از : شاهد زنده
عنوان : حفظ تمامیت ارضی ایران بعهده همه ایرانیان است.
آقای پرسشگر؟ شما مثل اینکه فارسی نمی فهمید و یا «کودن» و خیالاتی هستید. من گفتم بیاد دارم که در کتاب جغرافیای مدرسه بحرین استان چهاردهم ایران نوشته بود. حالا شما مرا حواله «اسناد» وزارت خارجه بریتانیا میکنید؟ که هیچگاه بآن دسترسی نداشتم و ندارم. کودنی شما را از اینجا فهمیدم که من باوجوداینکه بچشم خودم در کتاب جغرافیا دوران مدرسه خواندم، از من میخواهید که بروم پیش انگلیسیها، تا «شاید» آنها عکس آنرا بمن نشان بدهند و «ثابت » بکنند آنچه که من دیده بودم مثل شما خیالاتی بود. یکی در تعریف از شما، عنوان «جوانفکر» را بر شما نهاد و من عنوان «خام فکر» را بدان اضافه میکنم. آدمهایی مثل شما باعث میشوند که خاطره های گذشته ما را با وجود دوری زمانی آن زنده کنند.ما مغز را مینگریم و تجربه میکنیم و شما پوسته را.
۲۵۴۰۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : میشکا اسپهبدی مازندرانی
عنوان : به حمید زرگری و حافظه تاریخ و سروش عبدی عزیز ودوستی که بدون نام سنداز منابع خود سلطنت طلبان بویژه از کتاب "پاسخ به تاریخ شاه" میگذارد
من با اینکه سنم به اوائل انقلاب نمیرسد ولی بخاطر شرایط خاص با تعدادی از سلطنت طلبان و ساواکی ها و شاهپرستان بازنشسته سروکار داشته ام.تجربه من به من میگوید که انها در رژیم جنایت جمهوری اسلامی یک نوع اعاده حیثیت برای خودشان میبینند.خوب ما که جزئی از مردم ایران بحساب میاییم باید برای اینده ایران و راه برون رفت از دیکتاتوری تلاشمان را دوچندان کنیم.نمیشود با دفاع از جنایات رژیم شاه برای دمکراسی و حقوق بشر مبارزه کرد.بحث با سلطنت طلبان وساواکی هایک نوع وقت تلف کردن است. بویژه شما در فضای اینترنت نمیدانید با کدام جنایتکار روبرو هستید. البته در زندگی معمولی و مثلا سرکار طبیعی است که ادم اگر جائی باسلطنت طلبی برخورد خوب ممکن است بحثی هم بشود. ولی اینها که اینجا کامنت میگذارند حتا از سلطنت طلبان مشروطه خواه هم نیستند چرا که در غیر اینصورت به دکتر مصدق فحاشی نمیکردند. دکتر مصدق و جبهه ملی ونهت ازادی مشروطه خواهان قبل از انقلاب هستند و اگر کسانی بهر دلیل امروز ادعای حکومت مشروطه سلطنتی میکند نمیتواند به انها بی احترامی کند. اینها از دیکتاتوری وجنایات رژیم شاه دفاع میکنند وبه هیچوجه به استدلالها و مدارک شما پاسخ نمیدهند و برخلاف ادعاهای انها که خودرا شاگردان تاریخ میدانند و میخواهند یاد بگیرند انها بیشتر به شاگردان گوبلز ونصیری و ثابتی شبیه هستند.امروز در کردستان بخاطر اعدام هم میهنان ازادیخواه ما اعتصاب عمومی است. وقت تان را بخاطر تفاله های باقی مانده از ساواک تلف نکنید. رژیم شاهنشاهی پوشالی بود و بوی گند میداد این بوی گند مشام ایرانیان را میازرد و از لابلای کتاب پاسخ به تاریخ بویژه بخشی را که دوست سند گذار ما اینجا اورده است که ژنرال هویزر دم شاه را مثل موش مرده گرفت و پرتاب کرد به خارج از کشور. خوب با همین یک سند اگر سلطنت طلبان ذره ای صداقت و میهن دوستی داشته باشند برایشان کفایت میکند که با داشتن چنین اعلا حضرت نوکر بیگانه بروند سرشان را بگذارند وبمیرند.
وقتتان را برای رژیم پوشالی که ملت ایران سرنگونی انرا با قدرت به پشتیبانان بیگانه ان تحمیل کرد تلف نکنید. تفاله های ساواک و سلطنت ارزش بحث ندارند
۲۵۴۰۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : مستوره وکیل
عنوان : آقای ناشناس عزیز، خواهش می کنم در آینده نظرمرا در نظر داشته باشید.
