یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"جنبش سبز" و"حرکت ملی" - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : مئهران باهارلی

عنوان : چهارچوب نارسا
همانطور که نویسنده محترم به درستی گفته است بحثی در این نیست که "جنبش اعتراضی جاری (جنبش سبز) علیه استبداد دینی است، بار دمکراتیک دارد و در خدمت دمکراسی است. "

اما واقعیت آن است که در این مقاله تثبیتهای نه چندان عمیق و صائب بسیار و ندیدن اصل مطلب موجود است. اصل مطلب آن است که در ایران روند تبدیل قومیتها به ملتها به سرعت در حال پیشرفت است و این روند به ویژه در مورد دو گروه قومی عمده کشور یعنی ترکها و فارسها بصورت بارز و تعیین کننده در حال قوام است. جنبش سبز نیز، که جنبشی اعتراضی علیه استبداد دینی بوده بار دمکراتیک دارد و در خدمت دمکراسی جامعه فارس، دمکراتیزاسیون دولت جمهوری اسلامی و کل کشور ایران است، با اینهمه خصلتی قومی دارد، یعنی جنبشی مربوط به عنصر قومی فارس و مناطق فارس نشین کشور است. جنبش سبز، از رده جنبش دمکراسی خواهی یک ملت حاکم است. یعنی حق تعیین سرنوشت داخلی خود.

اعتراف به این واقعیت نه ربطی به ناسیونالیسم ترکی، آزربایجانگرائی و یا پان ترکیسم دارد و نه ربطی به تجزیه طلبی و استقلال خواهی. این واقعیتی است همانقدر دقیق و اما ساده که واقعیت اختصاص جنبش دمکراسی خواهی در چین به ملت هان در مقابل جنبش رهائی بخش ملی تبت و یا ترکستان شرقی.

نکته دیگر آنکه نویسنده محترم در تبیین و رده بندی جنبش ملی دمکراتیک ترک آزربایجان نیز به خطا رفته است. این جنبش از رده یک جنبش ملی ملتی محکوم است یعنی یک جنبش برای حق تعیین سرنوشت خارجی خود. و نه جنبشی ملیگرایانه و به دقیقا به همان دلیل نیز همه طیفهای سیاسی از ملیگرایان گرفته تا مارکسیستها و بنیادگرایان شیعی در آن جای دارند. مانند هر جنبش رهائی بخش ملی در هر جای جهان.

با این چهارچوب، البته که جنبش ملی دمکراتیک ترک آزربایجان می بایست موضع خود را در مقابل جنبش سبز کنونی ملت فارس و یا هر جنبش دمکراسی خواهی دیگری که در آینده قطعا در جامعه فارس پی در پی بروز خواهند کرد روشن کند. مبنای این موضع گیری نیز، البته که منافع ملی ملت ترک و وطن آزربایجانی و شرایط سیاسی داخلی در آزربایجان، جامعه فارس، دولت ایران و منطقه و جهان و تعادل قوا بین آنها و ... است.

بر همین مبنا در اتخاذ هر موضعی به همه حال اصل بر حفظ منافع ملی خلق ترک و وطن آزربایجانی است، و مسئله در ترکیب ایران ماندن و یا نماندن مسئله ای فرعی و حتی بی ربط است. آنرا شرایط تعیین خواهد کرد
۲۱۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : حسن زارع

عنوان : تحفه روشنفکران
در واقع باید به روزگار تاریگ تاریک اندیشان و یا روشنفکران گریست که همه توانائی خود را در راه نابودی و انهدام جامعه ایرانی بر میدارند.هزار تاسف بر اندیشمندان چپ
که سعادت رادر بریدن و خون و خونریزی میبینند.مردم ما مردمی مذهبی و یا دینی هستند و روشنفکران ما نیز پای هر گونه استدلال را پس گشیده اند و راهی جز نفرت قومی و جدا ئی و خونریزی تبلیعغ نمیکنند.فاجعه نظام اسلامی نیست فاجعه روشنفکری است که با متاع دروغین عدالت و مساوات و ازادی و سوسیالیسم تبر به ریشه در خت کنهسال میزند.یکبار دیگر شاه بیت اندیشه نویسنده را بخوانیم:

(نیروی دمکراسی در ایران، تنها زمانی می تواند در مبارزه علیه استبداد دینی، پیروزی به دست آورد و به ویژه دستاورد پیروزی اش را تضمین شده و تثبیت یافته بداند که علیه هر گونه تبعیض در ایرانی با تنوع ملیتی اش و از جمله تبعیض ملی در آن، سخن بگوید و عمل کند. رفع تبعیض ملی را نمی توان زیر مقوله تامین حق شهروندی گرد کرد و تحصیل "حقوق قومی" را امری اتوماتیک در صورت تحقق حقوق شهروندی فرض نمود)

در واقع این فاجعه است .توجه فرمودید که ازادی در ایران در گرو شناسائی
حقوق ملیتها در ایران است.یعنی تا زمانیکه این حقوق تضمین نشود ازادی بوجود نخواهد امد .ایا این تز نمیتواند مورد استفاده نظام برای ادامه سلطه خود قرار گیرد?

