از : حافظه تاریخ
عنوان : یاد تمامی قربانیان رژیمهای استبدادی پهلوی وجمهوری اسلامی را زنده نگهداریم
بحث و مجادله طرفداران استبداد و خشنونت با طیف آزادیخواهان و طرفداران ضد استبداد بهرفرمی بدور آخر رسید.و اضافه میکنم که بین من و فرد و یا «افرادی» که بنامهای «حافظه واقعی تاریخ» و یا «حافظه راستین تاریخ» و یا « حافظه واقعی تاریخی» اظهارنظر میکند (میکنند) هیچ رابطه بینشی و همفکری و همسو ئی وجودندارد.بحثها تا پایانی استبداد باقیمانده از دوران پهلوی در وجود جمهوری اسلامی ادامه خواهد داشت.
۲۴۹۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : دکتر صدیقی به عنوان یک وطن پرست
شاه در خاطرات خود از دکتر صدیقی به عنوان یک وطن پرست واقعی یاد کرده و می نویسد : « او بدون هیچگونه پیش شرطی حاضر شد دربارهی پیشنهاد من مطالعه کند و برای اعلام قبولی خود یک هفته مهلت خواست. من با این تقاضا موافقت کردم، ولی دکتر صدیقی تحت فشار عناصر جبههی ملی شرایطی عنوان کرد که برای من قابل قبول نبود. »
شاه اضافه می کند « دکتر صدیقی تنها کسی بود که در آن شرایط از من مصرانه می خواست کشور را ترک نکنم ولی نظر او این بود که من اختیارات خود را به یک شورای سلطنتی تفویض نمایم. این پیشنهاد از این جهت غیرقابل قبول بود که تفویض اختیارات سلطنتی به شورای سلطنتی با حضور خود من در کشور به این معنی بود که من خود شایستگی و توانایی انجام وظایف سلطنت را ندارم. »
........................
چند روز بعد از آنکه سنجابی و فروهر را به دیدن شاه بردند و بختیار فهمید سنجابی دست شاه را بوسیده است گفت ملاحظه میکنید حضرتش عادت به دستبوسی دارد. در روزهائی که قرار بود زنده یاد دکتر غلامحسین خان صدیقی کابینه تشکیل دهد با همه دل و جان و توانش با او همراه بود. و شبی که دکتر سنجابی زنده یاد فروهر را با پروانه نازنین فرستاد تا دکتر صدیقی را از قبول نخستوزیری شاه منصرف کنند، برای نخستین بار در حد فریاد زدن عصبانیاش دیدم. اما وقتی به او خبر دادم که دکتر صدیقی نامه سنجابی را پرت کرده و گفته من وجاهت ملی را برای سنگ قبرم نمیخواهم.
...................................
در سال ۴۲، شاه طرح شش ماده ای انقلاب سفید _ اصلاحات ارضی و ... _ را مطرح کرده بود در حالی که جبهه ملی جز اجرای قانون اساسی و آزادی انتخابات هیچ گونه برنامه اقتصادی _ اجتماعی نداشت. هنگامی که کنگره جبهه ملی تشکیل شد، نامه ای به کنگره نوشتم و توسط اکبری فرستادم و در آن نامه ی ۱۰ صفحه ای پس از برشمردن خطاها و سیاست های انفعالی جبهه ملی اظهار عقیده کرده بودم که برنامه های اقتصادی _ اجتماعی شاه از شما مترقی تر است و بهتر است همه پرسی ششم بهمن را تحریم نکنید و به جایش شعار « اصلاحات ارضی آری، دیکتاتوری نه » را مطرح کنید که در آن صورت هم آرای مثبت به حساب جبهه ملی گذاشته خواهد شد و هم شاه در بازی خود مات خواهد گردید. ولی به نامه ی من اعتنایی نشد و من نیز به عنوان اعتراض جبهه ملی را ترک کردم و به یاد دارم که در روز ششم بهمن آشکارا به نشانه اعتراض به جبهه ملی همراه ارسلان پوریا و گمان کنم با دوست دیگری که شاید علی رضا میرسپاسی بود به همه پرسی رای مثبت دادیم............
................
سپهبد سعید مهدیون، از فرماندهان برجستهء نیروی هوائی، روز ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ از ساعت ۵ بعد از ظهر در نخست وزیری بمدت ۳ ساعت طرح قلع و قمع ملایان را به دکتر بختیار پیشنهاد نمود ولی نخست وزیر در روشنائی لرزان شمع پاسخ مثبتی نداد. او حدود یکماه پس از انقلاب و اعدام فرماندهان ارتش و حدود ۸۰۰۰ پاسبان و افسران شهربانی، در نشستی داستان را گفت. پرسیدم آیا نیازی به این مشورت بود؟ گفت خیر نیازی نبود! و این سرباز جانباز و گمنام در کودتای بی بند و بار " نوژه " باتفاق ۹۰۰ نفر از جانبازان راه آزادی ملت ایران در دوران ریاست جمهوری آقای "بنی صدر" اعدام شد و جهانیان با سکوت به نظاره پرداختند!
۲۴۹۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : بدون وجود «حافظه تاریخ»، برزگر، مسافرین خسته دیگر، امثال من چگونه قادر خواهیم بود قدر نیاز،ناشناس،حافظه واقعی تاریخ و همفکرانشان را بدانیم؟
این بخش از مقاله فرید راستگو باید به چالش جدی گرفته شود.
«متاسفانه باید گفت که مبلغین و مجریان خشونت، خود روزی مبتلا به خشونت می شوند، زیرا خشونت خشونت می آورد.
خشونت بکار گرفته شده بر علیه سران رژیم شاه، خود مدیون خشونتی است که آنان به مدت ۵۷ سال بر علیه مردم ایران بکار بردند».
***************************
به نقد کشیدن این مقاله ی فرید راستگو بوسیله نظر دهندگان کاری بجاست و اگر شما اینرا از این شاخ به آن شاخ پریدن تلقی می کنید این مشکل شماست و نه من. شما مسافری خسته از امثال من هستید که حاضر نیستند به طفره رفتن ها، مغلطه ها و تعبیرهای خواب آلود (هذیان گویی) شما از تاریخ توجه کنند. حق دارید از امثال من خسته شوید چون نسل دوم و سومی ها به یمن فاجعه ۵۷ آنقدر مار گنده خورده ایم که برای امثال شما افعی شده ایم. ما از پدران و مادران ساده دلمان که لشکر سیاه شماها شدند و بعد هم پشیمان شدند، عقده ای به دل نداریم که با کینه ورزی نسبت به اشتباه آنها از مسئولان اصلی آن فاجعه امروز غافل شویم و یا پس از پس زدن آنها عملی مغایر با منشور جهانی حقوق بشر به آنان روا داریم. ما تحصیلکردگان تبهکار نیستیم، ما رویای تیر زدن از پشت به آنها و سپس نشاندنشان بر صندلی نیستیم تا حکم اعدام شان را بشنوند. ما به یاسر عرفات و عبدالناصر و روس و انگلیس و آمریکا مثل انقلابیون وابسته و سر سپرده ۵۷ وصل نیستیم. تعلیمات نظامی در اردوگاه های فلسطینی با مخارج قذافی و ....ندیده ایم. اسلحه ما خرد ماست و دسترسی به منابع اطلاعات از جمله اینترنت. تعلیمات انقلابیون برای خون ریختن بود و تعلیمات ما برای جلوگیری از خونریزی. خیالتان تخت باشد که ما آمده ایم که بمانیم و با کمک میهندوستان کشورمان را از این دور خشونت و عقب افتادگی برهانیم. شماها کار همیشگی خودتان را بکنید و ما هم کار خودمان را می کنیم. این سایت یکی از اردوگاه های تعلیماتی ماست.
با بهانه جویی های شما برای گریز از پاسخگویی و «اسناد و مدارک» مجدها و عفو بین الملل تان که سکه یک پول شده اند هنوز نتوانسته اید کسی را متقاعد و یا منحرف از موضوع کنید. بعضی حرفها و اسنادتان هم که باید بگویم مرغ پخته را هم به خنده می اندازد، به چند نظر آخر حمید برزگر نگاهی بیاندازید که می گوید انقلابیون اسناد و مدارک و سران و کارگزاران رژیم سابق را نابود کردند که منافع انگلیس و آمریکا را حفظ کنند!!! حال با این حرفش شاه وابسته و سر سپرده بود یا آپوزیسیون او؟ او می گوید که انقلابیون اسناد و مدارکی که جلاد و خونخوار بودن شاه و حقانیت و معصومیت آپوزیسیون را ثابت می کرد نابود کردند، این فقط با عقل شماها جور در میاید و با عقل ما نه، مگر آنکه قصدتان گمراه کردن بی تجربه ها و یا توهین به شعور ما بوده باشد. انقدر ترفندهایتان نخ نما شده اند که دیگر نمیدانید چه می گویید. حمید برزگر انقدر کلافه شده که همه مخالفان شاه را از توده ای ها گرفته تا خمینی را دست نشانده انگلیس و آمریکا معرفی می کند!!! اگر کسی دوستی مثل حمید برزگر داشته باشد به دشمن چه نیازی دارد؟
این را بدنید که امثال من برای سرگرمی نظر نمی دهیم بلکه برای منتقل کردن اطلاعات معقول و غیر معقول است تا تفاوت میان تاریخدان و تاریخ فروش را بدانیم و خرد گرایی را اشاعه دهیم تا شایعه هایی مثل «حکومت فعلی ادامه حکومت پیشین است» را خنثی کنیم و شما را خلع سلاح از اینگونه ترفندها و جعل و تحریف تاریخ. وجود شما در اینجا برایمان اساسی است چون بدون شما کارمان مشکل می شود. شما خستگی در کن و برگرد به جمع ما. ما وقتمان را می گذاریم که اینبار توده مردم آگاهانه عمل کنند و بار دیگر با اتحاد آخوندها و «روشنفکران» به دام تبهکار نیافتند.
ناشناس ها و ایرانی ها و حافظه واقعی تاریخ ها به امثال من که کم می دانیم کمک می کنند و امثال من به تجارب و دانش آنها نیازمندیم. امثال منهم با پرسش های خود می آموزیم و مهارت های لازم را در تشخیص مغلطه، جعل و تحریف تاریخ و فن مباحثه در چارچوب درست آن بدست می آوریم. این شما و امثال شما را خسته و کلافه و عصبانی می کند ولی امثال مرا که هر لحظه از آنها یاد می گیریم به وجد می آورد. همانطور که گفتم از شما هم خیلی چیزها یاد می گیریم و ما باید تفاوت میان شما و آنها را بدانیم.
انقلاب، فتنه و یا فاجغه؟ شاه آزاد بود برآورد خود را از رویداد ۵۷ بکند همانطور که منهم آزادم برآور خودم را بکنم، برای او انقلاب بود برای من فاجعه در وحله اول و کودتا پشت کودتا که »کودتا»ی رضا شاه و «کودتا» ی ۲۸ مرداد در مقابلشان هیچ بود.
بدون وجود «حافظه تاریخ»، برزگر، مسافرین خسته دیگر، امثال من چگونه قادر خواهیم بود قدر نیاز،ناشناس،حافظه واقعی تاریخ و همفکرانشان را بدانیم؟
۲۴۹۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مهری آذری
عنوان : مقاله و کامنت ها
آقای راستگو
مقاله اتان را خواندم و کامنت ها هم جالب بود. اما گویا تاریخ سیاسی ما برای خیلی ها جالب است و انگار جا دارد در این مورد افرادی مثل شما به تلاش خود ادامه دهند. مخاطب ها استقبال خوبی کرده اند و نشان می دهد این موضوع جای بحث بیشتری دارد. ادامه دهید و خسته نباشید
۲۴۹۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حمید زرگری
عنوان : پرسش از پرسشگر
آقای پرسشگر،
می شود شما یکبار پاسخگو شوید و صادقانه بگویید که فرق شاهدوسنان که بهیچوجه هیچ آلتر تاتیوی را جز سلطنت قبول ندارند با حزب الهی ها که هیچکس جز رهبر را قبول ندارهد و با کمونیستهایی که هیچ حکومتی جز حکومت کارگری را قبول ندارند چیست؟
پاسخ شما و دیگران می تواند به شناخت بیشتر ما از همکدیگر کمک کند.
۲۴۹۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مسافر خسته
عنوان : پوزش از آقای راستکو
پوزش وتصحیح در کامنت قبلی (۲۴۹۳۹) منظور آقای راستگو نبود بلکه جناب پرسشگر مورد خطابم بود.
۲۴۹۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : زورخونه چی
عنوان : تفره یا طفره
مسافر جان،
عجب طرفه اشتباهی! توام با اون تفره نوشتنت، طفره رفتن اینچوره. یک غلط نوزده.
۲۴۹۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مسافر خسته
عنوان : دمت گرم بچه مرشد مارکش
جناب راستگو،آیا معرکه را برسم امانت به بچه مرشد سپردی ؟ آیا نظریات بچه مرشد «ایرانی» مولوتف انداز ؟! بیانگر نظریات مرشد پرسشگر است؟شما با آوردن فوج بچه مرشد ها هم قادرنیستید از جوابگوی مستقیم سئوالاتم تفره بروید. کمک فکری جهت فعال کردن مغز مرشد و بچه مرشد: پدر تاجدارتان وقایع ۱۳۵۷ را انقلاب میداند.
۲۴۹٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حمید زرگری
عنوان : سیاست دروازه های باز
آقای ایرانی،
جریان آمدن هویزر بذون اطلاغ مقامات مسئول ایرانی و گفت وکوی ایشان با سران نهضت آزادی و جبهه ی ملی چی بود؟ شاهنشاه آریا مهذ که اینقدر کنترل داشتمند چگونه قدرت کنترل مرزهای مملکت را نداشنند و آنها را به روی بیگانگان و جهانخوران بتز می گذاشتند.شما را به وجدانتان آمدن هویزر برای کمک به خمینبی و به ثمر رسیدن انقلاب و بی ارادگی شاه در برابر متحدان و اربابان دیروز نبود؟
هرچه جلوتر می رویم وضع خراب تر می شد.
آره بازرگان، بنی صئذ وبخصص ابراهیم یزدی مقصر بودند ولی دم ان دوست گرم که گفت:
گرجه تیر از کمان همی گذرد
از کماندار بیند اهل خرد.
شما می خواستید آن "اپوزیسیون درب و داغون که از ترس ساواک یک جلسه ی علنی هم نمی توانست تشکیل بدهد به هویزر بگوید نه ما با تو بند و بست نمی کنیم که به قدرت برسیم. ما شاه را د.ست داریم!!
دوستان خب است فکر کنیم.
. تازه شاه هم که پیشنهاد دکتر صدیقی را رد کرده بود و می گفت من درصورتی میمانم که ارتش و خصوصا بودجه ارتش دست من باشد و حتی حاضر نشذ که به کیش برود و آنجا اقامت کند.
این سیاست دروازه های باز بالاخره دست شاه کار داد. اول دروازه ها را بروی ایرانیان باز کرد که گذرنامه هایشان را بگیرند وبروند گورشان را گم کنند. وبعد بروی بیگانگان باز گذاشت که بیایند به خودش بگویند که برو گورت را گم کن.مردم ماندند و او ترسید و در رفت و ورش را گم کرد و میراث شومی از خود باقی گذاشت.
۲۴۹٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : ایرانی
عنوان : آقای خسته، شما هم حالا اینقدر حاشیه نروید
به نظر میآید که آقای "مسافر خسته" خودش هم نمیفهمد که از شدت خستگی چه میگوید. من از آقای پرسشگر استدعا دارم که جواب ایشان را با توجه به رعایت حال خستگی ایشان بدهد.
ولی به عنوان یک ایرانی که در آنزمان نوجوان ۱۴ ساله ای بود و در تظاهرات و ککتل ملوتوف سازیهای آن موقع شرکت فعالانه داشت، خدمت جناب خسته از فکر کردن میگویم که بلوای سال ۵۷ یک فتنه ارتجاعی بود که جز ضرر و بدبختی چیزی برای مردم فلاکت زده ایران به ارمغان نیاورد. ملت ایران در یک جو جنون زده و به تحریک آخوندها و نیروهای روشنفکرنمای کمونیست و ملی نما دست به این حرکت واپسگرایانه زدند و امروز نیز بشدت از کرده خود پشیمانند. کسی نمیگوید رژیم گذشته بی نقص بود و مورد تایید مردم. مسئله آن است که ما برای رفع مشکلاتمان با نظام گذشته نمیبایست فریب وطن فروشان کمونیست و مصدق پرست را میخوردیم و به دست به این فتنه خان و مان برانداز میزدیم. مردم ایران در دفاع از خمینی و فتنه او همان اشتباهی را کردند که مردم آلمان و ایتالیا در دفاع از هیتلر و موسیلینی و جنبش فاشیستی آنها نمودند.
آقای خسته از اندیشیدن، شما هم حالا اینقدر حاشیه نروید و جواب سوالات جناب پرسشگر را در رابطه با فاجعه سینما رکس بدهید.
۲۴۹٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۹
|