آقای پرسشگر عزیز، نام من مستوره است، اینرا می گویم نه برای خرده گیری از شما بلکه برای روشن شدن مطلب شما.
این نظر مرا در آینده برای مخالفانتان مطرح کنید شاید جوابی!!!!بشما بدهند چون بمن جواب نمیدهند. هر سئوالی که خوشایند اینها نباشد با خائن خواندن سئوال کننده بیجواب میگذارند. سئوالاتی هستند که برای این قدغن محسوب میشوند. این روش برای مرعوب کردن آزاد اندیشان است. اگر سئوال کردن خیانت است منهم خادئنم.
به ناشناس که پته همه را رو آب انداخت و بت شکنی کرد. راجع به بحرین نمیدانم ولی:-
استانهای آذربایجان و کردستان را هم شاه دو دستی تقدیم روسها کرد یا چپ های وطندوست!!! ایرانی؟
بحرین، آذربایجان،کردستان. جنگهای داخلی چپ ها با خمینی در کردستان و ترکمن صحرا هم تقصیر شاه بود؟
۲۵۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : به "شاه "خائن
عنوان : پاسخ ما را ندادید
اعلاحضرت "شاه "خائن پاسخ ما را ندادید. شما نام کسانی را که به سمت استانداری و دیگر مقامات در بحرین گذارده بودید به اطلاع ما برسانید. اعلاحضرت از تعارف بکاهید و مدرک ارائه دهید.
۲۵۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : unknown
عنوان : مرا سانسور میکنید, روزنامه های قبل وبعد انقلاب ونیز با ارشیوهای کار بولتنهای تحلیلی ومجاهد و مردم ونامه مردم وکتب ان لاین چه میکنید؟
اخبار روزیان
شما کامنتهای مراکه افترایی درانها نیست راپاک میکنید ودر عوض کامنتهای سراپا دشنام بجای پاسخ به بنده را سخاوتمندانه منتشر میکنید و باز ادعای ازادیخواهی دارید؟ مرا سانسور میکنید, روزنامه های قبل وبعد انقلاب ونیز با ارشیوهای کار بولتنهای تحلیلی ومجاهد و مردم ونامه مردم وکتب ان لاین چه میکنید؟ کافی است به سایت رادیو زمانه ۳۰ سال قبل در چنین روزی مراجعه کنید و درافشانی های اقایان که خود زمانی جزوشان بوده اید بخوانید. مرا در سایت خودسانسورمیکنید بیرون از سایت چه خواهیدکرد؟ دیگران راچه خواهیدکرد؟
۲۵۴۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شاه خائن
عنوان : به خادم
از شاه خادئنبه خادم سربهوا:
بموجب این فرمان ما شاه شاهان بزرگ ارتشتاران فرمانده شما را از کلیه مقامات اداری و تبلیغاتی عزل می کنیم. همین شما ها خادمان سر بهوا دیکتاتوری ما را بباد دادید. آن سند نوشته ی ما نبود ما درآن سند همه منابع و نام عناصر وفادار و غیر وفادار را ذکر کرده بودیم. در پایان نام منبع اصلی هم آمده بود.
به شما فرمان مید هیم که آم سندرا دوباره بخوانید. در غیر اینصور ثابتی و ناشناس را به سراغ شما می فرستیم.
شما از این پس در دستگاه ما هیچ سمتی ندارید.
یک دشمن دانا از هزار خادم نادان مثل شما بهتر است.
۲۵۴۰۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : امتیاز به ناشناس، چون به سئوالات مربوطش پاسخ نمی دهند. به امید نظرات بیشتر از ناشناس و همفکرانش در مقالات دیگر در آینده نزدیک
جواب اینرا ندارند بنابراین امتیاز این هم به نفع ناشناس و همفکرانش گذاشته شد.
با تشکر از ناشناس، با حرفهای نامربوط و مغلطه نمی توانند نظر شما را از نظر ما بپوشانند. برای منهم الان همین پرسشهای شما مطرح است ولی خب طرف مقابل جوابی ندارد و فقط شلوغش کرده اند.
«آقای شاهد زنده شما که خیلی چشمتان باز است نگاهی نیز به اسناد وزارت خارجه بریتانیا کنید تا به اساسی حرف خود بیشتر آگاه شوید. من یک سوال از شما آقایان کردم که جوابی دریافت نداشتم. اگر چنانچه شما میفرمایید بحرین استان ایران بود پس بنابراین میبایست استاندار فرماندار شهرداران نمایندگان مجلس مسئولین ادارات محلی و...... داشته باشد. محبتی کنید و با ذکر مآخذ قابل دسترسی مدارک لازم را نشان دهید. (نه مثل آن ادعای پوچ که میگفت عفو بین الملل گفته ایران زمان شاه بیشترین اعدامها را در دنیا داشته. طرف نتوانست حتی یک مدرک در این مورد ارائه دهد)».
امتیاز به ناشناس، چون به سئوالات مربوطش پاسخ نمی دهند. به امید نظرات بیشتر از ناشناس و همفکرانش در مقالات دیگر در آینده نزدیک
۲۵۴۰۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : خادم
عنوان : چرا جواب را نمیدهی؟
این آقای "شاه خائن" خودش "میگوید" و خودش هم میخندد! او اولاْ بر این باور است که با زیاده گویی میتواند حرف بی اساس خود را به دیگران تحمیل کند. در ثانی او تمام حرفهای دیگران را بطور گزینشی انتخاب میکند و بعد تفسیر خود را به روی آن میگذارد و بعد میگوید که این حرفها او را بیاد فلان سلطان قاجار و یا بهمان وزیر قاجار میاندازد. ایا این هم شد مدرک؟ او حتی نمیتواند یک عدد مدرک مبتنی بر اسناد رسمی ارائه دارد. من همیچنان از این آقای خودگو که از حرفهایش هم خیلی لذت میبرد سوال میکنم که بجای این همه حرف بی اساس و طولانی به سوالها زیر جواب دهد:
اگر چنانچه شما میفرمایید بحرین استان ایران بود پس بنابراین میبایست استاندار فرماندار شهرداران نمایندگان مجلس مسئولین ادارات محلی و...... داشته باشد. محبتی کنید و با ذکر مآخذ قابل دسترسی مدارک لازم را نشان دهید.
۲۵٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : شاه خائن
عنوان : خدا حافظ بحرین (قسمت آخر)
گوگل کنید
خداحافظ استان چهاردهم
نقش انگلیس در جدا شدن بحرین از ایران
گرچه فتحعلی شاه هفده شهر قفقاز را از دست داد، و ناصرالدین شاه استانهای فرارود (ماوراءالنهر) را به روسها بخشید و آبرویی برایشان نماند و نامشان در این زمینه به لجن آلوده شد ولی مانند این دو نفر را باز هم داریم،که از یاد تاریخ نمیروند. زیرا تاریخ حافظه ملتها است، و اگر هم گهگاه قرار باشد نام چنین کسان فراموش شود، خود ایشان با ندانم کاریهایشان، شیوهای را بر میگزینند که ملت ایران خیانت آنها را فراموش نکند.
برای نمونه «رضا قاسمی» معاون اداره نهم وزارت خارجه به هنگام جدایی بحرین از ایران، در ماهنامه «نیما» (شماره ۶۸ و ۶۹، بهمن و اسفند ۱۳۷۸) چاپ پاریس مینویسد: «در دوره پهلوی اول (رضاشاه) که حکومت مرکزی قدرت یافت، ضمن گفتگوی طولانی با دولت انگلیس، بعضی از جزایر جنوبی ایران که پایگاه انگلیسیها بود، مانند سیری و قشم، هنگام تخلیه به ایران واگذار شد. اما انگلستان بحرین را به عنوان پایگاه دریایی خود حفظ کرد تا اینکه در ژانویه ۱۹۶۸ دولت کارگری انگلستان اعلام داشت که تا آخر سال ۱۹۷۱ نیروهای خود را از شرق سوئز و خلیج فارس فراخواهد خواند. دولت ایران ضمن استقبال از تصمیم دولت انگلیس اقداماتی برای اعاده بحرین و جزایر سهگانه تنب و ابوموسی آغاز نمود. اما با بررسی جوانب امر (!!!) دریافت که طی این یکصدو پنجاه سال در ترکیب جمعیت و آداب و عادات و سایر مظاهر زندگی مردم بحرین دگرگونی اساسی روی داده است،و برای استرداد آن باید با جنگ و اشغال نظامی متوسل شد که این اقدام درجامعه بینالمللی مطلوب و مقبول نبود (!) و باید وضع موجود را حفظ کرد.».
(ما آریا مهر اما لشکر کشی به عمان و سرکوبی ظفار را مطلوب دانستیم . شاه خائن)
نوشته این دیپلمات شاهنشاهی، آدم را به یاد میرزا آقاخان نوری میاندازد که هنگامی که فرخخان امینالملک نماینده ایران در امضای قرارداد ننگین پاریس از او (میرزاآقاخان) کسب تکلیف کرد و نوشت: «انگلیسیها، حرفهای نپذیرفتنی میزنند. آنها میگویند: باید به افغانستان و هرات استقلال بدهیم. من چه کنم؟تا چه اندازه اجازه دارم؟»
میرزا آقاخان نوری (اعتمادالدوله) در پاسخ فرخخان نوشت: «... چارهای بجز قبول نداریم. ما نمیتوانیم هفت هشت ماه طول بدهیم، قوه نداریم. پول نداریم.»
آقای رضا قاسمی هم عیناً همان استدلال میرزا آقاخان نوری را در نوشته خود آورده است.
به دنبال نوشته او در ماهنامه «نیما» مینگریم: «... باید توجه داشت که نمایندگان ایران هر جا اسم بحرین به میان میآمد و در هر مجمعی که نماینده بحرین حضور داشت،صحنه را به عنوان اعتراض ترک و خالی میکردند و با این ترتیب در خانواده ملل که بحرین را به عنوان واحد مستقل پذیرفته بود منزوی میشدیم. به ویژه با کشورهای عربی که حامی موجودیت بحرین به عنوان واحد مستقل بودند درگیر میشدیم (استدلال آقای دیپلمات را بنگرید. که به خاطر عدم درگیری با دیگر کشورهای عربی، معتقد به از دست دادن بحرین شده است)
این دیپلمات در دنباله مطلب خود به سخنان شاه در دهلی اشاره میکند و مینویسد: «... شاه فقید در این مصاحبه (که با حضور خبرنگاران برپا شده بود) یادآور شد که: ایران مایل نیست برای حل مسئله به زور توسل جوید. و اگر مردم بحرین نخواهند به ایران ملحق شوند، ما، اعمال زور نخواهیم کرد(!)»
سخنان محمدرضا شاه مرا به یاد ناصرالدین شاه میاندازد که در در «خاطرات خود» در زمینه از دست دادن سرزمینهای ماوراءالنهر و «مَرو» و دیگر سرزمینهای آنجا و تحویل آنها به روسها چنین مینویسد: «... روس آمد (آخال) را گرفت. چه میکردیم؟ همانطور که آخال را تصرف کرد، بالطبیعه «مرو» را هم تصرف میکرد. ما چطور میتوانستیم بگوییم: «مرو نرو» و تصرف نکن (!). اگر از این ممانعتها میکردیم، جز اینکه روسها را با خودمان دشمن بکنیم هیچ فایدهای نداشت(!)...»
رضا قاسمی در بخشی دیگر از نوشته خود میگوید: «... حیثیت و غرورملی ما هنگامی لکهدار میشد که برای این مسئله به زور متوسل میشدیم و جامعه بینالمللی در قبال کاری که با صرف بودجه گزاف و اتلاف منابع ملی و نیروی انسانی صورت میگرفت، و تازه سرانجام آن نامعلوم بود، ما را محکوم میکرد(!) ».
این آقای دیپلمات، تلاش برای گرفتن بحرین را که جزئی از خاک ایران بود «اتلاف منابع ملی و نیروی انسانی» خوانده است. ولی از آن همه سرمایه و نیروی انسانی که دولت ایران، بدون منطق و بیدلیل در «ظفار» تلف کرد سخن به میان نمیآورد، و نمیپرسد که دخالت در جنگ داخلی «ظفار» به ما چه مربوط بود.
او سپس مینویسد: «به علاوه دعوی کهن و دیرپای ایران در مورد حاکمیت بر بحرین کم کم خالی از محتوا شده بود(!) و جنبه طنز (!) بخود گرفته و برخی را به این فکر انداخته بود که به این ترتیب بدنیست هفده شهر قفقاز را هم از روسها مطالبه کنیم و افغانستان و سایر سرزمینهایی را که در طول تاریخ از ایران جدا شده است ادعا نماییم(!!)...»
ناگفته نگذاریم که رضا قاسمی به انگیزه همین خوش خدمتیها، پس از جدا شدن بحرین از ایران به سمت سفیر ایران در کویت برگزیده شد و پاداش خود را گرفت. و هم اکنون نیز درکنار رودخانه «تایمز» زیر سایه سرو حقیقی!! خود، روزگار میگذراند.
غیر از بحرین، سه جزیره تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی نیز که شاه همزمان با از دست دادن بحرین آنها را پس گرفت از آن ملت ایران بوده است و در هیچ رویداد تاریخی و هیچ برگه و پیمانی دیده و نوشته نشده است که نشان دهد این جزیرهها به صورت قانونی یا با جنگ و یا غرامت جنگی از ایران جدا شده باشد.
انگلیسیها از سالهای پیش، از ناتوانی دولتهای فرمانروا بر ایران سود برده و در این سه جزیره که گلوگاه تنگه هرمز است، بنام شیخهای جنوب خلیج فارس، خودسرانه و بدون درگیری، نیرو پیاده کرده و پایگاه داشتهاند.
زمانی که شیرپیر بریتانیا ناگزیر شد پای خود را از خلیج فارس کنار بکشد، بر آن شد که از کیسه خلیفه ببخشد و بحرین را به صورت شیخ نشین استقلال بدهد و ضمناً برای خاموش کردن آوای ملت ناخشنود ایران، این سه جزیره را به ایران بازپس بدهد.
( دولت فخیمه چون می دانست که ما شاه شاهان بزرگ ارتشتاران فرمانده از کودتای ۲۸ مرداد ببعد نوکری آمریکا پذیرفته ایم، میدانست که مالکیت بحرین بوسیله ی ایران عملا آنرا در اختیار رقیبش آمریکا قرار می دهد، لذا در کار ما کارشکنی می کرد. شاه خائن)
سه جزیرهای که دو جزیره آن (تنب بزرگ و کوچک) اصولاً در خور زیستن نیستند و مردم جنوب به انگیزه مارهای فراوان در آنها، آنجا را «مارستان!» مینامند. (ولی به هر روی از دیدگاه استراتژیکی دارای اهمیتی در خور نگرش هستند).
«دریابد فرجالله رسایی» در زمینه تصرف!! جزیرههای یاد شده در ماهنامه «ایرانیان واشنگتن» چنین مینویسد: «... اعلیحضرت شاه، روزی به من گفت: بالاخره انگلیسیها موافقت کردند که سه جزیره متعلق به ایران را که در گذشته به نام شیوخ سواحل جنوبی خلیج فارس تصرف کرده بودند، به دولت ایران پس بدهند!!...»
نیک بیندیشید این موافقت انگلیسیها بود که تصمیم گرفتند سه جزیره ایرانی تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را به ما پس بدهند. وگرنه دولت ایران هرگز به یادش نبود که این سه جزیره با این نامها از آن اوست. به گفته «رضا قاسمی» ادعای مالکیت ایران بر آنها «خالی از محتوا شده و جنبه طنز!! به خود گرفته بود.»
«دریابد فرجالله رسایی» سپس به گونهای گسترده شرح میدهد و مینویسد که شاه مرا مأمور تصرف جزیرههای یاد شده کرد و به ویژه چندین بار سفارش کرد که این کار باید کاملاً محرمانه بماند و هیچکس حتی رییس ستاد مشترک ارتش! و دیگر امیران ارتش کوچکترین خبری در این زمینه نشوند تا من (یعنی محمدرضا شاه) تاریخ تصرف! جزیرهها را به تو (دریابد رسایی) ابلاغ کنم.
در اینجا این پرسش پیش میآید که اگر انگلیسیها موافقت کرده بودند که سه جزیره را به ایران پس بدهند، دیگر لشکرکشی و محرمانه بودن و اینگونه بازیها برای چه بود؟ مگر نه اینکه فرمانده انگلیسی پرچم خود را پایین میکشید، و نیروهای ایران پرچم ما را بالا میبردند. آیا این کار یک پیروزی جنگی برای ایران بود؟
منبع: ماهنامه الکترونیکی «دوران»
۲۵٣۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|
از : خشایار خشایار
عنوان : پرسشگر تئوریسین شد!
پرسشگر جون شما چقدر بانمکید!
خیانت دیگران که خیانت شاهنشاه را ماستمالی نمی کند. اینها ۵۷ سال با استبداد کامل حکومت کردند. تمام اختیارات مملکت (جان و مال و ناموس) مردم را در دست داشتند. و جز تامین منافع خارجیها کاری نکردند.
حالا فرض کنیم مصدق تریاکی بود یا با برنامه ی راه آهن مخالفت کرد این چه ربطی داره با وطنفروشی ۵۷ ساله!
تازه شما که نادان بودید و پرسشگر، حالا چطور تئوریسین از آب در آمدید؟
نکنه شما هم حضرت ابوافضل امد بخوابتون و انگشت مبارک رو .....ببخشید منم مثل شاهنشاه اشتباه کردم حضرت ابوالفضل دست نداشت!
۲۵٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۹
|