در بخش دوم نویسنده حتا قوانینی را که دولتی میتواند برای برابر ی همه مردم تصویب کند کافی نمیداند و اساسن حقوق شهروندی ناقص حقوق نژادی و یا قومی و یا ملیتی است.با این دو تز در حقیقت مردم ایران خود را باید اماده یک جنگ داخلی کنند تا با تقسیم ایران همه ملیتهای غیر فارس به ازادی برسند.من نظر نویسنده را اینگونه درک کردم.
۲۱۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : مئهران باهارلی

عنوان : تشکر و یک مصاحبه
آقای بهزاد کریمی

با سلام و تشکر از این مقاله بسیار جالب و مفیدتان. به نظر من بسیار بجا بود که مناسبت جنبش ملی دمکراتیک ترک-آزربایجان با جنبش سبز و کلا جنبشهای خلق فارس و یا سراسری را، نه تنها بر اساس مقالات منتشره در سایتهای فارسی، بلکه از مباحثات روشنفکران ترک و جامعه سیاسی ترک که معمولا در سایتهای فارسی انعکاس نمی یابد نیز تعقیب می کردید.

یکی از جامعترین این تحلیلها نوشته زیر است که در دانشگاههای ایران به وسعت گسترده پخش شده و من اکیدا شما را به مطالعه آن دعوت می کنم:

مصاحبه کانون دمکراسی آذربایجان با پژوهشگر ترک مهران بهاری

http://www.gunaskam.com/az۱/index.php?option=com_content&task=view&id=۵۸۸&Itemid=۱
۲۱۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : کریم ن

عنوان : آن کبوتری که سرش بریده شد کبوتر صلح تراختور بود و بوسیله دوستان پان ایرانیست طرفدار استقلال سرش بریده شد.
جناب کریمی،

من اظهار نظر در مورد نوشته شما را به بعد و سر فرصت میگذارم اما یک نکته را یاد آوری میکنم که در جمله پائین بد جوری خلاف به عرضتان رسانده اند. میفرمائید:
“”جالب است که نوشته آقای آراز که این دیدگاه را بازتاب می دهد، در حالیکه مشحون از ریزبینی های کافی و وافی در زمینه ابراز وجود ناسیونالیستی در آذربایجان است، اما در باره پدیده تکان دهنده "سربریدن کبوتر سفید" توسط تنی چند از "تراختورچی های" متعصب و کور دل، سکوت اختیار می کند و همت نمی کند تا ولو در قالب کلمات خشک و خالی هم که باشد نسبت به آن ابراز تاسف نماید!””
جناب کریمی،
آن کبوتری که سرش بریده شد کبوتر صلح تراختور بود و بوسیله دوستان پان ایرانیست طرفدار استقلال بیرحمانه سرش بریده شد.
شاید بخواهید با اصلاح جمله بالا در کل مطالب دوپهلویتان هم تجدید نظری کنید!
۲۱۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : سامانپور

عنوان : فارسی شکر است
بجای پراکنده نویسی و پرگویی مختصر و مفید بنویسید. معمولا نوشته های شما طولانی اما کم محتوا است. مانده ام شما بر اساس چه ویژگی هایی مسئول سازمان اکثریت شده اید.
۲۱۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : لقمان شمال

عنوان : حقوق اقلیتها درایران در گروه وجود تعداد گروهکهای بیشمار و متضاد هم نیست.
عدم شرکت آگاهانه در مبارزه ضد استبدادی و آزادیخوانه مردم ایران از جانب هر کس و گروهی که باشد،نشاندهنده همسویی و جانبداری آنان از استبداد و ابسته حاکم است. یک ضد فاشیست و یک آزادیخواه، همیشه و جدا از چارچوب تفکرات کوته بینانه و محلی و انگیزه نژاد پرستی و.. یک آزادمنش خواهد ماند. بهانه آوری بخاطرهژمونی این قوم برآن قوم، نشانه حرکات مشکوک سیاسی وسعی در ادامه وضع کنونی برای رسیدن بمقصود است. امروز نه فقط بایستی ماهیت سرمایه داری را از نو تعریف کرد، بلکه مقوله کارگر و خلق«ها» را باز شناسی کرد. امروزه با توجه باثار باقیمانده از فاشیسم و بینش نژادپرستی، این بینش در پاره ای ازاظهار نظرهای نمایندگان سنتی «خلق» هنوز خودنمایی میکند.هر گروه ضد سانترالسم و طرفدار ملیت خود بخودی مترقی و آزادیخواه نیست و حتی اگر دست بخشنونت با وسایل جنگی اهدایی بزند. تعدد گروههای فراوان و متضاد بهم از نمایندگان اقوام مختلف و مختلط ایرانی بیان نمایندگی منافع مختلف را میرساند. آنچه که مسلم است اینان کوچکترین رابطه ای بامنافع مردم و یا «اقوام» ایرانی ندارند.در طول صد سال اخیر چند صد گروه تجزیه طلب توسط استعمارگران علم شدند و نتیجه ای جز کشتار و بدبختی مردم ایران بارمغان نیاوردند.و آنان همگی بزباله دان تاریخ ریخته شدند.آنانی که امروز در مقابل مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه مردم ایران قرار دارند سرنوشتی جز پیشنیان نخواهندداشت.  
۲۱۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

    از : secular

عنوان : V
afkare nasle poosidehetan ke mikhahd asakesh nasle javan niz shavad !! bazi ajibist !!!
karthaye sookhteh ham-rah ba shenasnameh haye batehelh
۲۱۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست