یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند؟ (۵) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ۵۰ ساله

عنوان : درخواست:- یک مقاله درباره «دیکتاتوری سکولار شاه تا توتالیتریسم دینی مخالفان او، آیا حکومت دینی توتالیترکنونی ادامه حکومت سکولار دیکتاتوری پهلوی است؟». هر دیدگاه در کمتر از ۴۰۰۰ واژه نوشته شود.
۲۸ مرداد بهانه است، حفظ این رژیم نشانه است. معلوم شد که این عوامفریبی شما چه سابقه طولانی ای دارد. شما برای سلب مسئولیت از خود بواسطه نقش تعیین کننده ای که در آوردن خمینی داشته اید و دارید با ننه من غریبم بازی تان می خواهید همه کاسه کوزه ها را بر سر یک عامل بشکنید، عامل شاه. وقایع تاریخی مهم مثل جنگ های جهانی و انقلاب ها در نتیجه یک سری عوامل بوجود می آیند و نه فقط یک عامل. شما اگر سر رشته ای از تخصص تاریخ داشتید، مغرض نبودید و قصد عوامفریبی نداشتید تاریخ را با دیدگاه یک ایدئولوژی خاص نمی نگریستید، نمی نوشتید و شایع نمی کردید. ج. ا هم مغرضانه و عوامفریبانه از دیدگاه ایدئولوژیک خاص خود مثل شما تاریخ را جعل و تحریف کرده است. ملت ایران تاریخ دستکاری شده رژیم را قبول ندارد و اگر تاریخ از دیدگاه شما هم که دستکاری شده است همان فرصت را پیدا کند و مورد بحث در عرصه عمومی ملت قرار گیرد بی ارزش ارزیابی خواهد شد. هیچیک از این دو دیدگاه علمی نیستند و از دید دانشگاه های معتبر با تمسخر روبرو می شوند. ۳۱ سال فرصت داشتید که این دو دیدگاه را به ثبت دانشگاه های معتبر جهان برسانید. اینکار را نکردید چون بخوبی می دانید که غرض شما حقیقت یابی و پژوهشهای علمی برای یافتن حقیقت نیست بلکه سیاسی است. شایعه پراکنی و قالب کردن آن به نا آگاهان بعنوان حقیقت مطلق سیاست شما بوده و هست. جعل و تحریف تاریخ تخصص شماست و نه تاریخ بعنوان یکی از مهمترین و حساس ترین رشته های علوم انسانی. تاریخ فروشانی هستید که چارچوب خودساخته تان از روایت تاریخ را به مقوله های ناموسی و سیاسی تقلیل داده اید.

طفره رفتن هم که یکی دیگر از شاخصه های شماست وگرنه بجای شعار دادن و تکرار مکررات اراجیف، نکته هایی را که ناشناس، پرسشگر، بیطرف و سحر و غیرو مطرح می کنند را یک به یک با منطق و دلیل و سند رد می کردید. بقول بیطرف سوزنتان گیر کرده و قادر به عقب و جلو رفتن نیستید.

به جالب است نه، سئوالاتی که از پرسشگر کد کرده اید خیلی جالبند ولی چون اساس و پایه چارچوب کذایی فرید راستگو و چپ ها را نشانه رفته است، جوابی پخته و منطقی به آن داده نخواهد شد چون اگر تجربه آلمان را قبول کنند اصل جهان شمولی را پذیرفته اند. با قبول آن، ستون پایه اصلی تئوری آنها در هم خواهید ریخت و این شهامت و تغییر در سیاست و قبول مسئولیت در جایگزین کردن شاه با خمینی را طلب می کند.

به ناشناس محترم، از زحمات شما سپاسگزارم. خواهشمندم به آخرین نظرات پرسشگر بپردازید. سئولات او سئوالات بسیاری از ما هم می باشند.

تاریخ یک رشته علمی است و نه جانبداری از شخص و گروه خاص، بازنگری وقایع تاریخی بطور مداوم در دانشگاه ها انجام می گیرد. تاریخی که در ۲۰۰۲ نوشته شده باشد دوباره باید مورد بازنگری قرار گیرد. تاریخ مصرف تاریخ هایی که یکبار برای همیشه نوشته می شدند، ۷۰ سال پیش در اروپا به پایان رسید و تاریخ به یک علم مبدل گردید. رشته تاریخ امروز همان متدولوژی و تحقیقات علمی را می طلبد که رشته حقوق می طلبد. کسانیکه در ۷۰ سال پیش گیر کرده اند و با روشهای علمی امروزین بیگانه هستند، آماتورهایی بیش نیستند. تاریخی هم که بوسیله این آماتورها نوشته می شود بی ارزش ولی سرگرم کننده هستند. آنهایی هم که با روشهای نوین علمی با تاریخ برخورد نمی کنند و از دیدگاه های خاص خود تاریخ می نویسند یا کور هستند و یا مقاصد سیاسی خود را دنبال می کنند. زنده باد دکتر هوشنگ صباحی که به همه مرتجعین پشت کرد و تحقیقات تاریخی خود را در یکی از معتبرترین دانشگاه های جهان به ثبت رساند.

به مخالفان، این رژیم ادامه رژیم گذشته نیست. اگر هست، فهرستی علمی از شباهت ها و تفاوت ها ارائه کنید و دلایل خود را برای اثبات هر یک از آنها ردیف کنید.

-------------------------------------------------------------------------

به ناشناس محترم، خواهشمندم فهرستی علمی از شباهت ها و تفاوت های رژیم پیشین و رژیم فعلی ارائه کنید و دلایل خود را برای اثبات هر یک از آنها ردیف کنید.

