از : پرسشگر
عنوان : بدنبال حقایق بودن برای برخی ها = شارلاتانی و شعبده بازی، بنازم به درک این برخی ها که بجای جواب به چند سئوال طفره می روند و فحاشی می کنند.
من پرخاش نکردم که پاسخش پرخاش از سوی شما باشد. چند پرسش بسیار ساده کرده ام که هر ایرانی ای که همدوره شما نبوده و اطلاعات زیادی در مورد تجربیات و تفکر شما ندارد طبیعتا از شما می کند و خواهد کرد تا ببیند قضیه از چه قرار بوده است که دامنه اش تا به امروز کشیده شده است و همچنان لاینحل باقی مانده است.
آیا شما می گویید که کسی حق ندارد از شما سئوال درباره مواردی که به او مربوط می شود را بکند؟ آیا دیکته می کنید که آنچه شما می گویید را ما چشم و گوش بسته و بدون شک و تردید بپذیریم؟ آیا این درک شما از دمکراسی است، تحقیقات تاریخی است و مبارزه با استبداد و تمامیت خواهی؟ دمکراسی یعنی پاسخگویی به دیگران، تحقیقات تاریخی یعنی بازنگری متداوم و مبارزه با استبداد و تمامیت خواهی یعنی ایستادگی در برابر هر مستبد و تمامیت خواهی بویژه در مورد آزادی بیان و اندیشه. رفتار، گفتار و کردار خود را با معیار های آزادی های حقوق بشری بسنجید و ببینید در کجا قرار می گیرید. اینرا به شما بگویم که ملت ایران آن ملت چشم و گوش بسته و دنباله رو و مرعوبی نیست که ۳۰ یا ۴۰ سال پیش بود و شما چاره ای ندارید جز اینکه خود را با آن تطبیق بدهید.
شارلاتان نامیدن جامعه ای که می خواهد بداند که چه شد که به این روز سیاه افتاد و چگونه می شود از این مخمص نجات پیدا کرد کاری بسیار زشت و ناپسندیده است که جامعه ایرانی آنرا بر نخواهد تابید.
بله، سواد من در حدی است که باید به اکابر بروم و در اکابر جزوه داشتن برای آموختن، مرور کردن و تمرین کردن اساسی است و نه چیزی که باید مایه شرم محسوب شود. آموختن عیب نیست، آقایان/خانمهای محترم بلکه نیاموختن و جلوگیری از آموختن دیگران شرم است حیا می طلبد.
اگر پاسخ به پرسش هایم را نمی دانید جواب ندهید، لازم نیست که با پرخاش وانمود کنید که می دانید ولی لازم نمی دانید آنرا بیان کنید چون اعدام های اخیر رژیم را باید محکوم کرد. البته اگر این کار شما طفره رفتن و فرار از پاسخ از جانب شما نباشد.
توجه کنید که موضوع بحث در اینجا عوامل باز سازی استبداد .... است و پرسش های من همه در این رابطه بوده اند. شما نه پاسخ به پرسش ها را در این رابطه می دهید و نه علاقه ای به این بحث نشان می دهید. تحریک احساسات، غلط اندازی، آدرس عوضی دادن، خود را به کوچه علی چپ زدن، فحاشی و اتهام زنی جواب نیستند و نخواهند بود و کسی هم با این شیوه های شما میدان را برای شما خالی نخواهد گذاشت. ما که یکی دو تا نیستیم که برویم و بحث برای ۷۰ میلیون ایرانی تمام شود. من بروم با تازه واردان دیگر چه می کنید، با ۷۰ میلیون چه می کنید؟ کمی فکر کنید.
من به جزوه ای که در دست تهیه دارم افتخار می کنم و هیچ ابایی هم ندارم که اعتراف کنم چه چیزهایی را نمی دانم. مصمم یاد بگیرم و با آزاد منشان در میان بگذارم.
بدنبال حقایق بودن برای برخی ها = شارلاتانی/ شعبده بازی، بنازم به درک این برخی ها که بجای جواب به چند سئوال طفره می روند و فحاشی می کنند.
*********************
منتظر پاسخ ها به آخرین پرسشهایم هستم.
۲۵۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : میدانم سلطنت طلبان و ساواکی ها عصبانی میشوند
عنوان : ابوالحسن ابتهاج از سرمایهداران با نفود عصر پهلوی دوم و از مرتبطین دربار در کتاب خود «خاطرات ابوالحسن ابتهاج، ج ۲، ص ۵۶۰ و ۵۶۱) راجع به ریشههای فروپاشی حکومت شاه چنین مینویسد:
«شاه با زورگویی، فساد، ناچیز شمردن مردم، کنار گذاشتن شخصیتهای ارزنده از صحنه سیاست، انتصاب افراد ضعیف و فرصتطلب به مقامات حساس، زمینه را برای انقلاب آماده کرد. درآمد سرشار نفت هم به او این امکان را داد که در مقابل ملت ایران و خارجیها قدرت نمایی کند.
جشنهای ۲۵۰۰ ساله را در سال ۱۳۵۰ با صرف میلیونها دلار در بیابانهای خشک و بیآب و علف مرودشت با نمایشاتی که بیشتر به فیلمهای مبتذل هالیوودی شباهت داشت صرفاً به این خاطر برگزار کرد که به سران کشورها ثابت کند شاهنشاهی او سابقه ۲۵۰۰ ساله دارد. تقویم کشور را، که ریشههای تاریخی و مذهبی داشت، به تقویم شاهنشاهی تبدیل کرد. چون دیگر حتی تحمل احزاب فرمایشی را هم نداشت با تشکیل حزب رستاخیز و یکحزبی کردن مملکت اعلام کرد که هرکس مایل نیست به عضویت حزب رستاخیز درآید میتواند گذرنامهاش را بگیرد و مملکت را ترک کند.
او برای این که بتواند حمایت کارگران را به دست بیاورد ظاهراً آنان را در سهام کارخانجات و بعد در سود شرکتها سهیم کرد ولی هیچ یک از این طرحها عملی نشد.
جشن هنر شیراز با صرف هزینههای هنگفت و به ترتیبی که انجام شد یعنی ارائه مبتذلترین جوانب فرهنگ غرب اجرای نمایشات مهمل و بیبندوبار در مواردی قبیح توسط هنرپیشههای دست دوم خارجی بخصوص در ماه رمضان، اجرای موسیقی ناشناخته بی سرو ته و ناهنجار خارجی بر سر قبر حافظ بدون تردید اثر سوء در برداشت و گذشته از آن برداشت مردم عادی از تمدن و فرهنگ غرب، دیدن و شنیدن همین گونه برنامهها بود.
دایر کردن قمارخانه در جزیره کیش با پول آستان قدس رضوی و همچنین از محل صندوق بازنشستگی کارمندان شرکت نفت که با بهره نازلی نزد بانک عمران سپرده میشد، از خبطهای دیگر بود. اینها همه پلهایی بود برای رسیدن به «دروازههای تمدن بزرگ» که شاه نوید آن را به مردم ایران میداد.
۲۵۱٣۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : میدانم سلطنت طلبان و ساواکی ها عصبانی میشوند
عنوان : احمد نفیسی از شهرداران تهران در عصر پهلوی دوم (از خرداد ۱۳۴۱تا مهر ۱۳۴۴) در خاطرات خود که در (فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال دوم، شماره ۸، ص ۲۸۵) منعکس است مینویسد:
«زمانی که در سازمان برنامه بودم جمشید آموزگار وزیر کار شده بود. یک روز به من تلفن کرد که به او سری بزنم چون کار فوری داشت. وقتی به دیدنش رفتم، گفت: دنبال یک معاون برای وزارت کار میگردم. کسانی را که برای این کار مناسب میشناسی به من معرفی کن. من چند نفر که میشناختم به او معرفی کردم. مشیر یزدی، فتحالله معتمدی، آریانا و دکتر بهرامی را به او معرفی کردم. گفت: همه اینها را میشناسم حالا من یک نفر را انتخاب کردم. ببین میپسندی یا نه؟ و بلافلاصله عطاءالله خسروانی را که رئیس دفترش بود زنگ زد تا بیاید. خسروانی وقتی در را باز کرد همان جا در برابر او و من چنان تعظیمی کرد که سرش به زانوانش رسید. آموزگار خیلی بد دهن بود. به طرزی زننده و خشن به او گفت: یک نامهای دیروز دستت دادم و گفتم رسید باید صادر شود مثل این که هنوز آن را نفرستادید. خسروانی مجدداً تعظیم کرد و گفت: قربان من چنین نامهای ندیدم. گفت: چطور ندیدی، چشمت کجا بود؟ خسروانی گفت: قربان اجازه میفرمایید بروم نگاهی کنم و برگردم. سپس تعظیم کرد و رفت. جمشید رو به من کرد و خندید و گفت: من هرگز نه نامهای به او داده بودم و نه چیزی از او خواسته بودم. من چنین معاونی میخواهم که تعظیم کند و هر چه میگویم تأیید کند.»
