از : unkown
عنوان : جبهه ملی دوم و انقلاب سفید,قیام! ۱۵ خرداد
جهت استحضار وجود همایونی
ثاقب فر میگوید:
شاه طرح شش ماده ای انقلاب سفید _ اصلاحات ارضی و ... _ را مطرح کرده بود در حالی که جبهه ملی جز اجرای قانون اساسی و آزادی انتخابات هیچ گونه برنامه اقتصادی _ اجتماعی نداشت. هنگامی که کنگره جبهه ملی تشکیل شد، نامه ای به کنگره نوشتم و توسط اکبری فرستادم و در آن نامه ی ۱۰ صفحه ای پس از برشمردن خطاها و سیاست های انفعالی جبهه ملی اظهار عقیده کرده بودم که برنامه های اقتصادی _ اجتماعی شاه از شما مترقی تر است و بهتر است همه پرسی ششم بهمن را تحریم نکنید و به جایش شعار « اصلاحات ارضی آری، دیکتاتوری نه » را مطرح کنید که در آن صورت هم آرای مثبت به حساب جبهه ملی گذاشته خواهد شد و هم شاه در بازی خود مات خواهد گردید. ولی به نامه ی من اعتنایی نشد و من نیز به عنوان اعتراض جبهه ملی را ترک کردم و به یاد دارم که در روز ششم بهمن آشکارا به نشانه اعتراض به جبهه ملی همراه ارسلان پوریا و گمان کنم با دوست دیگری که شاید علی رضا میرسپاسی بود به همه پرسی رای مثبت دادیم.
ونیز
پس از برگزاری این کنگره در بهمن ۱۳۴۱ مسئله تصویب قانون اصلاحات ارضی ، انجمن های ایالتی و ولایتی و مشارکت کارکنان در سود کارخانه ها وحق رأی برای زنان در برنامه ای تحت عنوان انقلاب سفید شاه و ملت که قرار بود به رفراندوم گذاشته شود ، مطرح گردید .در این مورد جبهه ملی طی بیانیه ای این رفراندوم را توطئه ای برای استقرار یک دیکتاتوری جدید خواند.
پس از تلاش ناموفق فعالان جبهه ملی برای برگزاری تظاهرات اعتراض آمیز در روز ششم بهمن ماه ۱۳۴۱ ه. ش جمعی از اعضای نهضت دستگیر شدند. پس از مدتی شاه برای برقراری ارتباط با سران جبهه ملی و دادن وعدههایی مبنی بر آزاد بودن انتخابات مجلس بیست و یکم و اعطای سه پست وزارتی به جبهه ، تلاشهایی را سازماندهی کرد.همچنین این پیام شاه را به رهبران جبهه ملی رساند که به نظر عده ای، مناسبت ترین شخص برای سرپرستی ولیعهد، اللهیار صالح است.
اعضای شورای مرکزی جبهه برای بررسی پیشنهاد شاه در زندان به گفتگو نشستند هر چند اکثریت مخالف مذاکره با شاه بودند اما بدلیل اختلاف نظر شدید گفتگوها تا چند روز پس از پانزده خرداد ۱۳۴۲ ه. ش طول کشید و قطع شد . پس از خرداد تشتت آراء رهبران جبهه به اوج خود رسید و زمینه فروپاشی و انحلال جبهه را فراهم نمود جبهه ملی بدلیل اختلافات عدیده در دستگاه رهبری بسیار ضعیف شده بود و قادر به تجدید سازماندهی ساختار نامتجانس خود نبود لذا از اوایل سال ۱۳۴۳ ه. ش با مبادله نامههایی بین دکتر مصدق و رهبران جبهه ملی بر سر ساختار تشکیلاتی جبهه که همچنان حل نشده باقی مانده بود، به استعفای دستگاه رهبری و اعلام انحلال جبهه ملی دوم انجامید.
-------------------
واما در مورد بزعم شما"سرکوب خونین ۱۵ خرداد": نخستین کانون اغتشاش در تهران میدان بارفروشان بود و گروهی به سرکردگی قمه کش معروف تهران طیب حاج رضایی به راه افتاده بودند. طیب ازافراد شرور و چاقوکش و متهم به قتل نفس بود و پنج سال هم در زندان به سر برده بود. طیب صاحب چند شیره کش خانه در تهران بود. در روز ۱۵ خرداد، طیب عامل موثر اغتشاش ها، آتش زدن کلوب ها و بانک هاو تاراج مغازه ها بود.[۱۴] به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی در شماره ۱۴ خرداد ۱۳۶۲ تظاهرکنندگان را بین ۵۰۰ تا ۵۰۰۰ در نقاط مختلف شهر تخمین زده اند تنها در یک جا از ۸۰۰۰ نفر در میدان ژاله یاد می شود. مرکز اصلی تظاهرات از یک طرف جلوی بازار و میدان ارگ بود. حرکت برنامه ریزی شده بود و حمله به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتری ها برای دستیابی به سلاح گرم بود. تعدادی اتومبیل و سایر وسایل نقلیه پلیس و ماشین های آتش نشانی به آتش کشیده شد. به ویژه در میدان ارگ تعدادی از نیروهای انتظامی و تظاهر کنندگان کشته شدند. این حمله ها به تسلیحات ارتش و کلانتری ها و اداره انتشارات و رادیو با وجود مقاومت مامورین چند بارتکرار شد.
تظاهرات دیگر در نقاط گوناگون شهر چون میدان شوش، چهارراه شاه، میدان قزوین و سی متری به راه افتاد. حمله به روزنامه های اطلاعات ، کارخانه پپسی کولا ، بانک ها ، کاخ دادگستری ، آتش زدن مکان های عمومی و کتاب خانه ها ،آتش زدن خانه های مردم، آتش زدن باشگاه جعفری، حمله و آتش زدن مرکز فرهنگی ایران و آمریکا ،خراب کردن کیوسک های تلفن ، تخریب وسایل حمل و نقل عمومی ، مضروب کردن زنان بی حجاب همه برای رسیدن به منظور اصلی یعنی پراکنده ساختن نیروهای انتظامی و بهم ریختن نظم کشور بوده است. شعارها "مرگ بر این دیکتاتور خون آشام " و "یا مرگ یا خمینی" بود بر خلاف ادعاهای مکرر که حرکت را حرکتی خود جوش معرفی می کنند، این حرکت خیلی بیشتر به یک حرکت برنامه ریزی شده با حمله های پیاپی به اداره انتشارات و رادیو و مرکز تسلیحات ارتش و کلانتری ها برای دسترسی به اسلحه گرم بود.[۱۵]اسد الله علم با شدت عمل و با سرکوبی اغتشاش گران در روزهای ۱۵ و ۱۶ خرداد و اعلام حکومت نظامی و بازداشت جمعی از میدانداران و وعظ کنندگان و بازاریان به این بلوا پایان داد. شماری از شورشگران و نیروهای نظامی کشته و مجروح شدند. نهضت آزادی در ۱۹ خرداد اعلامیه ای به مردم مسلمان ایران نوشت و در آن شمار مقتولین و مجروحین در شهرهای مختلف را بیش از ده هزار نفر قلمداد کرد و افزوده بود " شما مردم مسلمان ایران می دانید که قیام مراجع عالیقدر و روحانیون بزرگوار علیه مظالم دستگاه حاکمه و دیکتاتوری است و به هیچ وجه این مبارزه ی مقدس با موضوعات ظاهری اصلاحات ارتباط ندارد.[۱۶]
دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد کابینه علم ، که ویراستاری یادداشت های علم را بر عهده دارد، در مقدمه ای که بر این یادداشت ها نگاشته اشاره ای به این رویداد می کند. پس از ۱۵ خرداد علم به وزیران اقتصاد، دادگستری و کشور ماموریت داد که میزان تلفات جانی و مالی این رویداد تاسف آور را روشن کنند. این وزیران گروهی از خوش نامترین افراد را به عنوان نماینده خود برگزیدند. این گروه پس از چندین هفته بررسی دقیق پیشنهاد جامعی به نخست وزیر دادند. دولت علم بر همین پایه برای خانواده هایی که سرپرست خود را از دست داده بودند ، مقرری تعیین کرد و هزینه تحصیلی کودکان خانواده را بر عهده گرفت. تا فرارسیدن انقلاب هنوز خانواده هایی بودند که از این بابت از نخست وزیری حقوق ماهیانه دریافت می کردند.
عمادالدین باقی پاسداری که پس از انقلاب از جانب شخص امام خمینی برای جمع آوری شهدا در دوره سلطنت پهلوی به ویژه در خرداد ۴۲ مامور شده بود گزارشی نوشت که خود او معتقداست که چون این آمار با گفته های امام امت در تناقض میافتاد، تا سال ۲۰۰۳ میلادی نمیتوانست انتشار بیرونی پیدا کند. باقی در گزارش خود که در تاریخ ۳۰ ژوئیهی سال ۲۰۰۳ در “وب سایت ایران امروز” وابسته به جناح اصلاح طلب حکومتی باز چاپ شده، می نویسد:" که تمامی کشته شدگان این بلوا، تنها ۳۲ تن بوده است که در ۱۹ نقطه مختلف تهران کشته شدهاند." (که شامل نیروهای دولتی نیز میشود).
مسعود نقره کار در "اراذل واوباش حکومتی" مینویسد:حاج عراقی درباره طیب و ناصر جیگرکی و رمضون یخی و... نقش آن ها در خرداد ۴۲ می گوید:
«... منزل آقا (خمینی) بودیم آن جا اسم طیب خان وسط آمد... آقا درآمد گفت که اینها علاقمند به اسلام هستند... نوکر امام حسین هستند... خلاصه رفتیم خانه طیب خان... طیب صد تومان داد به پسرش اصغر گفت می دوی عکس آقا خمینی را می خری می بری تو تکیه... ناصر جگرکی، از گردن کلفت های باغ فردوس و چهارراه مولوی بود، هنوز ما از ساعت حرکتمان قدری مانده بود که خبر آوردند این فرد با تعدادی نزدیک به ۲۰۰ الی ۳۰۰ تن از الوات های آن جا به قول خودش، ازین تیغ کش ها دارند می آیند.".
البته نمونه های فراوانی دیگری نیز از استفاده حکومتی از لوطی هاجود دارد مانند "شعبان جعفری در استخدام دولت مصدّق!":
اسناد تاریخی نشان می دهند که شعبان جعفری در سال ۱۳۳۰ به استخدام دولت مصدّق درآمده بود و در آن دوره، در سرکوب و قلع و قمع مخالفان مصدّق، نقش اساسی داشته است بطوری که در واقعهی ۱۴ آذر ۱۳۳۰ و کشته و مجروح شدن عده ای و حملهی شعبان جعفری و ایادی او به ادارات روزنامه های غیر توده ایِ مخالف مصدّق (از جمله: روزنامه های فرمان، داد، آتش، سیاسی و طلوع) و بازتاب گستردهی این واقعه در مجلس، جمال امامی در جلسهی ۱۹ آذرِ مجلس، متن ابلاغ استخدام شعبان جعفری را که بر طبق دستور ریاست شهربانی کل کشور (تیمسار مزّینی، منصوب و منتخب دکتر مصدّق) از تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۳۰ با حقوق ماهی سه هزار ریال به استخدام شهربانی درآمده بود، به این شرح قرائت کرد:
«اداره، دائره، شعبه، رونوشت، گزارش مورخ ۲۰/۸/۳۰، وزارت کشور،
شهربانی کل کشور
محترماً به عرض عالی می رساند، تیمسار سرتیپ نخعی، ریاست ادارهی انتظامی و سرکلانتری اظهار می نماید که تیمسار معظم ریاست شهربانی کل کشور، مقرّر فرمودند از تاریخ ۱۵ آبان ماه ۱۳۳۰ شعبان جعفری با ماهی سه هزار ریال حقوق از اعتبار محرمانه استخدام گردد. برای استحضار خاطر مبارک، گزارش عرض تا هر نوع امر و مقرر فرمائید اطاعت گردد.
رئیس ادارهی حسابداری محرمانه: خدائی
جمال امامی (پیشنهاد کنندهی اصلی نخست وزیری دکتر مصدّق در ۸ اردیبهشت ۱۳۳۰) در این باره افزود:
- « این، تیمسار سرتیپ شعبان بی مخ است که خانهی مردم را غارت می کرده است و در مقابل این خدمات با ماهی ۳۰۰۰ ریال در شهربانی استخدام شده است ... روزنامه های طلوع، داد، سیاسی، فرمان، جانسپاران و آتش که توده ای نیستند و با حزب توده مبارزه می کردند، آنها هم غارت شده اند ... پس بگوئید هر کس با دولت ما مخالف است یا موافق نیست یا تنقید می کند با او مبارزه می کنیم و او را غارت می کنیم .... (مکّی، کتاب سیاه، ج ۴، صص ۳۰۶ و ۳۵۶ و نیز صفحات ۲۹۷، ۳۰۱، ۳۰۲، ۳۰۹، ۳۳۶به نقل از مذاکرات مجلس، ۱۹ آذرماه ۱۳۳۰؛ متینی، صص ۲۷۶-۲۷۷
۲۶۶۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : ناصر درودیان
عنوان : در کاربرد سلطنت طلب و مشروطه خواه «بذل و بخشش» نکنیم
مسئولان محترم اخبار روز !
دوستان گرامی !
خواهشمندم بخاطر حرمت مردان و زنان ایران زمین که در راه ایران آباد و آزاد از جان مایه گذاشتند، برای ادامه ی راه آنها که خواهان سرفرازی سرزمین آبا اجدادی همه ما بودند هوشیار باشیم. در ۱۵ سال پیش سردمداران حکومت وابسته یپشین تصمیم گرفتند که برخلاف سنت های گذشته خود در ایجاد بحران و کودتا و جنگ در مقاطع مختلف تاریخ ۱۲۹۹/۱۳۲۰/۱۳۲۵/۱۳۳۲/۱۳۴۲/ به روش های «مسالمت آمیز» روی آورند تا بلکه آب رفته - بخوان حکومت پادشاهی - را از این طریق دوباره به جوی بازگردانند.
- چون کلمه ی پادشاهی تداعی کیش شخصیت « اعلیحضرت همایون محمد رضا شاه پهلوی شاهنشاه ایران بزرگ ارتشتاران» بود که
بسیار بار منفی با خود همراه داشت «حضرات» بعداز ۷۰ سال خیانت به مشروطه و تعطیل کردن آن و تحویل تدریجی آن از سال ۱۳۴۲ به مشروعه ی خمینی «خواب نما» شده و یک شبه «حزب مشروطه خواهان » را افتتاح نمودند تا با « قبای » جدید و سوء استفاده از خوشنامی مشروطه خود را «مصلح » جا بزنند.
با توجه به اینکه «اعلیحرتشان» هیچوقت به نصایح بزرگمردان توجه نکرد و حاضر نبود مطابق قانون اساسی آنزمان به وظایف و اختیارات شایانی که قانون اساسی برای سلطنت مرعی داشته بود به چارچوب سلطنت وفادار باشد باشد بسیار گستاخانه با حکومت مطلقه خود بیشترین ضربات را بر پیکر میهن وارد نمود .بطوریکه در سال ۱۳۵۷ مردم نسبت به قانون اساسی ، مشروطه و سلطنت بسیار با دید منفی برخورد میکردند که شاه مظهر تمام و کمال آن بود.
نتیجه :
- شاه و سردمداران حکومت مطلقه پادشاهی رژیم گذشته را همانطور که بودند نام ببرد - فرم محترمانه ی آن شاهدوستان می باشد
- تئورسین های رزیم گدشته دیکتاتور مآب بودند و دستاوردهای مشروطه کنار گذاشتند لطفا آنها را مشروطه خواه خطاب نکنید.
- وظیفه ی سازمان ها ی سیاسی ست که نسب به پاسداری از فرهنگ سیاسی وسواس نشان دهند و بر ادعاهای مردم فریبانه آنها صحت نگذارند
- اگر شاه به نصایح پیر احمدآبادی عنایت میکرد و به سلطنت مفتخرانه ادامه میداد بسیاری از اصطکاک های سیاسی تعدیل می یافت و مملکت به کام خمینی فرو نمی رفت.
- مشروطه خواه آنها بودند که برای تکمیل و تکوین قانون اساسی تلاش میکردند نه کسانی که مملکت را از ۲۸ مرداد منقبض و منقبض تا انسداد کامل «حزب رستاخیز » رهبری کردند و با «فرار بزرگ» اوج میهن پرستی و استقلال طلبی خود را نشان دادند.
لطفا در کاربرد سلطنت طلب و مشروطه خواه مراعات کنیم که «بذل و بخشش» نکنیم
ناصر درودیان
۲۶۶۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : روانشناس
عنوان : اگر و مگر
بچه های مرشد، جناب نادان، خام فکر و باطرف و ۵ ساله،تاکی میخواهید خودتان بلانسبت بنفهمی بزنید و با «اگر و مگر» علمی و بقول خودتان PhD شما و با زبان بیزبانی چه چیزی را میخواهید بدیگران بگویید؟ اگر اشرف معلوم الحال «مرد» بدنیا آمده بود، سر محمدرضای بعرضه را خیلی زود زیر آب میکرد و خودش «شاه» میشد. با اگر که نمیشود زندگی را بنا نهاد. این شعبده بازیها چیست که درآوردید. ومدام از مرشدتان رهنمود می طلبید.سعی بکنید از مراحل کودکی و لج بازی احمقانه بیرون بیایید. ما از شما انتظار نداریم که هرچه که میگویم، شما «بعله قربان» بگویید. زمان «رعیت» بازی شاه گذشته و «امت» سازی خمینی در حال گذرا است. شما بافحش و ناسزا و دروغگویی بدیگران، خودتان را بی ارزش تر میکنید. بخودتان بیایید.
۲۶۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : بیطرف
عنوان : به فرید راستگو، جواب شما چیه؟
از جالبست نه؟ «تصور کنید بیژن جزنی جایگزین شاه و خمینی می شد، آنوقت چه ایرانی می داشتیم؟؟؟!!!
تصورش جالب است، نه؟ او ایران را بهشت و برین می کرد، نه؟
بیژن جزنی ادامه رژیم فبل نمی بود، نه؟
هر رژیمی ادامه رژیم قبلی است، نه؟»
خب بگین ببینیم که اگه کمونیستا بجای شاه اومده بودن بازم میگفتین که این رژیم هم ادامه رژیم قبلیه؟ چه رژیمی اگه میومد شما نمیگفتین ادامه رژیم قبلیه؟
حافظه تاریخ دروغگوی تلخ زبون اگه بتونه به این سئولات جواب بده معلوم میشه چند مرد حلاجه. شک دارم که اینا جواب دندون شکن داشته باشن. سوزنشون گیر کرده.
آفرین به جالب است نه و پرسشگر که دهن اینارو با سئوالاشون بستن. وگرنه چرا یه آدم عاقل باید مخالف دونستن و مقایسه تاریخ کشورای دیگه با ایران باشه. اگه مغرض نباشن که مخالفت نمیکنن.
به فرید راستگو، جواب اگه دارین بدین ببینیم جوابتون قانع کننده هس یا نه؟
۲۶۶٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : دوست اصغر آقا
عنوان : سلطنت طلب
آنکه آثار سلطنت طلبی
بود پیوسته در سخنهایش
دیدمش پیرو امام شده
پاک تغییر کرده دنیایش
گفتم این بود سلطنت طلبی؟
با تمام فغان و غوغایش
گفت آمد امام و شد توقیف
ثروت بنده، طبق فتوایش
لیک در پس گرفتن اموال
شاه، کاری نکرد فردایش
نامه دادم خودم حضور امام
عربی بود نصف انشایش
گفتم این بینوا طلب دارد
از شما باغ و ملک و ویلایش
ثروتم را اگر که پس بدهید
نوکرم بر امام وآبایش
آن امام عزیز هم فوری
تلفن زد به احمد آقایش
رفع توقیف شد ز اموالم
جان بقربان قد و بالایش
بله من سلطنت طلب هستم
نکنم هیچوقت حاشایش
سلطنت با طلب دو تا لفظست
بکن از همدگر مجزایش
بنده اکنون رسیده ام به طلب
سلطنت نیز، گور بابایش
.
۲۶۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : جالب است، نه؟
عنوان : «از به پرسشگر» شاید می خواهد بگوید کاش بیژن جزنی جانشین شاه می شد. جالب است، نه؟
«از به پرسشگر» شاید می خواهد بگوید کاش بیژن جزنی جانشین شاه می شد. جالب است، نه؟
تصور کنید بیژن جزنی جایگزین شاه و خمینی می شد، آنوقت چه ایرانی می داشتیم؟؟؟!!!
تصورش جالب است، نه؟ او ایران را بهشت و برین می کرد، نه؟
بیژن جزنی ادامه رژیم فبل نمی بود، نه؟
هر رژیمی ادامه رژیم قبلی است، نه؟
هیچ رژیمی ادامه رژیم قبلی نیست، نه؟
طالقانی بهتر و شایسته تر از بختیار بود، نه؟ اصلا هر کسی از شاه و بختیار بهتر بود، نه؟
همه در ایران آزادیخواه، دمکرات و شیفته منشور جهانی حقوق بشر بودند جز شاه، نه؟
همه در ایران می دانستند چه نمی خواستند و می خواستند، نه؟
همه از انقلابی که کردند راضی و خرسند هستند و هیچکس انقلاب را زیر سئوال نبرد و نمی برد بجز شاهپرستان ضد انقلاب، نه؟
همه چی تقصیر شاه بود، نه؟
همه از شاه دمکرات تر بودند، نه؟
همه چی تقصیر انگلیسی ها بود، نه؟
همه چی تقصیر آمریکا بود، نه؟
همه چی تقصیر سرمایه داری بود، نه؟
همه چی تقصیر نفت بود، نه؟
همه چی تقصیر جنگ سرد بود، نه؟
همه چی تقصیر موقعیت جغرافیایی ایران بود، نه؟
همه چی تقصیر کمونیست ها بود، نه؟
همه چی تقصیر اسلام بود، نه؟
همه چی تقصیر حزب رستاخیز بود، نه؟
همه چی تقصیر مردم ایران بود، نه؟
همه چی تقصیر تحصیلکردگان ایران بود، نه؟
همه چی تقصیر ساواک بود، نه؟
همه چی تقصیر فرهنگ شیعه بود، نه؟
همه چی تقصیر همه بود جز من، نه؟
همه چی تقصیر فساد بود که تنها در ایران بود و هیچ جای دیگر در جهان نبود، نه؟
همه چی تقصیر فقدان آزادی بود چون همه دنیا آزاد بود جز ایران، نه؟
همه چی تقصیر ایران بود چون آلمان نبود،نه؟ وگرنه ایران به آلمان چه، نه؟ ما تافته جدا بافته ایم، نه؟ ایران را فقط با ایران مقایسه باید کرد، نه؟ ایران در خلا غوطه ور است و قوانین زمینی و جهانشمول بدرد ایران نمی خوره، نه؟
ایران حیرت آوره، نه؟ یک پدیده ای منحصر به فرد، یک معما، یک درد بی درمان، با تحصیلکرده هایی منحصر به فرد، نه؟
ایران چه به بقیه دنیا، نه؟
درود به حافظه تاریخ که همیشه راست می گوید و بجای شعار و تکرار همان حرف ها به همه سئوالات پاسخ های داندان شکن می دهد، نه؟
۲۶۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : برنامه دولت بختیار
عنوان : در مقابل رژیم جنایت پیشه شاهنشاهی دولت بختیار برای ارامش مردم برنامه خود را اعلام کرد
دولت اینجانب نتیجه مسلم انقلابی که از دو سال پیش برای رفع تجاوزات مستمر و فجایع غیر قابل توصیف که در کشور متداول گردیده است، میباشد - دولت اینجانب به اصول اهداف جبهه ملی ایران همواره چشم دوخته و در راه تحقق آنها کوشش خواهد نمود.
رئوس برنامه های فوری دولت :
انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور و جایگزین نمودن آن با یک دستگاه اطلاعاتی در خدمت استقلال و امنیت کشور و ملت.
محاکمه سریع غارتگران و متجاوزان به حقوق ملت یا از طریق دادگاههای موجود و یا از طریق تدوین و ارائه قوانین مورد نیاز به مجلسین جهت ایجاد دادگاههای ملی با اختیارات خاص.
انتصاب یک کمیسیون بی نظر جهت رسیدگی به کارهای گذشته و سوابق خدمتی مأمورین ساواک و تحویل خلافکاران به مقامات قضایی برای محاکمه و مجازات عمل.
آزادی کلیه زندانیان سیاسی - کلیه کسانیکه بر خلاف اصول قانون اساسی مربوط به حقوق ملت ایران در محاکمی که استقرار آنها مشروعیت قانونی نداشته، محکوم شده اند بایستی آزاد گردند.
اعاده حیثیت کلیه زندانیان سیاسی که بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا کنون گرفتار شده اند.
پرداخت غرامت معقول از طرف دولت بکلیه کسانیکه بجرم سیاسی برای مدتی بیش از یکسال متوالی در زندان بسر برده اند و یا اینکه بجرم سیاسی مورد آزار قرار گرفته و نقص عضو پیدا نموده اند (از سال ۱۳۳۲ تا کنون).
پرداخت غرامت متناسب از طرف دولت به بازمانده های صغیر و یا تحت کفالت کلیه کسانیکه در زندانهای باصطلاح امنیتی جان خود را از دست داده اند (از سال ۱۳۳۲ تا کنون) .
لغو تدریجی حکومت نظامی ضمن جلب همکاری مراجع محترم تقلید در شهرهائی که حکومت نظامی در آنها برقرار است
اعلام رسمی کشته شدگان سیاسی اخیر بعنوان "شهدا" از طریق گذراندن قانون از مجلسین.
پرداخت غرامت از طرف دولت به خانواده "شهداء" و به آنهائیکه در مبارزات اخیر دچار نقص عضو شده اند.
پایان دادن به اعتصابات با همکاری مراجع محترم تقلید، روشنفکران صاحب رسالت، کارگران و صنعتگران
ایجاد یک زمینه نزدیک همکاری بین دولت و عالم روحانیت بطوریکه آیات عظام ناظر بر اجرای درست امور باشند
ترمیم خرابیهای اخیر و بجریان انداختن امور روزمره کشور .
بجریان انداختن امور تولیدی کشور و بهبود وضع اقتصادی.
برنامه ریزی برای ایجاد یک انتخابات آزاد در سطوح مختلف (از انجمن روستا تا انجمن شهر) و انتخابات آزاد شهرداریها و بالاخره انتخابات مجلسین شورا و سنا.
. اخراج کلیه کارمندان خارجی زائد و کارگران خارجی غیر مجاز از کشور
ایجاد امنیت اجتماعی در پناه قانون.
سیاست خارجی دولت ایران
سیاست خارجی این دولت مبتنی بر شناخت صحیح واقعیات داخلی و خارجی و صداقت در روابط بین المللی و صراحت از هر جهت خواهد بود. بر اساس این سه اصل است که دولت تصمیم قاطع دارد حقوق و منافع ملت ایران را که متضمن تمامیت ارضی وحدت - حاکمیت و امنیت ملی است حفظ کند.
خطوط کلی سیاست خارجی دولت که بر اصول فوق استوار خواهد بود عبارت است از:
- ۱ تقویت و توسعه روابط سیاسی - اقتصادی و فرهنگی با کشورهای اسلامی.
- ۲ حفظ و توسعه روابط با کلیه دول جهان بخصوص همسایگان بر اساس احترام متقابل - عدم مداخله در امور یکدیگر و همزیستی مسالمت آمیز با توجه کامل به منافع عالی ملت ایران.
- ۳ با توجه به وجوه مشترک و بستگیهای ملت ایران با ملل در حال رشد، دولت ایران به توسعه روابط با این کشورها کوشا خواهد بود.
- ۴ از آنجا که پیشرفت برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی و مآلاً تحقق آرمانهای ملت ایران با وجود صلح و آرامش در روابط بین المللی ملازمه دارد، دولت ایران از هر گونه تلاش و کوششی که در جهت رفع تشنجات بین المللی صورت پذیرد - پشتیبانی خواهد کرد. بعبارت دیگر دولت در اختلافات و کشمکشهای بین المللی بطور نسنجیده و بگونه ای ناپخته طرف یکی را در دعوی علیه دیگری نخواهد گرفت. بلوط از آتش بیرون نخواهد آورد و در برابر مسائل و معضلات خارجی موضعی را که منطبق با منافع واقعی ملت ایران و سازگار با اصول اعلام شده سیاست ملی ایران است اتخاذ خواهد نمود.
۵ - سیاست دولت ایران پشتیبانی بدون قید و شرط از اصول منشور ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های مربوط میباشد و در راه اجرای این هدف در حفظ و حمایت از حقوق بشر و کمک به تحقق خواسته های مشروع مللی که در راه رهائی از قید هرگونه استعمار یا آثار آن تلاش میکنند اهتمام خواهد نمود.
۶- در زمینه رفع تبعیض نژادی و مبارزه با آپارتاید که مجمع عمومی ملل متحد رویه رژیمهای نژاد پرست جنوب آفریقا را بکرات محکوم کرده است، دولت ایران بدون توجه به ملاحظات خاص اقدامات جدی بعمل خواهد آورد و به این جهت تصمیم دارد که بر اساس قطعنامه های مصوب مجمع عمومی و در جهت رفع ایرادات منطقی به سیاست گذشته در روابط خود با آفریقای جنوبی تجدید نظر بنیادی بعمل آورد و منجمله فروش نفت را به افریقای جنوبی قطع خواهد نمود.
- ۷ در مورد مسئله خاور میانه دولت ایران کمال همبستگی را با برادران عرب خود ابراز داشته و از آنها بخصوص ملت فلسطین در راه تحصیل حقوق حقه خود پشتیبانی کامل بعمل خواهد آورد و نظیر افریقای جنوبی فروش نفت را به اسرائیل موقوف خواهد ساخت.
برای اجرای اصول مذکور در فوق دولت باید سازمان دیپلماسی خود را که در واقع پیاده کنند ه و مجری سیاست خارجی است مورد تجدید نظر کامل و قطعی قرار دهد تا عوامل منفی و موانعی را که در گذشته وجود داشته مانند قانون شکنی، تبعیض، بی بند و باری، حیف و میل اعتبارات دولت و تسلط روابط بر ضوابط از میان برداشته شود. دولت من تصمیم قطعی دارد که دستگاه دیپلماسی مملکت را بطور اساسی اصلاح و برای اجرای سیاست خارجی که اصول آن بعرض رسید، پاکسازی و با استفاده از تمام امکانات که تفصیل آن از حوصله این مختصر خارج است تجهیز نماید. دولت من متعهد میشود که در وزارت امور خارجه به قانون شکنی و عدم رعایت مقررات اساسنامه قانونی این سازمان خاتمه دهد و لوایح دیگری هم برای تکمیل اساسنامه مذکور همانطور که در خود اساسنامه پیش بینی شده در اسرع وقت برای تصویب قوه مقننه تقدیم نماید.
رئوس سیاست داخلی دولت
- تأمین آزادی فردی و اجتماعی یعنی آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی قلم در چهار چوب قانون اساسی کشور.
- اعاده حیثیت قوه قضائی و تأمین استقلال آن.
- عدم دخالت دولت در امور تجارت مگر بعنوان برنامه ریزی، ارشاد و کنترل.
- عدم دخالت دولت در امور صنعت مگر صنایع نفت و گاز و مواد رادیو اکتیو و نقش دولت در صنایع بمنظور برنامه ریزی، ارشاد، کنترل و حمایت موجه.
- عدم تمرکز در کلیه امور کشوری و تجدید سازمان استانداریها بمنظور آمادگی و جوابگوئی موثر به این برنامه.
- تأمین رفاه کارمندان دولت از طریق متناسب ساختن حقوق نسبت به حداقل معیشت و ایجاد امکانات رفاهی جنبی ضمن کوشش در بالا بردن بازده کاری کارمندان.
- مبارزه پیگیر با فساد چه در دستگاههای دولتی و چه در بخش خصوصی.
- برنامه ریزی، زمان بندی و اجراء در جهت خود کفائی کشاورزی و دامپروری کشور.
- مبارزه شدید و همه جانبه با تورم.
- اجرای موثر برنامه تأمین اجتماعی و محدود کردن آن به برنامه های واقعی دولت.
قبل از ارائه جزئیات برنامه کار وزارتخانه ها در دولت اینجانب نظر نمایندگان محترم را به دو تغییر اساسی زیر در دو وزارتخانه جلب مینمایم:
- ۱ بمنظور جلوگیری از هر گونه دخالت ناروای دولت در امور دانشگاهها و استقلال واقعی آنها در دولت اینجانب، وزارت علوم و آموزش عالی منحل و بجای آن اداره ای در نخست وزیری بمنظور برنامه ریزی و هماهنگی دانشگاهها و مدارس عالی و تأمین بودجه آنها با توجه به نیازهای آموزش عالی کشور تشکیل خواهد شد (در این مورد لایحه ای با نظر اساتید محترم دانشگاهها تنظیم و تقدیم مجلسین خواهد شد(.
- ۲ بمنظور جلوگیری از هر گونه دوباره کاری و ضمناً لوث شدن مسئولیتها سازمان برنامه و بودجه مورد تجدید و تقلیل سازمان قرار گرفته تا آنجا که بتواند جوابگوی نیازهای کشور در بودجه بندی گزارش دهی و کنترل اجراء باشد نه بیشتر نه کمتر ( در این مورد نیز لایحه ای با همکاری کارشناسان برنامه ریزی تهیه و تقدیم مجلسین خواهد شد(.
برنامه کار سایر وزارتخانه ها تهیه گردیده که به ساحت مقدس مجلس جهت اطلاع، بررسی و اعلام نظر تقدیم میگردد.
۲۶۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : شاه خائن
عنوان : فرمان همایونی
کنون که از سوی جانشین، ارتشیان و طرفدارا ن ما اقدام شایسته برای براندازی ارتجاع سیاه انجام نگرفته ما وخود در دوزخ دست به اقدام زده و این بار با برنامه ی نیکسون کودتایی را برحکومت ولایت فقیه ترتیب داده ایم.این عملیات نه آژاکس بلکه AJAKESH نام دارد و با سرپرستی ارتشبد زاهدی و نظارت آقای شعبان جعفری (بی مخ) در جهنم صورت گرفته است.
برادران رشیدیان بعلت افشای بعضی از اسرار در آنجهان از شرکت در عملیات سری این کودتا محروم شده اند. . اما آقای صادق قطب زاده کمک های شایانی در جهت تحقق آن انجام داده است که از ایشان با جایزه ی جوالدوز آتشی قدر دانی شد.
وزیر کابینه ی ما اکنون آقای شیطان رجیم است و به فرمان ما سه مقام وزارت بعنوان پاداش برای آقایان ناشناس و پرسشگر خالی نگهداشته شده است.
مقام آقای بیطرف بعداز اعلام رسمی طرفداری ایشان از ما مشخص خواهد شد.
طبقه ی هفتم جهنم ،تالار سیخ های آتشین شاه خائن
۲۶۶٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : به ۵۰ ساله
عنوان : لطفا جواب دیگران بخودت را بخوان مثلا این هم جواب به شماست: شباهت شاه و احمدی نژاد!
۵۰ساله این را بخوان احتیاج به مقاله جدید نیست تا ادم بفهمد که شاه مثل احمدی نژاد خوابنما میشد چون خودش انرا بیان داشت
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
شباهت شاه و احمدی نژاد!
عنوان : این بود شاه شما?
اوریانا فالاچی : هنوز یک لبخند در صورت شما از یک شهاب در آسمان نایاب تر است. آیا شما هیچ وقت می خندید اعلیحضرتا؟
محمدرضا پهلوی : فقط وقتی که موضوع خنده داری اتفاق بیفتد. اما این موضوع باید خیلی خنده دار باشد که غالبا اتفاق نمی افتد. نه ، من از آن آدم هایی نیستم که به هر موضوع احمقانه ای بخندم . اما شما باید درک کنید که زندگانی من همیشه یک زندگانی سخت و دشوار و خسته آور بوده است . فقط دوازده سال اول سلطنت مرا تصور کنید که مجبور بودم چکارکنم ، و تازه من به رنج های شخصی خودم کاری ندارم ، من به رنج هایم در نقش یک شاه اشاره می کنم . البته من نمی توانم خودم را از شاه جدا کنم . پیش از مثل یک « مرد» بودن ، من یک شاهم . شاهی که سرنوشتش باتمام رساندن ماموریتش است . بقیه اهمیتی ندارد.
فالاچی : خدای من ، این باید شما را بسیار آزار دهد! منظورم اینست که بودن در نقش یک شاه به جای یک انسان شما را تنها و بی کس می کند.
محمدرضا پهلوی : من این مساله را نفی نمی کنم که بی کس هستم . یک شاه وقتی برای کارهایی که انجام می دهد و چیزهایی که می گوید مجبور است که به کسی اعتماد نکند، به ناچار تنها خواهد شد. ولی من کاملا تنها نیستم ، چون من به وسیله ی نیروی دیگری همراهی می شوم که دیگران آن را حس نمی کنند. همان نیروی مرموز در من ، و من همچنین پیام هایی نیز دریافت می کنم . پیام های مذهبی و من خیلی خیلی مذهبی هستم و من به خدا ایمان دارم و همیشه هم گفته ام که اگر خدا نبود، ما مجبور بودیم که اور خلق می کردیم ! آه من واقعا برای بیچاره هایی که به خدا ایمان ندارند ، متاسفم . شما نمی توانید بدون خدا زندگی کنید. من باخدا از زمانی که خدا آن رویاها را به من داد..
فالاچی : رویا ؟ اعلیحضرتا؟
پهلوی : آری رویاها !
فالاچی : از چه ، از کجا؟
پهلوی : از امامان . آه من متاسفم که شما در باره ی آن چیزی نمی دانید. هرکس می داند که من رویاهایی داشته ام . من حتا آن را در « اتوبیوگرافی » خود نوشته ام. وقتی بچه بودم دو تا رویا داشتم. دیگری زمانی که شش ساله بودم . اولین بار من اماممان علی را دیدم . « علی» که طبق مذهب ما ، غایب شد تا روزی برگردد تا دنیا را نجات دهد!؟؟ یک پیش آمدی برای من اتفاق افتاد . از روی سنگی زمین خوردم و او نجاتم داد. او خودش را بین من و سنگ قرار داد. من می دانم ، برای این که من او را دیدم . شخصی که با من بود او را ندید و هیچکس دیگر هم او را ندید به جز من ، برای این که ... آه ، من می ترسم که شما حرف های مرا نفهمید.
فالاچی : و حقیقتا هم نمی فهمم اعلیحضرتا! من حرف های شمار اصلا نمی فهمم . ما شروع بسیارخوبی داشتیم و حالا... این موضوع رویاها ... این برای من روشن نیست ، همین .
پهلوی : برای اینکه شما ایمان ندارید . شما به خدا ایمان ندارید ، شما به من هم ایمان ندارید. خیلی از مردم به آن عقیده ندارند. حتا پدرم هم آن را قبول نداشت . او هیچوقت آن را قبول نکرد. او همیشه در این مورد می خندید. به هر حال خیلی از مردم- اگرچه محترمانه – از من سوال می کردند که آیا مطمئن هستم که آن ها وهم وخیا لنبوده است . جواب من خیر است. خیر ، برای این که من به خدا ایمان دارم . به این حقیقت که من به وسیله ی خدا انتخاب شده که یک ماموریتی را به پایان برسانم. رویاهای من معجزه هایی بوده اند که کشور را نجات داده اند. دوران سلطنت من کشور را نجات بخشیده و این به خاطر این بوده که خداوند در کنارم بوده . مقصودم اینست که این عادلانه نیست که اعتبار تمام کارهایی را که برای ایران کرده ام به خودم نسبت دهم. در حقیقت می توانستم این کار را بکنم . ولی نخواستم . برای این که می دانستم که کس دیگری پشتیبان من است و او خدا بود و. منظورم را می فهمید ؟
فالاچی : نه اعلیحضرتا ! زیرا ... خوب ، ایا شما این رویاها را فقط در ایام کودکی داشته اید، یا وقتی که بزرگ هم شدید ، برایتان روی داده ؟
پهلوی : همانطور که قبلا گفتم فقط در زمان کودکی ، هرگز آن ها را در زمان دیگری نداشته ام ، فقط خواب دیده ایم . با فاصله های یک یا دو سال یا حتا هر هفت هشت سال . برای مثال من یک مرتبه در ظرف پانزده سال دو خواب دیدم.
فالاچی: چه نوع خواب هایی ؟ اعلیحضرتا!
پهلوی : خواب های مذهبی ، بر پایه ی تصورم و خواب هایی که من می دیدم مربوط به این بودکه در دو یا سه ماه آینده چه اتفاقی خواهد افتاد . من نمی توانم به شما بگویم که این خواب ها در چه موردی بودند. آن ها لزوما چیزهایی نبودند که به شخص من مربوط شوند. آن ها در مورد مسایل داخلی کشورم بودند و بنابراین باید محرمانه باقی بمانند. شاید اگر من به جای لغت « خواب» « احساس قبل از وقوع » را به کار ببرم . شما حرف مرا بهتر درک کنید . من به این نوع احساس ها عقیده دارم . من این نوع احساس ها را مرتبا دارم ، مانند غرایزم ؛ قوی و بدون اراده . حتا روزی که به من از فاصله دومتری تیراندازی کردند، این غریزه ام بود که نجاتم داد . برای این که بدون اراده وقتی قاتل قصد داشت تیرش را خلی کند، من کاری کردم که در بوکس به نام « رقص سایه » معروف است و در کمتر از یک ثانیه قبل از اینکه او قلب مرا نشانه کند ، من جا خالی دادم و گلوله به شانه ام خورد. یک معجزه ، من همچنین به معجزات نیز معتقدم . وقتی که شما فکرش را می کنید که من پنج بار مورد اصابت گلوله واقع شده ام ؛ یک بار روی صورتم ، یک بار در شانه ام ، یک بار در سرم ، دو تا در بدنم و آخرین گلوله که به واسطه گیر کردن ماشه از لوله تفنگ خارج نشد... شما باید به معجزات ایمان داشته باشید.
من تا به حال مقدار زیادی حوادث هوای داشته ایم و از همه ی آنها بدون صدمه ای بیرون آمده ام . شکر معجزات را که خواست خدا و امامان است . من قیافه شمار کم باور می بینم.
فالاچی: بیش تر از کم باور . من قاطی کرده ام . من قاطی کرده ام ، اعلیحضرتا برای این که ... خوب برای این که من خودم را با کسی در حال صحبت می بینم که پیش بینی نمی کردم. من هیچ چیز در مورد این معجزات نمی دانستم . این رویاها و ... من به این قصد به این جا آمده بودم که در باره نفت ، در باره ی ایران ، در باره ی خود شما ... حتا راجع به ازدواج هایتان ، طلاق ها یتان و ... صحبت کنم. به هر حال ، موضع را عوض نکنیم در مورد طلاق هایتان – آن ها می بایست خیلی دراماتیک باشند. این طور نیست ؟ اعلیحضرتا!
پهلوی: گفتن این موضوع آسان نیست ، برای این که زندگانیم به طرف سرنوشت پیش می رود و وقتی که احساس های شخصی خودم باید که رنج می کشیدند، من خودم را با این خیال آرام کرده ایم که این دردها دست تقدیر بوده است . شما نمی توانید در مقابل سرنوشت بشورید، وقتی که شما موریتی را برای تمام کردن دارید و برای یک شاه احساس های خصوصی به حسا ب نمی آید . یک شاه هیچوقت برای خودش گریه نمی کند. او این حق را ندارد . یک شاه اول از همه یعنی وظیفه شناس و من همیشه این حس وظیفه شناسی را قویا در خود داشته ام. برای مثل وقتی پدرم به من گفت :« تو باید با پرنس فوزیه مصر ازدواج کنی» من حتا فکر این را هم که اعتراض کنم ، درسر نداشتم و یا بگویم من او را نمی شناسم . من فورا موافقت کردم ، چون که وظیفه ام این بود که فورا موافقت کنم . یک نفر یا شاه هست یا نیست . اگر شخصی شاه باشد ، باید کلیه مسئولیت ها و وظایف یک شاه را تحمل کند و آن را در مقابل سختی های عادی ترک نکند.
فالاچی: اجازه دهید مورد پرنس فوزیه را رها کنیم و به سراغ پرنس ثریا برویم . شما خودتان او را به عنوان همسر انتخاب کردید، بنابراین آیا طلاق وی شما را ناراحت نکرد؟
پهلوی: خوب .. . بله ... برای مدتی بله . من واقعا می توانم بگویم که برای مدتی از دوران عمرم این حادث بسیار غمناک و نارحت کننده بود . اما دلیل این طلاق به زودی بر این ناراحتی چیره شد و من از خودم این سوال را کردم که : من برای کشورم چکار باید بکنم ؟ جواب یافتن همسری بود که بتوانم با او سر نوشتم را مشترک کنم و از او در مورد وارث تارج و تخت نظر بخواهم . به عبارت دیگر ، احساسات من هر گز روی موضوعات خصوصی متمرکز نمی شوند. بلکه روی وظیفه های سلطنتی . من همیشه خودم را جوری بار آورده ام که با خودم و مسایل خودم مشغول و مربوط نشوم ، بلکه با کشورم و تخت و تاجم مربوط باشم . اما اجازه دهید در مورد این جور چیزها از قبیل طلاق ها هایم و از این قبیل صحبت نکنیم. من بالاتر و خیلی بالاتر از این مسایل هستم.
فالاچی: طبیعتا اعلیحضرتا! اما یک چیز هست که من باید سوال کنم تا درمورد روشن شدن مساله کمکم کند. اعلیحضرتا ! آیا این صحیح است که شما یک زند دیگر گرفته اید؟ از موقعی که مطبوعات آلمانی اخبار ...
پهلوی: تهمت و افترا ، نه اخبار . زیرا که این خبر به وسیله ی آژانس خبری فرانسه بعد از آن که در روزنامه فلسطینی « المهار» برای دلایل واضحی انتشار یافت ، شایع شد. یک تهمت احمقانه ، پست و نفرتانگیز ! من فقط به شما بگویم که عکس زنی که به عنوان زن چهارم من فرض شده است ، عکسی است از خواهرزاده ی من ، دختر خواهر دوقلوی من. خواهر زاده ی من که در ضمن ازدواج هم کرده و یک بچه هم دارد. بله ، بعضی از مطبوعات برای بی اعتبار کردن من خیلی کارها می کنند . این ها به وسیله آدم های بی دقت و بد اخلاق اداره می شود. اما آنها چگونه می توانند بگویند که من – من که خواستار قانونی هستم که بیش از یک زن داشتن را ممنوع می کند- دوباره ازدواج کرده و آن هم پنهانی ؟ این غیر قابل تصور است . این غیر قاب تحمل است ، این شرم آور است !
فالاچی: اعلیحضرتا ! اما شما یک مسلمان هستید . مذهب شما این اجازه را به شما می دهد که بدون طلاق دادن فرح دیبا می توانید زن دیگری اختیار کنید.
پهلوی: بله البته . بنا بر مذهبم من می توانم چنین کاری کنم ،تا وقتی که ملکه اجازه دهد. در حقیقت حالت هایی هست که کسی مجبور است رضایت دهد... مثلا حالتی که یک زن مریض باشد یا اینکه وظایف زنانه اش را به خوبی انجام ندهد، بدین وسیله برای شوهرش نارضایتی به وجود آورد... روی هم رفته شما باید خیلی ساده باشید اگر فکر کنید که یک شوهر یک چنین چیزی را تحمل کند.
فالاچی: در جامعه شما اگر یک چنین حالتی پیش بیاید ، آیا مرد یک زن دیگر نمی گیرد یا بیش از یکی ؟
پهلوی: خوب در جامعه ی ما یک مرد می تواند یک زن دیگر اختیار کند، تا آن جا که زن اول موافقت کند و دادگاه هم تصویب کند. به غیر از این دوشرط که من قانونم را بر اساس آن گذاشته ام ، ازدواج جدید ممکن نخواهد بود. بنابراین من ، خود من ، با محرمانه ازدواج کردن باید قانون را شکسته باشم ! و با چه کسی ؟ با خواهر زاده ام ، دختر خواهر من . گوش کن . من نمی خواهم در مورد چیزی این چنین پست و بی ارزش بحث بیشتری بکنم من حتا صحبت در باره آن را برای یک دقیقه دیگر هم تحمل نمی کنم.
فالاچی: بسیار خوب . اجازه بدهید در مورد آن بیشتر صحبت نکنیم . اجازه دهید بگوییم شما منکر همه چیز می شویداعلیحضرتا ! و ...
پهلوی: من هیچ چیز ی را انکار نمی کنم . من حتا زحمت انکار آن را به خودم نمی دهم . حتا من نمی خواهم انکاری بنویسم .
فالاچی: چگونه می شود؟ اگر شما آن را رد نکنید ، مردم خواهند گفت که ازدواج صورت گرفته است.
پهلوی: من در حال حاضر به سفارت خانه هایم گفته ایم که انکارنامه ای پخش کنند!
فالاچی: و هیچکس آن را باور نکرد. انکارنامه باید از طرف خود شما باشد اعلیحضرتا!
پهلوی: اما عمل انکار کردن مرا پست و کم ارزش می کند، مرا می رنجاند ، برای این که موضوع هیچ اهمیتی برای من ندارد. آیا به نظر شما درست می رسد که پادشاهی مثل من، پادشاهی با مشکلات من، خودش با رد کردن ازدواج با خواهر زاده اش کم ارزش کند؟ نفرت انگیز است . نفرت انگیز است ! آیا به نظر شما درست می آید که یک شاه ، امپراتور ایران ، وقت خودش را با صحبت کردن در باره ی این مسایل به هدر دهد؟ صحبت کردن راجع به همسرها ، راجع به زنان ؟
-
فالاچی: خیلی عجیب است ، اعلیحضرتا ! اگر تا به حال شاهی بوده که صحبت هایش راجع به زنان بوده ، شما بوده اید . و هم اکنون من در این تردید می کنم که حتا زن در زندگی شما به حساب آمده باشد!
پهلوی: این جا من متاسفانه باید عرض کنم که شما یک برداشت کاملا صحیح داشته اید. زیرا چیزهایی که در زندگی من به حساب می آیند، چیزهایی که در زندگی من نقش داشته اند ، چیزهایی کاملا متفاوتی بوده اند . مطمئنا این ها ازدواج های من نبوده اند . زن ها ، می دانید ... ببینید ! اجازه دهید آن را به این گونه بیان کنیم . من آن ها را ناچیز نمی شمارم . آن ها بیش از هر کس دیگر از انقلاب من بهره برده اند. من مصرانه جنگیده ام تا آن ها حقوق و مسئولیت های مساوی داشته باشند. من حتا آن ها را در لشکر هم هم گذاشته ام. جایی که آنها برای شش ماه آموزش نظامی می بینند و سپس برای مبارزه با بی سوادی به روستاها فرستاده می شوند و در ضمن فراموش نکنیم که من پسر پدری هستم که کشف حجاب کرد. اما اگر بگویم به وسیله ی یکی از آن ها تحت تاثیر واقع شده باشم صادق نبوده ام. هیچکس نمی تواند در من اثر کندف هی کس ، زنان فقط زیبایی شان و جذابیتشان و نگاهداشتن زنانگی شان در زندگی مرد مهم هستند... این موضوع « فمینیسم » برای مثال ، این فمینیست ها چه می خواهند ؟ شماها چه می خواهید؟ شما ها می گویید برابری ؟ آ ه البته من نمی خواهم گستاخ به نظر بیایم ، اما ببخشید از اینکه این حرف را می زنم – اما نه از لحاظ لیاقت و توانایی .
فالاچی: این طور نیست اعلیحضرتا؟
پهلوی: نه ، شما هر گز یک میکل آنژ یا یک باخ نداشته اید. شما حتا یک سرآشپز معروف هم نداشته اید و اما اگر شما در مورد موقعیت با من صحبت کنید ، تمام چیزی که من می توانم بگویم اینست که ک آیا شما شوخی تان گرفته ؟ آیا شما تا به حال کمبود موقعیت داشته اید که به تاریخ یک آشپز ماهر و مشهور تحویل دهید؟ شما تا به حال هیچ چیز بزرگ و جالب نیافریده اید ، هیچ چیز! به من بگویید شما در حین مصاحبه یتان به چند زن که قادر به حکومت باشند برخورده اید؟
فالاچی: حداقل دوتا اعلیحضرتا ! گلدامایر و ایندیراگاندی .
پهلوی: چه کسی می داند؟ تمام چیزی که من می توانم بگویم اینست که زنان وقتی حکومت می کنند، از مردان بسیار خشن تر و سخت گیرترند و بسیار بی رحم تر . بسیار از مردان تشنه خون هستند. من حقیقت ها را ذکر می کنم ، نه عقاید را . شماها وقتی که قدرت دارید بدون وجدان هستید. کارتین دومدیسیز را به خاطر بیاورید، کاترین روسیه ، الیزابت اول انگلستان را ، لازم به یادر آوری لوکرس بوژیای شما نیست . با آن زندان ها و عشق های پنهانی اش ، شما ها دسیسه کارید ، شماها شرورید ، همه ی شما .
فالاچی: من متعجب شدم ، اعلیحضرتا ! برای این که شمایید که می گویید قبل از این که ولیعهد به سن قانونی برسد ، ملکه فرح دیبا باید نیابت سلطنت را قبول کند.
پهلوی: هوم ... خوب ... بله ، اگر پسر من قبل از رسیدن به سن قانونی شاه شود، ملکه فرح دیبا نایب السلطنه می شود. اما در ضمن در یک چنین موقعیتی هیات مشاورانی خواهد بود که ملکه باید با آنان مشورت کند. در حالی که من الزامی ندارم که با کسی مشورت کنم و با کسی هم مشورت نمی . تفاوت را حس می کنید؟
فالاچی: آن را حس می کنم ، اما در حقیقت به این صورت باقی می ماند که همسر شما نایب السلطنه است و اگر شما این تصمیم را بگیرید ، این بدان معنی است که شما قدرت حکومت را در وی می بینید.
پهلوی: هوم ... در هر حال ، این چیزی است که من در موقع تصمیم گیری فکر می کردم ، و ... ما در این جا برای صحبت کردن راجع به این موضوع ننشسته ایم ، این طور نیست ؟
۲۶۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|
از : به ۵۰ ساله سلطنت طلب بیسواد
عنوان : بالاخره فرق تز و کتاب ورساله را فهمیدی?
امیدوارم بعد از تاخیر طولانی که در کامنت گذاشتن داشتی فرق رساله و تز و کتاب پرفسور ابراهیمیان استاد تاریخ دانشگاه نیویورک را فهمیده باشی
۲۶۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱٣٨۹
|