از : پرسشگر
عنوان : از همفکران و مخالفان خود تقاضا می کنم که هر کدام خلاصه ای از چارچوب فکری خود از تاریخ معاصرایران ارائه دهند تا ببینیم که با قرار دادن جزییات قضایا کدامیک از چارچوب ها معقول تر و محکمه پسند تر ازدیگریست.
من از همفکرانم خواسته ام در تهیه چارچوبی در رابطه با سه نیروی نقش آفرین در تاریخ معاصر ایران بمن و امثال من کمک کنند. حال از مخالفان خود هم تقاضا می کنم که آنها هم خلاصه ای از چارچوب فکری خود را برایم فراهم کنند. مرسی
ارزش اینکار کمتر از تحقیقات آکادمیک در تاریخ معاصر ایران نیست و نسل های آینده حق دارند از برداشت های توده مردم که قربانیان اصلی ماجراها بوده اند آگاهی داشته باشند تا تصویر دقیقتری از این دوره مهم تاریخ ما داشته باشند. منظور از توده مردم، آنهایی هستند که از طبقات مختلف با تحصیلات و حرفه های متفاوت است و تجارب متفاوت از دوران پیش و پس از انقلاب دارند که نقشی در انقلاب داشته و یا نداشته و یا متحول شده اند. ارزیابی ملت همانقدر در خور توجه باید باشد که ارزیابی دو طرف قضیه است. باید با جمع آوری اینگونه اسناد و مدارک این شانس را به خود و نسل های بعدی بدهیم که با نگاه به هر سه طرف قضیه به داوری بنشینند و خود تصمیم بگیرند که انقلاب بود یا نبود، درست بود یا نبود، تاریخ فروش و تحریف و جعل کننده تاریخ که بود و که نبود..... و یا هر سئوال دیگری که برایشان پیش می آید.
از همفکران و مخالفان خود تقاضا می کنم که هر کدام خلاصه ای از چارچوب فکری خود از تاریخ معاصرایران ارائه دهند تا ببینیم که با قرار دادن جزییات قضایا کدامیک از چارچوب ها معقول تر و محکمه پسند تر ازدیگریست. مرسی.
۲۵۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : ما انتخاب بین بد و بدتر را مردود میشماریم
جناب پرسشگر پیشنهاد میکنم که بآقای داریوش همایون وزیر همایونی برای انشاء نویسی رجوع نماءید زیرا وی و امثال او بارها برای پدرتاجدارتان مقاله نوشته و تصحیح کرده و بدستش داده است. کسیکه برای محمدرضا قادر بنوشتن و تصحیح کردن باشد،حتمآ کمک فکری و انشایی به جان نثاران امثال شما خواهدکرد. ولی محمدرضا مثل آقای همایون معتقدند که حرکت اجتماعی مردم در ۵۷ انقلاب بود و صدایش را هردو دیر شنیدند. چرا شما و دیگر جان نثاران یارای شنیدن انقلاب راندارید، معما بزرگی !است. چرامردم دوسال در زیر استبداد شاه بقول شما برای رسیدن به «فتنه» اینهمه آزار و ستم را متحمل شدند؟ آقای همایون و شرکاء جزویهای ۳۰۰ و ۳۰۰۰ صفحه ای در جهت تطهیر محمدرضا بیرون دادند و با پول بغارت برده از ایران ده ها «روزنامه» بیرون دادند که اثربخشی نداشت. حال جدآ فکرمیکنید که با انشاء ۳۰ صفحه ای «معجزه»آسای شما شاید مرادتان برآورده شود و استبداد پهلوی بایران برگردد؟ شما با بیان این نکته (۲۴۹۴۷) «...انقلاب، فتنه و یا فاجغه؟ شاه آزاد بود برآورد خود را از رویداد ۵۷ بکند همانطور که منهم آزادم برآور خودم را بکنم، برای او انقلاب بود برای من فاجعه..» جناحهای مختلف سلطنت طلبان و طرفداران بازگشت استبداد پهلوی را ترسیم کردید. جناح طرفداران تز «فتنه» که شمارا هم در بر میگیرد، نتنها عاجز از پیداکردن و استفاده از اسم مستعار مستقل هستند،بلکه هنوز دنبال جمع کردن «استدلال و فاکت» و دنبال معلم «انشاء» برای تصحیح میگردند. وجود آدمهای مثل شما باعث تآثر است. ابعاد جنایات و ظلم و ستم در رژیم استبدادی جمهوری اسلامی آنقدر گسترش پیدا کرده،که عده ای جان نثار و مواجب بگیر سعی در تطهیر استبداد پهلوی مینمایند و از هیچ نوع تقلب تاریخی ابایی ندارند. حاکمیت نظام مردم بر مردم فقط بر روی خرابه های بجامانده از استبداد پهلوی- آخوندی ممکن است.
۲۵۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : از مخالفان خود تقاضا می کنم که آنها هم خلاصه ای از چارچوب فکری خود برایم فراهم کنند. مرسی
من از همفکرانم خواسته ام در تهیه چارچوبی در رابطه با سه نیروی نقش آفرین در تاریخ معاصر ایران بمن و امثال من کمک کنند. حال از مخالفان خود هم تقاضا می کنم که آنها هم خلاصه ای از چارچوب فکری خود را برایم فراهم کنند. مرسی
ارزش اینکار کمتر از تحقیقات آکادمیک در تاریخ معاصر ایران نیست و نسل های آینده حق دارند از برداشت های توده مردم که قربانیان اصلی ماجراها بوده اند آگاهی داشته باشند تا تصویر دقیقتری از این دوره مهم تاریخ ما داشته باشند. منظور از توده مردم، آنهایی هستند که از طبقات مختلف با تحصیلات و حرفه های متفاوت است و تجارب متفاوت از دوران پیش و پس از انقلاب دارند که نقشی در انقلاب داشته و یا نداشته و یا متحول شده اند. ارزیابی ملت همانقدر در خور توجه باید باشد که ارزیابی دو طرف قضیه است. باید با جمع آوری اینگونه اسناد و مدارک این شانس را به خود و نسل های بعدی بدهیم که با نگاه به هر سه طرف قضیه به داوری بنشینند و خود تصمیم بگیرند که انقلاب بود یا نبود، درست بود یا نبود، تاریخ فروش و تحریف و جعل کننده تاریخ که بود و که نبود..... و یا هر سئوال دیگری که برایشان پیش می آید.
از مخالفان خود تقاضا می کنم که آنها هم خلاصه ای از چارچوب فکری خود برایم فراهم کنند. مرسی
۲۵۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : رویداد ۵۷، انقلاب نبود، یک فریب بزرگ بود، قادسیه دوم بود، یک فاجعه ملی بود که کماکان ادامه دارد و به هیچ عنوان ادامه دیکتاتوری شاه نبوده و نیست.
ناشناس، حافظه واقعی تاریخ و همفکران گرامی، محبت کنید و نوشته زیر را اگر برایتان میسر است تصحیح بفرمایید. میخواهم چارچوبی دقیق تهیه کنم تا جای جزییاتی را که می آموزم در آن چارچوب لیست وار و با فقط ذکرب منابع معتبر بگذارم. کتاب تاریخ نمی خواهم بنویسم بلکه می خواهم جزوه ای ۳۰ صفحه ای با کمک یکی از دوستان که زبان فارسی او بسیار شیوا و در عین حال ساده است تهیه کنم. اول اما باید چارچوب دقیق را فراهم کنم. ایکاش شما این کار را بکنید. نظرات تان را همیشه می خوانم و می بینم که به پرسشهایتان پاسخی ندارند که بدهند. متشکرم.
بنظر من، در قرن بیستم سه رویداد بسیار مهم در ایران رخ داد، انقلاب مشروطه، انقلاب سفید و فاجعه ۵۷. دو انقلابی که بسیار مترقی بودند و فاجعه ای که در حقیقت قادسیه دوم بود، دو انقلابی که ایران را به مرزهای تمدن رساند و فاجعه ای که جلوی رسیدن ما را به تمدن گرفت و دیواری بلندتر و ضخیم تر از دیوار برلین بین ما و تمدن بنا کرد، پس فاجعه بود و نه انقلاب.
۱۴ قرن پیش، تازیان بادیه نشین با مانیفست (قرآن) خود، نیاکان ساده دل ما را با فریب برابری و برادری میان همه مسلمانان به مرگی تدریجی، دردناک و دراز دچار کردند و ایران را تا مرز نابودی کشاندند.
بیش از یک قرن است که نیرویی که تمامیت خواهی آن کمتر از آن تازیان بادیه نشین نیست با مانیفست خود با همان فریب برابری و برادری، ایران را دچار تلاطم های شدید کرده اند.
این دو نیروی تمامیت خواه بیش از ۱۱۰ سالست که مانع رسیدن ایران به آزادی و دمکراسی لیبرال غربی بوده اند و در هر فرصتی و با هر وسیله ای ایران را بخطرات جدی انداخته اند. حفظ منافع ملی ایران هیچگاه برایشان ارزشی نداشته است، آنچه برایشان همواره مهم بوده است ایجاد مدینه فاضله خود در سرزمینی بنام ایران بوده است، یکی پیامبرش محمد و نوادگان حقیقی ۱۴۰۰ ساله اش است و از آنها الهام می گیرد و دیگری پیامبرش مارکس و نوادگان معنوی اوست (لنین و استالین...) و از آنها الهام می گیرد.
هر دو نیرو همیشه دشمنان سرسخت هر دو انقلاب مترقی مشروطه و سفید در ایران بوده اند و با کینه توزی به جنگ این دو انقلاب پرداختند. هیچکدام به تنهایی نمی توانست پیروز شود و تنها اتحادی میان ایندو می توانست دستاوردهای دو انقلاب مترقی ایران را نابود کند. اتحادی که سرانجام صورت گرفت و فاجعه ۵۷ را آفرید.
ایندو نیروی تمامیت خواه واپسگرا، با فریب ملتی را به خیابان ها کشاندند تا برای آزادی های سیاسی خود و اعتراض به نقض حقوق بشر و فساد انقلاب کند و ملت همان فریب ۱۴قرن پیش را بار دیگر خورد و به امید برابری و برادری انقلاب کرد. بله ملت انقلاب کرد، ملتی ساده لوح که نمیدانست که با اصلاحات می تواند به خواسته های خود دست یابد و زنده یاد شاپور بختیار آمده بود و در اصلاح سیستم جدی و شایسته بود. مردی وطن پرست که منافع ملی ایران را بخوبی درک کرده بود. حال می دانیم یکی از خصلت های زشت تمامیت خواهان اینست که آنها اصلاحات در یک نظام غیر خودی را بر نمی تابند و در نابودی کاملش می کوشند.
متاسفانه تمامیت خواهان به ملت القا کرده بودند که تنها راه برای بدست آوردن خواسته هایش انقلاب است، ملت هم این دروغ را باور کرد و به خیابانها سرازیر شد و انقلاب کرد، اما چه زود از کرده خود پشیمان شد. چند ماهی از ورود خمینی نگذشته بود که مردم به اشتباه بزرگ خود پی بردند و خواستار بازگشت حاکمیت ملی بخود شدند ولی جوابشان با خشونتی داده شد که در تاریخ معاصر ایران بی سابقه بود. ملت دریافت که چه آسان آلت دست مشتی تبهکار شده است و از واژه انقلاب بیزار شد و آرزوهای خود را بر باد رفته یافت.
بله، ملت انقلاب کرد تا به خواسته هایش برسد ولی ایندو نیروی تمامیت خواه انقلابش را مزورانه دزدیده بودند. همین دو نیروی تشنه قدرت و ثروت طبیعتا اجازه نمی دادند شاپور بختیار، ایران را از دست آنها نجات دهد. با همان دشمنی و کینه ای که با انقلاب مشروطه و انقلاب سفید داشتند با بختیار پیدا کردند. بله، بختیار را هم باید بیرون می کردند، همانطور که دو انقلاب مترقی مشروطه و سفید را از مملکت بیرون کرده بودند، شاپور بختیار اصلاحگر را هم باید بیرون می کردند تا مدینه فاضله خود را بنا کنند. بعدها مردم فهمیدند که ایندو نیروی تمامیت خواه واپسگرا، نه مشروطه می خواستند و نه اصلاحات و آزادی و دمکراسی و حقوق بشر برای ملت. تمامیت خواهان را چه به اصلاحات در سیستمی ناخودی، اینها که میانه ای با حقوق بشر و آزادی و دمکراسی لیبرال ندارند، اینها که مشارکت در قدرت و جامعه مدنی نمی خواهند. اینها کل قدرت را در دستان خود می خواهند تا به قدرت و ثروت برسند و بدون خشونت در ایران نه بقدرت می رسند و نه پس از رسیدن به قدرت و ثروت می توانستند تاکنون دوام بیاورند. آزادی برای اینها یعنی هر کاری که خودشان می خواهند را بکنند و مردم گله گوسفند و رعیت هستند.