۲۵۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : هدیه
عنوان : کمونیستها و دیگر اللهیون براستی در جوابگویی عاجزند
با سلام و درود بسیار زیاد خدمت دوستان گرامی خانم و یا آقای ناشناس و خانم و یا آقای پرسشگر.
همانطور که همه میبینیم کمونیستها و دیگر اللهیون طرف شما براستی در جوابگویی عاجزند و جز فحش و فحشکاری و یا توهمسازی و توطئه پردازی هیچ حرفی ندارند.
جو حاکم بر این بحث به میزان زیاد منعکس کننده جو برخورد عقاید در جامعه ایرانی است. ایدئولوژی زده های نسل قبل درمانده از پاسخگویی کاری جز توسل به احساسات و عواطف ندارند و وقتی در مییایند که این روشها جایگاهی در نسل جوان ندارد با پرخاشگری میخواهند حرف خود را به زور تحویل نسل جوان دهند.
مبادا شما تحت تاثیر بی ادبیهای آنها قرار گیرید. همچنان خونسرد و منطقی به ارائه دلایل و مدارک خود ادامه دهید. چرا که شما پیروزید و آنها مغلوب. من دوستان جوانم را تشویق کرده ام تا این مباحث را بخوانند. بدون اغراق به شما میگویم که تمامی آنها اعتراف دارند که شما درست میگویید و طرف مقابل شما از روی ناتوانی و نادانی کاری جز فحش دادن بلد نیست. حتی یک نفر از این دوستان پیدا نشد که حق را به مخالفین شما که هنوز همان ادبیات و طرز تفکر مارکسیستی را دارند بدهد. منتظر ادامه بحث از جانب شما دوستان عزیز هستیم.
۲۵۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مسافر خسته
عنوان : دشمن دانا به از نادان دوست
آقای داریوش ر،خدا بشما عمر بدهد که مارا از شر این طرفدار خشک مغز متعصب استبداد و «شاه پرست» نجات میدهید. نظر دهنده شماره (۲۵۰۲۹، حافظه تاریخ) همین پیشنهاد را به جناب پرسشگر قبلآ داد، ولی اثری نداشت. در ضمن بیان شما که «.. مخالفان و کمونیستها را وادار می کنید که به شاه و خانواده او اهانت کنند.» نادرست است، اولآ آزادیخواهان و مخالفین استبداد هیچ اهانتی مستقیمآ با خانواده پهلوی نکردند( خصوصآ بآنانیکه مستقیم و یا غیرمستقیم در جنایات وارده شده سیستم شریک نبودند) . شاه و خمینی بعنوان سمبل استبداد، خفقان، جنایات و تجاوزات متعدد و...در این دو نظام ضدبشری مورد نظر قرار دارند. دوران حکومت شاه تمام شده و با کمک همه آزادیخواهان و ضد حاکمیت استبداد، آثار بازمانده از سیستم وحشت رژیم گذشته در وجود ولایت فقیه هم تمام خواهد شد.
۲۵۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : میدانم سلطنت طلبان و ساواکی ها عصبانی میشوند
عنوان : فریدون هویدا ـ برادر امیرعباس هویدا ـ سفیر شاه در سازمان ملل در کتاب خاطرات خود تحت عنوان سقوط شاه (صفحات ۹۴ تا ۹۷) مینویسد:
یکی از مسائل حیرتانگیز برای مردم ایران، دخالتهای دربار شاه در امور مربوط به مواد مخدر بود. به «محمودرضا» یکی از برادران شاه اجازه داده شده بود در امر کشت تریاک و و فروش محصول آن فعالیت داشته باشد و آنطور که مردم تهران نقل میکردند همه ساله محمودرضا به بهانه اینکه محصول تریاک خوب نبوده، مقدار زیادی از تریاکهای به دست آمده را برای خود نگه میداشت و بعداً آن را به قیمت هنگفت در بازار سیاه به فروش میرساند.
مردم همچنین رسوایی سال ۱۹۷۲ [۱۳۵۱] توسط یکی از اطرافیان شاه به نام «امیرهوشنگ دولو»را که در سوئیس اتفاق افتاده فراموش نمیکردند. و نیز میدانستند که شاه این شخص را پس از دستگیریش به خاطر قاچاق موادمخدر در سوئیس با ضمانت خود از زندان بیرون آورد و یکسره به فرودگاه زوریخ برد، و از آنجا در حالی که مأموران پلیس ناظر فرار زندانی از کشورشان بودند ـ ولی به خاطر حضور شاه کاری از دستشان بر نمیآمد ـ او را به هواپیمای آماده پرواز نشاند و از سوئیس خارج کرد.
این ماجرا گرچه در سوئیس و مطبوعات اروپایی انعکاس وسیع یافت، ولی همان زمان به خاطر سانسور خبری ایران کسی در داخل کشور از ماوقع مطلع نشد، تا آنکه پس از مدتی جریان واقعه دهان به دهان به گوش همه رسید و مردم را از این مسأله حیرتزده کرد که چطور قاچاقچیهای خردهپای بدبخت به دستور شاه تیرباران میشوند، ولی همین شاه دوست خود را که به جرم قاچاق موادمخدر در سوئیس بازداشت شده از محاکمه و زندان میرهاند؟!
راجع به «امیرهوشنگ دولو» نیز گفتنی است که او تا چند ماه خود را از نظرها پنهان کرد. ولی بعد از آن بار دیگر به دربار آفتابی شد و کارهای سابق خویش را از سرگرفت.
در میان اطرافیان خانواده سلطنت کم و بیش افراد تریاکی وجود داشتند، ولی چون تریاک کشیدن این عده در دربار، بعضی اوقات سبب ناراحتی شاه میشد، آنها ناچار برنامه خود را برای مدتی به جای دیگر منتقل میکردند، تا آنگاه که خشم شاه فرونشیند و بتوانند دوباره بساط دود و دم خود رادر دربار براه بیاندازند.
اکثر اعضای خانواده سلطنت و مقامات سطح بالای کشور به گونهای زندگی میکردند که حداقل میتوان گفت روش آنها نه تناسبی با دستورات مذهب رسمی کشور داشت و نه قابل تطبیق با اصول اخلاقی بود.
شاه به تحریک امیراسدالله علم (وزیر دربار) و مفتخورهایی که علم را در محاصره داشتند، دستور داد چند کازینوی قمار و تفریحگاه در ایران احداث شود. علت آن هم چنین توجیه شد که: وجود اینگونه مراکز برای جلب شیوخ ثروتمند خلیج [فارس] لازم است و برای احداث آنها هم انگیزههای سیاسی و اقتصادی بیشتر مدنظر قرار دارد.
به دنبال این دستور، انواع و اقسام قمارخانه در شهرهای مختلف کشور ظاهر شد، که در اکثر آنها نیز اعضای خانواده شاه به نحوی مشارکت داشتند. پس از چندی، جزیره کیش هم با خرج مبالغ هنگفت و اختلاس از خزانه مملکت تبدیل به تفریحگاهی شد که میلیاردرها بتوانند از آن برای گذراندن دوره تعطیلات خود استفاده کنند و چنین شایع بود که شرکت هواپیمائی ایرفرانس در پروازهائی که با هواپیمای کنکورد به این جزیره دارد همیشه تعدادی زنان برچین شده از سوی «مادام کلود» معروفه را از پاریس به کیش میآورد.
با توجه به اینکه اسلام، صرف الکل و قماربازی را تحریم کرده، طبیعی است که دستزدن به اقداماتی نظیر تأسیس قمارخانه و تفریحگاههایی مثل کیش میتوانست صدمات فراوانی به وجهه شاه و خانواده سلطنتی در بین مردم ایران وارد آورد و در این مورد شایعهای نیز بر سر زبانها بود که والاحضرت اشرف مبالغ هنگفتی را در یکی از کازینوهای خارجی باخته است. بعضیها هم میگفتند که والاحضرت شمس از اسلام روگردانده و به مذهب کاتولیک گرویده است.
* * *
پرویز راجی آخرین سفیر شاه در لندن درکتاب خاطرات خود به نام «خدمتگزار تخت طاووس» (چاپ ۱۳۴۰، ص ۴۰) مینویسد:
امشب (۲۵ آذر ۱۳۵۵) شام میهمان لرد «وایدن فلد» بودم، که در منزل او جمعی از دوستان انگلیسی هم حضور داشتند.
خانم «میلفورد ـ هاون» که از میهمانان بود، تعریف میکرد: چند سال قبل در ضیافت شام سفارت ایران که به افتخار ورود هویدا نخستوزیر برپا بود شرکت داشت و هویدا را مردی یافت که در او جاذبهی چندانی برای جلب زنان دیده نمیشود. و بعد هم اضافه کرد: «به نظر من اینطور رسید که رفتار هویدا میتواند بیشتر مورد توجه مردان قرار بگیرد!». که چون با گفتن این حرف، حالت ناخوشایندی بر مجلس حکمفرما شد، من بلافاصله به جوابگوئی برخاستم و گفتم: «گرچه هویدا مردی نیست که چشمش به دنبال زنها باشد، ولی اطمینان دارم که او انحراف ادعائی شما را ندارد.»
خانم «میلفورد ـ هاون» پرسید: «شما از کجا به این موضوع پی بردهاید؟» و موقعی که جواب دادم: «برای اینکه حدود ۱۲ سال زیر دستش کار میکردم»، او بلافاصله آهی کشید و من واقعاً نفهمیدم که آیا توانستهام او را متوجه طبیعی بودن هویدا بکنم یا نه؟ (!)
۲۵۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : من فکر میکنم حداقل این گروه از سلطنت طلبان واقعان شارلتان و شعبده باز هستند
عنوان : رژیم پهلوی مرد و سلطنت طلبان هم اینقدر مزاحم بحث نشوند چون دفاع از سلطنت پهلوی نمیتواند شما را نجات دهد
خدمت عاشقان حضرت محمد رضا پهلوی (له) عارض شوم که هر کسی در زندگی به شخصی علاقه مند باشد با همان شخص محشور خواهد شد.حالا اگه کسی به اون خدا بیامرز !! علاقه داره مساله ای نیست . ولی یه چیزیو بگم اگر با یکی دو نفر لج دارید بیخودی از این یزید و فرعون زمان حمایت نکنید که ببینید حتی رفیقش آمریکا هم او را بعد از آن همه خوش خدمتی به کشورش راه ندادند و ببینید آخر عاقبتشو که با بیماری ایدز به درک واصل شد در حالی که هیچکدام از فامیل او در مراسم تشیع جنازه کثیفش حاضر نبودند.در ضمن وزن(جرم) پیکر منحوس اون لعنتی به علت اون بیماری از ۳۵kg بیشتر نبود.
++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
عکس شاه همه جا هست، پیش از شروع فیلم در همه سینماها تصویر او در حالتهای شاهانه گوناگون همره قطعاتی از سرود ملی نمایش داده میشود. سالروز تولد شاه، ملکه و ولیعهد با آتشبازی و رژه و تظاهرات جشن گرفته میشود ... همه رسانههای گروهی مورد استفاده قرار گرفتهاند تا این اندیشه را تبلیغ کنند که وفاداری به سلطنت و میهنپرستی ملی لازم و ملزومند.
بیشتر کارخانجات، سدها، بیمارستانها، دانشگاهها، مدارس، پارکها، آموزشگاهها و ... به نام یکی از خاندان سلطنت نامگذاری شده بود. به عنوان نمونه _ نه اسقراء تام _ به فهرست زیر توجه فرمایید:
بندر پهلوی، بندر فرحناز، بندر شاه، بندر شاپور، نفت شاه، شهر شاهی، شهر شاهپسند، شهرک فرحناز پهلوی در تهران، سد فرحناز در تهران، سد شهناز پهلوی در همدان، سد رضاشاه پهلوی در خوزستان، سد شهبانو فرح در رشت، سد محمدرضا شاه پهلوی، دانشگاه صنعتی آریامهر تهران، دانشگاه پهلوی شیراز، دانشگاه فرح(مدرسه عالی دختران تهران)، آموزشگاه حرفهای فرح پهلوی، آموزشگاه پرستاری اشرف پهلوی، آموزشگاه حرفهای رضا پهلوی اصفهان، آموزشگاه بهیاری۲۵ شهریور زاهدان(به مناسبت بیست و پنجمین سال سلطنت پهلوی)، آموزشگاه عالی پرستاری رضاشاه کبیر، بیمارستان لیلا پهلوی (به مناسبت تولد وی در این بیمارستان)، بیمارستان فرح پهلوی مشهد، بیمارستان ثریا (بیمارستان شیر و خورشید)، بیمارستان آریامهر بندر لنگه، درمانگاه کودکان شمس پهلوی، مرکز پزشکی پهلوی، بیمارستان۲۴ اسفند (تولد رضاشاه)، بیمارستان شهناز پهلوی مشهد، بیمارستان پهلوی نهاوند، بیمارستان یکصد تخت خوابی رضا پهلوی رضائیه، زایشگاه فرح، بیمارستان بنیاد شمس پهلوی، بیمارستان پهلوی تهران، درمانگاه نوبنیاد رضا پهلوی شیراز، بیمارستان ششم بهمن مشهد، بیمارستان ۲۵ شهریور تهران ( به مناسبت بیست و پنجمین سال سلطنت پهلوی)، بیمارستان رضا پهلوی وابسته به سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی ، میدان شهیاد پهلوی، میدان ۲۴ اسفند (روز تولد رضاشاه)، کوی فرح پهلوی شیراز، کوی فرح پهلوی زاهدان، میدان پهلوی، خیابان پهلوی، کوی نوبنیاد ۹ آبان (تولد شاه)، میدان ۲۵ شهریور، کوی رضا پهلوی محلات، خیابان محمد رضاشاه پهلوی، خیابان غلامرضا پهلوی.
ورزشگاه فرح پهلوی اصفهان، استخر پهلوی اصفهان، ورزشگاه سرپوشیده محمدرضا شاه پهلوی، ورزشگاه بزرگ یکصد هزار نفری آریامهر، ورزشگاه سرپوشیده والاحضرت شاهپور علیرضا پهلوی گنبد، مرکز ورزشی و فرهنگی ۲۵ شهریور تهران، استادیوم فرح پهلوی تهران، کلوپ دختران شهناز پهلوی، کلوپ رضا پهلوی، سالن سرپوشیده تربیت بدنی محمدرضا شاه پهلوی آبادان، استادیوم ورزشی شهناز پهلوی، پارک پهلوی تهران، پارک ولیعهد بابل، پارک آریامهر تهران، پارک جنگلی شهبانو فرح پهلوی لویزان، پارک فرحناز پهلوی شیراز، پارک ولیعهد شیراز، پارک فرح در جلالیه تهران، پارک نوبنیاد پهلوی، پارک فرح پهلوی اصفهان، پارک فرحآباد جنوب شهر تهران.
شاه حتی کارخانهای مانند ذوب آهن اصفهان را که صنعتی ملی بود به نام «کارخانه ذوب آهن آریامهر» نامگذاری کرد.
جالب این است که بدانیم انتخاب نام اماکن بزرگ مانند دانشگاه یا بنادر و شهرها و کارخانجات هرگز توسط مردم صورت نمیگرفت، بلکه نامگذاری به فرمان و فرمان نیز از سوی شاه صادر میگردید.
خودخواهی دربار شاه، تعطیلی، شادی، جشن و پایکوبی مردم ایران را بر محور خاندان سلطنت تعیین میکرد. مردم موظف بودند در ایام متعلق به این خانواده جشن بگیرند و خیابانها را آذینبندی کنند و مدارس را مجبور میکردند با راهاندازی کارناوالها شادی خود را به لودگی و سیاهبازی آلوده کنند. جدول روزهای تعطیل یا جشن و چراغانی نشانگر تفرعن این خانواده میباشد:
۲۱ فروردین: روز دعا (به مناسبت جان سالم به در بردن شاه از ترور سال ۱۳۴۴)
۲۸ مرداد: روز جشن ملی(به مناسبت پیروزی شاه در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲)
۲۵ شهریور: روز جشن ملی (به مناسبت آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی)
۶ مهر: روز جشن ملی (سالروز سروش آریامهر!)
۲۱ مهر: روز جشن و شادی (به مناسبت تولد فرح)
۱۴ آبان: روز جشن و آذینبندی (به مناسبت تولد شاه)
۱۹ آبان: روز جشن و پایکوبی(به مناسبت تولد ولیعهد)
۶ بهمن: روز جشن (به مناسبت انقلاب شاه و ملت)
۱۵ بهمن: روز نیایش ( به مناسبت رفع خطر از شاه در سال ۱۳۲۷)
۳ اسفند: روز رضاشاه کبیر ( به مناسبت کودتای سوم حوت ۱۲۹۹)
۱۲ اسفند: روز پدر (به مناسبت تولد رضاشاه)
۲۵۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : به داریوش ر
شما می گویید ۲۸ مرداد تمام شده و آقای زرگر می گوید تمام نشده. آیا شما علاقه ای به مرور تاریخی که در زندگی چندین نسل در ایران اثر گزار بوده ندارید و آنرا تمام شده می دانید؟ این نظر شما و نظر زرگر، در حیطه سیاسی است، من فعلا به سیاست کاری ندارم بلکه به تاریخی کار دارم، تاریخی که نتیجه اش این نظرات سیاسی شما و زرگر است. من برای رسیدن به نظر سیاسی خود نیاز دارم که کمی تاریخ در رابطه با آنرا بدانم، بهمین سادگی.
من چند سئوال ساده کرده ام که بدلائلی که خودتان می دانید و بس حاضر نیستید جواب هایتان را با من شریک شوید. ناشناس دلایل خود را با همه شریک شده است و نشان داده است که آنچه تاکنون دهه هاست در دهان ها می گردد اشتباه بوده و حالا شما نشان دهید که آنچه دهه ها در دهان ها می گشته شایعه نبوده است و براستی یک حقیقت بوده است. اگر تز/رساله ای در این رابطه از دانشگاه معتبری وجود دارد که حرف یکی از دو اردو را ثابت می کند ارائه دهید. قرن بیست و یکم برای نسل های کنونی ایران قرن تحقیق و پژوهش است. براستی چه کسانی و با چه دلایلی مخالف تحقیق و پژوهش و کشف حقایق هستند؟ دانستن بقول یکی از نظر دهندگان حق ماست. چه کسانی و با چه دلایلی مخالف این حق ما هستند؟
۲۸ مرداد هم تمام نشده چون مرتب در نظرات در همه جا ذکر می شود. اگر تمام شده بود که انقدر تکرارش نمی کردند.
۲۵۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : داریوش ر
عنوان : شعبده بازی
آقای پرسشگر من فکر می کنم که شما شخص شیادی هسنید که با در آوردن این شعبده بازی و سوالهای مسخره مخالفان و کمونیستها را وادار می کنید که به شاه و خانواده او اهانت کنند. ۲۸ مرداد هرچه بود تمام شد. شما اگر واقعا در صدد پیدا کردن جواب هستید نوشته های جناب داریوش همایون را بخوانید. ایشان جواب شما را واقع بینانه می دهند. دست بردارید. شما سلطنت طلبان را بدنام می کنید. آقای ناشناس هم در دام شما افتاده اند و اگرچه نظراتشان درست است گاهی شما ایشان را هم گراه می کنید.
۲۵۱۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : در زمان شاه نیز، اهل قلم در منگنه بودند.
عنوان : دروغگوئی ناشناس مامور امنیتی ساواک
ایا افراد اهل قلم تروریست بودند و ادم کشته بودند?
***********
ناصر رحمانی نژاد، محسن یلفانی، ابوذر ورداسبی، سعید سلطانپور، محمود دولت آبادی، فریدون شایان، رضا علامه زاده، حشمت الله کامرانی، نسیم خاکسار، منصور خاکسار، عطاالله نوریان، موسوی گرمارودی، ابراهیم رهبر، فریدون تنکابنی، عدنان غریفی، ناصر موذن، پرویز زاهدی. حسن حسام، خسرو گلسرخی، محمد خلیلی. رضا مقصدی، نعمت میرزازاده، فریده لاشایی (خواهر کورش لاشایی)، محمد رضا زمانی، دکتر براهنی، دکتر ساعدی، دکتر شریعتی و خیلی های دیگر... به زندان افتادند.
پیش تر نیز، عیدالحسین نوشین، علی محمد افغانی، احمد محمود، محمود اعتمادزاده (به اذین)، دکتر یدالله سحابی، مهندس مهدی بازرگان، محمد مهدی جعفری، مهدی اخوان ثالث، باقر مومنی، شاهرخ مسکوب، احمد شاملو، مصطفی بی آزار. مرتضی راوندی. محمد حسین تمدن، فخرالدین میررمضانی، گالوس زاخاریان، امان الله قریشی، احمد قاسمی، خلیل ملکی، جهانگیر افکاری، هاشم بنی طرفی، مجید امین موید، پرویز شهریاری. نجف دریا بندری، سروژ استپانیان، بزرگ علوی، و خیلی های دیگر...گذارشان به زندان شاه افتاده بود.
۲۵۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ ارديبهشت ۱٣٨۹
|