یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند (۳) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حمید زرگری

عنوان : فارسی ۱۰۱
آقای شهروند،
من ممکن است بی سواد باشم اما کودن نیستمر، محمد برادرزاده ی من است و در استرالیا زندگی می کند. و من در ایلاات متحده. ضمنا بردار زاده ی دیگر هم دارم که نام مشابه همین نام ها دارد. اگر روز ی چیزی از ا خواندید آنها به حساب من و محمد نگذارید!

برای اطلاعتان عرض کنم که اعضا خانواده معمولا نام خانوادگی مشترکی دارند که پدر تبار است! این را کودن ترین افراد دنیا هم می دانند!
نابغه جان این نوشته شماست:

"گیومه برای نقل قول و یا تاکید بر یک نکته است"

حالا ببینید من چه نوشته بودم:

وقتی واژه ای در گیومه گداشته می شود، یا گفتاورد یعنی نقل قول است یا نویسنده بدلیل خاصی عمدا آنرا در گیومه گذاشته است. یعنی این واژه از او نیست و آن را وام گرفته است. یا دارد بطور طنز آمیز از آن استفاده می کند.
اگر باور ندارید از آقای نیاز بپرسید ایشان اطلاعاتی در زمینه ی ادبیات دارند.

من چون فکر می کردم شما معنی "گفتاورد " را نمی دانید با واو عطف "نقل قول " را هم آورده بودم که دوزاری مبارک بیفتد، آن "عمدا " هم در جمله معنی "تاکی" را می دهد که شما به آن اشاره کرده اید.
با وجود این چون تردید داشتم که مربی و امثالشان توانایی درک این مقولات ساده را داشته باشید شما را به آقابی نیاز که علیرغم تفاوت سلیقه ی سیاسی مورد احترام من است رجوع دادم،
یکی دوبار دیگر هم جمله خود و نوشته ی مرا بخوانید.
شما نه تنها سواد سیاسی ندارید فارسی را هم درست نمی فهمید. باز هم خواهش می کنم دست نیاز بسوی خانم یا آقای نیاز دراز کنید، احتمالا نیازتان در این زمینه بر آورده می شد.

ضمنا آقای پرسشگر شما هم دانش همسنگران خودرا بسنجید و ببینید که استادن شما کیستند و کجا ایستاه اند!.
۲۴۹٨۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : شهروند

عنوان : شاید!
آقای منصوری، جداْ شما چقدر محبت میکنید که در مورد آتش سوزی سینما رکس میگویید «منهم شاید قبول داشته باشم که تعدادی آخوند آنرا به آتش کشیدن ولی این آخوندها همانها هستند که شاه به دستبوس آنان می رفت و برای آنان اوقاف را تاسیس نمود».
واقعاْ چه لطفی به همه ما میکنید که تازه بعد از آن همه دروغگویی و نسبت دادن آتش سوزی سینما رکس به شاه، شما «شاید!!» قبول کنید که اینکار کار آخوندها بود. واقعاّ از این همه «واقعی بینی!!» شما متشکریم.
هموطن متعصب، کسی نمیگوید آخوندها به دست بوس شاه نرفتند . کسی هم نمیگوید که شاه آدم مذهبی نبود. او هر چه بود الاقل اینقدر شعور داشت که مذهب را در حکومت دخالت ندهد. چرا از دست بوسی فرومایگان مصدق اللهی و کمونیست مثل سنجابی و بازرگان و تگهدار و کیانوری و غیره از خمینی صحبت نمیکنید؟ چرا تمام تلاشتان این است که کثافتکاریهای کمونیستها و مصدق پرستها را پنهان کنید؟ آنها شریک جرم خمینی اند و باید پاسخگوی جنایاتشان باشند. همانطور که قبلاْ نیز مطرح شد بنابر آمار موجود مصدق پرستان در طول دوران دولت موقت دست به جنایات بیشتری نسبت به دوران شاه زدند. کسی که ده نفر را کشته نمیتواند به کسی که دو نفر را کشته تهمت آدم کشی بزند. تازه نباید فراموش کرد که کشته شدگان دوران شاه غالباْ از فعالین جنگ مسلحانه بودند. ولی کشته شدگان در کردستان و دیگر نقاط در دوران دولت موقت از مردم عادی.

جناب مربی، این آقای حمید زرگری (که گویا اسمش را به محمد زرگری تغییر داده) و دوستانش آنقدر بی سوادند که نمیدانند گیومه برای نقل قول و یا تاکید بر یک نکته است و نمیتواند جوازی برای بی سوادی باشد. همه ما از نکته سنجی شما متشکریم.
۲۴۹٨۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : خشایار م

عنوان : مشابهت رضا شاه وخمین
خمینی جناتیکار عبارتی دارد که شهره ی خاص و عام است وسطح نازل آگاهی ا ورا از مسائل امروز نشان می دهد: او می گوید آقتصاد مال خراست. حالا ببنینم آریا مهر در پاسخ به تاریخ درباره ی پدرش چه می گوید:

"".... او بحق می گفت: معنویت واقعی بمراتب مهم تر و بالاتر از اقتصاد و سیاست است؛ و به همین جهت نیز ایمان و اخلاصش تا بدان پایه بود که حتی خدا را به عنوان یک ناظر امور انتخاباتی یا سرمهندس چاه نفت قلمداد میکرد.."

امیدوارم آقایان و خانمهای سلطنت طلب مشابهت ها را ببینند. رضا شاه سیاست را هم به اقتصاد اضافه کرده است!

خلاصه:
سیاست و اقتصاد مال خراست.
رضا شاه کبیر

اینها بنیانگذاران ایران مدرن بودند.
باعث سرافکندگی ایرانیان آگاه است که اینها در میهن ما زمامدار بودند. دوستان سلطنت طلب جمع کنید.
۲۴۹٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : محمد زرگری

عنوان : شاه و دین
فرمایشات همایونی:
رضاشاه برای همه پسرانش اسم رضا را بصورت ترکیبی با نامهای دیگر انتخاب کرد. و این هیچ دلیل دیگری نداشت جز آن که پدرم برای این فرزند امام علی (ع) احترام خاصی قائل بود و بارها برای زیارت بارگاه این امام جلیل القدر به مشهد رفت. موقعی که رضا شاه به سلطنت رسید، تشکیلات مربوط به بارگاه امام رضا وضعیتی متروکه داشت؛ مبالغ هنگفتی بدهکار بود؛ و ساختمانهایش بصورت مخروبه خودنمایی میکرد. اما رضا شاه همه چیز را بازسازی کرد و به صورتی آبرومندانه در آورد.
۲۴۹٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : داور

عنوان : در سیستم استبدادی، «رعیت» ویا «امت» برای دستبوسی شرفیاب میشوند.
دردوران پادشاهی محمدرضا پهلوی تمام مردم ایران «رعیت» پادشاه بحساب میآمدند. آنهاییکه مستقیمآ و مرتب اجازه شرفیابی داشتند و در حد دست بوسی بعنوان «رعیت» درجه یک بشمارمیآمدند. وبقیه مردم بعنوان «رعیت» از شمار درجه دوم به پابوسی واداشته میشدند. همین عمل و عادت زشت و غیرانسانی بارث برده را «امت» ولایت فقیهی امروزه بجا میاورد. تاج و چکمه تبدیل به عمامه و نعلین شد و دستان آغشته بجنایت امروزه فرم «پلاستیکی» بخودگرفت. جناب محمدزرگری محترم از دقت شما ممنون.
۲۴۹٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : محمد زرگری

عنوان : شاه و دین
قتبل توجه آقای پرسشگر که جوانند و مطالعه چندانی ندارند!

فرمایشات همایونی

در اینجا باید اذعان کنم که به پیروی از پدرم، من از همان اوان زندگی توانستم به اهمیت نیایش و دعا خواندن واقف شوم. و این البته بر خلاف فراگیریهای دوران کودکی-که بیشتر حالت حفظ کردن سرسری مطالب را دارد-به صورتی عمیق و از ته قلب بود. چنانکه نویسندگان متعددی نیز درباره روحیات من در دوران کودکی مطالبی کم و بیش منطبق بر واقعیت نوشته اند.
۲۴۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : محمد زرگری

عنوان : شاه و دین
این قصه سر دراز دارد
فرمایشان همایونی:

