مثلا راجع به مسئله «انسان و سکس» بنویسند ولی باز هم این مانع نخواهد شد که من راجع به این موضوع ننویسم.
شاد و تندرست باشید
۲۱۴۵۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨       

    از : Neamat Meamat

عنوان : آقای ایرانی، من هم نظر شما را دارم.
آقای ایرانی، من هم نظر شما را دارم. جای تأسف است که ما ایرانی ها اقیانوس وسیعی هستیم به عمق ۵ سانت. و جای تأسف بیشتر که ۵۰ نفر این چنینی داریم و ۱ نفر درست و حسابی.
۲۱۴۴۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨       

    از : نادر ایرانی

عنوان : علامه دهر
این جناب بی نیاز باید علامه دهر باشد که در مورد همه چیز می‏نویسد و باکی هم ندارد که چه می نویسد. البته عصر علامه و همه دانا و آخوند به سر آمده است و آدمهای عاقل می دانند که که نمی شود درباره همه چیز نوشت.
۲۱۴۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۶)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست