از : شاه خائن
عنوان : خدا حافظ بحرین (۱)
گوگل کنید!
خداحافظ استان چهاردهم
نقش انگلیس در جدا شدن بحرین از ایران
در دهه ۱۳۵۰ انگلستان که بساط خود را از خلیج فارس برچیده بود، برپایه سیاست همیشگی خود و یارانش هوادار تکهتکه شدن سرزمینهای پهناور و بزرگ، و تشکیل دولتها و امیرنشینهای کوچک بود، که نتوانند دردسرهایی در آینده، برای آنها پدید آورند.
این بود که انگلیسیها تصمیم گرفتند کار بحرین را که سالها مانند استخوانی در گلوی ایشان گیر کرده و برپایه هیچ قرارداد و پیمان رسمی از ایران جدا نشده بود و حتی در دوران نخستوزیری دکتر اقبال در لایحه بودجه کل کشور، آن جا را «استان چهاردهم!» نامیده بودند یکسره کنند، و یک شیخنشین کوچک و بظاهر مستقل ولی زیر سلطه خود، پدیدآورند.
تا آن زمان، معمولاً رفت و آمد ایرانیان به بحرین و بحرینیها به ایران، نیازی به گذرنامه نداشت و روادید نمیخواست و حتی بهای تمبر پست از ایران به بحرین نیز همانند بهای تمبر پست برای پاکتهای شهری داخلی ایران حساب میشد.
اسفندیار بزرگمهر درکتاب خود مینویسد:
«... نظر انگلیسیها از روز اول راجع به بحرین این بود که بحرین مستقل شود ولی ایران بحرین را استان چهاردهم میخواند، و سالها ادعا مالکیت آن را داشت. انگلیسیها که تازه به دلیل همکاری با آمریکاییها نفوذ خود را در خلیج فارس کم کرده بودند، نمیخواستند ایران که کرانه وسیعی در خلیج فارس دارد، در این طرف خلیج فارس هم نفوذی داشته باشد.
برای اینکه صورت قانونی به این جدایی بدهند، «سرویلیام لوس» Sir William Loos مأمور بلندپایه وزارت خارجه انگلستان چندبار بیسر و صدا به ایران آمد، و با مقامات گوناگون از جمله محمدرضا شاه دیدار کرد. از سوی دولت ایران «خسرو افشار» مأمور گفتگوها و برنامهریزی با او شد، و به زودی مسئله بسیار ساده و آسان توسط ردههای بالای هر دو کشور حل شد!
دشواری مهم آن بود که چگونه صورت ظاهر داستان را به شیوهای بیارایند و سر و سامان دهند که هنگامی که مسئله آفتابی شد، مردم ایران از جدا شدن بخشی از خاک کشورشان دچار شوک و ناراحتی نشوند و نگویند که چگونه شد که «استان چهاردهم» را از دست دادید؟
زیرا همانگونه که آمد، هیچ پیماننامه و قراردادی دایر جدا شدن بحرین در طول تاریخ وجود نداشت که بدان استناد کنند و میبایست راهی را مییافتند که یک چهره قانونی بیدردسر به این تجزیه داده شود.
در اینجا نیز انگلیسیها که همیشه مشکلگشای فرمانروایان ما بودند! راهنمایی جالبی کردند.
بدینسان که دولت ایران انجام و نتیجه یک «همهپرسی» در بحرین را بپذیرد، و در صورتی که در این همهپرسی مردم بحرین خواهان استقلال باشند، ایران از ادعای مالکیت بحرین چشم بپوشد،و این چشمپوشی را به مجلس شورای ملی ببرد، و در آنجا یکی از وکلای مجلس با آموزشهای از پیش داده شده، دولت را استیضاح کند، و دولت هم یک پاسخ سطحی به آن بدهد، آنگاه برابر با آئیننامههای موجود، دولت درخواست رأی اعتماد از مجلس میکند. رأی اعتماد حاصل میشود و بحرین هم بیدغدغه از ایران جدا میشود.
بزرگمهر در کتاب خود از این که چگونه «دنیس رایت» با محمدرضا شاه مسئله را حل کرد چنین مینویسد:
«.... او (دنیس رایت) در سن موریتس نزد شاه رفته و با عوض کردن بعضی جملات مختلف توافق نامهای راجع به بحرین (را) به پاراف و امضای شاه رسانید...»
۲۵٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شاه خائن
عنوان : بحرین در ویکی پدیا(۲)
قابل توجه وطنفروشان
گوگل کنید:
روز ۱۴ دی ۱۳۴۷ محمد رضاشاه پهلوی در دهلینو اعلام کرد: اگر اهالی بحرین نمیخواهند به ایران ملحق شوند، ایران خواسته آنان را چنانچه مورد قبول سازمان ملل قرار گیرد، میپذیرد. این سخن به معنای همراهی شاه با نقشه ای است که هدف تجزیه ایران و جدایی بحرین را در پیش گرفته بود .در حقیقت جدایی خواهی در بحرین زمانی پدیدار شد که این منطقه از ۱۸۹۲ م. تحت سلطه کامل بریتانیا درآمد. پیش از این انگلستان از طریق انعقاد قراردادهای گوناگون کوشیده بود تا این سرزمین را تحت حاکمیت خود درآورد. نخستین قیام عمومی بحرین در مارس ۱۸۹۵ بر ضد «شیخ عیسی بن علی» نخستین حاکم از سلسله آلخلیفه شکل گرفت. این قیام با دخالت سرهنگ «آرنولد ویلسون» نماینده انگلیس در خلیج فارس سرکوب شد و بازداشت و تبعید ناراضیان به «زباره» در شمال شبه جزیره قطر را در پیداشت و درگیریهای شدیدی را میان قطر و بحرین بوجود آورد. این امر باعث شد قطر با انعقاد قراردادی خود را تحت الحمایه انگلیس سازد. این رویداد نقطه آغاز بیش از یک قرن کشمکش سیاسی ونظامی میان بحرین وقطر بود. در سالهای بعد به تدریج افکار عمومی در بحرین به ایران متمایل شد. انقراض سلسله قاجار در ایران و طرح ادعاهای ارضی رژیم پهلوی اول این تمایل را در میان مردم بحرین افزایش داد و از جانب دیگر بر حساسیت انگلیسیها در منطقه افزود وآنان را به تحکیم پایههای نفوذ و سلطه خود در بحرین سوق داد. این رخداد باعث شد انگلیسیها در ۱۹۲۳ م . شیخ عیسی بن علی را برکنار و یکی از کارگزاران خودـ «چارلز بلگریو» ـ را در ۱۹۲۶ به عنوان مشاور امیر بحرین روانه این سرزمین سازند. اقدامات این مشاور که تصمیم گیرنده اصلی در بحرین بود افزایش نفرت عمومی نسبت به سیاستهای استعماری انگلیس درمنطقه را در پی داشت و «بگلریو» در مواجهه با اولین اعتراضآمیز مردم از بحرین خارج شد. در دوران بعد از جنگ جهانی دوم، تظاهرات فراگیر شد و به جنبش عمومی ضداستعماری تبدیل گردید. انگلستان میدانست که کاهش کنترل بر بحرین، به از دست رفتن سراسر خلیج فارس خواهد انجامید؛ میخواست به هر بهایی، قیام مردم بحرین را سرکوب کند و در این راه دامن زدن به اختلافات مذهبی را پیشه کرد. میان شیعه و سنی تفرقه ایجاد کرد و زمینههای برخورد این دو را بوجود آورد و در دهه ۵۰ م. بحرین را چند بار درآستانه جنگهای خونین داخلی قرار داد. از طرفی جنگ کانال سوئز و هجوم نظامیان انگلیسی به مصر، سبب افزایش تنفر اعراب خلیج فارس و به ویژه مردم بحرین نسبت به انگلیس و همچنین ترویج احساسات ناسیونالیستی عربی در این کشور گردید، اما این احساسات غالباً توسط پلیس غیربومی بحرین سرکوب میشد.
۲۵٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شاه خائن
عنوان : بحرین در ویکی پدیا
قابل توجه وطنفروشان
گوگل کنید:
از اواسط قرن بیستم ادعاهای تاریخی ایران در مورد حاکمیت بر بحرین جدی شد. مجلس شورای ملی در آبان ۱۳۳۶ لایحهای را تصویب کرد که به موجب آن بحرین استان چهاردهم ایران اعلام شد و دو کرسی خالی برای نمایندگان «استان چهاردهم» در نظر گرفته شد. این اقدام و تهدید ایران در مورد تحریم هر سازمان ومجمع بینالمللی که بحرین را به رسمیت بشناسد، موضوع را پیچیده کرد. اما فشار انگلیس به شاه به دست کشیدن ایران از ادعاهای ارضیاش نسبت به بحرین انجامید. در ۱۳۴۷ شاه طی دیدارش از هندگفت: «اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهیم شد و هر کاری که بتواند اراده مردم بحرین را به نحوی که نزد همه جهانیان به رسمیت شناخته شود، نشان دهد خوب است.» ایران سعی داشت تا سرنوشت بحرین در یک همهپرسی تعیین شود، در حالی که دولت بحرین وحکومت انگلیس هریک به دلیل آن که همه پرسی و رجوع به آرای مردم بحرین سبب نفی سلطه آنان از این کشور میشد، با آن مخالفت کردند. در نتیجه ایران و انگلستان توافق کردند تا به جای برگزاری همهپرسی، از سازمان ملل متحد خواسته شود سرنوشت سیاسی این سرزمین را از طریق یک نظرسنجی از میان گروهها و طبقات مختلف تعیین کند. حکومت بحرین که تحت نفوذ انگلیس بود برای تأثیرگذاری بر نتیجه نظرخواهی مصمم شد تا ساختار جمعیتی این سرزمین را با اکثریت دادن به عربها دگرگون سازد. در این راستا هزاران فلسطینی و نیروی کار عرب از کشورهای منطقه به بحرین هجوم آوردند. نظرخواهی از روز ۱۰ فروردین ۱۳۴۹ آغاز شد و مدیر دفتر سازمان ملل در ژنو از سوی «اوتانت» ـ دبیرکل وقت سازمان ملل ـ مأمور انجام این کار شد. وی پس از پایان مأموریت دوهفتهای خود در بحرین گزارش برداشتهای خود از صحبت با مردم و گروههای بحرین را که به ادعای وی از علاقه آنان به استقلال حکایت میکرد تسلیم دبیرکل نمود. با اعطای این گزارش، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۲۷۸ ـ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ ـ را که خواسته مردم بحرین را تایید میکرد صادر نمود. این قطعنامه به دولتهای ایران و انگلستان ابلاغ شد و به این ترتیب تهران و منامه در ۱۳۵۰ ش. مرزهای دریایی میان خود را تعیین و تصویب کردند و روابط دوجانبه را در همه زمینهها آغاز نمودند. بحرین روز ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ رسما استقلال خود را در برابر ایران اعلام کرد و در ۲۵ آذر ۱۳۵۰ رسماً عضو سازمان ملل متحد شد و به عنوان یکصد و بیست و نهمین عضو آن درآمد. از آن پس تاریخ ۱۶ دسامبر ـ ۲۵آذر ـ به عنوان روز ملی بحرین شناخته میشود.
۲۵٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : دانشجو
عنوان : جمهوری ایرانی، یک شعار ملی است، نه جمهوری ایران.
استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی یک شعار ملی و به ثبت رسیده است و در همین فورم باید ادا شود تا نه مورد سوء تفاهم و نه مورد سوء استفاده قرار گیرد. اگر منظور شما جمهوری ایرانی است چرا از ابراز آن خودداری میکنید؟ کسانیکه جمهوری ایران میخواهند حسابشان از کسانیکه جمهوری ایرانی میخواهند جداست. جمهوری ایرانی حقوق بشریست یعنی اعتقاد به منشور جهانی حقوق بشر دارد. فرید راستگوها به حقوق بشر مشکوکند و جمهوری ایران میخواهند.
مرگ بر روسیه و چین. جانم فدای ایران و منشور جهانی حقوق بشر که به همه آزادی بیان و اندیشه میدهد تا شایعه ها را از ریشه برکنیم و حقایق را بخصوص حقایق تاریخی را بر ملا کنیم. جانم فدای منشور جهانی حقوق بشر که با پیاده شدنش در ایران ایدئولوژی ها را به زباله دان تاریخ ما خواهد انداخت تا دیگر کسی هوس نکند آرمانشهر مسخره دیگری را بر ما تحمیل کند.
جمهوری ایرانی، یک شعار ملی است، نه جمهوری ایران.
==============
۳۱ سال پیش ملت بدون اینکه بفهمد جمهوری اسلامی یعنی چه، رای آری به آن داد و نتیجه اش را دیدیم. ننگ بر همه تاریک اندیشانی که خود را «روشنفکر»به پدران و مادران ما جا زده بوده اند و با حمایت خود از خمینی گجستک این کابوس و بختک ۳۱ ساله را به ما تحمیل کردند. ننگ بر این تاریک فکرانی که گوسفندوار همه یک فکر و تعبیر از همه چیز دارند و آنرا تحمیل می کنند. ننگ بر این تاریکفکرانی که از کسانی که از آنها جدا شدند و به دنیای روشنفکری و روشنگری روی آوردند تازیانه میزنند. ننگ بر تاریکفکرانی که باعث تداوم این رژیم شده و میشوند و با دو دوزه بازی یک پای راستین در رژیم دارند و یک پای دروغین در جنبش سبز ملت ایران. ننگ بر تاریک اندیشان مزوری که ادای روشنفکری در میاورند و با بازی با لغات در صددند همان نامردی ای که در حق مردم ۳۱ سال پیش کردند دوباره انجام دهند تا ما به هوای یک چیز به چیز دیگری رای دهیم. ننگ بر تاریک اندیشانی که مثل گله گرگ در کمین نشسته اند تا ایران و ایرانی را اینبار برای همیشه نابود کنند. زنده باد ایرانیانی که جمهوری ایرانی حقوق بشری را برای ملت ایران میخواهند و برایش مبارزه میکنند.
۲۵٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شاه خائن
عنوان : درباره ی بحرین
بقییه را گوگل کنید:
بحرین در دوران باستان
به موجب تاریخ خلیج فارس یا دریای پارس جایگاه آریایی ها بوده است و سکنه شامات پیش از این در این نواحی زندگی می کردند . کتیه ای نیز از دوره آشوریان در بحرین کشف شده است . در تمامی دوران های پیش از اسلام دولت امپراتوری ایران بر کل نواحی خلیج فارس و شهرهای اطراف آن کنترل و نظارت داشته است . در کتیبه های باستانی آشور از بحرین به نام "نی دوک کی" نام برده شده است . دکتر وتسفلد و دکتر تئودوروبنت براین باورند که آریایی ها عموما بر دریای عمان و خلیج فارس ساکن بوده اند . قبرستان باستانی که امروزه در چند کیلومتری قصبه ابوعلی در جنوب منامه واقع شده است نمونه ای از این تمدن بیش از ۴۶۰۰ ساله در بحرین آریایی است . "دکتر وستفلد" می گوید پیش از اسلام سواحل غربی دریای پارس توسط ایرانیان اداره می شده است . حتی شهری نیز ار دوره ساسانی نیز باقی است که بنام یکی از سرداران ایرانی نام گذاری شده است . این شهر امروزه اسپیدگان ( اسفنج ) نام دارد که از سردار اسپدویه گرفته شده است . پس از اسلام در زمان حضرت محمد ماموری از ظرف وی حامل پیام به مامور ایرانی در بحرین می شود . وی برای مدتی کوتاه اسلام آوردند ولی پس از مرگ پیامبر همگی به دین زرتشتی و مسیحیت بازگشتند .یکی از قدیمی ترین سند مالکیت ایران بر بحرین به محمد ابن جریر طبری باز میگردد . وی می نویسد : در زمان اشکانیان عربها همه د رحجاز بودند و بایده و مکه و یمن سکونت گاه آنان . آن گروهی که در حجاز و بادیه بودند به قحطی و گرسنگی دچار شدند . از سویی به عراق نمی توانستند وارد شوند زیرا عراق در اختیار اشکانیان ایران بود . پس از حجاز به بحرین کوچ کردند که در اختیار ایران بود .
مستشرق معروف فرانسوی کوسن دو پرسوال در کتاب خود به نام تاریخ اعراب پیش از اسلام ذکر کرده است و این جمله طبری را عینا تکرار کرده است .
ابوالفرج اصفهانی مولف کتاب اغانی در جلد یازدهم آورده است : برخی از خاندانهای عرب به ناحیه هجر در بحرین کوچ کردند ولی مردمان آنجا مانع از ورود آنان شدند و جنگ در گرفت و ساکنین آنجا شکست خوردند و اعراب در آنجا سکونت گزیدند .
تاریخ نامدار طبری ذکر میکند : در زمان پادشاهی اردشیر بابکان در بحرین شاهی به نام سنطرق حکمرانی میکرد . اردشیر سرداری به جنگ وی فرستاد و او را شکست داد و قلعه او را تصرف کرد و اموال وی را به عنوان غنیمت به ایران آوردند . فرزند خویش را به شاهی آنجا گماشت . اردشیر شهری در بحرین بنا کرد به نام خط که در زمان وی پایتخت این جزیره بوده است . پس از وی شاپور ذوالاکتاف که در سالهای ۳۱۰ تا ۳۷۹ پادشاهی میکرده است برخی اعراب تابع ایران دست به شورش می زنند . آنان از ناحیه هجر بر ضد شاهنشاه ایران شورش نمودند . شاپور قوای دریایی ارتش ایران را راهی این منطقه کرد . این نبرد پس از جنگ سناخریب نخستین نبرد دریایی است که در منطقه ثبت شده است . شاپور راهی خط - هجر - یمامه شد و آنان را در سر جای خود نشاند .
سرآرنلدویلسن مولف کتاب خلیج فارس درباره نبرد شاهپور می نویسد : شاپور در قطیف از کشتی پیدا شد و عده زیادی از شورشیان بحرینی را سرکوب کرد و کل جزیره را تحت کنترل گرفت . سپس به سوی تمیم راهی شد ولی چون شرارت اعراب خاتمه نیافت و شورشهای سختی کردند شاهپور آنان را برای عبرت گرفتن دیگران به یکدیگر بست و شانه هایشان را سوراخ نمود و طنابی از میان آنها عبور داد . پس از این واقعه بحرین برای همیشه آرام شد و تحت کنترل ایران .
کتیبه داریوش بزرگ در بیستون نیز سندی دیگر بر مالکیت ایران بر خلیج فارس و کلیه جزایر آن است : داریوش شاه از اربابه ( بخشی از عربستان ) - ماکا ( قسمت مجاور تنگه هرمز ) و . . . نام می برد . جنوب و تنگه هرمز و سواحل خلیج فارس کاملا تحت اختیار ایران بوده است .
بحرین در طول چهارصد و اندی سال حکمرانی ساسانیان بر بخش زیادی از خاورمیانه جزوی از خاک ایران بود . کلمان هوار می نویسد در زمان پادشاهی خسرو پرویز ساسانی در سالهای ۵۹۰ تا ۶۲۷ میلادی پیامبر اسلام شاه بحرین به نام منذربن ساوی را که زیر کنترل شاهنشاه ایران بود به اسلام دعوت نمود و او اسلام آورد . در آن وقت در هجر پاتخت بحرین مرزبانی به نام اسبی بخت کنترل نظامی بحرین را بر عهده داشت . وی از سوی شاهنشاه ایران برگزیده شده بود . چون برخی از بحرینی ها اسلام نیاورند و مجبور به دادن خراج به ماموران پیامبر شدند ساکنین بحرین سر به شورش نهادند و پس از مدتی همگی از اسلام برگشتند و زرتشتی گشتند .
در کتاب الخراج آورده شده است : پیامبر اسلام از مجوسان ( زرتشتیان ) هجر در بحرین جزیه میگرفت و قرار گشت هرکسی به دین اسلام روی آورد مال و خون و زندگی اش در امان باشد .
۲۵٣۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شاهد زنده
عنوان : آقای منصوری راست میگوید
من بچشم خودم در مدرسه که میرفتم در کتاب جغرافیای آنزمان، بحرین بعنوان استان چهاردهم ایران مرقوم شده بود ، دیدم وخواندم. حالا که یک نفری در کامنت ۲۵۳۶۷ ادعا میکند که بحرین استان چهاردهم ایران در زمان محمدرضا پهلوی نبود، کاشکی وی «پیر» و «خرفت» بود. ولی باو هیچ لقبی نتوان داد جز نادان و بیسواد ذاتی.
۲۵٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شاه خائن
عنوان : درباره ی بحرین
گوکل کنید و بققی را بخوانید:
تاریخ بحرین قبل و بعد از اسلام
بحرین نام مجموعه جزایری ایرانی است ک در جنوب غربی ایران قرار دارد و در غرب کشور قطر واقع شده است . نام جزایر دیگر بحرین به این شرح است : منامه - محرق - ام نعسان - ستره - ام الشجر - ام الشجیر - بنی صالح - بکا - حوار - حاله البیض . بحرین دارای محصولات بسیاری از قبیل برنج - انار - لیمو - گردو - مرکبات - موز - بادام - تمرهندی - انبه می باشد . مردم جزیره بحرین تا پیش از استقلال بیش از ۲/۳ ایرانی و پارسی زبان بوده اند . متاسفانه پس از جدا شدن با یاری کشورهای عربی و انگلستان هویت ایرانی آنجا را تعدیل دادند و عربهای بسیاری را راهی بحرین نمودند تا هرگونه ارتباط با ایران و هویت ایرانی را تکذیب کنند . همینطور ایرانیان بسیاری مجبور به کوچ به سواحل خلیج فارس شدند ولی تاریخ و اسناد ملی بسیاری که بر جای مانده است همه تلاشهای کشورهای بدوی عرب را بی نتیجه می گذارد و ایرانی بودن بحرین را اثبات میکند . روزگاری نه چندان دور پول ایران با ارزشترین پول بحرین بود ولی انگستان پول خود را جایگزین آن نمود . شهر منامه پرجمعیت ترین شهر بحرین است . بسیاری از مناطق بحرین نامهای ایرانی دارد منجمله : توبلی - دراز - توری - دمستان - سبز - شاخوره - فارسیه - کرانه - کرزکان - مرخ - مروزان - نویدرات که همگی مشتق شده زبان پارسی هستند .بیشتر مورخان عرب بر این باور هستند که نخستین شهری از ایران که توسط سپاه اسلام گشوده شده بحرین است .
امین روحانی در کتاب خود معروف به ملوک العرب نوشته است : در سالهای نخستین اسلام بحرین در قلمرو ایران بود . مردمانش زرتشتی و یهودی و نصاری . منذر و تیمی از ماموران پادشاه ایران مسئول حکمرانی بر بحرین بوده اند .
۲۵٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : الهه.ب
عنوان : دم روباه از زیر عبای ملا
جناب فرناز ایراندوست، باین جمله دم روباه(شاه) را از زیر عبای ملا نمایان ساختی.« در طول این سه چهار سال اخیر بزرگوارانی چون اقایان شمشیری، میرفطروس، شوکت، و یا خانم بقراط با قلم خود و افشاگریهای خود بر ضد تمامیت خواهان اسلامی و کمونیست و مصدق اللهی خدمات زیادی را به نسل جوان گریزان از بلوای خانمانسوز ۲۲ بهمن کرده اند.». حالا فهمیدم که شاه پرستان و جان نثاران کیه که با «اسامی» دیگری خودنمایی میکنند.
۲۵٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : به آقای منصور منصوری
عنوان : چقدر راحت دروغ میگویی
آقای منصور منصوری شما چقدر راحت دروغ میگویی. کجا بحرین استان ایران بود؟ خوب است که اسناد وزارت خارجه را آقای تفرشی منتشر کرد. شما طبق معمول دیگر مصدق پرستان، جز شعارهای دروغ بدون مدرک و دلیل چیزی ارائه نمیفرمایید. شما محبت کنید و بگویید که استاندار بحرین و یا نماینده مجلس از این استان در زمان پیشوای شما مصدق چه کسی بود؟ شما اسناد منتشر شده را که آشکارا نشان میدهد طبق هیچ قانون بین المللی بحرین جزء ایران نبود را قبول ندارید، ولی از آن طرف در پی پیرمردان ناشناس در امارات هستید که میگویند اینجا جزء ایران بود؟ واقعاْ که خنده دار است! طبق اسناد معتبر موجود بحرین به "همت" سلاطین قاجار، که آقای مصدق السلطنه یکی از شازدگان طراز اول دربار آنان بود و در خاطراتش با افتخار از آنها صحبت میکند، از ایران جدا شد.
۲۵٣۶۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : حقیقت جو
عنوان : جناب دانشجو، دقت در امر آموزش لازم است.
جناب دانشجو-زگهواره تا گور دانش بجوی، شعار « برقرار باد آزادی، استقلال، جمهوری در ایران » را دوباره بخوان و با « دقت» دانش بجو. «جمهوری درایران » همان «جمهوری ایرانی» است و بارها هم در نظریاتم اعلام کردم. مثل اینکه یک جای دیگر شما میسوزد. و با شمشیر «چوبی» بجنگ دشمن «خیالی» میروید. من نه نشان از رژیم سابق دارم و نه از رژیم اسلامی شما درایران. برای من «فرمهای» متفاوت استبداد و تجاوز بحقوق انسان و استعمار و کودتاگر و جنایتکار، شمال و جنوب، شرق و غرب، «عجم، عرب، یهود، مسحیی شاهی، اسلامی و مذهبی بهرفرمی ...» ندارد. شناختن صور مختلف استبداد و ارتجاع دقت بسیار می طلبد و امیدوارم که شما بادقت بیشتر برای رسیدن بآزادی و جمهوری ایرانی، در جناح ملیون آزاد اندیش و ضد استبداد ایران قرار بگیرید. موفق باشید.
۲۵٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|