چندی بعد از آن، در اثناء تابستان موقعی که عازم یک محل زیارتی در کوهستان به نام «امامزاده داود» بودم، از فراز اسب به روی تخته سنگی افتادم و از حال رفتم. همراهانم تصور کردند که من مرده ام، اما من حتی خراشی برنداشته بودم. و این البته علتی نداشت جز آنکه موقع افتادن از اسب مشاهده کردم که یکی از قدیسین ما به نام «عباس» مرا گرفت و بر زمین نهاد.
۲۴۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : محمد زرگری

عنوان : شاه و دین
یکشنبه هفتم خرداد ۱۳۵۷ برابر با ۲۹ می ۱۹۷۸

شاه: می‌ترسم به دین ما هم لطمه وارد شود
شاه و ملکه ایران در سالروز ولادت حضرت فاطمه، به زیارت امام هشتم شیعیان رفتند. آن‌ها از فرودگاه مشهد سوار بر یک خودروی روباز مستقیماً رهسپار آستان قدس رضوی شدند.

در طول راه، ده‌ها هزار تن از مردم این شهر و دیگر شهرهای خراسان که به استقبال شاه آمده بودند، به ابراز احساسات پرداختند. هنگام ورود به محوطه حرم نیز گروهی از علما و روحانیون از شاه استقبال کردند. ( دانش آموزادامه می دهند)

شاه ایران در جمع روحانیون گفت: «شما هم از اعتقادات شخصی من به دین مبین اسلام و هم از طرز مملکت‌داری من اطلاع دارید. ظواهر این اعتقادات را هم در گفته‌های من و هم در اعمال من می‌بینید.

این آستان قدس رضوی را معمرین قبل از سلطنت سلسله پهلوی، یادشان هست که چه آستانه مقروض مخروبه‌ای بود و در عوض حالا می‌بینیم که شاید یکی از عالی‌ترین مجتمع‌های دینی و مذهبی دنیاست.

دنیای اسلام، البته دنیای شیعه هم به وظایف دیگر من که حفظ حدود و ثغور و استقلال مملکت است، آگاهی دارد. اگر این مملکت را ما حفظ کنیم خود به خود هم از لحاظ استقلال و هم از لحاظ حدود و ثغور می‌توانیم دینمان را، معتقداتمان را، مقدساتمان را هم حفظ بکنیم. ولی اگر خدای ناخواسته آن متزلزل بشود می‌ترسم به دین ما هم صدمه وارد بیاید.»

به نوشته روزنامه کیهان شاه و شهبانو، پس از خواندن اذن دخول و زیارت‌نامه مخصوص به زیارت مرقد امام هشتم شیعیان پرداختند.
۲۴۹۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : منابع بسیارند ولی تعدادی تقدیم میشوند به امید ایجاد شک وسئوال در مسلمات!
چند روز بعد از آنکه سنجابی و فروهر را به دیدن شاه بردند و بختیار فهمید سنجابی دست شاه را بوسیده است گفت ملاحظه می‌‌کنید حضرتش عادت به دستبوسی دارد. در روزهائی که قرار بود زنده یاد دکتر غلامحسین خان صدیقی کابینه تشکیل دهد با همه دل و جان و توانش با او همراه بود. و شبی که دکتر سنجابی زنده یاد فروهر را با پروانه نازنین فرستاد تا دکتر صدیقی را از قبول نخست‌وزیری شاه منصرف کنند، برای نخستین بار در حد فریاد زدن عصبانی‌اش دیدم. اما وقتی به او خبر دادم که دکتر صدیقی نامه سنجابی را پرت کرده و گفته من وجاهت ملی را برای سنگ قبرم نمی‌خواهم.(علیرضا نوریزاده یکهفته با خبر،)
سنجابی: «سپهبد مقدم آمد دیدن ما گفت فلان کس جای شما اینجا خوب نیست. ما را - من و فروهر را - بردند در زعفرانیه در یک عمارت مخصوص خودشون جا دادند که یک عمارت مجللی بود. سالنهای بزرگ و اتاق خواب خیلی خوب و حمام خوب و آشپزخانه مرتب برای ما و نوکور و پیشخدمت. یک ماهی مثل مهمان عالیقدر از ما پذیرایی کردند و در اونجا مقدم دیدن من می‌آمد خیلی. من به مقدم گفتم، گفتم: آقای مقدم ممکن است ما آخرین تیر ترکش شاه باشیم. ولی آخرین تیر را باید درست هدف‌گیری کرد. و به موقع انداخت، والا اگر این تیر خطا رفت، دیگه همه چیز رفته؛ این عین عبارت است خدا شاهده، بعد از یک ماه ما را از اونجا مرخص کردند در موقعی که اعلام راهپیمایی شده بود بعد از این راهپیمایی بود که یک روزی مقدم به من تلفن کرد. فلان کس شما ساعت ۹ شب منتظر باشید که من شما را به یک جایی ببریم. البته من حدس می‌زدم باید پیش شاه ببره، ولی تا اون موقع گفت‌وگویی نبود. ساعت ۹ آمد منزل من، من را برد به نیاوران پهلوی شاه. ما رفتیم، وارد قصر شدیم، وارد یک عمارت و دریه تالاری، در یک اتاقی که مثل این بلند بود؛ من اون پایین گرفتم نشستم، مقدم هم از اونجا خارج شد. شاه از در مقابل آمد تو و نشست دیگه پیش من نیامد دست بده و بنابراین امکان اینکه منم دست ایشون را ببوسم نداشتم. بختیار گفته دست شاه را بوسید، حالا اگر هم می‌بوسیدم هیچ عیبی نداشت. دست شاه را نبوسیدم ولی در مواقع دیگر بوسیده‌ام.
http://bah۱۳۵۹.tebyan.net/Weblog/bah۱۳۵۹/post.aspx?PostID=۵۲۵۴۵
.................
آقای سنجابی ]از سران جبهه ملی[ و آقای بازرگان ]از سران نهضت آزادی[ به محض بازگشت به تهران چنان مبارزه ای را بر ضد دولت به راه انداختند که به خاطر اظهارات علنی بر ضد قانون اساسی دستگیر شدند. آقای سنجابی از زندان تقاضای دیدار من را کرد و شخص رئیس ساواک (سپهبد مقدم) را واسطه قرار داد. همان شخصی که در زمان دولت آموزگار از جانب آن رهبر مذهبی برای من پیام آورده بود و بعد از انقلاب هم اعدام شد. من که برای آشتی آماده هر اقدامی بودم بعد از چند روزی که آقای سنجابی در زندان بود، خواستار آزادی او شدم و از او دعوت کردم به دیدارم بیاید. او در این دیدار دستم را بوسید و با حرارت وفاداریش را نسبت به من اظهار و آمادگی اش را برای تشکیل دولت اعلام داشت، مشروط بر اینکه ایران را برای استراحت ترک بگویم."پاسخ به تاریخ"ونیز به
http://www.amirshahi.org/Tarjomeh/yekrangi/oposition.htm
..........................
http://www.etehadesocialistha.com/BOOK/meleigarayan.doc
....................
در سال ۴۲، شاه طرح شش ماده ای انقلاب سفید _ اصلاحات ارضی و ... _ را مطرح کرده بود در حالی که جبهه ملی جز اجرای قانون اساسی و آزادی انتخابات هیچ گونه برنامه اقتصادی _ اجتماعی نداشت. هنگامی که کنگره جبهه ملی تشکیل شد، نامه ای به کنگره نوشتم و توسط اکبری فرستادم و در آن نامه ی ۱۰ صفحه ای پس از برشمردن خطاها و سیاست های انفعالی جبهه ملی اظهار عقیده کرده بودم که برنامه های اقتصادی _ اجتماعی شاه از شما مترقی تر است و بهتر است همه پرسی ششم بهمن را تحریم نکنید و به جایش شعار « اصلاحات ارضی آری، دیکتاتوری نه » را مطرح کنید که در آن صورت هم آرای مثبت به حساب جبهه ملی گذاشته خواهد شد و هم شاه در بازی خود مات خواهد گردید. ولی به نامه ی من اعتنایی نشد و من نیز به عنوان اعتراض جبهه ملی را ترک کردم و به یاد دارم که در روز ششم بهمن آشکارا به نشانه اعتراض به جبهه ملی همراه ارسلان پوریا و گمان کنم با دوست دیگری که شاید علی رضا میرسپاسی بود به همه پرسی رای مثبت دادیم.مرتضی ثاقب فر.http://www.saghebfar.ilssw.com/printfa.php?id=۱&cat=biography
...............................
سپهبد سعید مهدیون، از فرماندهان برجستهء نیروی هوائی، روز ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ از ساعت ۵ بعد از ظهر در نخست وزیری بمدت ۳ ساعت طرح قلع و قمع ملایان را به دکتر بختیار پیشنهاد نمود ولی نخست وزیر در روشنائی لرزان شمع پاسخ مثبتی نداد. او حدود یکماه پس از انقلاب و اعدام فرماندهان ارتش و حدود ۸۰۰۰ پاسبان و افسران شهربانی، در نشستی داستان را گفت. پرسیدم آیا نیازی به این مشورت بود؟ گفت خیر نیازی نبود! و این سرباز جانباز و گمنام در کودتای بی بند و بار " نوژه " باتفاق ۹۰۰ نفر از جانبازان راه آزادی ملت ایران در دوران ریاست جمهوری آقای "بنی صدر" اعدام شد و جهانیان با سکوت به نظاره پرداختند!.فریدون امیر ابراهیمیاز جبههء ملی ایران در بریتانیا
http://www.newsecularism.com/۲۰۰۹/۰۶/۰۷.Sunday/۰۶۰۷۰۹-Fereidun-Amir-Ebrahimi-JMI.htm
نیز ن ک http://atashforuzan.persianblog.ir/post/۱۶/وhttp://www.political-articles.com/Com/Chiasma/C۰۰۹۶.htm
ونیزhttp://www.ketabhaymamnoe.blogsky.com/۱۳۸۷/۱۱/۱۳/post-۱۳۷/
۲۴۹۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

    از : منصور منصوری

عنوان : وطن فروشی شاه چه شد
یکروز منتظر ماندم تا دوستداران اعلیحضرت همایونی شاهنشاه آریامهر در مورد سرسپردگی شاه پاسخ دهند ولی جز آقای ناشناس چندین سند آورده که ثابت کند بله سنجابی و بازرگان فرمان قتل داده اند. و پرسشگر هم رفته در مورد سینمای رکس حرف زده است. که توگوئی تمامی مخالفین شاه در آتش زدن سینمای رکس نقش داشته اند. حتماً جزنی و گلسرخی و صمد و تختی و صدها شهید دیگر که در زمان شاه بطور ناجوانمردانه شکنجه و اعدام شدند و یا میلیونها انسان که شاه و رژیمش را به گورستان تاریخ سپردند در آتش زدن سینما رکس نقش داسته اند. پرونده سنما رکس هنوز باز است. منهم شاید قبول داشته باشم که تعدادی آخوند آنرا به آتش کشیدن ولی این آخوندها همانها هستند که شاه به دستبوس آنان می رفت و برای آنان اوقاف را تاسیس نمود. شاه مکارم شیرازی مرتجع را اجازه سخن می داد ولی حمید مومنی را که استاد دانشگاه بود اعدام کردو شاه به خزعلی منبر می داد ولی گلسرخی این شاعر مردمی را اعدام کرد. شاه هم وطن فروش بود هم جانی و او باعث شد در نهایت مردم در پنجه مشتی آخوند قاتل گرفتار شوند. چون تنها افرادی که در دوره او اجازه سخن و منبر داشتند آخوندها بودند. شاه وطن فروش تمامی روزنه ها را بسته بود و نگذاشت چشم و گوش مردم باز شود. رسم دیکتاتورها این است. شاه دوستان بهتر است بجای تعصب قدری لااقل کتابهای خود شاه دوستان مثل داریوش همایون- علم- قره باغی و...را بخوانند تا شاید قدری از تعصب دست بردارند. بحث هم این نیست که همه مخالفین شاه موافق همه چیز هستند و بوده اند و صد در صد اشتباه هم صورت گرفته است. باید همه مان تلاش کنیم ایرانی سر سبز و زیبا بدون تعصبات دینی ، فرقه ای، گروهی، قومی، سیاسی ایجاد نماییم و به آرای سیاسی همدیگر احترام بگذاریم.
۲۴۹۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۶۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست