یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند (۳) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : مسافر خسته

عنوان : ننگ باد بر عاملین جنایت سینما رکس آبادان
جناب پرسشگر از این شاخ بآن شاخ پریدن فائده ندارد و در زیر نامهای متفاوت هم دم خروس پیداست. بنظر شما، اتفاقات ۵۷- ۵۶ انقلاب بود یا فتنه؟ و چرا مردم در سالهای ۵۷ -۵۶ بخیابانها ریختند ؟ حافظه تاریخ نتوانست جواب شمارا بدهد، حالا شما بزرگواری کنید جواب مرا بدهید و ثابت کنید که آدم منطقی هستید و سر بصحرای کربلا نمیزنید.
۲۴۹۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : برای من ماهیت حکومت شاه و ماهیت مخالفین شاه را در واقعه سینما رکس آبادان می توان بوضوح دید. حکومت دیکتاتوری چکمه و حکومت توتالیتر فاشیستی /کمونیستی دو نوع حکومت متفاوتند.
برای روشن شدن و درک ماهیت شاه و ماهیت مخالفین او نگاهی به کشتار دسته جمعی ۴۰۰ مرد، زن و کودک در سینما رکس آبادان بیاندازید. تصورش را بکنید، مخالفین شاه نشستند و نقشه کشیدند که برای رسیدن به اهداف خود،آزادی و استقلال و جمهوری، ضروری است که انبوهی انسان را زنده زنده بسوزاند تا زغال سیاه شوند. تصمیم گرفتند برای اینکار سینمایی را در استان نفت خیز آبادان در نظر بگیرند و اطمینان حاصل کنند که تعداد تماشگر انبوه و مرکب از زن، مرد و کوک باشد، سپس درهای سینما را از بیرون قفل کنند تا مانع دخول نجات دهندگان از یک سو و خروج قربانیان از سوی دیگر شوند. بعد سینما را با به آتش کشیده و آنرا به کوره آدم سوزی زنده ها تبدیل کنند. حتی هیتلر هم آدمها را زنده زنده نسوزاند، کاری که مخالفان شاه کردند و دیگر مخالفانش در برابر آن سکوت کردند.

آقای راستگو، راست بگو، آیا چنین خشونتی از سوی مخالفین شاه بقول شما مدیون ۵۷ سال خشونت پهلوی ها بود؟

آقای راستگو، وقتی آپوزیسیونی چنین ماهیتی که بدتر از هیتلر است را از خود اینطور وقیحانه و عریان به نمایش می گذارد یک ابله هم می فهمد که این آپوزیسیون اگر بقدرت برسد چه ها خواهد کرد. ابله تر هم «روشنفکرانی» هستند که فکر می کنند که چنین آپوزیسیون هیتلر مآبی به قول ها و توافق هایش پس از دستیابی به قدرت وفا می کند، قول و توافق هایی مثل آزادی و رفاه و استقلال و حاکمیت ملی و کرامت انسانی و حقوق بشر .... و مشارکت همه نیروهای آپوزیسیون در قدرت. خودداری از نقد از خود در درون آپوزیسیون شاه و نادیده گرفتن اعمال شنیعی که به اجرا می گذاشتند، مثل زنده زنده سوزاندن انسانهای بیگناه، و سکوت مرگ اختیار کردن در قبال آنها چه در آنزمان و چه هم اکنون نمی توانست حکومتی برخلاف ماهیت خود برای ملت ایران به ارمغان بیاورد. کوردلان کینه جو و تمامیت خواه با خود دمکراسی و حقوق بشر نمی آورند بلکه با خود آنچه می آورند که می بینیم.

شاه دیکتاتور بود ولی آپوزیسیون او مثل هیتلر و استالین تمامیت خواه بودند. در جهان سه نوع نظام وجود دارد که هر کدام خصوصیات خاص خود را دارند و بوضوح قابل تفکیک هستند، دیکتاتوری، دمکراسی و توتالیتر. حکومت شاه دیکتاتوری و حکومت فعلی توتالیتر است. همانطور که نمی شود گفت حکومت فاشیستی هیتلر ادامه حکومت دمکراتیک آلمان قبل از او بود، نمی توان گفت حکومت فاشیستی مذهبی خمینی ادامه حکومت دیکتاتوری شاه بود. شاه در طول ۳۷ سال حکومت خود کلا شاید ۶۰۰ تن را کشت ولی آپوزیسیون او قبل از به قدرت رسیدن در یک روز ۴۰۰ مرد، زن و کودک را زنده زنده سوزاندند. ایندو از دو سیاره متفاوت هستند مگر اینکه شما و همفکرانتان بتوانید عکس آنرا ثابت کنید.

زنده یاد شاپور بختیار، «مردم، حکومت نعلین خیلی بدتر از حکومت چکمه است».

پاسخ «حافظه» به پرسش من غلط است.
۲۴۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : نظری

عنوان : ما بسیار از شما و دیگر دوستان همفکرتان استفاده میکنیم.
آقای unknown شما و همفکرانتان همواره حرفهایتان را با دلیل و مدرک بیان میکنید ولی طرف مقابل جز تحلیلهای شخصی و احساسی خود تا بحال نتوانسته حتی یک دلیل موجه ارائه دهد. وقتی هم که به اصطلاح دلیل میاورد کاشف به عمل میآید که هیچ سندی برای اثبات ادعای خود در نسبت دادن یک ادعای دروغ به یک مرجع جهانی را ندارد. بعد میگوید دلیل نیاوردن سند آن است که آنها هنوز در انترنت نیامده اند. آیا نباید از این آقایان سوال کرد که اگر منبعی برای اثبات حرفهایتان نیست پس شما از کجا به چنین ادعاهایی دست یافته اید و از کجا میدانید که درست است؟‌
جناب unknown همچنان به تحلیلهای خود ادمه دهید. ما بسیار از شما و دیگر دوستان همفکرتان استفاده میکنیم.
۲۴۹۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : روزشمار انقلاب
آقای مهدی بازرگان در روز شنبه ۱۱ فروردین ماه ۱۳۵۸ طی مصاحبه‌ای با تلویزیون فرانسه گفت : “ .... تاکنون تنها ۶۲ نفر اعدام شده‌اند و امیر عباس هویدا که ۱۳ سال نخست‌وزیر ایران و دست راست شاه بشمار میرفت مسئول و گناهکار است و بایستی مجازات شود ...”
.....
آقای بازرگان در سال ۱۳۴۲ بیست نفر را برای طی دوره های تروریستی با وساطت الجزایری ها به " جمال عبدالناصر " رئیس جمهور تندروی مصر معرفی کرده بود ، این وصلت نامیمون سیاسی در زمانی انجام شد که عبدالناصر مقدسات ملی کشور ما را هدف قرار داده بود و قصه پرملال پان عربیسم را بنیاد نهاده خلیج فارس را خلیج عربی می نامید و برای تجزیه خوزستان نقشه های شومی در سر داشت و از این استان با نام عربستان یاد می کرد .
در چنین شرایطی علی شریعتی ـ مصطفی چمران ـ ابراهیم یزدی ـ پرویز امین ـ صادق قطب زاده ـ بهرام راستین ـ شریفیان ـ محمد توسلی ـ صدر حاج سید جوادی ـ رضا رئیس طوسی در شهرهای قاهره ـ بغداد ـ بصره ـ لبنان ـ پاریس و لندن علیه رژیم وقت به مبارزه و تبلیغات بین المللی دست زده بودند و از حمایت و رهبری های سیاسی و مذهبی و مالی آقایان بازرگان ـ طالقانی و یدالله سحابی و برخی بازاریان نظیر آقای "دستمالچی " برخوردار می شدند .
.......................
کریم سنجابی دبیر کل جبهه ملی ایران و نیز سازمان مجاهدین خلق اعلام کردند : “ طبیعی‌ترین ثمره انقلاب ، جمهوری اسلامی است . ”
.......
امروز درگیری و تیراندازی در شهر گنبد قابوس ادامه داشت و جمع‌آوری جنازه‌ها از خیابانها مقدور نبود .............
................
مروز تیرباران‌ها در قم – دزفول و اصفهان ادامه داشت .
سه شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۵۸ : امروز۸ نفر از فرماندهان نظامی تا پاسبان محل به حکم دادگاه انقلاب تهران اعدام شدند .
سه شنبه ۲۱ فروردین ۵۸ : احکام اعدام در شهرهای تهران – اردبیل – بروجرد – کرمان اجرا شد .
چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ : امروز ۱۱ تن از مقامات برجسته کشور تیرباران شدند .
پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۵۸ : امروز در شهرهای زنجان – اهواز – قم – اردبیل عده‌ای نظامی تیرباران شدند .
در روزهای ۲۶ و ۲۷ فروردین اعدام‌ها در تهران – تبریز – سبزوار و شیراز ادامه داشت .
سه‌شنبه ۲۸ فروردین ۱۳۵۸ : امروز اسامی ۹ نفر از مأموران سازمان اطلاعات و امنیت استان گیلان که قطعه قطعه شدند اعلام گردید .
چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۵۸ : امروز نیز ۶ افسر و درجه‌دار اعدام شدند .
پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۵۸ : در شهرهای اصفهان – ملایر – همدان – تهران – خرمشهر – اردبیل و ساوه عده‌ای دیگر از نظامیان و افراد شهربانی تیرباران شدند .
جمعه ۳۱ فروردین ۱۳۵۸ : میتینگ هواداران حزب دمکرات کردستان ایران در استادیوم ورزشی نقده به خون کشیده شد تعداد کشته‌ها ده‌ها نفر اعلام گردید .
روزهای ۲۴ و ۲۵ فروردین : داس مرگ هم‌چنان نظامی‌ها را درو میکرد .
یکشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۵۸ : " نورالدین کیانوری" دبیر کل حزب توده‌ که پس از سالها دوری به ایران بازگشته بود در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت : « دادگاههای انقلاب اسلامی ، نام ایران را سربلند کرده است …. . »
....................
علی اصغر حاج سید جوادی، نویسنده و اندیشمند ایرانی در دفاع از ضرورت برخورد قاطع و لزوم نابودی ضد انقلاب و عوامل رژیم گذشته در مقاله‌ای که در روزنامه اطلاعات منتشر شد، بر اعمال خشونت بیشتر تأکید کرد.
....................
گوشه ای از خاطرات اقای ابراهیم یزدی در قبال محاکمه و اعدام امیر عباس هویدا: هویدا آماده شده بود که از ۱۴ سال نخست وزیری خود سخن بگوید، یکی از آقایان روحانی که آن جا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم در راهرو با هفت تیر کمری خودش هویدا را کشت و بعد هویدا را بردند روی صندلی اش نشاندند و عکس گرفتند و حکم اعدامش را برایش قرائت کردند .
.............................
۲۴۹۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : هادی بی نظر

عنوان : نزاکت
من با کمال خوشحالی به اطلاع اخبار روز و کاربران محترم می رسانم که این ۱۰۲ پیام فاقد فحش ها ناسزاهای مستهجن و چارواداری است که دوستان در اثر لنگیدن استدلال و کم آوردن نثار هم می کنند.. گویا یک عده رشد کرده اند. این خیلی مثبت است.
۲۴۹۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : مهدی بازرگان رئیس انجمن “حقوق بشر” در ایران
چهارشنبه سوم اسفند ۱۳۵۷ برابر بیست و دوم فوریه ۱۹۷۹ میلادی.مهدی بازرگان، نخست وزیر در مصاحبه با هفته‌نامه نیوزویک:
آیا شما از اعدام چهار ژنرال توسط دادگاه اسلامی که اوایل هفته جاری صورت گرفت آگاهی داشتید؟

مهدی بازرگان:در اصل من با این اعدام‌ها مخالفتی نداشتم و ما آن‌ها را تائید کردیم، مردم خوشحال شدند. اثر مثبتی روی آن‌ها داشته است. به عنوان یک شهروند معمولی از انجام این کار خوشحالم، ولی به عنوان رئیس دولت این اقدام از طرف افراد مافوق من انجام گرفت.

.........................................................
مهدی بازرگان استاد دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران، دکتر مهندس ترمودینامیک، رئیس جامعه‌ی اسلامی مهندسین، رئیس انجمن “حقوق بشر” در ایران، رئیس “نهضت آزادی” در ایران و البته نخست وزیر موقت دولت بخت سید روح‌الله خمینی، برای اعدام بدون محاکمه‌ی زندانیان سیاسی اوایل حکومت اسلامی چنین تئوری‌ای دارد:
«بهانه‌ی مطبوعات غربی اعدام دادگاه‌های انقلاب است و آنچه برای ما ایرانیان قابل درک نیست، این احساسات و طرفداری است که مطبوعات غربی به سود “خائنان و خیانتکاران” کشورمان نشان می‌دهند. خائنان و جانیانی که با جابرانه‌ترین و وحشیانه‌ترین صورت ۲۵ سال یا بیشتر بر این کشور حکومت کردند و در عین حال اگر شما اعدام‌های دادگاه‌های انقلاب را که به ۶۰ نفر هم نمی‌رسد، با تعداد بیش از صدهزار نفری که طی حکومت شاه کشته شدند و شکنجه شدند، مقایسه کنید، توجیه رفتار مطبوعات غربی مشکل‌تر میشود. ملتی که کشته داده، زخمی داده و غارت شده، حاضر نیست به محض رفتن شاه و سرنگون شدن رژیمش آرام گیرد. این روحیه‌ی ملی توقع دارد هر چه زودتر به پاکسازی محیط اجتماعی بپردازد، حالا می‌خواهد این کارسریع انجام گیرد.»

کیهان تهران، اردیبهشت ۱۳۵۸، در پاسخ به خبرنگاری که نظر بازرگان را در باره‌ی موضع غیر دوستانه‌ی مطبوعات غربی پرسیده بود!
۲۴۹۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : حافظه واقعی تاریخی

عنوان : قلب تاریخ توسط آقای منصوری
آقای منصور منصوری، شما براستی لطیفه تعریف میکنید. این شما هستید که آسمان و زمین را بهم میبافید تا دروغهایتان را به خورد مردم دهید. شما با ردیف کردن چند اسم سعی دارید خائنین به ملت را در ردیف مردان خادم قرار دهید. اینجا صحبت از فردوسی و ستارخان و امیرکبیر نیست، بیخود سفسطه نکنید! اینجا حتی صحبت ار شیرمردی چون حسن نزیه نیست. من جدا از هر نوع باور ایدئولوژیکی، براستی به این شیرمرد آذربایجان احترام میگذارم. او در همان روزهای نخست پیروزی فتنه خمینی رو در روی رژیم ایستاد و حتی پیشنهاد کرد که چرا باید بجای "جمهوری" رژیمی بنام "جمهوری اسلامی" داشته باشیم؟ اگر وطن فروشان جبهه ملی و نهضت آزادی یک هزارم شرف نزیه را داشتند ما امروز دچار چنین بلایی نمیشدیم. آقای منصوری، شما میفرمایید که جبهه ملی و نهضت آزادی دستشان به خون مردم آلوده نیست:)) واقعاْ نمیدانم از این همه دروغگویی چگونه باید گذشت. آقای منصوری، در تمام دوران حکومت شاه به اندازه یک دهم دوران حکومت موقت در این مملکت کشتار نشد. به لحاظ قانونی کلیه مسئولین طراز اول مملکت، و بویژه مقامات اجرایی، دارای مسئولیت مشترک هستند و باید پاسخگو باشند. مهدی بازرگان مسئول رسمی قوه اجرایی کشور بود. او و کابینه اش در کلیه جنایتهای رژیم مسئولند. به فرمان دولت موقت او بود که ارتش و ژاندارمری در کنار سپاه به کشتار مردم در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان دست زدند. وزارت کشور ایشان مسئول مستقیم کشتار در این نقاط بود. اینکه میگویند دولت موقت مخالف دادگاههای انقلاب بود یک دروغ بزرگ است. وزارت دادگستری دولت موقت به عنوان بخش مهمی از سیستم قضایی کشور هماهنگ کننده دادگاههای انقلاب بود. کجا مصدقیها با دادگاههای انقلاب مخالفت کردند. شما و هم پالکیهایتان فقط یک عدد بیانیه از طرف مهدی بازرگان و یا جبهه ملی و یا سازمانهای زیر دست ایشان در دولت موقت نشان دهید که ثابت کنند آنها با دادگاههای انقلاب مخالف بودند. حال استفاده از امکانات قانونی برای ممانعت از کشتارهای دادگاههای انقلاب پیشکششان. در مورد بستن مطبوعات توسط وزارت ارشاد ناصر میناچی چه میگویید؟ هرگز و هرگز در زمان شاه چنین سرکوبی از مطبوعات نشد.
همانطور که قبلاْ هم گفتم ناصر فربد و احمد مدنی دو عضو برجسته جبهه ملی مسئولیت مستقیم کشتار مردم را در مقام مسئولین ارشد ارتش به عهده داشتند. این در حالی بود که رهبر وطن فروششان کریم سنجابی با دنباله روی از خمینی و ضربه زدن به روانشاد دکتر بختیار بزرگترین ضربه را به جنبش لیبرالیستی ایران زد. و این در حالی بود که دون پایگانی چون علی اصغر حاج سید جوادی، که مسئولیت جمعیت دفاع از حقوق بشر در ایران را داشت، بی شرمانه در مصاحبه با اریک رولو در لوموند در مارچ ۷۹ از اعدامهای دادگاههای انقلاب پشتیبانی میکرد. حال بگذریم که بیعرضگی و بی کفایتیهای این آقایان و دیگر نوابغی چون بنی صدر (که در زمان ریاست جمهوریش همچنان به کشتار در کردستان ادامه داد) چه بر سر اقتصاد ایران آورد. بعد شما میپرسید که دست اینها کجا به خون مردم آلوده است؟ واقعاْ که دست میریزاد. جبهه ملی و نهضت آزادی هرگز به مخالفت با دیکتاتوری خمینی برنخواستند. وقتی که تاریخ مصرف آنها برای خمینی تمام شد، آنها را با یک لگد از قدرت بیرون کرد و بعد این آقایان "ناسیونالیست" (ضمن احترام به امام بزرگوارشان) شروع به انتقاداتی از نظام آخوندی ولایت فقیه کردند.
هیچ گروه سیاسی به اندازه جبهه ملی و نهضت آزادی در مورد ماهیت خودش به مردم دروغ نگفته، حتی همین آخوندها. در اولین فرصت باید این جنایتکاران ضد ملی، که همیشه خود را وطن پرست جا میزنند، پاسخگوی جنایاتشان در دوران دولت موقت باشد.
۲۴۹۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : مسافر خسته

عنوان : تارهای عنکبوتی طرح «کمربند سبز»
نقل قوا از مقاله «..بنی صدر در شهریور ۵۷ که هنوز خمینی در عراق بود به وی پیشنهاد کرد که بجاست دستور تشکیل شورائی عمومی دهد که مرکب از نمایندگان مورد اعتماد و منتخب مردم از استانهای مختلف باشد تا مسائل جاری مملکت را در این شورا حل و فصل کنند...» . پیشنهاد تشکیل شورایی عمومی !! براساس کدام فاکتها داده شد.آقای بنی صدر از ماههای قبل از انقلاب دارای چه اطلاعاتی بود که حل مسایل جاری کشور بعد از فروپاشی حتمی را بعهده شورای عمومی محول میکرد.آیا اتفاقی آقای یزدی در مرز عراق و کویت پیداشد ومانع رفتن آیت اله خمینی بکویت شد؟ و آقای رمزی کلارک واسطه چه جریانهای جهانی بود؟ روشن شدن این مسایل میتواند کمک کوچکی بحل معما مقاله و نویسنده آن بنماید.
۲۴۹۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : منصور منصوری

عنوان : غیر واقع بینی ایرانی
به راستی تعجب می کنم که این شاه دوستان بطور غیر واقع بینانه تلاش دارند تمامی مخالفین شاه را در یک ظرف قرار دهند. آخه بازرگان و یا سنجابی یا بنی صدر و یا نزیه و .... دستتشان در خون چه کسانی مثل شاه آلوده بوده و است. در دوران ابتدای انقلاب همین ها با اعدام و کشتار وابستگان به شاه مخالفت می ورزیدند. شما شاه دوستان می خواهید زمین را به آسمان به بافید که بله همه بد بوده اند. این غیر واقعی است. شما را اگر اجازه بدهند به مصدق، ستارخان و باقرخان، میرزا عباس، تا به فردوسی ناسزا خواهید گفت که ثابت کنید شاه اگر بد بوده است مخالفینش بدتر بوده اند. در مغز شما این استدلات می گنجد ولی این استدلالات نا درست و دور از حقیقت هستند. چون شاه دستش به خون آلوده است ولی عبدالکریم لاهیچی و دیگر عناصر ملی سنجابی، فروهر، یدالله سحابی، نزیه، بنی صدر، دکتر سامی، پاک نژاد، سعید سلطانپور، صمد بهرنگی ، بازرگان، تختی، علی اصغر صدر حاج سید جوادی و هزاران ایرانی وطن دوست هیچگاه دستشان بخون آلوده نبوده است. ممکن است در دورانی مواضع سیاسی اشتباهی داشته اند ولی جنایت کار نبوده اند مثل شاه و خمینی. از جمله خود من هم مخالف شاه دیکتاتور بوده ام و از ابتداد مخالف خمینی دیکتاتور. آقایان و خانم های شاه دوست شما اگر از طرف خدا هم سند بیآورید که نمی توانید بیآورید شاه شما وطن فروش بوده است و آدم کش. وطن فروش بود چون با کودتای آمریکا و انگلیس بر سر کار آمد. قبول ندارید بروید اسناد مربوط به رویدادها در روابط خارجی ایران با ایالات متحده و انگلستان در دوران نهضت ملی ایران از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۴ را بخوانید این اسناد توسط دکتر احمد علی رجائی و مهین شروری ترجمه شده اند و در دو جلد می باشند. این اسناد از آن جهت اهمیت تاریخی دارند که خود کودتاگران اعلام داشته اند چگونه بر علیه حکومت قانونی دکتر مصدق کودتا کرده اند. بر فرض محال شاه اگر آدم هم نکشته باشد ولی صد در صد وطن فروش است. و این ننگ را هم با هیچ پاک کنی نمی شود پاک کرد. اینها را من ننوشته ام زیرا من ده سال بعد از کودتا متولد شده ام. در حاتمه مگر ستم بنی عباس باعث میشود که ظلم بنی امیه فراموش شود.
به ایرانی واقع بین هم می گویم . اگر انسان در لجنزار استبداد بماند همواره زیبائی ها را نادیده می گیرد و لجن زار را واقعی می بیند و زیبائی ها را رویا. گویند چاه خالی کنی که همواهره بوی تعفن به مشامش می خورد یک روز رفت بازار عطر فروشان غش کرد.همت کنیم مملکتی سر سبز داسته باشیم بدون استبداد سیاسی، فکری و اجتماعی
۲۴۹۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : اینهم سند:شاه صدای انقلاب را شنید ولی سلطنت طلبان بعد از ۳۱ سال هنوز نمیخواهند بشنوند

عنوان : در ساعت ده صبح شانزدهم آبان ۱۳۵۷، محمد رضا پهلوی برای آخرین بار مردم ایران را مورد خطاب قرار دادو ظلم وستم وفساد در حکومت شاهنشاهی را پذیرفت
«ملت عزیز ایران در فضای باز سیاسی که از ۲ سال پیش به تدریج ایجاد می شد شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمی تواند مورد تأیید من بعنوان پادشاه ایران و به عنوان یک فرد ایرانی نباشد... بار دیگر در بر ابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و "متعهد" میشوم که خطاهای گذشته و بی قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشده بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد "متعهد" میشوم که پس از برقراری نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای برقراری آزادی های اساسی و اجرای انتخابات آزاد تعیین شود تا قانون اساسی که خون بهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل بمرحله اجرا در آید. من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است هستم و آنچه را که شما برای بدست آوردنش قربانی داده اید تضمین می کنم. تضمین می کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی بدور ار استبداد و ظلم و فساد خواهد بود... من از شما "پدران و مادران" ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید میخواهم که با راهنمایی آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند و بخود و میهنشان لطمه وارد سازند. من از شما جوانان و نوجوانان که آینده ایران متعلق به شماست می خواهم تا میهنمان را به خون و آتش نکشید و به امروز خود و فردای ایران ضرر نزنید... من از همه شما هموطنان عزیزم می خواهم تا به ایران فکر کنید. همه به ایران فکر می کنیم. در این لحظات تاریخی بگذارید همه به ایران فکر کنیم... امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره موید و حافظ ملک و ملت ایران باشد. انشاءالله تعالی.»

***********

این پیام خود ویرانگر شاه بجای خاموش کردن شعله های روز افزون انقلاب به چند دلیل تبدیل به نقطه عطف آن شد :
۱- این سخنرانی از هر جهت برای شاه و حکومتش فاجعه بار بود. او در همان ابتدای صحبتش نه تنها انقلاب ایران را بطور رسمی تأیید کرد که به درستی ادعای مخالفین در رابطه با وجود ظلم و فساد و فشار و اختناق در مملکت صحه گذارد و بدین ترتیب دست به یک خود کشی سیاسی زد. در دنیای سیاست پذیرفتن چنین شرایطی از سوی یک سیاستمدار در یک سخنرانی رسمی نقطه پایان کار اوست که اغلب در نهایت با اعلام کناره گیری او در همان سخنرانی همراه می شود. این که شاه چطور انتظار داشت انقلابیون پس از اعتراف آشکار او به این که مردم علیه ظلم و ستم به پا خواسته اند به تعهد او نسبت به جبران "خطاهای گذشته و بی قانونی و ظلم و فساد" اعتماد کنند، سوالی است که برای من همچنان بی جواب باقی مانده است.
۲- از نوع نوشتار این سخنرانی و لحن افسرده و بیحال شاه کاملا مشخص است که او خود نیز می دانست این سخنرانی نتیجه مورد نظر او را بدنبال نخواهد داشت، هر چند که سوال اصلی در اینجا همچنان این است که آیا در پشت این سخنرانی مرگبار واقعا هدفی دنبال می شد؟ آیا شاه واقعا به این اشتباهات واقف بود یا خیر؟ اگر بود پس چرا تا بحال صبر کرده بود و زودتر به فکر چاره نیافتاده بود؟ مگر اسفند سال ۵۶ دکتر بختیار و سنجابی و فروهر نامه ای به او ننوشته بودند و خواستار ادامه سلطنت او به عنوان شاه مشروطه و برقراری حاکمیت ملی و انتخابات آزاد نشده بودند؟ پس چرا او در همان زمان به فکر "یک دولت ملی برای برقراری آزادی های اساسی و اجرای انتخابات آزاد" نیافتاد تا قانون اساس مشروطه بطور کامل به اجرا در آید و کار بگفته خود او به اضمحلال مملکت و هرج و مرج و آشوب و کشتار نکشد ؟
۳-اشتباه دیگر شاه در این سخنرانی رنگ و بوی مذهبی دادن به آن و متوسل شدن به روحانیونی بود که او و پدرش سالها تلاش کرده بودند تا از نفوذ آنها در جامعه تا حد ممکن بکاهند. از این منظر درخواست از "آیات عظام و علمای اعلام" بعنوان رهبران روحانی و مذهبی جامعه و پاسداران اسلام و بخصوص مذهب شیعه برای دعوت مردم به آرامش و نظم و تعهد به حفاظ "شعائر اسلامی" تلاشی خالی از صداقت از سوی رهبری تعبیر شد که حاضر بود برای نجات خود به هر ریسمانی چنگ زند حال این که شاه در آن لحظات واقعا به فکر نجات مملکت و قانون اساسی مشروطه بود.
صحبتهای شاه در حقیقت به آیت الله خمینی و دیگر مخالفین او دل و جرآت بخشید، چرا که برای آنان مسجل شد که شاه عنان کار از دست داده و آماده پذیرش شکست است و دیگر نیازی به هیچگونه سازش احتمالی با او و دولتهای منتصب او نیست. شاه با این سخنرانی در حقیقت ختم حکمرانی خود را رسما در ۱۶آبان اعلام کرد و نه ۲۶ دی که از ایران خارج شد.
۲۴۹۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۶۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست