از : امین بابایی
عنوان : پاسخ به مهدی اصلانی
آقای اصلانی، سودابه اردوان زنده ست و می تواند از خودش دفاع کند دیگر اینکه ایشان ۷ سال از عمر خویش را در زندان گذرانده و تماماً در بند عمومی بوده اند (بر اساس اطلاعات داده شده در کتابشان). چرا ۷ سال او را ۹ سال کرده اید؟ فکر می کنم اگر کمی دیگر بگذرد ایشان ده ساله میشوند.
تعجب من از شماست که زندانی بوده اید و می نویسید که ایشان دور از چشم بازجو گلدوزی با خمیر و کبریت و ... . شما که ماشاءاله تجربه باید داشته باشید و به خوبی بدانید که اتاق بازجویی محل انجام کارهای دستی نیست! بنابراین نیازی نبوده که خانم اردوان دور از چشم بازجو خمیرسازی بکند چرا که اتاق بازجویی محل شکنجه متهم و اعتراف گیری است. ایشان در بندهایی بوده که محدودیت اینچنینی نداشته اند که انجام کار دستی جرم و مجازاتی داشته باشد بهتر است دقیق تر آثار زندان را مطالعه کنید.
من خود زندان شاه را هم تجربه کرده ام و دو تن از دست داده ام از وضعیت زندان ها به خوبی آگاهم و به شما می گویم: دور بر ندارید، پیاده شوید تا با هم برویم.
۲۴۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : امین بابایی
عنوان : هورا هورا هورا به خانم اردوان. حالا راضی شدید
من از سایر کاربران انتظار دارم فرصت بدهند تا خانم اردان خودشان پاسخ بگویند. دوستان توجه کنند که سایت شرایط بحث آزاد را فراهم کرده است نه اینکه شرایط لشکرکشی قومی را.
خانم اردوان چندی پیش مطلبی برای شما نوشتم که مانند همیشه بی پاسخ ماند. اگر بپرسم که نقاشی کار کیست؟ خواهید گفت کار خودم. و این یک واقعیت است و کار خودتان است. اما اگر کاربری از شما بپرسد آیا در تنبیهات زندان حضور داشتید؟ فوراً سکوت می کنید و یا از دیگران نقل می کنید.
با مطالعه تعدادی از کتاب های زندان، من نمی خواهم بگویم که از دید من، شخص شما بعنوان زندانی سیاسی سابق یکی از تماشاگران در زندان بوده اید. و قصد کمرنگ کردن مبارزات کسی را ندارم. حقیقت این است که در گفته ها و نوشته هایتان از وقایعی که برای دیگران رخ داده است می نویسید. از آنچه بر خود شما گذشته است مطلب کمی دیده ام و یا با زیرکی از این موضوع عبور کرده اید.
در کتابتان در صفحه ۱۰۱- ۱۰۲ نوشته اید که حجاب را پذیرفتید و چادر سیاه سر کرده اید. برای من پرسشی ایجاد شده است و آن این است برای چه بود که از میان آنهمه زندانی چند نفر شرایط زندان را پذیرفتید؟ در همین باره نسرین پرواز در زیر بوته لاله عباسی نوشته است و اینکه او هم عمل شما را انجام داده. البته ایشان فراتر رفته است و مقاومت در مقابل زور را چپ روی خوانده است. نظر شما چیست آیا مقاومت زندانیان چپ روی بوده است؟
چنین به نظر می رسد که هر دوی شما در زمانی که زندانیان زن را به اشد مجازات محکوم کردند چادر سیاه سرتان گذاشتید و بقول خودتان حرکتتان را از " زندانیان مقاوم" جدا کردید؛ تا زیر هشت نروید همانطور که به انفرادی نرفتید، سینه خیز نرفتید، و بسیاری از شکنجه ها که برای دیگران پیش آمده است، تجربه نکرده اید.
نوشته اید کابل و مشت و لگد خورده اید. خواهر من، در زندان نقل تقسیم نمی کنند همه را از تخت شلاق رد می کنند. بازجویان شلاق به دست در زندان چه کاره بودند و چه می کردند؟ مشخص است که برای شلاق زدن استخدام شده بودند. بعنوان هنرمند نقاش چرا نمی توانید تصویری از اتاق بازجویی را بکشید و نمونه ای از شکنجه و شکنجه گاه را با تصویر نشان بدهید که مدعی هستید شکنجه شده اید و اتاق شکنجه را دیده اید؟!
خانم اردوان بی رودربایستی بگویم که اینگونه نگارش، بدون آنکه بنویسید بر خودتان چه گذشت تقلب و کپی برداری از دیگر آثار زندان است. بنویسید، چرا حجاب زندان را پذیرفتید در وقتی که ۸۰ نفر از زنان زندانی مقاوم را به بدترین شکنجه گاهها منتقل کردند که تعدادی شان روانی شدند.
۲۴۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : آ. ائلیار
عنوان : یاز قیریلسین زنجیرلر
خانم سودابه اردلان عزیز، نیگار شجاع افسانه های آذربایجان، مقاله یتان بسیار زیباست. هم نثرش و هم اندیشه اش. همینطور دفاعتان از مبارزهی مدنی به حق و به جا و درست است. ببخشید که برخی از کامنت گزاران، متاسفأنه آگاهی درستی از هویت، سیاست تمرکزگرایی و عدم تمرکزگرایی ندارند؛ و نمیدانند که میوهی زهرآگین این تمرگزگرایی از انقلاب مشروطیّت تاکنون همان دیکتاتوریهای دو شاه و حکومت فعلی ست. اینان بعد از سه بار تجربه باز میخواهند این کژراهه را ادامه بدهند. و دیکتاری چهارمی را براین سرزمین حاکم کنند. اینان نمیدانند به رسمیّت شناختن هویّت یک فرد به معنای به رسمیّت شناختن او به عنوان یک انسان است. و به رسمیّت شناختن هویّت یک خلق نخستین قدم در راه دموکراسی ست.
اینان حتّی نمیدانند کسی که به دیکتاتوری نه گفته و پشت میله های قفس شکنجه و آزار دیده زخمی ست و باید مرهم روی زخمهایش گذاشت، نه اینکه نمک روی آنها پاشید. چنین رفتاری درک و آگاهی عمیق میخواهد که متأسفانه برخیها هنوز به این مرحله نرسیده اند. کار در این زمینه بسیار زیاد است.
این شعر هم مرهم زخمهای شما:
Əli bağlı bizim ellər
Ağzı bağlı bizim ellər
Yaz qırılsın zəncirlər
.Elim zəncirdə zəncirdə
۲۴۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : نصرت الله م.
عنوان : آفرین
آفرین برشما سودابه نازنین، دختر سرفراز تبریز. فاتح شکنجه گاههای جمهوری اسلامی ایران و مبتکر اقدام تاریخی مهم که یاد و خاطره عزیز آن درسی برای نسلهای بعدی خواهد بود. شما با نوشتن مقاله اولی تان "تقاضایی زنانه از هوارداران تیم تراختورسازی" نشان دادید که سیاست یعنی اندیشه روشن، یعنی داشتن ذهن خلاق و مبتکر یعنی شناخت نیروها و توازن آنها، یعنی شناختن زمان و مکان یعنی فورمولبندی خواست و احساس مردم یعنی دست گذاشتن بر نقطه ضعف دشمن یعنی صمیمی بودن با خود و با مردم خود. دست مریزاد هم بر شما و هم بر مردم آذربایجان که چنین با سرعت به ندای دختر خود پاسخ دادند. راستی که هم آذربایجان سرزمین تمدن ساز است و هم تبریز شهر اولین ها. تبریز اولین در صنعت چاپ، اولین در داشتن شهرداری، اولین در تئاتر و نمایشنامه نویسی، اولین در داشتن سینما، اولین در حق رأی و حق انتخاب شدن زنان، اولین در جنبش اعتراض توده ای ملیونی بر علیه اصل ولایت فقیه و اینک اولین در شکست تابوی ۳۱ ساله. در ضمن نثر شما هم بسیار زیباست. زیباترین نثری که میشد نوشت چراکه هم به موقع بود و هم نشان از درایت و روشن بینی داشت. آفرین بر شما.
۲۴۲۱۰ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : نصرت الله م.
عنوان : آفرین
آفرین برشما سودابه نازنین، دختر سرفراز تبریز. فاتح شکنجه گاههای جمهوری اسلامی ایران و مبتکر اقدام تاریخی مهم که یاد و خاطره عزیز آن درسی برای نسلهای بعدی خواهد بود. شما با نوشتن مقاله اولی تان "تقاضایی زنانه از هوارداران تیم تراختورسازی" نشان دادید که سیاست یعنی اندیشه روشن، یعنی داشتن ذهن خلاق و مبتکر یعنی شناخت نیروها و توازن آنها، یعنی شناختن زمان و مکان یعنی فورمولبندی خواست و احساس مردم یعنی دست گذاشتن بر نقطه ضعف دشمن یعنی صمیمی بودن با خود و با مردم خود. دست مریزاد هم بر شما و هم بر مردم آذربایجان که چنین با سرعت به ندای دختر خود پاسخ دادند. راستی که هم آذربایجان سرزمین تمدن ساز است و هم تبریز شهر اولین ها. تبریز اولین در صنعت چاپ، اولین در داشتن شهرداری، اولین در تئاتر و نمایشنامه نویسی، اولین در داشتن سینما، اولین در حق رأی و حق انتخاب شدن زنان، اولین در جنبش اعتراض توده ای ملیونی بر علیه اصل ولایت فقیه و اینک اولین در شکست تابوی ۳۱ ساله. در ضمن نثر شما هم بسیار زیباست. زیباترین نثری که میشد نوشت چراکه هم به موقع بود و هم نشان از درایت و روشن بینی داشت. آفرین بر شما.
۲۴۲۰۹ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شمسی ایرانی
عنوان : لمپن کیست
آقای داریوش خوب بود توضیح می دادید که کجای زبان مهدی اصلانی لمپنی بوده است؟ و بعد این فرهنگ اتهام زنی شما خود پدیده ای است بسیار زشت. شما سودابه را به کوتاه آمدن متهم کردید و مهدی اصلانی را به اینکه حکومت لمپن ها به وی شخصیت داده. آقای شیرانی این کار زشت است و متاسفم برای برخوردهای شما.
۲۴۲۰۶ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : فرزانه فلاح
عنوان : انصاف
آقای شیرانی، من نمی خواهم به نقد، تائید و یا رد نوشته سودابه اردوان بپردازم. شما در نوشته خود سودابه اردوان را متهم به کوتاه آمدن در مقابل زندانبان کرده اید. اگر نام شما واقعی باشد شما به دلیل مرد بودن نمی توانسته اید در زندان زنان شاهد کوتاه آمدن سودابه باشید بلکه این را همانطور که خودتان گفته اید از کسان دیگری شنیده اید. چندین سال از انتشار کتاب سودابه می گذرد چطور منابع شما تا الان سکوت اختیار کرده و این اطلاعات را در اختیار شما گذاشته اند؟ من به عنوان یک زن زندانی که چندسالی با سودابه همبند بوده ام شهادت می دهم منابع شنیداری شما شهادت دروغ داده اند. شهامت داشته باشید و از سودابه و بچه های زندان پوزش بخواهید. فرزانه
۲۴۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مهدی اصلانی
عنوان : انصاف هم چیز خوبی است
آقای شیرانی، شما با آوردن "الحق والنصاف" با بی انصافی تام در نوشته سراپا سخیف خود به ظاهر در نقد نوشته سودابه اردوان، ابتدا نقاشی های وی را نقاشی ندانسته و بعد از کانال های غیبی و شنیده های بی ماًخذ و منبع خود وی را که نه سال از بهترین سال های عمر و جوانی غارت شده اش را در نه گفتن به سیستم جنایت هزینه کرد را به کوتاه آمدن در مقابل زندانبان متهم کرده اید. اینکه نقاشی های سودابه زیبا نیست و یا سودابه آشپز خوبی نیست یا رانندگی اش بد است و... این همه چه ارتباطی به نوشته اخیر سودابه دارد؟؟ اما به استناد همان منبع شنیداری تان در کوتاه آمدن سودابه و عزلت نشینی وی که جز بی شرمی نمی توان صفتی بدان اطلاق کرد عیار و وزن نقد و انصافی که بر دیگران و نه خود روا می دارید بدست می آید.آخر نا انصاف یک کلمه از آن کسانی که منبع شنیداری تان هستند و به ظاهر باید خود زندانی بوده باشند نپرسیدید، کسی که با خمیر و چوب کبریت و... در مقابل چشم گزمگان حکومتی اثر هنری خلق می کند و با خطر کردن آن را زیر چشم بازجو و پاسدار به بیرون منتقل میکند دیگر نمی تواند عزلت نشین باشد؟ بعد شما ول کن ماجرا نیستید و به نثر و انشاء سودابه گیر داده اید. آقای شیرانی به این جمله کوتاه خود در همان نوشته دقت کنید شما نوشته اید: " من از همه دوستان میخواهم که خود بخوانند و داوری کنند که ملاحظه بفرمایند من خطا نگفته باشم" شما در یک جمله بی سر و ته کوتاه از پنج فعل، میخواهم. بخوانند. کنند. بفرمایند. باشم. در زمان های مختلف استفاده کرده اید. خود انصاف دهید، زشت نویس کیست؟ آیا با خواندن این جمله استخوان های علی اکبر خان دهخدا در گور نمی لرزد؟ و می ماند این سئوال؟ علت کینه بی منطق تان نسبت به سودابه .
۲۴۲۰۱ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : داریوش شیرانی
عنوان : پدر تعصُب و تنگ نظری بسوزد !
آقای سهند نسیمی !! تا چقدر تعصُب تا کجا کج اندیشی !؟ چقدر برچسب ناچسب زدن بر این و آن !؟ چقدر دیگران را دشمن شمردن !؟ چقدر مدعی زدن آخرین میخ بر اندیشه های دیگران شدن !؟ ترا به جّدتان قدری دست نگه دارید .! متاسفانه تعصُبِ کور چنان شما را از کوره بدر برده ، که نمیدانم پس از نوشتن و عقده گشائی اتان چگونه خوابتان بُرده !؟ دوست عزیز من خود متعلق به مردمی دیگرم و زبان مادری ام فارسی نیست . آب در خوابگه من ریخته است این شیرزن شما !!!؟؟؟ من در کنار دستم و در قلبم نام صدها نمونه شیرزن و مردان سلحشوری را دارم که به تاریخ مبارزات حق طلبی و آزادی خواهی خود و مردمان دیگر پیوسته اند و ثبت تاریخی شده اند . چرا بی دلیل برای گوشه ی عزلت نشینان زندان سابقه قهرمانی می تراشیم !؟ تعصُب کور و عِرق همزبانی و همشهری گری ببین تا کجا مارا کور می کند !؟ من نوشته ی این قهرمان شما را با دخترخانم جوانی در تبریز مقایسه کرده ام که او هم زبانش ، زبان این خانم است ! من ایشان را با کسی دیگر و متعلق به مردمی دیگر و با زبانی دیگر و تحصیلات آکادمیک مقایسه نکرده ام .
واحیرتا از شما و داوری بی منطق شما !؟ صمد بهرنگی و غلامحسین ساعدی کجا و آقای رضا براهنی کجا !؟ مگر اینکه شما خود رضا براهنی باشید !؟
صمد بزرگ و ساعدی بزرگوار برای همه ی مردمان ایران و حتی مردمان جهان مینوشتند . همانطور که امیل زولا ، رومن رولان و بزرگانی دیگر . شما برای پیش بُرد "سیاست " صمد و ساعدی و ستار خان و باقرخان را در سطح بومی و محلی تنزل ندهید اینها بزرگان جامعه ی بشری اند که در آذربایجان به دنیا آمده اند . شا ماهی هائی هستند که در رود خانه آذربایجان دَمی زیسته اند و سپس به دریا و به اُقیانوس پیوسته اند . این درست است که از آن چشمه ی گوارا نوشیده اند و بارور شده اند اما متعلق به کّل جامعه ی انسانی اند . اینان هنرمندان و نخبه گان آذربایجان و سپس ایران و جهانند آنها را در سطح " سیاست " قومی و بومی تنزل ندهید . پدر تعصُب و تنگ نظری بسوزد ! پیروز باشیم .
۲۴۲۰۰ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : هیاهو مبارزه نیست .
عنوان : شما مقوله ها را غاطی کرده اید
خانم اردوان کسی با حضور زنان در فوتبال مخالف نیست. حضور زنان در زمین فوتبال مبارک و مایه شادمانی است. دارید نعل وارونه می زنید!
شما مقوله ها را غاطی کرده اید.
حرف معترضین ایرانی این است که مسیر زیبای مبارزه را نباید با هیاهوی ناسیونالیزم کور عوض کرد. این کار صد در صد بی فایده، مضر و حتی مشکوک است.
مگر کسی گفته چرا زنان به تماشای فوتبال آمده اند!؟
از سوی دیگر زنان مبارز ایرانی را از هم جدا کردن خیانت است. در تهران زنان از هر قومی در کنار هم برای آزادی و عدالت می جنگند. این اتحاد بزرگ زنان ایران را ندیدن سئوال بر انگیز است.
جنبش اخیر ایران با همین اتحاد زنان آغاز گشت. زنانی که همه جای ایران را وطن خود می دانند.
۲۴۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۵ ارديبهشت ۱٣٨۹
|