ایندو نیروی تمامیت خواه واپسگرای خشونت زا و خشونت طلب پس از بقدرت رسیدن، در جواب ملتی که می گفت پس آن قول های برابری و برادری و آزادی و جمهوری و .... که می دادید چه شد؟ جواب شنید که همه آن حرف ها خدعه بود، خدعه. از آنزمان به بعد، مردم انقلاب را استفراغ نامگذاری کردند و آنرا قادسیه دوم و فاجعه ای ملی نامیدند. از آنزمان تاکنون به مبارزه علیه آن انقلاب کذایی پرداختند. ملت ایران ۳۱ سال است که این انقلاب دروغین را فاجعه و قادسیه دوم نامیده است. فقط آن دو نیروی تمامیت خواه هستند که این انقلاب را شکوهمند و ضروری نامگذاری کرده اند و خودشان هم می دانند این هم فریبی بیش نیست.
ایندو نیروی تمامیت خواه، هر کدام مدینه فاضله خود را در سر می پروراندند و چون نمی توانستند به تنهایی به اهداف خود دست یابند متحد شدند. هر کدام خیال داشتند که پس از برکناری شاه و بقدرت رسیدن دیگری را حذف کنند. خمینی با شرعی کردن احکام خود، به نیروی تمامیت خواه دیگر اعلان جنگ داد و به توافق های انجام شده پیش از انقلاب کذایی که ملت از آنها بکل نا آگاه بود پشت کرد. جنگهای داخلی در خوزستان، کردستان و ترکمن صحرا نتیجه گسست ایندو نیرو بود. جنگ ایران و عراق هم برای تحکیم قدرت خمینی لازم و برکت خدا بود. او این جنگ را می خواست و اگر دخالت آمریکا نبود به این جنگ ادامه می داد تا به مرحله ای برسد که خامنه ای رسیده است.
کودتای رضا شاه و ۲۸ مرداد و شاه سلطنت کند و ... همیشه بهانه و در راستای سوء استفاده ایندو نیروی تمامیت خواه قرار گرفته تا پهلوی ها را محکوم کنند، خود را تبرئه کنند و مظلوم و مشروع جلوه دهند. هیچکدامشان علاقه ای به مصدق نداشته و ندارند چون او با هر دو اینها مخالف بود. هر دو نیرو نقشه حذف دیگری دزدیدن سهم داشت و مغلوب برای پیشبرد اهداف خود آنرا دزدیده شدن انقلاب ملت بوسیله خمینی نامگذاری کرده است.
====================================
به آقای راستگوی گرامی، خشونت در طبیعت ایدئولوژی های تمامیت خواه است (این یک قاعده جهانشمول است) و هیچ ارتباطی با رفتار نظام دیکتاتوری و یا دمکراتیک گذشته در کشورها ندارد، چه برسد به اینکه ادامه آن باشد، و نه می تواند توجیحی برای عملکرد آنها پس از بقدرت رسیدن بر علیه سران نظام پیشین باشد، چه دیکتاتور و چه دمکرات. مثال در ایران فاشیست مذهبی:- سینما رکس، جنگهای داخلی در کردستان....، کشتار ۶۰ و ۶۷....
====================================
انقلاب نبود، فریب بود، قادسیه دوم بود، و یک فاجعه ملی بود که کماکان ادامه دارد و به هیچ عنوان ادامه دیکتاتوری شاه نبوده است.
۲۵۰۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : جلادان ننگ برشما باد
امروز در ایران بازهم زندانیان سیاسی اعدام شدند. و این اعدامها در ادامه اعدامهایی است که از سال ۱۳۳۲ تا بامروز در گوشه وکنار میهن ما ایران ادامه دارد. جلوی اعدامها و خشنونت را مشترکآ بگیریم.
۲۵۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : داور
عنوان : جناب رامین اسکویی
کاشکی «حافظه دروغین تاریخی» نه فقط نامش را از دیگران سرقت میکرد بلکه استدلال و عفت قلم را هم از دیگران «بعاریت» میگرفت. و بشما نوچه ها هم سهمی میداد. سن شما خیلی کمتر از من نیست ومن هم باعلاقه نظریات مخالف و موافق را مطالعه میکنم ولی شما بنادرستی بیانات آریامهری! مرشد خودتان را فقط در حد «صحبت تند» میدانید و نظریات بقیه را در سطح «لمپنها» . بااین نوع مقایسه، شما هرگز آدم منصفی ببار نخواهید آمد. «خشت اول چون نهاد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج». مبارزه با استبداد را بهرفرم و شکلش پیشه کنید.لااقل از فرمهای استبداد شناخته و تجربه شده دوری نمایم.
۲۵۰۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : رامین اسکویی
عنوان : بجای فحش دادن جواب منطقی بدهید
آقای خشیار م واقعن برایتان متاسفم. براستی که شما مشکل روان پریشانی دارید. هستند کسان دیگری که همفکر شما هستند و در اینجا بحث میکنند ولی شما از همه آنها بی ادبترید. من البته قبول دارم که حافظه واقعی تاریخ با شما تند صحبت میکند. ولی شما براستی شورش را درآورده اید. من یک ایرانی ۲۸ ساله هستم که در خارج زندگی میکنم. هر چه در احوالات نیروهای مخالف شاه و طرفداران انقلاب خمینی دقت میکنم میزان عدم آگاهی آنها به مسائل و میزان عصبی بودن آنها بیشتر به من ثابت میشود. آیا براستی یک انسان عاقل و سالم در جواب یک سوال ساده میگوید «امروز هر....... ( من اسائه ادب نمی کنم، خودتان جای نقطه ها را پر کنید).میداند که آری این مستقیما تقصیر شاه بودو خودش هم به نوعی اعتراف کرد!»
این فقط نشانه عجز و ناتوانی یک فرد و یا جریانی است که میخواهد مسائل امروز ایران را بررسی کند. چه کسی به او ماموریت داده که از طرف یک ملتی بگوید هر کسی چنین و چنان فکر میکند؟ آیا این نشانه انحصارطلبی نیست؟
من میدانم که بزودی با این نوشته ها مورد حمله امثال خشایار و دیگر دوستانش قرار میگیرم ولی هر چه بیشتر به مسائل ایران و نحوه برخورد نیروهای سیاسی نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که رضا پهلوی بهترین گزینه برای ایران است. در اصل برخورد اشخاصی چون خشایار و افرادی چون او مرا بیشتر متوجه درست بودن تحلیلهای مشروطه خواهان میکند. آنها براستی از درک مسائل ایران وا مانده اند. همین جا بگویم که من خود را درگیر بی ادبیهای رایج در این بحث نمیکنم و هر آنچه به من گفته شود از آن بی اعتنا میگذرم. با تشکر بسیار از آقای ناشناس و پرسشگر و همچنین با تشکر از حافظه واقعی تاریخ. در ضمن آقای حافظه واقعی تاریخ شما هم تند برخورد میکنید. ضمن اینکه تحلیلهای شما را قبول دارم از شما استدعا میکنم خود را هم سطح لمپنها نکنید. اینکار میتواند نتیجه عکس داشته باشد.
۲۵۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : منصور منصوری
عنوان : ناشناس لطفاً طفره نروید
از همه کامنت نویسان در خواست دارم به نوع نوشتن همدیگر اشکال نگیرند این تایپ است و ممکن است کسی در حین تایپ کردن اشتباهی حرفی را تایپ کند. بعد هم لازم نیست سواد همدیگر را به رخ همدیگر بکشیم. هر کس حق دارد در حد دانش خود نظر بدهد. ولی لطفاً طفره نروید. این پرسشگر و ناشناس به همه ناسزا می گویند تا ثابت کنند شاه دیکتاتور بوده ولی توتالیتر نبوده است. و دارند زمین و آسمان را بهم می چسبانند تا ثابت کنند همه مخالفین شاه بدتر از شاه بوده اند. شاید برخی از مخالفین شاه بدتر از شاه بوده اند ولی عمده مخالفین شاه صد در صد از شاه بهتر بوده اند. ناشناس بالاخره سرسپردگی شاه چه شد این را جواب ندادید. تازه این شاه خائن بحرین را هم از ایران جدا کرد چون ارباب اش دستور داده بود. یعنی استان ۱۴ ایران به انگلیس و آمریکا هدیه شد. باز بگوئید شاه نوکر نبوده است. آیا نمیشود شاه دوست بود ولی تععصب نداشت. تعصب آدم را کور می کند. ناشناس و پرسشگر من با وابستگی سیاسی شما کاری ندارم و حق مسلم شما است شاه دوست باشید ولی تعصب بخرج ندهید. برایم هم قطار نکنید مخالفین شاه چه بوده اند یا چه نبوده اند مطمئن باشید من آنها را بهتر از شما شاهدوستان متعصب می شناسم. فعلاً تکلیف نوکری و جنایتکاری شاه را مشخص کنیم بعد قول می دهم در مورد مخالفین او حرف بزنیم. آخر ما از شاه دوستان همه چیز شنیدیم در این کامنت ها بجز اینکه سر سپردگی شاه. اگر مثل من انگلیسی خیلی بلد نیستید بروید اسناد وزارت خارجه آمریکا در مورد ایران بین سال های ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۴ را بخوانید اسم کتاب " اسناد سخن می گویند " است و ترجمه آقای رجائی و خانم شروری. آقا یا خانم ناشناس پاسخ مشخص بدهید برایمان ضعرا کبرا نبافید. منتظر نظرات شما هستم بطور مشخص. تا شاید بر اساس بحث بتوانیم به جائی برسیم. باز می گویم من مخالف این نیستم که شما شاه دوست هستید بلکه می گوید تعصب نداشته باشید.
۲۵۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : خشایار م
عنوان : آه از اقامت در اردوگاه استبداد !
آقای واقعی؟؟!!
ماهمه در تایپ کردن دچار اشتباه می شویم. من در پیام قبلی ام به حضرت عالی چندین اشتباه دارم مثلا "تاکید " را "تاکی " نوشته ام. این نوع اشتباهات از سوی هرکس که باشد قابل گذشت است. اما شما وقتی فارغ التصیل را "فارق التحصیل" می نویسید اگر جسارت نشود این دیگر بی سوادی است. ما هم فراغت داریم و هم فراقت به دهخدا مراجعه کنید. این دو واژه دومعنی متفاوت دارند. شاید چون زنده یاد دخو ضد دیکتاتودی بود از او خوشتان نمی آید!
آما مساله گیومه واقعا افتضاح و آبروریزی بود. هنوز هم زیر بار نمی روید. چرا اعتراف به اشتباه برایتان سخت است. رهبرتان خیانت کرد و آمد عذر خواست.
من میدانم آن مساله درخت انگور بدرد شما نمی خورد. این مسائل علمی متاسفانه برای شما بسیار بیگانه هست. با شما از Natural Adaptation و Social Adaptation صحبت کردن آب در هاون کوبیدن است.
آری حالا بعد از سی سال بعضی از شما بالاخره پذیرفته اید که شاهتان دیکتاتور بود. چشمتان روشن. من گناه دیگران را بپای شما نمی نویسم ولی به سایت رادیو ایراننان که عکس رضا پهلوی را زینت سایت خود می کند و تلویزین های سلطنت طلبان رجوع کنید، و گوش کنید به برنامه هایشان و به ویژه به شنوندگانی که روی خط می آیند و ببنید تصور هم مسلکان شما از دوران شاه چیست. شما ها شور بی سوادی و بی خبری را در آورده اید واقعا آدم دلش بهم می خورد.پس ار سی سال....
اگر شاه شخصیت محبوب شما نیست، علیرغم آنهمه جنایاتی که مرتکب شد چرا هنوز سنگ او را به سینه می زنید.حمایت تhc یک جنایتکار دیکتاتور نه تنها افتخار نیست بلکه یعنی مخالفت با نفس آزادی و آزادگی.
من و چند تنی دیگر شده ایم معلم کلاس اول وباید بدیهیات را برای بچه های کودن کلاس به اشکال مختلف توضیح بدهیم و تکرار کنیم.
آقا جان، چرا آقای رضا پهلوی و "اپوزیسیون" سلطنت طلب کاری را که شما ادعا دارید روشنفکران خارج از کشور در زمان شاه می بایستی انجام بدهند، انجام ندادند؟
آقاجان شما خیلی پرتید. شاهتان به قرآنی که بآن باور داشت و از نظر من ورق پاره ی بی ارزشی است سوگند خورد که به وطنش وفادار باشد و بآن خیانت نکند. در انظار ایران و جهان رسما و بالاتر از آن اخلاقا این وظیفه و تعهد را به عهده گرفت و در قبال آن، مملکت با آن همه منابع و درآمد و وسعت و زیبایی و اندیشه و معصومیت با مردمی شریف و زحمتکش به او سپرده شد . او هم آ وظائف خو درا در برابر بیگانگان به وجه احسن انجام داد، از رشد اندیشه جلوگیری کشد. جوانان را اعدام کرد و به شکنجه گاه سپرد. منابع را به بیگانگان بخشید. دزدید. دروغ گفت. جشن گرفت.بیچاره آخر کار آمد واعتراف هم کرد. اما آنقدر جنایت کرده بو د که قابل بخشش نبود. حالا شما شده اید کاسه ی گرمتر از آش. مدافع این جانورید و او رامقایسه می کنید با روشنفکری که در خارج فعالیت می کرد و برای اداره امور زندگی متوسطش مجبور بود شرافتنندانه جان بکند؟ ویا مقایسه می کنید با دانشجویان که با گارسنی و آشپزی امور خودرا می گذراندند؟ این هم بی اطلاعی است و هم بی شرمی.
امیدوارم کم وبیش فهمیده باشید.
آقای حاج سید جوادی هم خوشبختانه هستند بروید از خودشان بپرسید. بی خود مرا به اینجا و آنجا و این و آن نسبت ندهید. شعور ،انسان را از دایره ی گزینش رهبر پیش ساخته و نیز بت پرستی خارج می کند. من رهبر ندارم و رایم را نه می بخشم و نه می فروشم. هیچکس و هیچ چیز برایم مقدس نیست. من از حوزه ی احترام بالا تر نمی روم. دوست دارید به مصدق دشنام بگویید..... بفرمایید تاریخ داور نهایی است نه من و شما و آقای داور!
این نوشته ی شماست:
(آیا تقصیر شاه بود که جامعه روشنفکراللهی ایران حاضر نبود چشمان خود را بر روی دیدگاههای خمینی، که سالها قبل از انقلاب در کتاب ولایت فقیه او نوشته شده بود و در خارج از ایران هم در دسترس بود، بگشاید و ببیند که چه در مغز علیل آن پیرمرد میگذرد؟)
امروز هر....... ( من اسائه ادب نمی کنم، خودتان جای نقطه ها را پر کنید).میداند که آری این مستقیما تقصیر شاه بودو خودش هم به نوعی اعتراف کرد!
حالا گیرم چهارتا روشنفکر و فعال سیاسی به خطر خمینی هم اشاره می کردند (که زنده یاد جزنی اشاره کرد) چه کسی می توانست در برابر آن توده ی عظیمی بایستد که از "مواهب "سلطنت پنجاه هفت ساله از ناآگاهی رنج می برد؟؟
شاه پروراننده کیش شخصیت بود. شاه گستراننده ی ناآگاهی بود. شاه با نیروی های بالنده عناد و خصومت داشت. شاه و پدرش مسبب بد بختیهای ما هستند. و امثال شما هم با این تحجر و نفوذ ناپذیری چیزی نیستید جزثمره جنایات حکومت پهلوی. به آزادی و آزادگی بپیندید، آه از اقامت در اردوگاه استبداد !
۲۵۰۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حافظه واقعی تاریخ
عنوان : آقای خسته، سوراخ دعا را گم کرده ای
چون خسته بودید، خسته هستید و خسته خواهید ماند مرا با دیگری اشتباه گرفته اید. من به کسی در مورد اشتباه نوشتارش ایراد نگرفتم. ولی اگر کاربری به بی سوادی شخص دیگری اشاره کند، آنرا مورد تایید قرار میدهم. شما استراحتت را بکن و نگران چیزی نباش.
۲۵۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۹
|