از : پرسشگر
عنوان : ۱. به آقای فرید راستگو، ۲. به کسانیکه تفاوت بین مخالفت و دشمنی را هنوز درک نکرده اند،
آقای فرید راستگو گرامی،
بحث رویدادهای تاریخ معاصر ایران کاملا با بحث چه باید برای ایران کرد تفاوت دارد. علاقه من نسبت به تاریخ بسیار بیشتر از سیاست و اقتصاد است با اینکه می دانم این سه بیش از هر زمانی در تاریخ بشریت بهم بسیار مرتبط هستند. من پرسشهای زیادی درباره تاریخ دارم که در هر فرصتی خواهم کرد و اگر پرسشی تکراری است بعلت آنست که قانع نشده ام و یا پاسخ به اندازه کافی روشن نبوده است.
در مورد مسئله چه باید کرد، من پیشنهاد می کنم متخصصین در یک سری مقالات، گزینه های متفاوت را در مقابل ملت قرار دهند و با توصیف دقیق و سیاست های هر یک از آنها بما فرصت نقد و بررسی بدهند و به به پرسشهای ما در هر فرصتی پاسخگو باشند. تفکرات و سیاست های گوناگون را باید به حداکثر سه دیدگاه راست، میانه و چپ تقسیم کنند و هر کدام سخنگویان و طرفداران خود را منسجم در کنار خود داشته باشند تا از هرج و مرج فکری و سیاسی جلوگیری شود. توافق آنها بر جمهوری اسلامی باید سرنگون شود، تمامیت ارضی ایران هیچوقت به زیر سئوال نخواهد رفت، منافع ملی ایران ارجح بر هر مقوله باشد و قانون اساسی نوین ایران باید بر پایه های منشور جهانی حقوق بشر باشد تا دیگر هیچ احدی در ایران مورد تبعیض قرار نگیرد و همه از حقوق شهروندی خود برخوردار باشد بطوریکه تفاوتی میان یک شهروند فرانسوی در فرانسه و یک شهروند ایرانی در ایران نباشد. این چارچوب برای من کافیست تا بتوانم در کشور خودم زندگی، کار و بمردم خود خدمت کنم و در همانجا به خاک سپرده شوم، این ابتدایی ترین حق هر ایرانی است. این برای من کافیست که همه ایرانیان در کشور با هر طرز تفکری از گزند یکدیگر در امنیت کامل باشند و همه با در نظر گرفتن منافع ملی ایران به کشور خدمت کنند و ایران مهد آزادی، فرهنگ و صلح و پیشرفت باشد. سپاسگزارم.
=======================================
به کسانیکه تفاوت بین مخالفت و دشمنی را هنوز درک نکرده اند. نگاه من به تاریخ علمی است و نه ناموسی و سیاسی. من سخت مخالف سیاسی و ناموسی کردن تاریخ هستم. تاریخ با همه خوبیها و بدیهایش با شاه و شیخ و مصدق و کیانوری اش میراث ملت ایران است و قابل نقد و بررسی و بازنگری مستمر به شیوه معتبرترین دانشگاه های جهان است.
به کسانیکه از پرسشهای من خوششان نمی آید:- از جواب دادن به من خودداری کنید و با موافقان خود بحث کنید و منهم از نوشته های ناشناس و فرید راستگو پرسشهای خود را خواهم کرد و یا از درون نوشته هایشان جوابها را پیدا خواهم کرد. پرسش های من درباره تاریخ تا آخر عمرم ادامه خواهد داشت و برایم مهم نیست که چه کسی را ناراحت و عصبانی می کند.
۲۶۶۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : مرتضی ر
عنوان : آقای پرسشگر نادان
شما با هر نوشته معیارهای تازه ای از نادانی خودرا به نمایش می گذارید. هرکس که با فرهنگ سیاسی به اندازه یک سر سوزن آگاهی داشته باشد میداند که جمهوری شکل مشخصی از دولت است که با سلطنت زمین تا آسمان تفاوت دارد. جنبش سبز کلا جمهموری خواه است و از سلطنت حرفی نمی زند، محافظه کار ترین بخشهای جنبش سبز که از آقایان موسوی و کروبی پشتیبانی می کنند، جمهوری خواهند. رادیکال ترین بخش جنبش سبز با شعار جمهوری ایرانی به میدان میاید تا خط فاصلی بین خود و جمهوری اسلامی بکشد. در این معادله سلطنت طلبان محلی از اعراب ندارند و ادعای شما اگر از جهالت نباشد از بی خبری است. اما این دور و تسلسلی که شما به آن دچارید حکایت تز نادانی و کودنی دارد. نادانی نوعی کوری و کری ایجاد می کند که شما به آن شدیدا دچارید.
