یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

خواستگاه طبقاتی و زمینه های عروج جنبش سبز - سعید کرامت

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : فرد معمولی غیر روشنفکر

عنوان : آقای نویسنده مقاله و نظر دهندگان که همگی خود را روشنفکر فرض کرده اید، کجای کارید؟
آقای نویسنده و نظر دهنده روشنفکر کجای کارید؟
تسخیر قدرت بوسیله گروهی قلیل برای پیاده کردن هر نوع ایدئولوژی انحصار طلبی که فکرش را بکنید را جهان بخود دیده است و هرکدام به نوبه خود دمار از روزگار انسان ها در آورده است، فاشیسم، کمونیسم و اسلامیسم. همه این ایدئولوژی ها ارکان دینی دارند، یعنی اصولی انعطاف ناپذیر دارند که در آنها مردم چیزی بیشتر از گله های گوسفند نیستند. هر سه ایدئولوژی منشور جهانی حقوق بشر را مزاحم خود می دانند و از اجرای آن سر می زنند، در حقیقت اینها بزرگترین ناقضین حقوق بشر در ممالک خود هستند. هیچکدام نقد و بررسی و شک را برنمی تابند و ادعا دارند که حقیقت مطلق در مشت آهنین آنهاست. هر سه قول بهشت برین و مدینه فاضله به مردم می دهند و وقتی به قدرت می رسند جهنمی به وسعت کشوری که تسخیر کرده اند برای میلیون ها انسان به گروگان گرفته شده ایجاد می کنند. هر سه قوه های قهریه کشور را بر علیه مردم خود بسیج می کنند و بودجه عظیمی را به این امر اختصاص می دهند، در این کشورها تعداد مجرمین به مراتب کمتر از تعداد زندانیان سیاسی است. در حقیقت یکی از شاخصه های این ایدئولوژی های به قدرت رسیده زندان، شکنجه، تجاوز و کشتارهای دست جمعی است. هر سه باید اقتصاد را در دست خود نگه دارند که ضامن بقای خود و رژیم های منحوس خود باشند. اقتصاد آزاد دشمن بقای اینهاست چون پر و بال این رژیم های توتالیتر منابع مالی و کنترل آنهاست. هیچکدام مردم را کبیر نمی دانند و خود را بعنوان قیم به مردم تحمیل می کنند. هیچکدام واژه نه سرشان نمی شود، یعنی وقتی مردم می گویند شما را نمی خواهیم مردم را به سیبری و کهریزک می فرستند.........

آقای نویسنده، رژیم های ایدئولوژیکی همه سیاسی هستند، چه مذهبی اش و چه سکولارش. در حقیقت کمونیسم خود یک دین است و اصول و فروع خود را دارد، مثلا اقتصاد دولتی، حال چه مردم بخواهند و چه نخواهند. مگر کسی جرئت می کند در یک کشور کمونیستی بگوید اقتصاد آزاد خوبست و یا این مبحث را به رفراندم بگذاریم. آقای نویسنده، حکومت آخوندی در ایران اقتصاد را دولتی کرده و اقتصاد ما آزاد نیست. چرا می خواهید اقا کنید که اقتصاد در ایران آزاد است؟ شما می گویید چرا معتقدین و مبلغین اقتصاد آزاد از خود ایراد نمی گیرند و جهان را به سرکردگی آمریکا دارند می خورند. شما که معتقد به اقتصاد دولتی هستید چرا از اینگونه اقتصاد ایراد نمی گیرید؟ آیا ادعا می کنید اقتصاد شوروی، چین، کره شمالی، کوبا و......بی عیب و ایراد بوده و هستند؟ آیا تا بحال دیده شده است که مردم یک کشور آزاد جان و مال خود را بخطر انداخته و بخاطر اندیشه خود از کشورش گریخته و به ایران و کره شمالی و چین پناهنده شده باشد؟ چرا مردم از آلمان هیتلری و شوروی می گریختند و به کشورهای اروپای غربی پناه می بردند؟ اگر کمونیسم انقدر خوبست پس چرا پس از فرو ریختن دیوار برلین مردمان بلوک شرق خواستار بازگشت کمونیسم نشده اند؟

دنیای ما خر تو خر است، شکی در این نیست ولی میان دو بد باز بهتر همان کشورهای آزادی هستند که من و شما به آنها پناهنده شده ایم. ما چاره ای نداریم جز اینکه با واقعیت های موجود خود را تطبیق بدهیم. ما نمی توانیم ایران را سنگر مبارزه با آمریکای جهانخوار بکنیم. هیتلر و شوروی با آنهمه تکنولوژی نتوانستند حال ما که حتی گاز فلفل و باتوم را از خارج وارد می کنیم تا مردم خود را با آنها مورد حمله قرار بدهیم قادریم آمریکا را از پا در بیاوریم؟ کشور ما محاصره شده است و خطر جنگ و تحریم های بیشتر هم ما را تهدید می کند، آقای نویسنده مقاله کجای کارید؟
۲٣٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : قرن تازه

عنوان : به "گاهنامه هنر و مبارزه حمید محوی"
از این که سخنان ما باعث مزاح شما شده اند خوشحالم چرا که درفضای خنده بهتر می توان تبادل نظر کرد.
پرسیده اید: "آمریکا سرزمین موعود است؟" در پاسخ می گویم نه! مگر کسی دنبال سرزمین موعود است؟ حداقل بنده نیستم. شما چطور؟
نوشته اید: "کمونیست ها معمولا اهل علم هستند و نه اهل حق به جانب". آن هشتاد سالی که تقریبا نصف جهان با سازوکارهای سوسیالیسم علمی می چرخید را که دیدیم و دیدید. ما سعی می کنیم زمان حال را دریابیم و شما در کتاب ها و تزهایی سیر می کنید که زندگی عملا موجود آنها را به زمین کوبید.
همین نظریات بیگانه با واقعیات باعث شد شماها به دفاع از نظام خود نامیده مستضعفان برخیزید. برای دیدن واقعیت ها هیچ علمی لازم نیست. بروید کوچه و خیابان با چندتا آدم عادی حرف بزنید. آنها هم استراتژی آینده را توضیح می دهند و هم تاکتیک هایش را.
موضوع تنها با دیدن حل نمی شود. اما اگر شما درست ببینید، نصف مشکل را حل کرده اید.
۲٣٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : گاهنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : از دست این قرن تازه ای ها خیلی خندیدیم
قرن تازه ای ها دو تا شدند. تعداشان البته بیشتر از اینهاست. موضوع قرن تازه و لیبرالیسم جهانی شده...چندان هم تازگی ندارد و مدتی آلا مد بود. ولی الان دیگه چیزی برایشان باقی نمانده و تنها می توانند روی دخالت نظامی حساب کنند. و الان هم وضع سلاح ها طوری شده که اول خودشان باید خسارت ببینند. مثل استفاده از اورانیوم رقیق شده توسط آمریکا و اروپا که به خاطر آن باید این کشورها را کاملا خلع سلاح کرد. ولی متأسفانه فعلا دنیا دنیای سرمایه داری و حیوانیت است. متأسفانه این دوستان هوشمندی که عینکشان را آپدیت کرده اند هیچ وقت با صراحت از دنیای جدیدی که می بینند و چشم اندازهای جدید و نوید بخش حرفی نمی زنند.
متأسفانه من از لهستان چیزی نمی دانم. برای این که آب به آسیاب شما قرن تازه ای ها بریزیم بد نیست از انتقاد هاینر مولر در مورد آلمان شرقی بگوییم که «اس اس های قدیمی بودند که مأمور ساختن سوسیالیسم شده بودند...». مثلا.

ولی هاینر مولر اگر به سوسیالیسم انتقاد می کرد، این را هم می گفت که در هر صورت: باید نظام سرمایه داری را کشت (به ضم کاف). یا این که این نظام سرمایه داری ست که از ما موریانه خواهد ساخت و بشریت هرگز از جهان بهیمی رهایی پیدا نخواهد کرد. البته اگر کاملا از بین نرود.

منظورتات این است؟ که طبقات وجود ندارند؟ بهره کشی وجود ندارد؟ آمریکا سرزمین موعود است؟ جنبش سبز انقلابی ست؟ این انقلابی ست که ژنرال سازگارا می خواست ۲۰۰۰۰۰ هزار نفر را در میدان آزادی تهران «جارو » کند؟
اول باید خودتان را معرفی کنید که اهل کجا هستید یعد مطمئنا سعید کرامت درباره نظریه خودش شاید عکس العمل نشان خواهد داد. در هر صورت موضوع مهمی نیست. کمونیست ها معمولا اهل علم هستند و نه اهل حق به جانب ها که در چنبر ازخودبیگانگی طبقاتی و هزار یک نوع بیماری روانی مثل همه‍ی آدمها گرفتار آمده اند. و مفت و جانی فعالیت های چند ساله افراد را با یک تلنگر می خواهند بیاندازند در سطل آشغال. این نوع عکس العمل های خاص سلطنت طلبان و جنبش سبز است.البته مشکل از خود بیگانگی و عقده های روانی عمومیت دارد. یک عده به آنها آگاه هستند و یک عده به آنها آگاه نیستند، و یک عده نیز هرگز به آنها آگاهی نخواهند یافت. جنبش سبز یعنی بورژوازی وابسته و معامله گر از آن دسته هایی ست ( مثل اپوزیسیون های ایران در خارج از کشور) که هرگز به آگاهی نخواهد رسید، چون که از خود بیگانگی اش مضاعف است. به این علت که از خودبیگانگی معمولی را با خود حمل می کند، و علاوه بر این قدرتی که به او محول شده اهدایه‍ی [امپریالیسم جمعی] ست، از آن خودش نیست و با هر گونه تلاش و کوشش و کار و خلاقیت نیز نه تنها خصومت می ورزد بلکه آن را به انحراف می کشاند.
در هر صورت نگران آپدیت کردن عینک نباشید. در قرن تازه ابزارهای خیلی پیشرفته ای ساخته شده که دست یابی به آن کمی مشکلتر از عوض کردن سهل و آسان یک عینک است. واقعا من چقدر حرف می زنم!
موضوع این جاست که این افراد این طرز تفکر حتی در استفاده از استعاره هوشمند نیستند. انگار موضوع با دیدن حل می شود. در حالی که مسئله بر سر ابزار کار تحلیلی برای درک واقعیت - (واتفاقا در این زمینه ما به تجرید و آبستراکراسیون و تخیل نیازمند هستیم، یعنی همان موضوعی که در این جا به نویسنده این مقاله ایراد گرفته شده) در راستای ایجاد تحول به سوی آینده ای ست که بهتر از امروز به نظر می رسد.
۲٣٣۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ فروردين ۱٣٨۹       

    از : دمکراسی در قرن تازه

عنوان : عینکت را زمین بگذار
وقتی یک جنبش کارگری در یک کشور به اصطلاح سوسیالیستی(لهستان) انقلاب میکنند و بقول سعید کرامت در عوض تقویت چپ بورژوازی لیبرال را بقدرت میرساند باید به آن سوسیالیسم شک کرد بخصوص که آینده آن کشور هم نشان میدهد که آن کارگران کار درستی انجام دادند. اگر باور نمیکنید یک سفر به لهستان بروید و خود ببینید. بعضی تحلیل گرها یا نمی خواهند یا نمی توانند در قرن تازه افکار و تئوری های خود را آپدیت کنند و اگر هزار سال هم بگذرد با همان دید و عینک قرن نوزدهمی خود جهان را می بینند. آقای کرامت همه اصطلاحات عجیب و غریب دنیا را نام برده اما آن کلمه اصلی و جادویی که جنبش سبز بدنبال آن است را فراموش کرده یعنی دمکراسی.
۲٣٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ فروردين ۱٣٨۹       

    از : قرن تازه

عنوان : زمان عوض شده است
نوشته های آقای کرامت معمولا آن قدر تجریدی، کلیشه ای و گرد و خاک خورده هستند که روح انجماد از آنها نمایان است و هیچ ارتباطی با زندگی واقعی ندارند. تو گویی فرهنگ حاکم بر افکار ایشان در قرن گذشته ایستاده و قصد حرکت ندارد. نمونه:
اپوزیسیون بورژوائی، جنبش لیبرالی، بورژوازی لیبرال، خرده بورژوازی سنتی، خورده بورژوای مذهبی، بورژوازی غربگرای اپوزیسیون،...
۲٣۲۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣٨۹       

    از : گاهنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : «جنبش سبز، تلاش اعتراضی طبقه استثمار شده بر علیه استثمار کننده نیست.»
باید از نویسنده به خاطر این تحلیل بسیار جالب که روی تشخیص و تفکیک فرماسیون های طبقاتی یعنی موضوعی که برای مبارزه و یا در برخی موارد جنگ طبقاتی از اهمیت بی بدیلی برخوردار است، تشکر کنیم.
و جای تعجب است که برخی خوانشگران نویسنده را در «کنار ارکستر حاکم» برآورد کرده اند.
تفاوت این نقد و ارکستر حاکم در این جاست که، یکی در پی شناخت است و دیگری در پی قدرت و حفظ قدرت.
این نقد به روشنی یک بار دیگر نشان می دهد که طبقه بورژوازی معامله گر و وابسته در ایران عقیم است و علاوه براین جریان های خارج از کشور را نیز افشا می کند.
تبانی اپوزیسیون هایی که مدتی ست لباس سبز می پوشند با امپراتوری غرب و آمریکا، موضوع بسیار پر اهمیتی است که در این مقاله مشاهده می کنیم.

و باید یادآوری کنیم که تبای اپوزیسیون های ایرانی با آمریکا و اروپا دقیقا همان موضوعی ست که به نام «توطئه خارجی» از جانب جناح حاکم، تمام کشتارها را توجیه می کند. به عبارت دیگر، با نشان دادن چنین تو طئه ای، می توانیم نتیجه بگیریم که این کارگزاران جنایت کار که علیه ملت ایران و علیه منافع پرولتاریای ایران در سطح خارج فعال هستند و حتی زندگی سیاسی اجتماعی فرهنگی و اقتصادی ایرانیان مهاجر را رقم می زنند، یکی از عوامل کشتارهایی هستند که طی تظاهرات پس از نتایج انتخابات دور دهم در خیابان های ایران انجام گرفت.
این اپوزیسیون های وابسته که کاملا هم پیمان با جنایتکار ترین نظام و بربر ترین در طول تمام تاریخ بشریت هستند، نقاط مشترک بسیاری با جمهوری اسلامی دارند.

.....
۲٣۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣٨۹       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : در توجیه پاسیفیسم سیاسی در پوشش "چپ"
آقای کرامت در مقاله بدرستی به منافع جناحهای رژیم از جمله بورژوازی لیبرال اشاره کرده است( البته با تقسیم بندیهای ایشان موافق نیستم) اما مطالبی را عنوان نموده که واقعی نیستند و ایشان سعی کرده را واقعیات را با چکش بشکل تنوری خود در اورد:

۱. رهبران سبز از همان اول اعلام کردند که جنبش خیابانی به انها تحمیل شد. سیر حوادث نیز نشان داد که مردم از خیابان از اینها گذشتند. پس از ۶ دی اینها از ترس مردم در خیابان ، فتیله ها را پایین کشیده و علیرغم اختلافاتی که با جناح دیگر بر سر تقسیم پول نفت دارند ولی از انجایی که از جنبش مردم در خیابان ترسیده بودند به مذاکره با رژیم پرداخته و با ازادی عده ای از رهبرانشان از زندان تمام تلاششان این است که جبران اشتباه کرده و مردم را در خیابان تا به آنجا بیاورند که بتوانند کنترل کنند و وسیله چانه زدن با طرف مقابل باشد.
۲. جنبش مردم در خیابان تا موفق نشود بالانس قدرت را به نفع مردم بهم بزند نمی تواند فضایی بوجود اورد که تشکلات کارگری و سیاسی مردم شکل بگیرد. این جنبش هنوز در این مبارزه شکست نخورده است . در فضای سرکوب نیروهای کمونیست و چپ نمی توانند ابراز وجود به شکل توده ای داشته باشند. اما روند شعارها را ( که اقای کرامت عامدانه از بررسی ان اجتناب کرده) این جریان چپ بوده که تغییر داده است. این را اقای موسوی و کروبی نیز فهمیدند که روز ۶ دی در دست چپ بود و اکر ان ر وند ادامه پیدا می کرد اینها و شعار شان برای حفظ جمهوری اسلامی به کناری گذاشته میشد.
۳. اقای کرامت با یک مقایسه الابختگی با انقلابات مخملی از جمله با لهستان نتیجه میگیرد که جنبش مردم ایران نیز میتوانست توسط موسوی به جنبش حفظ سیستم تبدیل شود. جالب است که رژیم علیرغم ازادی رهبران سبز، نه تنها رهبران سندیکایی کارگری را در اینمدت رها نکرد بلکه بر فشار خود نیز افزود. اگر رژیم یا موسوی امیدی داشتند که می توانند تشکلات کارگری را در دست بگیرند تا حالا هم اجازه داده بودند و هم حداقل حرفی از رهایی این رهبران میزدند. خود اینکه موسوی و کروبی تا بحال حرفی از اسانلو و غیره نزده اند نشان می دهد که اینها از جنبش طبقه کارگر حتی جناح رفرمیست آن نیز مثل جن از بسم الله می ترسند. اقای کرامت همه این فاکتها را ندیده میگیرد تا جنبش مردم را دودستی به موسوی تقدیم کند. معلو م نیست اگر این جنبش این قدر به سادگی قابل کنترل است چرا موسوی و کروبی دست به ایجاد یک ایتلاف سیاسی نزدند. ایا همینکه می ترسند یک برنامه مطرح کنند نشان نمی دهد که به محض طرح برنامه ابرویی برایشان نمی ماند . اگر اینها می توانستند حنبش مردم را در چارچوب سیستم سرمایه نگه دارند چرا برنامه خود را ارایه نمی دهند. ایا نمیترسند و این خود نشان نمی دهد که جنبش مردم و مردم در خیابان به این نارهبران تن نیمیدهند.
۴. اقای کرامت برای توجیه پاسیفیسم و حاشیه ای شدن نظرات خودشان سعی در تحریف واقعیات داشته و شیپور شکست انرا زودتر از رژیم بصدا در اورده اند. جنبش انقلابی مردم هنوز با یکی دو شکست از بین نمی رود. به ایشان توصیه می کنم که دندان روی جگر بگذارند تا این جنبش بتواند از منفذی دیگر بیرون بزند انوقت خواهند دید که خواسته هایش برگشت به نظام برده داری نیست. یا بقول قصدش این است که رایانه ها را بوسیله دولت مدبر قطع کند این جنبش با این نظام سر جنگ دارد. در نبردهای طبقاتی مردم همیشه پیروز نمی شوند. بعضی وقتها شکست می خورند و یا عقب می نشینند. ولی تا شرایط انقلابی وجو د دارد مردم مجبورند دوباره بلند شوند و مطمین باشید راهش را پیدا می کنند. ا.ن. سرکوب می کند، موسوی و کروبی سعی می کنند مردم را به مبارزه د ر چارچوب نظام محدود کنند و اقای کرامت نیز در تایید این موضع که مردم گویا به این محدودیت تن داده اند شیپور پایان را می زند. ارکستر همگونی است. فقط اقای کرامت نمی داند که خودش با این تحلیلش در کنار همین ارکستر حاکم قرار گرفته است.
۲٣۲٣۹ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣٨۹       

    از : علی مرندی

عنوان : سئوال
خاستگاه یا خواستگاه !
۲٣۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۹ فروردين ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست