از : شاهد
عنوان : پاسخی به آقای لنگرودی اصیل
من نمیدانم چرا این دوستان مخالف رضا شاه اینقدر در شنیدن حرف طرف مقابل کم لطف هستند. آنها کوچکترین توجهی به حرف طرف مقابل نمیکنند و همان حرفهای بی اساسی را که سالهاست در ذهنشان است، به قول یکی از نظردهندگان، طوطیوار تکرار میکنند. این آقای به اصطلاح "لنگرودی اصیل" نیز یکی از همین دوستان است. اولاْ اسناد منتشر شده وزارت خارجه و نامه های ردوبدل شده بین وزیر خارجه و ژنرال آیرونساید نشان از عدم آگاهی دولت انگلیس از کودتای سوم اسفند را دارد. حال هنوز بعضی از دوستان عزیز لجبازانه بر این طبل میکوبند و نمیخواهند اعتراف کنند که اشتباه کرده اند.
هیچکس نمیخواهد نقاط ضعف رضا شاه را پنهان دارد. این یک واقعیت غیر قابل کتمان است که رضا شاه مردی پول دوست و مال اندوز بود. آقای سلیمان بهبودی پیشکار رضا شاه در خاطرات خود مینویسد که رضا شاه به او گفته بود که تنها دلیل تصاحب زمینها از جانب او چیزی جز عمران و آبادانی نبود، والا همه بعد از مردن در یک کفن سفید دفن میشوند.
من شخصاْ این استدلال رضا شاه را قبول ندارم. یعنی با فرض آنکه نیت او نیز در این زمینه مثبت بود، باز او در مقام شخص اول مملکت نمیبایست به چنین کاری دست میزد. ولی من از این دوستان طرفدار آزادی و دموکراسی و حقوق زحمتکشان یک سوال دارم: زمینهایی که توسط رضا شاه ضبط شد در اصل متعلق به ملاکان و فئودالها بود. چگونه است که وقتی صحبت از رضا شاه میشود ناگهان این فئودالهای ضد بشر تبدیل به "مردم" میشوند؟ آیا کینه بر ضد رضا شاه اینقدر شدید است که صرفاْ به خاطر مخالفت با او باید فئودالهای بی رحم و بی وجدان را طرفداری کرد و از داراییهای آنها به عنوان "زمینهای مردم" سخن گفت؟ میزان دروغگوییهای مخالفین رضا شاه در مورد داراییهای او گاهی به شکل مسخره و اغراق آمیزی عرضه میشود. در این میان ادعاهای شخصی بنام محمدقلی مجد از همه خنده دارتر است. در شرایطی که درآمد ارزی ایران از راه فروش نفت شاید به زحمت به دو میلیون دلار در سال میرسید، این آقای "محقق" ادعا میکند که رضا شاه دویست میلیون دلار پول نقد در حسابهای خارج از کشور داشت. بعنی اگر رضا شاه تمام درآمد ارزی کشور را در طول شانزده سال پادشاهیش بالا میکشید، و یک ریال هم وارد کشور نمیکرد، باز هم این رقم چیزی بیشتر از پنجاه میلیون دلار نمیتوانست باشد. این آقای "محقق" در کتابش صحبت از اسناد ملی آمریکا میکند که نه کسی از وجود آنها مطلع است و نه صحبتی از این حسابها میشود. رضا شاه خود اعتراف میکند که در داخل ایران دارای ثروت زیادی است ولی در خارج چیزی ندارد. او برای مداوای پزشکی پول لازم را در خارج نداشت و سرانجام انگلیسیها هزینه آن را دادند تا او از جزیره موریس به ژوهانسبورگ برای مداوا منتقل شود. اگر او دویست میلیون دلار پول نقد داشت آیا نمیتوانست به بهترین بیمارستانهای آن زمان برود؟ (محض اطلاع دوستان، نقد بررسی کتاب این آقای نویسنده را در اینترنت بخوانید و ببنید که همه به این نتیجه رسیده اند که او در این به اصطلاح تحقیقاتش چقدر متعصب و یک سونگر است).
من نمیدانم این دوستان مخالف رضا شاه چرا هر وقت صحبت از اصلاحات دوران او میشود از بحث کردن فرار میکنند و با فحش و فحش کاری و پالانی خواندن او از جواب دادن طفره میروند؟ آیا جز این است که در زمان رضا، بعد از ۱۴ قرن، زن ایرانی مجال یافت تا پا به پای مردان در اجتماع قدم گذارد؟ آیا جز این است که در زمان رضا شاه تمام بچه های ایرانی (و نه فقط بچه های اشراف)، چه دختر و چه پسر، توانستند برای اولین بار به مدرسه بروند و دانش روز را کسب کنند، و بجای قرآن و نهج البلاغه و دیگر مزخرفات اسلامی، فیزیک و شیمی و تاریخ و جغرافی و ریاضی و دیگر علوم مدرن را فرا بگیرند؟ تا قبل از رضا شاه تعداد مدارس نوین در ایران از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکرد و آنها هم فقط برای اعیان و اشراف بود. آیا غیر از این است که در زمان رضا شاه بیمارستان و کلنیک در سطح کشور ایجاد شد تا مردم بی بضاعت که به سادگی با یک بیماری ساده میمردند بجای رفتن به پیش رمال و جنگیر و دعا نویس از مزایای پزشکی مدرن بهره گیرند؟ آیا غیر از این است که قبل از رضا شاه مردم به دادگاههای اسلامی میرفتند و قوانین تهوع آور دست بریدن و سنگ سار کردن و غیره در موردشان اجرا میشد و به لطف حکومت رضا شاه بود که دادگستری مدرن جای این قوانین وحشتناک را گرفت (البته به لطف انقلاب ضد امپریالیستی ۲۲ بهمن که دوستان مصدق پرست و رفقای کمونیست در خلق آن بسیار کوشا بودند ملت بینوای ایران این "سعادت" را دارد تا دوباره از قوانین اسلامی در دادگاههای اسلامی بهره جوید). تا قبل از رضا شاه دول خارجی و در راس آنان انگلیس و روسیه این اجازه را به ایران نمیداند تا موسسات مدرن مالی و خدماتی برای کشور داشته باشد. این رضا خان "پالانی" بود که این امتیازات را لغو کرد و برای اولین بار ایران توانست مستقل از کشورهای بیگانه بانک و بیمه و گمرک و غیره داشته باشد. این زمان رضا شاه بود که فرهنگستان در کشور ایجاد شد تا زبان فارسی شکل و شمایلی مدرن بخود بگیرد و دارای دستور زبان ثبت شده باشد. مفاخر قرهنگی ما در زمان زضا شاه شان و منزلتی یافتند تا مردم توجه بیشتری به آنها کنند. این زمان رضا شاه بود که ایران صاحب دانشگاه شد. این زمان رضا شاه بود که راه آهن به ایران آمد و ایران در آستانه داشتن ذوب آهن نیز بود که بعد از اشغال ایران این کار منتفی شد. این زمان رضا شاه بود که اقلیتهای مذهبی دیگر مجبور نبودند بدون داشتن علامت مخصوص در اجتماع ظاهر شوند و آنان نیز با دیگر شهروندان برابر باشند.........
بله آقای لنگرودی اصل این است خدمات رضا شاه به ایران، آنهم فقط در طول ۱۶ سال پادشاهی. حکومت رضا شاه نخستین حکومت ایرانی است که خود را موظف به دادن خدمات اجتماعی به جامعه میدانست. هر حکومتی در طول تاریخ دارای نقاط ضعف بوده. جرج واشنگتن نیز چون رضا شاه زمینهای دیگران را بزور برای خودش تصرف کرد و به عنوان یک برده دار سیاهان را در آن بکار گمارد. بیسمارک و امپراتور موتسوهیتو نیز در طول زمانداریشان مردمانی قلدر و سرکوبگر بودند. ولی همگی اینها از جانب ملتهایشان به عنوان خادمین کشور یاد میشوند چرا که خدماتشان بسیار بیش از نقاط ضعفشان است.
رضا شاه کار درستی کرد که عملکردی خلاف قانون اساسی مشروطه پیشه گرفت. قانونی که باید از زیر نظر مشتی آخوند بی صفت بگذرد و زنان کشور را همردیف دیوانگان بداند به درد لای جرز هم نمیخورد.
در پایان محبتی کنید و مدارک پول دزدی پهلویها که به زعم شما بالق بر پنجاه میلیارد دلار است (در زمان انقلاب میگفتند ۲۳ میلیارد دلار. حالا آقای لنگرودی ۲۷ میلیارد دیگر به آن اضافه کرد و حواله را هم به "نشریات آن زمان" میدهد) را عرضه دارید. اگر واقعاٌْ چنین مدارکی وجود داشته باشد براحتی میتوان خاندان پهلوی را در خارج از کشور تحت تعقیب قرار داد.
۲۲٨۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨٨
|
از : حامدی
عنوان : پریشان گوئی های سلطنت طلبان سابقآ چپی!!!
امروزکه کشورومردم کل ایران گرفتاررژیم -اسلامی وبربریت بینظیرتاریخی شده است علتالعللش فقط شاهان پهلوی است وبس.
میهن پرستان ودموکرات های واقعی اگردفاعیات زنده یادمصدق راقبول ندارند،به نوشته های دکترمحمدقلی مجد،استادتاریخ که پژوهش های جدیدی بعدازعلنی شدن
آرشیوهای انگلیس وآمریکا بعدازپنجاه سال،درباره علم کردن رضاپالانی،مهتروطویله دار
بعنوان بنیانگزارایران نوین،انجام داده است مراجعه نمائیدتا بااسنادبه بینید چگونه یک مهتردرعرض ۱۷سال سلطنت،صاحب ۴۰۰۰ده ودویست میلیون دلارپول نقد(درآنموقع)
شد!!!
باین خاطرنیز دکترمیرفطروس واردمباحث ثروت های بادآورده ی خاندان پهلوی ،مثل رضا نیمچه پهلوی باتمام ادا واطوارهای دلقک وار دموکراسی وآزادی خواهی هرگز درمورد ثروت های نجومی دزدی پدروپدربزرگش نمیشود.
درزمینه ی تاریخی بیشتربدبختی های ما تحریف تاریخ ازطریق دانشگاه های" بنام" غربی است که برایمان ناجی وبرنده حقوق بشردرعصرهجر!!!ساخته اندکه اگرهم قبول نکنیم بازوراسلحه برایمان دموکراسی میاوردن مثل نسل کشی درافغانستان وعراق درجلددموکراسی وآزادی!!!
۲۲٨۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨٨
|
از : لنگرودی اصیل
عنوان : بازنویسی تاریخ بفرم همایونی
سلسله قاجار اصل و نصب قاجاریه از طایفه های ترکمان شمال شرق ایران بودند و جمع بزرگی از آنان در استرآباد (گرگان امروزی) در نزدیکی جنوب خاوری دریای خزر سکنا گزیده بودند. جنایاتی که بنیان گذار این سلسله، آقامحمدخان در فلات ایران دست زد احتیاج بباز گویی نیست.آنچه که برسر میزا تقی خان امیر نظام (امیر کبیر ) این رادمرد بزرگ تاریخ ، در زمان شاه قدرقدرتی قاجار، باز احتیاج بتکرارنیست. اثرات ناهنجار محمدعلی شاه در زمان ولیعهدی در تبریز برکسی پوشیده نیست. و از روی حماقت ذاتی در مخالقت با مشروطه میگفت « ایجاد مجلس ایرادی ندارد به شرط آنکه در امور دولت و سیاست دخالت نکند» بدهی دربار قاجار بدولت انگلیستان بچندین میلیون لیره استرلینگ رسید.بطور کلی سلسله قاجار یک فاجعه برای ایران و تمامی ساکنین آن بود. اگر این سلسله ریشه غیر ترکمنی و یا ترکی میداشت، میبایستی برچیده میشد. اینکه برچیده شدن ابن سلسله ننگین بدست انگلیسی ها انجام گرفت در مشکلاتی که انگلیس برای مهارنمودن قدرت سران ایلهای مختلف ایران (بعلت ضعف دولت مرکزی) که غالب آنها دست نشانده انگلیسی ها بودند، پیدا شد. اظهار نظر های چند انگلیسی در نشریات آنزمان راجع حدف سلسله قاجاریه در رابطه با تبار ترکی و ترکمنی آنها، و آوردن رضا خان بیطرف و «ملی»، بعنوان سند ، بیانگرد استدلال بی ارزش است. و اما در مورد رضاخان میرپنج قزاق ـ وی در دل کوه (سواد کوه در مازندران) ودر اطاقی که ازسنگها بوجودآمده بود در نهایت فقر در یک خانواده فقیر متولدشد.هرگز بمدرسه نرفت و آدم بیسواد و خشنی ببار آمد. این آدم را وقتی انگلیسی ها به تبعید میبردند، صاحب نیمی از املاک شمال ایران بود(مالکان سربه نیست شدند) و بعد از اینکه هویزر بمحمدرضا دستور داد که ایران را ترک نماید، سرمایه های که وی از ایران خارج نمود بیش از پنجاه میلیارد دلار (طبق نوشته نشریات آنزمان ۱۹۷۹) برآورد کردند.که فعلآ بابت خرج تبلیغات و برگشت آنان بایران میشود!! طرفداران جان نثار سلسله پهلوی از جمله آقای میرفطروس برای خلق الله روشن نمایند که آنها اینهمه ثروت را از کجا آورده اند؟.از سربازی بسرداری، مزد دوشاه «ملی» در ۵۷ سال حکومت باید اینقدر باشد؟.راجع بکارهای دیگرشان (زیرپاگذاشتن قانون اساسی ایران و جنایات برآمده از آن) اشاره ای نمیکنم. امروز سیستم فکری بعضی ها در جهتی است که قتل امیرکبیر ها را هم توجیه و خیانتکاران تاریخ ایران را تبرعه خواهند نمود.
۲۲٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨٨
|
از : مخالف رفتار حامدی ها
عنوان : آقای حامدی، دکتر میرفطروس را که قبول ندارید. آیا دکترهوشنگ صباحی و دانشگاه معتبری که او از آن فارغ اتحصیل شده را هم که قبول ندارید؟ پس چه چیزی را قبول دارید؟
آقای حامدی، با فحاشی شما حقایق عوض نمی شوند. اگر حرف منطقی ای دارید که تز دکتر هوشنگ صباحی را رد می کند، لطفا ارائه بفرمایید. اگر کارشناس تاریخ دیگری را می شناسید که از دانشگاهی هم تراز دکتر صباحی فارغ اتحصیل شده و تزی هم تراز نظر شما و همفکرانتان را ارائه داده لطفا معرفی کنید تا همگان براه راست هدایت شویم.
آقای حامدی، به عقیده شما در آنزمان، با توجه به اوضاع آشفته داخلی و خارجی، چه باید می شد و نشد؟ آیا اگر ایران به یکی از اقمار شوروی تبدیل می شد، شما راضی می شدید؟
اگر همسایه ما افغانستان امروز در دست شما بود، چه برنامه ای برای آن ارائه می کردید؟
نقد و بررسی را با فحاشی عوضی نگیرید. در اینجا صحبت از دو محقق و یکی از شخصیت های تاریخ معاصر است، طویله نیست که هر کسی سرش پایین انداخته داخل شود.
آقای حامدی، دکتر میرفطروس را که قبول ندارید. آیا دکترهوشنگ صباحی و دانشگاه معتبری که او از آن فارغ اتحصیل شده را هم قبول ندارید؟ پس بفرمایید چه چیزی را قبول دارید؟
۲۲٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱٣٨٨
|
از : حامدی
عنوان : تاریک ا ندیشی محض وادعای روشنفکری
حقیقتآ مسائل درارتبات ارگانیگ ورابطه ی دیالکتیک باهم هستندزمانیکه ناجی مردم بدبخت ایران فاشیستی دست نشانده وآلت دست انگلیس،بقول علی دشتی همانهائیکه هما نطور آورده بودند همانطورهم بردند،رضاقلدرمیرپنج،مهتر(طویله دارانگلیسی ها) باشدروشنفکران سرگردانش هم بهترازآقای دکتر علی میرفطروس نمیشود.
۲۲۷۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : دمکراسی
عنوان : کسانی که مرتب در گوشمان میخوانند که قبل از رضا شاه دمکراسی بود و قانون اساسی مشروعه نبود و رضاشاه قانون اساسی را زیر پا گذاشت، چرا نمی آیند نظر بدهند؟
این مقاله فرصتی بمن داد که چند مقاله دیگر از میرفطروس را بخوانم. قسمتی که برایم خیلی مهم بود و می بینم یکی از نظر دهندگان هم به آن اشاره کرده این بخش بود،
«حد متوسّط دوام کابینه ها در این دوران، دو ـ سه ماه بود (تنها در ۱۰ سال اول مشروطیّت، ۳۶ بار کابینه عوض شد!) این دوران تا ظهور رضاشاه را - بدرستی - می توان «عصر سقوط کابینه ها» نامید».
به نوشته های آقای محمد امینی هم مراجعه کردم تا ببینم او در این باره چه میگوید. او هم این حرف میرفطروس را تصدیق میکند.
بخش مهم دیگر برای نبود هر گونه امنیت و زشتگویی انگلیسی ها و رفتارشان با ایران بود. افغانستان امروز از ایران آنروز امن تر است و آنوقت عده ای عمری تصویر دیگری از آن دوران به عایت تاریک در ذهن ما جا انداخته بودند.
«... بی ثباتی های سیاسی و فقدان امنیِّت اجتماعی، باعث شده بود تا هر یک از سران ایلات و رجال سیاسی برای حفظ منافع و موقعیّت خویش و مصون ماندن از تعرّضات و تجاوزات رایج، خود را تحت الحمایه ی یکی از دو قدرت بزرگ (روس یا انگلیس) قرار دهند»
بخش خیلی غم انگیز این مقاله برایم تلاش چند ایرانی بود که برای احقاق حق ایران به فرانسه رفتند و با بی حرمتی محض روبرو شدند،
«....در کنفرانس صلح پاریس ( ۱۹۱۹) برای اعادهی استقلال و حفظ تمامیّت ارضی ایران و در مخالفت با سلطهء دولت انگلیس بر ایران، هیأت اعزامی ایران (باحضور محمّدعلی فروغی و مشاورالملک) را به کنفرانس راه ندادند.۲ وضع بگونه ای بود که بقول وزیر مختار انگلیس: «ایران ملک متروکی بود که به حراج گذاشته شده بود و هر دولتی که پول بیشتری یا زور بیشتری داشت می توانست آنرا تصاحب کند»
انسان اول باید در و پیکر و ستون های خانه اش امن باشد، وضع معیشتی و بهداشت و آموزش پرورش و .....اش درست باشد در و همسایگی اش امن باشد تا شکوفا شود. یک کشور هم باید همه این پایه ها را بریزد تا شکوفا شود. این مقاله نشان می دهد ما هیچی نداشتیم.
کسانی که مرتب در گوشمان میخوانند که قبل از رضا شاه دمکراسی بود و قانون اساسی مشروعه نبود و رضاشاه قانون اساسی را زیر پا گذاشت، چرا نمی آیند نظر بدهند؟ چند سال پیش تلویزیون جام جم رژیم مرتب می گفت که قانون اساسی پیشین مشروطه نبود، مشروعه بود و همه به این ادعای آنها می خندیدیم. هیچوقت فکر نمی کردم که رژیم یک حرف راست از دانش بیرون نمی آید. می بینم که این یک حرفش درست بود.
امیدوارم به تعداد هوشنگ صباحی ها هر سال اضافه شود.
۲۲۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : داریوش
عنوان : اجازه ندهید کسی بحث را به انحراف بکشد. غم اینها اینست که کسی دیگر نگاه مرتجع اینها را به تاریخ و اقتصاد و سیاست قبول ندارد.
کسانی که حرف مرتجعین را دیگر کور کورانه قبول نمیکنند اینها را عصبانی و عاجز میکند و به فحاشی متوسل میشوند. بابا الان همه به اطلاعات دسترسی دارند و با فشار چند دگمه و با رجوع به عقل خودشان به نتایج لازمه می رسند. آنزمان ها گذشت که هواداران شما یکی دو جزوه سیاسی را مثل جواهر نگه میداشتند و حفظ میکردند و نفهمیده مثل طوطی پس میدادند و دنبال پیشوا راه میافتادند.
آقای میرفطروس کار خوبی را دنبال میکند و این مقاله اش بسیار جالب توجه است. خیلی ها از گردش اخبار و اطلاعات ناراحتند، حق هم دارند چون دکانشان بسته شده و عصبانی هستند. بغض و کینه هایشان را هم باید سر افشا کنندگان خرافاتی که یک زمانی خریدار داشت باید یک جوری خالی کنند. ما نباید به آنها اجازه بدهیم که بحث را منحرف کنند.
زنده باد میرفطروس ها که پته دروغگویان را به آب میاندازد و از رو می بردشان. میرفطروس عزیزم، تی بلا اشانه سر.
۲۲۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : سوال از" لقمان شمال"
عنوان : خواهش میکنم واضح جواب دهید
لقمان خان بنده و دیگر خوانندگان نه کور هستیم و نه بیسواد!
جنابعالی صحبتی از "سنگ پا" نمیکنید! این عین نوشته شما در رابطه با آقای میرفطروس در نوشتار شماره ۲۲۷۷۴ است:
"ایشان زمانی که از لنگرود راهی اروپا میشدند، توقفی هم در قزوین داشتند."
بنده هر چه نگاه کردم اثری از "سنگ پا" در این نوشته ندیدم. اولاْ شما فقط فحاشی میکنید و مثل "سنگ پا" نیز برخوردی منطقی با فرمایشات جناب آقای دکتر میرفطروس نیست. باز سوالم را تکرار میکنم منظور شما از اقامت آقای میرفطروس در قزوین چیست و اقامت ایشان در این شهر بیانگر چه هدفی است؟ خواهش میکنم بجای سفسطه بافی روشن و واضح جواب دهید! با تشکر
۲۲۷۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : لقمان شمال
عنوان : در مثال مناقشه نیست
از چه زمانی حواله کردن بسنگ پای قزوین فحاشی شد؟ این مورخ اولین بارنیست که در اینجا مینویسد و از تکرار جوابها خوداری شد.
۲۲۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|
از : لقمان چه میگوید
عنوان : بی ادبی آقای لقمان شمال
این آقای "لقمان شمال" چقدر وقیح و بی ادب است! منظور ایشان از بیان این حرف چیست که میگویند
"ایشان زمانی که از لنگرود راهی اروپا میشدند، توقفی هم در قزوین داشتند"
در مورد مصدق نیز اگر حرفی دارید آنرا منطقی و با استدلال بیان کنید. من نمیدانم چرا این دوستان مصدق پرست وقتی صحبت از پایبندیهای مصدق به استبداد قاجار میشود ناگهان بجای پاسخگویی منطقی شروع به فحاشی میکنند؟
۲۲۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ اسفند ۱٣٨٨
|