هروقت مردم بجای "چاپید شاه ، چاپید شاه" فریاد کشیدند جاوید شاه، آن وقت باید به صرافت افتاد که صداهای کلبی در مهتاب شنیده می شود!
تا مطالبات مردم حول شعار جمهمری ایرانی دور می زند شما بهتر است به همین ژاژ خایی ها دلخوش باشید. نشنیدید که مردم فریاد می کشیدند نه "شاهی نه دینی، جمهوری ایرانی" نمی دید یدکه مردم در اوج قدرت رفسنجانی او را اکبر شاه می نامیدند تا تنفر خو درا از هر دو نشان دهند؟ ؟ شما ول معطلید.
۲۶۶۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : ناهید
عنوان : بازهم سلطنت طلبان بخوانند واز نوکری شاهنشاه عظیم الشان خجالت بکشند یعنی خجالت هم میکشند?
محمدرضا پهلوی بعدها در کتاب «ماموریت برای وطنم» ضمن استفاده از تعبیر قیام برای کودتای ۲۸ مرداد مینویسد: «گاهی این سوال طرح میشود که آیا دولتهای آمریکا و انگلیس در قیام تاریخی که در ۲۸ مرداد رخ داد، در برانداختن مصدق کمک مالی کردهاند یا خیر؟ هرچند من در حین انقلاب در خارج از ایران بودم ولی از جزییات امور اطلاع داشتم ولی انکار نمیکنم که شاید به منظور پیشرفت هدف این انقلاب ملی، وجوهی هم از طرف هموطنان من خرج شده باشد.» (محمود تفضلی، مصدق، نفت، کودتا، ص ۱۴۴).
کرمیت روزولت نیز در خاطراتش، بر قدردانی شاه از آمریکا به خاطر انجام این کودتا تصریح میکند: «بعد از کودتا با شاه ملاقاتی داشتم و شاه ضمن تشکر از من گفت: من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم... و هرگاه فاطمی را به خاطر سرنگونی مجسمههای من و پدرم پیدا کنم، بیدرنگ اعدامش خواهم کرد.» (کرمیت روزولت، کودتا در کودتا، ص ۲۱۴.)
۲۶۶٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : نادانی وپرروئی سلطنت طلبان وساواکی ها را انتهائی نیست
عنوان : پرسشگر نادان مینویسد شما سلطنت طلب را ضد انقلاب میخوانید جمهوری ایرانی یعنی ضد انقلاب.
پرروئی و نادانی که باهم جمع شوند دیگر راه حلی وجود ندارد و واقعا شما خواب و خواب هستید. اولا جمهوری اسلامی تمام مخالفین خود را ضد انقلاب میداند چه انها که در انقلاب شرکت کردند و حتا مثل موسوی وکروبی در حکومت اسلامی دارای مسئولیت بودند چه مثل چپ ها وملی گراها کح مورد سرکوب حکومت قرار گرفتند و چه مجاهدین که خمینی را امام میدانستند. با این حساب جمهوری مجاهدین را مریم رجوی رهبری میکند وریس جمهور ان است. ملی گراها وچپ دمکرات هم رئیس جمهورشان را در یک انتخابات ازاد انتخاب میکنند ولی این وسط سلطنت طلبان میخواهند بالای سر جمهوری یک شاه نیم پهلوی بگذارند?
در ضمن احتمالا میخواهند دوباره ساواک را هم راه اندازی کنند وپرسشگر و ناشناس و ۵ساله و بیطرف هم در مقامات عالیه ان قرار گیرندجالب نیست?
۲۶۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : شاهد زنده
عنوان : پیشنهاد برای جمع بندی
حالا یک شیر مرد و یا یک شیرزن میخواهد که پیشقدم بشود و با پیشنهادهای اصولی ارائه داده شده جهت جلوگیری از باز سازی و رشد محملهای استبداد در جامعه و با توجه بتجربیات دور ونزدیک گذشته یک جمع بندی قابل فهم و قابل پیاده شدن بدهد. مسایل مطروحه دارای نکات مثبت و درستی هستندکه میشود با آنها از اول «بنا» تا حد مقدور جلوی رشد استبداد و جنایات را گرفت. و با طرح قراردادهای نوین اجتماعی که در خدمت مردم باشد، میتوان بآینده روشنی برای ایران امیدوار بود.
۲۶۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : به پرسشگر
عنوان : یک چیز را عمدا فراموش کردی شعار جمهوری ایرانی یعنی ما با هرنوع شاه وشاهزاده وساواک وسلطنت طلب مخالفیم یعنی ما باجنایتکاران مخالفیم چه شاه چه شیخ
پرسشگر میفرمایند:
"شما با ضد انقلاب را سلطنت طلب می نامید و نمی فهمید شعار جمهوری ایرانی یعنی جمهوری اسلامی نه، یعنی ضد انقلاب، یعنی مرگ بر انقلاب، یعنی حاکمیت مردم بر مردم، یعنی سکولاریسم، یعنی فرهنگ اسلامی و هر دینی نه، یعنی فرهنگ ایرانی آری....شما نه به جمهوری ایرانی روی خوشی دارید که نشان دهید و نه به منشور جهانی حقوق بشر که مخالف حذف هر مخالف سیاسی شما باشد چه در اکثریت باشد و چه در اقلیت سیاسی."
راستی چرا پرسشگر فراموش میکند که شعار جمهوری ایرانی یعنی مخالفت با هرنوع حکومت غیر انتخابی یعنی مخالفت با شاه وشیخ یعنی مخالفت با شکنجه و کشتار شاه و شیخ
راستی جالب نیست که شعار جمحوری ایرانی را سلطنت طلبان میخواهند به نفع خودشان مصادره کنند. راستی پرسشگر شما طرفدار جمهوری ایرانی هستی پس حقوقت قطع نمیشود?
۲۶۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسش یا سفسطه
عنوان : جواب ندادی ناشناس؟
شما که گفتید انقلاب اجتناب پذیر بود. بفرمائید چگونه با این اعلیحضرت یکدنده و دیکتاتورتون که حتی در ان دوران سه ماه مانده به سرنگونی وکله پاشدنش، اونهم دران شرایط اون بیماری مرگ اور و کشنده اش، هنوز حاضر نشد از خر استبدادی اش پیاده بشه و پیشنهاد صدیقی را برای شورای سلطنت بپذیرد؟
شما که میگوئید فرصت های طلایی برای رفرم در دوران شاه و جود داشت و روشنفکران انرا نیافتند و استفاده نکردند. حالا جواب بدهید
سوال اول: چرا شاه و دستگاه سلطنتی اش حتی با همین صدیقی که شما قبولش دارید نتونست حتا در لحظات قبل از سقوط حتمی خود کنار بیاید و خود و تخت و تاجش را نجات دهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟.
سوال دوم: چرا همین صدیقی به راه و روش و مشی همان مصدق شما تا اخر عمر وفادار ماند.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دکتر غلامحسین صدیقی (۱۲ آذر ۱۲۸۴ محله سرچشمه تهران - ۹اردیبهشت ۱۳۷۰ تهران) استاد دانشگاه تهران و وزیر پست، تلگراف و تلفن (در دولت اول) و وزیر کشور (در دولت دوم) دکتر مصدق بود.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مدتی به زندان افتاد و محاکمه شد. در جریان محاکمه از دکتر مصدق تجلیل کرد.
دکتر صدیقی از آورندگان دانش جامعهشناسی به ایران و از موسسان موسسه تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشگاه تهران بود. وی همچنین سالها عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران بود.
در روزهای انقلاب شاه به او پیشنهاد نخستوزیری داد. دکتر صدیقی از شاه خواست که از سلطنت کناره بگیرد و قدرت خود را به شورای سلطنت بسپارد. شاه این پیشنهاد را قبول نکرد و صدیقی نیز نخستوزیری را نپذیرفت.
محمدرضا با حماقت های خود خمینی را دستی دستی جانشین خود کرد!!! خیلی جالبه ، نه!
۲۶۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : فرید راستگو
عنوان : برای کاربران این مقالات
با درود به همه شما عزیزان. امروز ایران شرایط سر نوشت سازی را سپری می کند و از شما عزیزان در خواست می کنم با در نظر داشت به این شرایط و در صورت ممکن به این مسئله پرداخته شود که با درس گیری از گذشته چگونه میشود دمکراسی ( حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش) را بنا سازیم. وگرنه تنها پرداختن به گذشته چیزی را حل نمی کند. منهم به نوبه خود علاقه دارم از نظرات شما عزیزان در مورد آینده مطلع شوم و از جمع یاد بگیرم که موانع رسیدن به حاکمیت مردم بر مردم چیست وچگونه باید به آزادی و دمکراسی رسید. امیدوارم وزنه بحث ها در این زمینه سوق داده شود زیرا ما از گذشته درس می گیریم برای اینکه آینده بهتری داشته باشیم و گذشته را تکرار نکنیم، از توجه همه به این امر سپاسگزارم. شخصاً با تمایل هواداری از سلطنت مخالفتی ندارم زیرا معتقدم دمکراسی در کثرت گرائی آن بنا شده است ولی از این تمایل می خواهم بپرسم شما که به دیگران انتقاد می کنید و به نوعی به همه ناسزا می گوئید که چرا شاه را سرنگون کرده اند بگوئید برای آینده ایران چه راه حلی دارید. اگر بنا باشد خامنه ای برود و پسر شاه بیاید که این دمکراسی نیست این میشود ولایت فقیه نوع شاهی. پس از شما هموطنان گرامی می خواهم خود را بیشتر درگیر سرنوشت آینده ایران سازید و به بحث اصلی توجه نمائید البته اگر علاقه مند به آن باشید.
مجدداً روشن کنم اگر از کلمه تحصیل کرده استفاده می کنم عمدی است و می خواهم از این طریق مرز بین روشنفکر و تحصیل کرده را جدا کنم. زیرا همانطوریکه قبل هم توضیح داده ام هر درس خوانده ای روشنفکر نیست. زیرا روشنفکر درد مردم را دارد و فکرش برای بهبود زندگی نوع بشر است، در عوض تحصیل کرده درد خود را دارد و می خواهد زندگی خودش بهبود حاصل کند. پس هدف مقالاتم نفی آزاد اندیشان ایرانی نیست که آنان اگر از نظر تعداد زیاد نبوده اند ولی از نظر کیفی بسیارند. آیت الله طالقانی را دق مرگ می کنند، آیت الله زنجانی را به زندان می افکنند و بدستور خمینی سر به نیست میشود. شاملو ممنوع السخن می شود، محمد ملکی از دانشگاه اخراج میشود، بر علیه بنی صدر کودتا میشود و او جزء نادر ایرانی هائی است که از ابتدا با اعدام ها و جنایات حتی اعدام سران رژیم شاه مخالفت می کند، در میدان آزادی به خمینی می گوید هیتلر هم مخالفین خود را اینطوری در خیابان اعدام نمی کرد. سعید سلطانپور همچون گلسرخی پرپر میشود. پاک نژاد ها به قتل می رسند، دکتر سامی سر به نیست میشود، دکتر کریم سنجابی که با قصاص و اعدام های بی رویه مخالف بود خود و جبهه اش مرتد میشوند و هزاران ایرانی به جرم دگر اندیشی و بشر دوستی به جوخه های اعدام سپرده میشوند. خلاصه ما در ایران همواره روشنفکران اصیل و بزرگی داشته ایم. اشتباه هم متعلق به همه انسانها است و هیچ کس بری از اشتباه نیست. اشتباه مسئله ای است خیانت و جنایت مسئله دیگری است. گروهی یا فردی می تواند در شرایطی تحلیل غلطی از آن شرایط داشته باشد، حال نمی شود او و یا گروهش را خائن خطاب کرد. بنا بر این آن چیزی که در حال بررسی قرار داده ام نفی همه ایرانیان مبارز نیست بلکه تحلیل طرز تفکری است که هر بار استبداد را بر ایرانیان حاکم می کند و بعد هم بدون هر گونه نقدی از گذشته خود طلبکار میشود و می خواهد مبارزات مردم را به نفع خود تمام کند. این تفکر همواره از مشروطیت تا بحال در جامعه ایران در میان تحصیل کرده زیست کرده است و متاسفانه غالب هم بوده است.
آقای حقیقت جو تا آنجائیکه مطالعات من قدر می دهد من نقش سازمان چریک های فدائی خلق را در ایجاد سپاه پاسداران نیافته ام ولی در شماره های آینده برخورد این سازمان به سپاه را در آن دوران شرح خواهم داد.
آقای بیطرف نبود فرهنگ آزادی یکی از عوامل قبول زور از طرف مردم است یا بهتر بگویم باور نداشتن مردم به توانائی خود در تعیین سرنوشت خویش و عدم استقلال در تصمیم و عدم آزادی در اجرای آن تصمیم و به نوعی قبول مستقیم و یا غیر مستقیم این عدم ها نقش مهمی در باز سازی استبداد دارد که سعی کرده ام در بخش یک و دو این سری از مقالات بحث کنم.
به امید ایرانی آزاد و آباد برای همه ایرانیان
راستگو
۲۶۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : لقمان شمال
عنوان : کاسه داغ تر از آش لجن استبداد
عجیب دنیای است، سر هرم رژیم ددمنش پهلوی یعنی محمد رضا قدرقدرت و سر دسته دزدان، اذعان دارد که عوامل کثیف ودزدان جامعه ایران را بورشکستگی سوق دادند و خود آریا مهر صدای انقلاب را شنید و با زبان بیزبانی خود میگوید که یک ژنرال چهارستاره امریکایی (هویزر) دمش را گرفته واز مملکت بیرون انداخته وو..یک مشت «اشغال» عقب افتاده و برخواسته از پایین ترین قشر جامعه باین نتیجه رسیدند که «اعلحضرتشان» غلط میکند که از این حرفها میزند! اینها داغ تر از آش شدند. این قبیل افراد حتی لایق بسته شدن بیک ارابه چوبی هم نیستند.
۲۶۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : فقط دو خبر برای شاهپرستان مواجب بگیر
خبر روزنامه آیندگان (چهارشنبه، ۱۸ بهمن ۱۳۵۷) : ژنرال هویز معاون فرمانده نیروهای امریکا در اروپا پس از یکماه از ایران رفت. ژنرالهای ایران باین نتیجه رسیده اند، برای دست گرفتن قدرت از طریق کودتا به اندازه کافی نیرومند نیستند !( نیروهای مسلح بالغ بر ۴۳۰ هزار نفرند). بنابگفته تیمسار ربیعی « من یک فرماندهم و در سیاست دخالت نمیکنم»
در همین روز «روز نامه اطلاعات» خبری بعنوان « شاه: من از انتقاد بری نیستم» نوشت، لندن - خبرگزاری فرانسه- شاه ایران ضمن مصاحبه ای که در شماره امروز «دیلی میل» چاپ لندن انتشار یافته، تاکید کرده است که هنوز پادشاه و فرمانده ارتش ایران است (!). و اضافه کرده: اگر مادست خودرا دراز کنیم و مذاکره با جناح چپ و راست خود رابپذیریم همه چیز امکان پذیر است و در اینصورت آنچه که من از سال ۱۹۴۱ به بعد انجام داده ام بیهوده نخواهد بود. شاه همچنین در این مصاحبه، سارقین، کلاهبرداران و کسانی را که از قدرت سو استفاده کرده و قانون را به مسخره گرفته اند بشدت محکوم کرد و میافزاید این عده که کشور رابه ورشکستگی سوق داده اند بشدت مجازات خواهند شد.شاه در پایان گفته است، شک نیست که خود من نیز از انتقاد بری نیستم.». این دو مطلب احتیاج بتفسیر ندارد! نگارش این مطلب در جهت تاکید کامنت قبلی ام (۲۶۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۸۹) در مورد بذل و بخشش آریامهری به جان نثاران از جمله خیامی است.« دزدی و چپاول بیشتر، جایزه بزرگتری از جانب دیکتاتور در پی داشت».
۲۶۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱٣٨۹
|