درخواست:- یک مقاله درباره «دیکتاتوری سکولار شاه تا توتالیتریسم دینی مخالفان او، آیا حکومت دینی توتالیترکنونی ادامه حکومت سکولار دیکتاتوری پهلوی است؟». هر دیدگاه در کمتر از ۴۰۰۰ واژه نوشته شود.

اینگونه ما خلاصه ای از هر دو دیدگاه خواهیم داشت و داوری بین آنها برایمان خیلی منصفانه تر خواهد بود. این دو دیدگاه در کنار دیدگاه ج. ا می توانند بعنوان مرجع در دسترس ملت ایران قرار گرفته و مورد استفاده قرار گیرند. اگر بتوان هر دیدگاهی را در کمتر از ۴۰۰۰ واژه تهیه کرد، بسیار مثمر ثمر خواهد افتاد و خدمت بزرگی به ملت ایران می کند.
۲۶۶۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : به ‫پرسشگر

عنوان : شاه نبود خمینی هم نبود
‫پرسشگر، شما واقعاً پرسشگری یا از بحث و مغلطه و شلوغ بازی لذت میبری؟ بنظر صادق نمایی. ببین چه سوال کردی:

((۱. هر وقت حافظه تاریخ و فرید راستگو و همفکرانشان توانستند ثابت کنند که آلمان دمکراتیک در ادامه طبیعی خود به آلمان هیتلری و فاشیستی منجر شد و در ادامه این روند طبیعی خود پس از هیتلر دوباره دمکراتیک شد، ما خواهیم پذیرفت که رژیم فعلی در ایران ادامه رژیم گذشته است.

۲. هر وقت حافظه تاریخ و فرید راستگو و همفکرانشان توانستند ثابت کنند که ملت آلمان با ورود هیتلر به صحنه سیاسی آلمان از چاله به چاه نیفتاد، ما خواهیم پذیرفت که ملت ایران با ورود خمینی به صحنه سیاسی ایران از چاله به چاه نیفتاد.

این چالشی جدی است که در برابر فرید راستگو و حافظه تاریخ و همفکرانشان قرار دارد و این نقطه ضعف بزرگ در تئوری آنها باید در هم ریخته شود چون فاقد هر گونه پایه تاریخی، علمی و تجربی است.
)))

‫کی و کجا گفته بوده که المان اولن دموکرات بوده و دومن فقط در زمان هیتلر مستبد شده. دست کم تاریخ اروپا را اول با ناشناس مرور میکردی و بعد این سوال و میکردی. تاریخ سیاسی المان و هیتلر چه ربطی به تاریخ سیاسی ایران و شاه و خمینی داره؟ فرضن المان هنوز همانطور دیکتاتور میماند، باز هم ربطی به وقایع سیاسی ایران نداشت. خود مردم المان خودشون رو در بالا اوردن هیتلر مقصر و مسئول میدونن، اونوقت شما میگی المان قبل و بعد از جنگ و شکست هیتلر هیچ ربطی بهم ندارن. المانیها اگر در زمان همون دموکراسی نیم بندشون به حزب نازی رای نمیدادند و برای هیتلر های نمیکردند و هیتلر هم پاشو از گلیمش درازتر نمیکرد جنگی روی نمیداد و ملت سربلند المان اونقد صدمات و تلفات نمیداد و اونجور تحقیر نمیشد که هنوز ارتشش دست امریکائیهاست و ...... مسلمن که هیتلر و دارو دسته اش مقصر بودند. دست کم با المانیها صحبت کنید ببینید اونا چی میگن. هیتلر نبود جنگ دوم با اون همه کشتار و تلفات نبود.

شاه نبود خمینی هم نبود که با اون مخالفت کنه. شاه و ساواک همه را خفه کرده بودند و خمینی هم که از‫ دستشون قسر دررفته بود اخرسر برگشت و زهرشو ریخت. چطور بهم ربط نداره؟ دولت مقبول مصدق را شاه و امریکا و انگلیس از مردم اون روز دزدیدند و سرنگون کردند. چرا شاه شما بعد از این دوره دموکرات نشد؟ بدتر هم شد. همون بدتر شدنش راه را برای یک بدتر از خودش که خمینی باشه باز کرد. چرا نذاشت یک ادم خوب دیگه محبوب مردم بشه. جزنی چپی ها رو که همه رو سربنیست کرد. اخرسر موند همین خمینی بدتر از خودش. همه رو سر به نیست کردند. یک طالقانی بود که وجهه مقبولی بین مردم داشت که بیچاره اونقدر زجر و زندان کشیده بود که در سن هفتاد از دنیا رفت و خلا بیشتر شد...مقصر همه اینها خودش بود که در راس اون بالا فرمان میداد...
۲۶۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : به بچه مرشد «جالب است،نه ؟»
جناب «پرسشگر» خام فکر، هرموقع قادر شد جزوه ۳۰ صفحه ای خود را که قبلآ اعلام کرده در حال نوشتن آنست، باکمک داریوش خان تصحیح و تمام بکند. میتوان «بسوالات» دیگرش جواب داد. ولی بخاطر اینکه خدای نکرده پرسشگر «قاطی» نکند. باید منتظر بماند. ولی اگر عجله در دانستن داشت، میتواند براحتی جواب سوالهایش را در نوشته قبلی مان بیابد. مشروط براینکه مثل همیشه سرسری و دوخط درمیان مطالب را نخواند. «سواد» خودت هم مثل پرسشکر است . یا دقیق نمیخوانی و نمیفهمی و یا میخوانی و نمیفهمی؟ از دوراه خارج نیست. هیچکس ادعا نکرد که از چاله استبداد پهلوی بچاه (عمیق تر شده چاله شاه) خمینی نیافتادیم. یکبار دیگر مطالب گذشته مارا بخوان برای حافظه ات خوب است. 
۲۶۶۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : هر کسیکه سرمایه های ملی ایران را بغارت برده، مطمین باشد که جنایتش شامل مرور زمان نمیشود.
با ایجاد رعب و وحشت و استفاده از ابزار خشونت و جنایت توانست محمدرضا پهلوی سیستمی در ایران بوجود بیاورد که در آن سیستم بدزدان سرمایه های مردم جایزه هم داده میشد. در اوایل سالهای ۴۰، سرمایه دار متوسط درباری بنام خیامی یک «قصر» در یک تهران برای خود و خانواده اش بمبلغ هفتاد میلیون تومان (درآنزمان) ساخت. این خبر بگوش محمدرضا رسید و در یکی از «شرفیابی» درباری محمدرضا پهلوی جناب خیامی را مورد خطاب قرار داد و گفت « شنیدم که خانه بزرک و قشنگی سا خته ای و از(یا در) کجا؟». جناب خیامی بلافاصله بعرض همایونی رساندند، « اعلحضرتا، این خانه قابل شما را ندارد و ( بدروغ) ادامه داد که این محل را برای علیاحضرت ولیعهد ساختم و متعلق بایشان است...» محمدرضا در حالیکه از این «هدیه ناقابل» راضی بنظر میرسید، دستور فرمودند که نمایندگی واردات ماشینهای سواری از آلمان به جناب خیامی داده شود.دزدی و چپاول بیشتر، جایزه بزرگتری از جانب دیکتاتور در پی داشت. ثروتهای بغارت رفته توسط این خاندان کثیف از ایران بخارج که امروزه مورد استفاده این خانواده از جمله رضاپهلوی قرار دارد. جزو اموال مردم ایران است. خرج و استفاده از این اموال ملی به یغما رفته، بمعنی «شرکت» در چپاول و غارت سرمایه مردم در تحت سایه جنایات و خشونت رژیم پهلوی در کل آنست. تا روشن شدن این مسله، همه این دزدان و بازماندگان آنها باید منتظر روز «محاکمه» باشند و اعمالشان شامل مرور زمان هم نخواهد شد.
۲۶۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : جالب است، نه؟

عنوان : چالشی که پرسشگر در برابر فرید راستگو و اردوی او گذاشته جالب است، نه؟ آیا ایندو از عهده این چالش بر خواهند آمد؟
چالشی که پرسشگر در برابر فرید راستگو و اردوی او گذاشته جالب است، نه؟ ایندو از عهده این چالش بر خواهند آمد، نه؟

چالش پرسشگر:-

«این رژیم همانقدر ادامه رژیم سابق است که آلمان هیتلری فاشیست ادامه رژیم دمکراتیک قبل از خود بوده است!!!! این رژیم همانقدر ادامه رژیم سابق است که آلمان دمکراتیک کنونی ادامه رژیم فاشیستی هیتلر است!!!!

۱. هر وقت حافظه تاریخ و فرید راستگو و همفکرانشان توانستند ثابت کنند که آلمان دمکراتیک در ادامه طبیعی خود به آلمان هیتلری و فاشیستی منجر شد و در ادامه این روند طبیعی خود پس از هیتلر دوباره دمکراتیک شد، ما خواهیم پذیرفت که رژیم فعلی در ایران ادامه رژیم گذشته است.

۲. هر وقت حافظه تاریخ و فرید راستگو و همفکرانشان توانستند ثابت کنند که ملت آلمان با ورود هیتلر به صحنه سیاسی آلمان از چاله به چاه نیفتاد، ما خواهیم پذیرفت که ملت ایران با ورود خمینی به صحنه سیاسی ایران از چاله به چاه نیفتاد».
۲۶۶۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : نیم قرن بعد از کودتا!

عنوان : بیست و هشت مرداد به عنوان مظهر دشمنی سلطنت پهلوی با حق حاکمیت ملت ایران، همواره در تاریخ کشور ما باقی خواهد ماند
اخبار روز





اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
سه‌شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۸۲ - ۱۹ اوت ۲۰۰۳




برای داوری نهایی نسبت به بسیاری از وقایع تاریخی که سرنوشت یک ملت و یا دورانی را تحت تاثیر قرار می دهند، غالبا احتیاج به گذر زمان، و خروج بازیگران اصلی چنین وقایعی از گردونه سیاست است. اما در ارزیابی از کودتای مشترک دربار پهلوی و قدرت های خارجی، احتیاجی به این گذر زمان نبود. داوری ملی و جمعی ایرانیان نسبت به این کودتا، از همان هنگام وقوع آن صورت گرفت. سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق به کمک بیگانگان و استقرار یک دیکتاتوری سیاه در کشور که با سرکوب گسترده آزادیخواهان توام شد، چنان با پایه ای ترین مفاهیم حقوق بین الملل، حقوق بشر و همچنین آگاهی ملی مردم ایران در تقابل بود، که در محکومیت عمومی آن از همان آغاز برای ملت ایران جای هیچ تردیدی نماند. در یک سو اکثریت قاطع مردم قرار گرفتند که این کودتا، فرصت بزرگ و تاریخی گام گذاردن آنان در مسیر دموکراسی و پیشرفت و مدرنیسم را از میان برد و در سوی دیگری خاندان غاصبی ایستاد که حق حاکمیت ملت ایران را به کمک بیگانه از آنان باز ستاند و تضاد بین خود و ملت را چنان عمیق ساخت که جز از طریق یک انقلاب راهی برای حل آن امکان پذیر نشد.
هر چند با آن انقلاب، حکومت کودتا برچیده شد، اما این صف آرایی تا همین امروز نیز ادامه یافته است.

با داوری ملی در مورد این حادثه تلخ، می توانستیم کودتای ۲۸ مرداد را – هر چند امروز نیز جامعه ما از تبعات و آثار و نتایج آن به یک سر رهایی نیافته است، به بایگانی حافظه تاریخی ملت خود بسپاریم، هر آینه وضعیت جامعه ی ما را به جایی نکشانده بودند که بازماندگان کودتا بار دیگر طمع بازگشت آن قدرت غاصب را در سر بپروانند.
از سوی جبهه هوادار سلطنت، مکرر این پیام به گوش رسیده است که «گذشته» را باید فراموش کرد و به فکر ساختن «آینده» بود. همزمان با این دعوت از ملت برای فراموشی حافظه تاریخی خود، تبلیغ بر گذشته و مقایسه ای عوامفریبانه بین «دیروز» و «امروز»، بدون اغراق، تمام موجودیت سیاسی این جریان را تشکیل می دهد که می کوشد سیه روزی حاصل از استبداد دینی را دلیل حقانیت خود سازد و استبداد سلطنتی را در مقایسه با استبداد دینی مشروعیت بخشد و به ویژه در میآن نسل جوانی که آن استبداد را تجربه نکرده است، وسوسه «دوران طلایی شاهنشاهی پهلوی» را تولید کند. شگفتا که این عوامفریبی از سوی گروه هایی از این جریان در پوشش احترام و اعتقاد به دموکراسی و حق حاکمیت ملت عرضه می شود!

آیا ما مجازیم، بازماندگان آن کودتا را پنجاه سال بعد از وقوع آن، به جرم چنین حادثه تلخی سرزنش کنیم و نقش آن ها را در این واقعه یادآور شویم و به ادعاها و سخنان امروزی آن ها در مورد تمکین به حق حاکمیت ملی باور نکنیم؟ آری، اگر آن ها خود را وارث قدرتی بدانند که از دل این کودتا سر برآورد و ادامه یافت؛ و خیر، اگر آن ها داوری ملت نسبت به این حادثه تلخ را می پذیرفتند و با آن همراه می شدند.
میراث داران آن حادثه، خود چنین خواسته اند که خویش را با آن کودتا و حکومت غاصب برآمده از آن پیوند زنند و تعریف کنند. وقتی کودتا را به عنوان قیامی ملی بزرگ می دارند، وقتی آشکار و پنهان قدرت های خارجی را بار دیگر به دخالت در امور داخلی کشور ما دعوت می کنند، وقتی به جای ایده های پیشرو و مطالبات دموکراتیک ملت، استبداد دینی را وسیله مشروعیت خویش می سازند، وقتی دموکراسی ادعایی خود را در حمایت های خارجی می جویند، انتظار بی جایی خواهد بود از ملت بخواهیم، چشمان خود را بر این حقیقت ببندند که بین حامیان امروزین خاندان پهلوی با آن کودتای سیاه رشته های الفت و پیوندهای عینی و ذهنی ای نیست.

بیست و هشت مرداد در حافظه تاریخی ملت ایران یک یادآوری است . یادآوری غصب قدرت ملت توسط خاندان پهلوی، یادآوری پایمال ساختن حق حاکمیت ملی و استقلال کشور به کمک قدرت های بیگانه، یادآوری فاصله ای پرناشدنی بین صف هوادارن جمهوری و دموکراسی با مدافعین سلطنت و هر نوع حکومت غصبی و غیردموکراتیک. بیست و هشت مرداد به عنوان مظهر دشمنی خاندان پهلوی با حاکمیت ملت ایران همواره در تاریخ کشور ما خواهد ماند.
۲۶۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : شباهت شاه و احمدی نژاد!

عنوان : این بود شاه شما?
اوریانا فالاچی : هنوز یک لبخند در صورت شما از یک شهاب در آسمان نایاب تر است. آیا شما هیچ وقت می خندید اعلیحضرتا؟

محمدرضا پهلوی : فقط وقتی که موضوع خنده داری اتفاق بیفتد. اما این موضوع باید خیلی خنده دار باشد که غالبا اتفاق نمی افتد. نه ، من از آن آدم هایی نیستم که به هر موضوع احمقانه ای بخندم . اما شما باید درک کنید که زندگانی من همیشه یک زندگانی سخت و دشوار و خسته آور بوده است . فقط دوازده سال اول سلطنت مرا تصور کنید که مجبور بودم چکارکنم ، و تازه من به رنج های شخصی خودم کاری ندارم ، من به رنج هایم در نقش یک شاه اشاره می کنم . البته من نمی توانم خودم را از شاه جدا کنم . پیش از مثل یک « مرد» بودن ، من یک شاهم . شاهی که سرنوشتش باتمام رساندن ماموریتش است . بقیه اهمیتی ندارد.

فالاچی : خدای من ، این باید شما را بسیار آزار دهد! منظورم اینست که بودن در نقش یک شاه به جای یک انسان شما را تنها و بی کس می کند.

محمدرضا پهلوی : من این مساله را نفی نمی کنم که بی کس هستم . یک شاه وقتی برای کارهایی که انجام می دهد و چیزهایی که می گوید مجبور است که به کسی اعتماد نکند، به ناچار تنها خواهد شد. ولی من کاملا تنها نیستم ، چون من به وسیله ی نیروی دیگری همراهی می شوم که دیگران آن را حس نمی کنند. همان نیروی مرموز در من ، و من همچنین پیام هایی نیز دریافت می کنم . پیام های مذهبی و من خیلی خیلی مذهبی هستم و من به خدا ایمان دارم و همیشه هم گفته ام که اگر خدا نبود، ما مجبور بودیم که اور خلق می کردیم ! آه من واقعا برای بیچاره هایی که به خدا ایمان ندارند ، متاسفم . شما نمی توانید بدون خدا زندگی کنید. من باخدا از زمانی که خدا آن رویاها را به من داد..

فالاچی : رویا ؟ اعلیحضرتا؟

پهلوی : آری رویاها !

فالاچی : از چه ، از کجا؟

پهلوی : از امامان . آه من متاسفم که شما در باره ی آن چیزی نمی دانید. هرکس می داند که من رویاهایی داشته ام . من حتا آن را در « اتوبیوگرافی » خود نوشته ام. وقتی بچه بودم دو تا رویا داشتم. دیگری زمانی که شش ساله بودم . اولین بار من اماممان علی را دیدم . « علی» که طبق مذهب ما ، غایب شد تا روزی برگردد تا دنیا را نجات دهد!؟؟ یک پیش آمدی برای من اتفاق افتاد . از روی سنگی زمین خوردم و او نجاتم داد. او خودش را بین من و سنگ قرار داد. من می دانم ، برای این که من او را دیدم . شخصی که با من بود او را ندید و هیچکس دیگر هم او را ندید به جز من ، برای این که ... آه ، من می ترسم که شما حرف های مرا نفهمید.

فالاچی : و حقیقتا هم نمی فهمم اعلیحضرتا! من حرف های شمار اصلا نمی فهمم . ما شروع بسیارخوبی داشتیم و حالا... این موضوع رویاها ... این برای من روشن نیست ، همین .

پهلوی : برای اینکه شما ایمان ندارید . شما به خدا ایمان ندارید ، شما به من هم ایمان ندارید. خیلی از مردم به آن عقیده ندارند. حتا پدرم هم آن را قبول نداشت . او هیچوقت آن را قبول نکرد. او همیشه در این مورد می خندید. به هر حال خیلی از مردم- اگرچه محترمانه – از من سوال می کردند که آیا مطمئن هستم که آن ها وهم وخیا لنبوده است . جواب من خیر است. خیر ، برای این که من به خدا ایمان دارم . به این حقیقت که من به وسیله ی خدا انتخاب شده که یک ماموریتی را به پایان برسانم. رویاهای من معجزه هایی بوده اند که کشور را نجات داده اند. دوران سلطنت من کشور را نجات بخشیده و این به خاطر این بوده که خداوند در کنارم بوده . مقصودم اینست که این عادلانه نیست که اعتبار تمام کارهایی را که برای ایران کرده ام به خودم نسبت دهم. در حقیقت می توانستم این کار را بکنم . ولی نخواستم . برای این که می دانستم که کس دیگری پشتیبان من است و او خدا بود و. منظورم را می فهمید ؟

فالاچی : نه اعلیحضرتا ! زیرا ... خوب ، ایا شما این رویاها را فقط در ایام کودکی داشته اید، یا وقتی که بزرگ هم شدید ، برایتان روی داده ؟

پهلوی : همانطور که قبلا گفتم فقط در زمان کودکی ، هرگز آن ها را در زمان دیگری نداشته ام ، فقط خواب دیده ایم . با فاصله های یک یا دو سال یا حتا هر هفت هشت سال . برای مثال من یک مرتبه در ظرف پانزده سال دو خواب دیدم.

فالاچی: چه نوع خواب هایی ؟ اعلیحضرتا!

پهلوی : خواب های مذهبی ، بر پایه ی تصورم و خواب هایی که من می دیدم مربوط به این بودکه در دو یا سه ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد . من نمی توانم به شما بگویم که این خواب ها در چه موردی بودند. آن ها لزوما چیزهایی نبودند که به شخص من مربوط شوند. آن ها در مورد مسایل داخلی کشورم بودند و بنابراین باید محرمانه باقی بمانند. شاید اگر من به جای لغت « خواب» « احساس قبل از وقوع » را به کار ببرم . شما حرف مرا بهتر درک کنید . من به این نوع احساس ها عقیده دارم . من این نوع احساس ها را مرتبا دارم ، مانند غرایزم ؛ قوی و بدون اراده . حتا روزی که به من از فاصله دومتری تیراندازی کردند، این غریزه ام بود که نجاتم داد . برای این که بدون اراده وقتی قاتل قصد داشت تیرش را خلی کند، من کاری کردم که در بوکس به نام « رقص سایه » معروف است و در کمتر از یک ثانیه قبل از اینکه او قلب مرا نشانه کند ، من جا خالی دادم و گلوله به شانه ام خورد. یک معجزه ، من همچنین به معجزات نیز معتقدم . وقتی که شما فکرش را می کنید که من پنج بار مورد اصابت گلوله واقع شده ام ؛ یک بار روی صورتم ، یک بار در شانه ام ، یک بار در سرم ، دو تا در بدنم و آخرین گلوله که به واسطه گیر کردن ماشه از لوله تفنگ خارج نشد... شما باید به معجزات ایمان داشته باشید.
من تا به حال مقدار زیادی حوادث هوای داشته ایم و از همه ی آنها بدون صدمه ای بیرون آمده ام . شکر معجزات را که خواست خدا و امامان است . من قیافه شمار کم باور می بینم.

فالاچی: بیش تر از کم باور . من قاطی کرده ام . من قاطی کرده ام ، اعلیحضرتا برای این که ... خوب برای این که من خودم را با کسی در حال صحبت می بینم که پیش بینی نمی کردم. من هیچ چیز در مورد این معجزات نمی دانستم . این رویاها و ... من به این قصد به این جا آمده بودم که در باره نفت ، در باره ی ایران ، در باره ی خود شما ... حتا راجع به ازدواج هایتان ، طلاق ها یتان و ... صحبت کنم. به هر حال ، موضع را عوض نکنیم در مورد طلاق هایتان – آن ها می بایست خیلی دراماتیک باشند. این طور نیست ؟ اعلیحضرتا!

پهلوی: گفتن این موضوع آسان نیست ، برای این که زندگانیم به طرف سرنوشت پیش می رود و وقتی که احساس های شخصی خودم باید که رنج می کشیدند، من خودم را با این خیال آرام کرده ایم که این دردها دست تقدیر بوده است . شما نمی توانید در مقابل سرنوشت بشورید، وقتی که شما موریتی را برای تمام کردن دارید و برای یک شاه احساس های خصوصی به حسا ب نمی آید . یک شاه هیچوقت برای خودش گریه نمی کند. او این حق را ندارد . یک شاه اول از همه یعنی وظیفه شناس و من همیشه این حس وظیفه شناسی را قویا در خود داشته ام. برای مثل وقتی پدرم به من گفت :« تو باید با پرنس فوزیه مصر ازدواج کنی» من حتا فکر این را هم که اعتراض کنم ، درسر نداشتم و یا بگویم من او را نمی شناسم . من فورا موافقت کردم ، چون که وظیفه ام این بود که فورا موافقت کنم . یک نفر یا شاه هست یا نیست . اگر شخصی شاه باشد ، باید کلیه مسئولیت ها و وظایف یک شاه را تحمل کند و آن را در مقابل سختی های عادی ترک نکند.

فالاچی: اجازه دهید مورد پرنس فوزیه را رها کنیم و به سراغ پرنس ثریا برویم . شما خودتان او را به عنوان همسر انتخاب کردید، بنابراین آیا طلاق وی شما را ناراحت نکرد؟

پهلوی: خوب .. . بله ... برای مدتی بله . من واقعا می توانم بگویم که برای مدتی از دوران عمرم این حادث بسیار غمناک و نارحت کننده بود . اما دلیل این طلاق به زودی بر این ناراحتی چیره شد و من از خودم این سوال را کردم که : من برای کشورم چکار باید بکنم ؟ جواب یافتن همسری بود که بتوانم با او سر نوشتم را مشترک کنم و از او در مورد وارث تارج و تخت نظر بخواهم . به عبارت دیگر ، احساسات من هر گز روی موضوعات خصوصی متمرکز نمی شوند. بلکه روی وظیفه های سلطنتی . من همیشه خودم را جوری بار آورده ام که با خودم و مسایل خودم مشغول و مربوط نشوم ، بلکه با کشورم و تخت و تاجم مربوط باشم . اما اجازه دهید در مورد این جور چیزها از قبیل طلاق ها هایم و از این قبیل صحبت نکنیم. من بالاتر و خیلی بالاتر از این مسایل هستم.

فالاچی: طبیعتا اعلیحضرتا! اما یک چیز هست که من باید سوال کنم تا درمورد روشن شدن مساله کمکم کند. اعلیحضرتا ! آیا این صحیح است که شما یک زند دیگر گرفته اید؟ از موقعی که مطبوعات آلمانی اخبار ...

پهلوی: تهمت و افترا ، نه اخبار . زیرا که این خبر به وسیله ی آژانس خبری فرانسه بعد از آن که در روزنامه فلسطینی « المهار» برای دلایل واضحی انتشار یافت ، شایع شد. یک تهمت احمقانه ، پست و نفرتانگیز ! من فقط به شما بگویم که عکس زنی که به عنوان زن چهارم من فرض شده است ، عکسی است از خواهرزاده ی من ، دختر خواهر دوقلوی من. خواهر زاده ی من که در ضمن ازدواج هم کرده و یک بچه هم دارد. بله ، بعضی از مطبوعات برای بی اعتبار کردن من خیلی کارها می کنند . این ها به وسیله آدم های بی دقت و بد اخلاق اداره می شود. اما آنها چگونه می توانند بگویند که من – من که خواستار قانونی هستم که بیش از یک زن داشتن را ممنوع می کند- دوباره ازدواج کرده و آن هم پنهانی ؟ این غیر قابل تصور است . این غیر قاب تحمل است ، این شرم آور است !

فالاچی: اعلیحضرتا ! اما شما یک مسلمان هستید . مذهب شما این اجازه را به شما می دهد که بدون طلاق دادن فرح دیبا می توانید زن دیگری اختیار کنید.

پهلوی: بله البته . بنا بر مذهبم من می توانم چنین کاری کنم ،تا وقتی که ملکه اجازه دهد. در حقیقت حالت هایی هست که کسی مجبور است رضایت دهد... مثلا حالتی که یک زن مریض باشد یا اینکه وظایف زنانه اش را به خوبی انجام ندهد، بدین وسیله برای شوهرش نارضایتی به وجود آورد... روی هم رفته شما باید خیلی ساده باشید اگر فکر کنید که یک شوهر یک چنین چیزی را تحمل کند.

فالاچی: در جامعه شما اگر یک چنین حالتی پیش بیاید ، آیا مرد یک زن دیگر نمی گیرد یا بیش از یکی ؟

پهلوی: خوب در جامعه ی ما یک مرد می تواند یک زن دیگر اختیار کند، تا آن جا که زن اول موافقت کند و دادگاه هم تصویب کند. به غیر از این دوشرط که من قانونم را بر اساس آن گذاشته ام ، ازدواج جدید ممکن نخواهد بود. بنابراین من ، خود من ، با محرمانه ازدواج کردن باید قانون را شکسته باشم ! و با چه کسی ؟ با خواهر زاده ام ، دختر خواهر من . گوش کن . من نمی خواهم در مورد چیزی این چنین پست و بی ارزش بحث بیشتری بکنم من حتا صحبت در باره آن را برای یک دقیقه دیگر هم تحمل نمی کنم.

فالاچی: بسیار خوب . اجازه بدهید در مورد آن بیشتر صحبت نکنیم . اجازه دهید بگوییم شما منکر همه چیز می شویداعلیحضرتا ! و ...

پهلوی: من هیچ چیز ی را انکار نمی کنم . من حتا زحمت انکار آن را به خودم نمی دهم . حتا من نمی خواهم انکاری بنویسم .

فالاچی: چگونه می شود؟ اگر شما آن را رد نکنید ، مردم خواهند گفت که ازدواج صورت گرفته است.

پهلوی: من در حال حاضر به سفارت خانه هایم گفته ایم که انکارنامه ای پخش کنند!

فالاچی: و هیچکس آن را باور نکرد. انکارنامه باید از طرف خود شما باشد اعلیحضرتا!

پهلوی: اما عمل انکار کردن مرا پست و کم ارزش می کند، مرا می رنجاند ، برای این که موضوع هیچ اهمیتی برای من ندارد. آیا به نظر شما درست می رسد که پادشاهی مثل من، پادشاهی با مشکلات من، خودش با رد کردن ازدواج با خواهر زاده اش کم ارزش کند؟ نفرت انگیز است . نفرت انگیز است ! آیا به نظر شما درست می آید که یک شاه ، امپراتور ایران ، وقت خودش را با صحبت کردن در باره ی این مسایل به هدر دهد؟ صحبت کردن راجع به همسرها ، راجع به زنان ؟
-
فالاچی: خیلی عجیب است ، اعلیحضرتا ! اگر تا به حال شاهی بوده که صحبت هایش راجع به زنان بوده ، شما بوده اید . و هم اکنون من در این تردید می کنم که حتا زن در زندگی شما به حساب آمده باشد!

پهلوی: این جا من متاسفانه باید عرض کنم که شما یک برداشت کاملا صحیح داشته اید. زیرا چیزهایی که در زندگی من به حساب می آیند، چیزهایی که در زندگی من نقش داشته اند ، چیزهایی کاملا متفاوتی بوده اند . مطمئنا این ها ازدواج های من نبوده اند . زن ها ، می دانید ... ببینید ! اجازه دهید آن را به این گونه بیان کنیم . من آن ها را ناچیز نمی شمارم . آن ها بیش از هر کس دیگر از انقلاب من بهره برده اند. من مصرانه جنگیده ام تا آن ها حقوق و مسئولیت های مساوی داشته باشند. من حتا آن ها را در لشکر هم هم گذاشته ام. جایی که آنها برای شش ماه آموزش نظامی می بینند و سپس برای مبارزه با بی سوادی به روستاها فرستاده می شوند و در ضمن فراموش نکنیم که من پسر پدری هستم که کشف حجاب کرد. اما اگر بگویم به وسیله ی یکی از آن ها تحت تاثیر واقع شده باشم صادق نبوده ام. هیچکس نمی تواند در من اثر کندف هی کس ، زنان فقط زیبایی شان و جذابیتشان و نگاهداشتن زنانگی شان در زندگی مرد مهم هستند... این موضوع « فمینیسم » برای مثال ، این فمینیست ها چه می خواهند ؟ شماها چه می خواهید؟ شما ها می گویید برابری ؟ آ ه البته من نمی خواهم گستاخ به نظر بیایم ، اما ببخشید از اینکه این حرف را می زنم – اما نه از لحاظ لیاقت و توانایی .

فالاچی: این طور نیست اعلیحضرتا؟

پهلوی: نه ، شما هر گز یک میکل آنژ یا یک باخ نداشته اید. شما حتا یک سرآشپز معروف هم نداشته اید و اما اگر شما در مورد موقعیت با من صحبت کنید ، تمام چیزی که من می توانم بگویم اینست که ک آیا شما شوخی تان گرفته ؟ آیا شما تا به حال کمبود موقعیت داشته اید که به تاریخ یک آشپز ماهر و مشهور تحویل دهید؟ شما تا به حال هیچ چیز بزرگ و جالب نیافریده اید ، هیچ چیز! به من بگویید شما در حین مصاحبه یتان به چند زن که قادر به حکومت باشند برخورده اید؟

فالاچی: حداقل دوتا اعلیحضرتا ! گلدامایر و ایندیراگاندی .

پهلوی: چه کسی می داند؟ تمام چیزی که من می توانم بگویم اینست که زنان وقتی حکومت می کنند، از مردان بسیار خشن تر و سخت گیرترند و بسیار بی رحم تر . بسیار از مردان تشنه خون هستند. من حقیقت ها را ذکر می کنم ، نه عقاید را . شماها وقتی که قدرت دارید بدون وجدان هستید. کارتین دومدیسیز را به خاطر بیاورید، کاترین روسیه ، الیزابت اول انگلستان را ، لازم به یادر آوری لوکرس بوژیای شما نیست . با آن زندان ها و عشق های پنهانی اش ، شما ها دسیسه کارید ، شماها شرورید ، همه ی شما .

فالاچی: من متعجب شدم ، اعلیحضرتا ! برای این که شمایید که می گویید قبل از این که ولیعهد به سن قانونی برسد ، ملکه فرح دیبا باید نیابت سلطنت را قبول کند.

پهلوی: هوم ... خوب ... بله ، اگر پسر من قبل از رسیدن به سن قانونی شاه شود، ملکه فرح دیبا نایب السلطنه می شود. اما در ضمن در یک چنین موقعیتی هیات مشاورانی خواهد بود که ملکه باید با آنان مشورت کند. در حالی که من الزامی ندارم که با کسی مشورت کنم و با کسی هم مشورت نمی . تفاوت را حس می کنید؟

فالاچی: آن را حس می کنم ، اما در حقیقت به این صورت باقی می ماند که همسر شما نایب السلطنه است و اگر شما این تصمیم را بگیرید ، این بدان معنی است که شما قدرت حکومت را در وی می بینید.

پهلوی: هوم ... در هر حال ، این چیزی است که من در موقع تصمیم گیری فکر می کردم ، و ... ما در این جا برای صحبت کردن راجع به این موضوع ننشسته ایم ، این طور نیست ؟
۲۶۶۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حامد زرگری

عنوان : آقای شمسایی
آقای شمسایی محترم،
من بانظر شما موافقم، اقای رضا پهلوی نباید بخاطر جنایات پدر و پدر بزرکش "محاکمه" شود و مورد بی احترامی قرار گیرد. اما آیا ایشان نباید بعنوان یک شهروند ایرانی از جنایتها آندو اظهار شرمساری و تنفر کند.. ایشان سکوت و ماستمالی پیشه کرده اند. حرفهای لیبرالی و دموکرات مآبانه می زنند، که راهشان را برای رسیدن به ناج و تخت هموار کنند.
تازه مادرشان هم نشسته اند و با آب تاب از گذشته ی تابناک صحبت می کنند.
رویای بازگشت به گذشته مساله ی "خاندن جلیل " است. اما هزاران خانواده در ایران زندگی می کننند که شاه و رضا شاه عزیزانشان را کشته اند، با این ماستمالی ها با تمسخر نگاه می کنند.نظر شما چیست؟
۲۶۶۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : لنگرودی اصیل

عنوان : به آقای شمسائی
بیان این نکته که « پرونده دزدیهای این جنایتکاران همانند دیگر همدستان استبداد هرگز بسته نخواهد شد» بدان معنی است تا زمانیکه اعمال آنان در دادگاههای صالحه رسیدگی بشود. همان نوع دادگاهی که رژیمهای دیکتاتوری شه و شیخ همواره بجهت خصوصیات ذاتی جنایت پیشه خود از تشکیل آن جلو گیری میکردند. من با واژه «زندگی شرافتمندانه» در مورد آنها مشکل دارم. هیچ جنایتکاری (درصورت اثبات) قادر نیست شرافتمند باشد. مگر اینکه شما باین واژه یک معنی «جدیدی» داده باشید. در کشورهای اروپایی بعد از انقراض دوران پادشاهی، اکثرآ بازماندگان موروثی آنان رسمآ از ادعای «پادشاه» شدن گذشت کردند و امروزه بعنوان یک شهروند عادی از قوانین و تسهیلات اجتماعی هم برخودار هستند. بعداز روشن وشفاف شدن وضعیت شرکت مستقیم در جنایات و امور مالی این «خاندان» منفور، رضا پهلوی هم از امر مستثنی نیست. ولی تازمانی بعنوان «وارث» تاج و تخت در اکسیونها خود نمایی میکند، وتا زمانی قادر بقبول بسته شدن دوران شاهنشاهی در ایران نباشد، مسول جنایات بوقوع پیوسته دوران پدر «تاجدارش» هم هست.
۲۶۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : هوشیار

عنوان : جنایتکاران و زندگی شرافتمندانه ؟
آقای جلال شمسائی ، این چه نوع استدلالی و از کدام مکتب ناشی میشود که بیان داشتید؟ « بازهم تکرار می کنم تمام بازماندگان رژیم شاه و حکومت خمینی با تمام جنایات و خیانات حق دارند که آزادانه حرف بزنند و بزندگی شرافتمندانه تا ابد ادامه دهند». وفقط ننوشتید که آنها حق دارند، در جوار «زندگی شرافتمندانه» خودشان «آزادانه» تا ابد بقتل و جنایت ادامه بدهند. کسیکه شرافتمندانه زندگی میکند جنایتکار و متجاوز و تیر خلاص زن نمیشود. و هر موقع که شازده رضا (ربع) پهلوی شما بعد از اینکه از وراثت تاج و تخت صرفنظر رسمی انجام داد و با برگرداندن همه ثروتهای ملی بغارت رفته از جانب جاندان «شریف» و بخصوص والدین «تاجدار» خود بملت ایران، میتوان در خصوص نوع برخورد با وی نظر داد.
۲۶۶۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۵٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست