یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند؟ (۵) - فرید راستگو

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : حزب فقط حزب اله ، دستاورد نوینی نیست. ما قبلاً حزب فقط حزب رستاخیز نیز داشته ایم

عنوان : ناشناس زیاد به خودت زحمت نده چون مخالفت بسیاری از شاعران ونویسندگان با جمهوری اسلامی از جمله اخوان به هیچ وجه تائید رژیم جنایتکار شاه نیست
حزب فقط حزب اله ، دستاورد نوینی نیست. ما قبلاً حزب فقط حزب رستاخیز نیز داشته ایم ! با این تفاوت که شاهنشاه تسلیم ، زندان و یا ترک وطن پیشنهاد کردند و ولایت فقیه تسلیم ، زندان ، شکنجه ، تجاوز و مرگ ! شاه در ادامه‍ی سخنانش هنگام اعلام سیستم تک حزبی گفت ، در اینمورد مردم را می توان به سه گروه تقسیم کرد – گروه اول یعنی بزرگترین اکثریت که پشتیبانان رژیم هستند ؛ گروه دوم آنهائی هستند که بی طرف اند* و نباید "هیچ انتظاری از ما داشته باشند" و گروه سوم مخالفان هستند که به آنان گذرنامه بدون عوارض می دهیم برای ترک کشور ؛ و یا زندان. در پاسخ به سئوال یک روزنامه نگار خارجی شاه گفت: "دموکراسی ، آزادی ؟ این حرف ها یعنی چه؟ ما هیچ کدام از آنها را نمی خواهیم."
شاه : " ما باید صفوف ایرانیان را به خوبی بشناسیم و صفوف را از هم جدا کنیم. کسانی که به قانون اساسی و نظام شاهنشاهی و انقلاب ششم بهمن عقیده دارند و کسانی که ندارند. ... چون ما اجازه نمی دهیم هیچ گروهی خارج از ضوابط نظام شاهنشاهی تشکلی داشته باشد ، لذا خودمان چیزی را بوجود می آوریم تا همه‍ی نیروها زیر چتری که درست می کنیم ، جمع شوند و فعالیت نمایند." (۷)
امروز ، رژیم ولایت فقیه با یک بُعدی (تک حزبی) کردن کشور آخرین میخ را به تابوت ولایت فقیه می کوبد ؛ همان میخی که شاه سه سال قبل از انقلاب با برپائی حزب فقط رستاخیز به تابوت سلطنت کوبید ! شاه بجای اتکاء به ملت ایران ، با اتکاء به نیروهای مسلح شاهنشاهی ، دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی و ثروت عظیم نفت (زائیده‍ی چند برابر شدن بهای نفت) احساس امنیت و قدرت مطلق میکرد. این مرض روانی مِگلا مِنیا (توهم از ثروت و قدرت مطلق) ، اِبهامی است که معمولاً دیکتاتورها گرفتارش می شوند و شاه بشدت در این توهم غوطه ور بود. و گرنه کدام رئیس کشورعاقلی- به ملتش می گوید یا عضو حزب من بشوید ، یا زندان و ترک وطن در انتظارتان است !
۲۷٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد

عنوان : اینهم جواب به پرسشگر:سند از این معتبرتر میخواهید باید در رختخواب شاهتان بگردیدچون ما در مسائل خصوصی ایشان دخالت نمیکنیم
خوب جواب شما را شاه و بختیار دادند و برای چندمین با انرا اینجا میاورم تا از شوک سرنگونی حکومت ترور و وحشت شاهنشاه اریامهر بعد از ۳۱ سال در بیایید:
جواب شما این است که سیاستهای جهانی بیگانگان از جمله امریکائی ها در رابطه با نوکران مزدورشان این است که وقتی تاریخ مصرف شان تمام شد ان ها را به زباله دانی میاندازند. نمونه ان رضا شاه کبیر شما بود وبعد محمدرضا شاه اریامهر که گفت ایشان را امریکا مثل موش مرده به خارج پرتاب کرد. در ضمن طالبان و القاعده ورئیس جمهور سابق پاناما و صدام حسین ....................... هم در این ردیف جا میگیرند.
حالا ببین شاهنشاه اریامهر چه جوابی به شما میدهند
++++++++++++++++++++++++++++++++++++


ماموریت شگقت انگیز ژنرال هویزر: از کتاب "پاسخ به تاریخ" محمدرضا شاه صفحه ۲۴۵

ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
اوائل بهمن( ۵۷) خبر حیرت انگیزی به من گزارش شد که ژنرال هویزر چند روزی است که در تهران اقامت دارد.نظامیان امریکا با هواپیماهای خود میامدند و میرفتند و تابع تشریفات معمول نبودند.از امرای ارتش در رابطه با مسافرت ژنرال هویزر سوال کردم انها هم چیزی نمیدانستند حضور او در ایران واقعا شگفت انگیز بود و نمیتوانست اتفاقی و بدون دلائلبسیار مهم باشد
بالاخره من یکبار ژنرال هویزر را باتفاق سفیر امریکا اقای سولیوان ملاقات کردم.تنها چیزی که مورد علاقه هردو انها بود دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.ژنرال هویزر از ارتشبد قره باغی رئیس ستاد ارتش ایران خواست که ملاقاتی بین او و بازرگان ترتیب دهد.ارتشبد قره باغی این ملاقات را به من گزارش داد. نمیدانم در این ملاقات چه گذشت, میدانم که ارتشبد غره باغی از تمام قدرت خود استفاده کرد تا ارتش ایران را از هرگونه اقدام و تصمیمی بازدارد........................................

پس از اینکه من ایران را ترک کردم, ژنرال هویزر باز چندین روز در ایران اقامت داشت. در این هنگام چه گذشت ? تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ربیعی فرمانده نیروی هوائی ایران طی محاکمه اش به قضات گفت: ژنرال هویزر شاه را مثل موش مرده به خارج از کشور پرتاب کرد
۲۷٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : به خانم مرضیه ش

عنوان : گزارش کنسول انگلیس در رابطه با شاه و پرون در مدرسه سوئیس
در سال ۱۹۳۵، معاون کنسول انگلیس در شهر برن به لاروزه سفر کرد تا از چند و چون تحصیلات ولیعهد ایران خبردار شود. گزارشی که از آن دیدار تدارک دیده چهره ای گویا از محمدرضای جوان عرضه می کند. می گوید "او بلند و خوش اندام است و از ظرافت های مینیاتورمانند ایرانیان در او نشانی نیست". در رشته های مختلف ورزشی سخت توانا است. به خصوص در فوتبال بازیگری برجسته است. در واقع بهترین فوتبالیست لاروزه است. علاوه بر فوتبال که بی شک ورزش محبوبش بود، شاه اسکی هم می کرد. ماشین رانی هم از ورزش های مطلوبش بود. همه عمر به سرعت – چه در ماشین، چه در اسکی و چه در قایق سواری – دلبستگی های تمام داشت.

کنسول انگلیس در ادامه گزارشش می گوید ولیعهد "سخت تیزهوش" و "کوشا" است و جایزه بهترین دانش آموز را دست کم یک سال برنده شد. می گوید "ولیعهد را هم کلاسی هایش مثل شاگردی معمولی می دانند و حتی گاه به او" تو" می گویند (Tutoyer) و تنها امتیازش بر شاگردان دیگر این است که اطاقی از آن خود دارد و هنگام غذا خوردن در صف نمی ایستد و با بچه های دیگر غذا نمی خورد. به روایت کنسول "ولیعهد به نظر نزد هم کلاسی ها از محبوبیت برخوردار است و از آنجا که هرکدام از پسرها فرزند اشراف و سیاستمداران بزرگ اند.. هیچ کدام امتیازات جزئی ولیعهد را به دل نمی گیرند".

این گزارش کنسول انگلیس از یک جهت دیگر نیز سخت پراهمیت است. آنجا می توان قاعدتاً نخستین اشاره به پدیده ای را که ارنست پرون نام داشت سراغ گرفت. پرون را به راحتی می توان از جنجالی ترین شخصیت های زندگی شاه دانست. گرچه بسیاری از ایرانیان پرون را جاسوس انگلیس می دانند، اما گزارش کنسول انگلیس حکایت از واهمه انگلیسی ها از این دوستی نوپا دارد. کنسول او را "عجیب ترین مرد جوان" می خواند. می گوید شهروند سوئیس است و به ظاهر "راهنما، فیلسوف و دوست اصلی شاهزاده است ظاهراً در سوئیس چون ابر – نوکر (Super-Servant) شاهزاده عمل می کرد".

پرون فرزند یکی از کارگران مدرسه لاروزه بود.سنش ده سال از شاه بیشتر بود و این تفاوت سن در زمان آغاز آشنایی شان عجیب تر می نمود. در عین حال، هم جنس باز بود و نه در سوئیس، و نه بعدها در تهران تلاشی در پنهان کردن این جنبه از سلوک و شخصیتش نمی کرد. بعلاوه به شعر و رمان علاقمند بود. شعر هم می گفت قاعدتاً به راحتی می توان تصور کرد که در لاروزه، که شاگردان همه از طبقات فرادست بودند و فرودستان را اغلب به دیده تحقیر می نگریستند و بعلاوه، به اقتضای فرهنگ حاکم آن زمان، که هم جنس بازان را تمسخر و تخفیف می کردند، روزگار بر کسی چون پرون سخت می گذشت. کنسول انگلیس در وصف پرون می گوید: "آدم عجیبی است... اغلب مثل دلقک یک کمدی موزیکال لباس می پوشید و در عین حال کف بین هم هست و با نگاهی به کف دست دوستانش، شگفت انگیزترین مطالب را، به خصوص در مورد زندگی جنسی آنها به زبان می آورد". به همین خاطر پرون پیوسته مورد طعن و ضرب شاگردان مدرسه بود و حتی می گویند در یکی از مواردی که پرون تحت ضرب و شتم کلامی و جسمانی بود، محمدرضای جوان به دفاعش آمد و از آن پس او را در کنف حمایت خود قرار داد.
زیر نظر پرون بود که محمدرضای جوان در آن سالها به شعر فرانسوی دلبستگی پیدا کرد. در لاروزه هر
شب پرون به اطاق ولیعهد می رفت و برایش شعر یا رمان می خواند. شاه بعدها ادعا کرد که در این دوران از
شاعران محبوبش یکی هم بودلر بود. برای حدود بیست سال پرون که سخت منفور بسیاری از درباریان به
خصوص ملکه ثریا بود، نزدیک ترین یار و یاور شاه شد. به خصوص ملکه ثریا بود ، دوست نزدیک ویار
ویاور شاه شد.درآغاز معلوم نبود که ایا ولیعهد جرات خواهد کرد دوست تازه یاب خود را که در عین حال نخستین دوستی بود که خود برگزیده بود با خود به ایران باز گرداند. قاعدتا حدس می توان زد رضاشاه که می خواست به پسزش" تعلیماتی مردانه" بدهد و همواره مترصد یافتن و اصلاح هرگونه رفتار غیر مردانه در
اوبود، این واقعییت را خوش نمی داشت که ولیعهد با مردی که ده سال از او مسنتر و اشکارا همجنس باز بودبه ایران باز گردد.خشم رضاشاه را حتی ولیعهد ،که سخت محبوب پدر بود،برنمی تابید شاه بر ان بود که ایران را از دور باطل فقر و عقب ماندگی را رهاند. او تجدد خواه بود،اما راهی کژ و نادرست را برای رسیدن به تجدد را برگزیده بود. مملکت را از لحاظ بافت و روبنای اقتصادی نوسازی کرد.در عرصه هنر ازمایشی ترین شکلهای هنری را تحمل و حتی ترویج می کرد. گمان داشت که اذهان
مشوب را می توان به مدد رفاه و رونق اقتصادی مطیع ومنقاد کرد.برای کشاورزان ایران مهری خاص به دل داشت ،انگار حال و هوای روزانه اش به وضع هوا باز بسته بود.باران لبخند بر لبانش می اورد وآفتاب به نشان خشکسالی محتمل،مضطربش می نمود. با تاکید وقفه ناپذیر و یک دنده بر روایت خاص خود از تجدد راه
را برای انقلابی هموار کرد که رهبرش تجدد ستیز بود و سودای ایجاد حکومتی مذهبی و مستبد ومنزوی از جهان در سر داشت .

در یک کلام شاه یکی از شخصییتهای شکست خورده ،اماکلیدی زمان بود.مردی بود که کشوررا به قول شکسپییر "نه بخردانه،اما سخت دوست می داشت"” not wisely but too well” (شکسپیر،اتللو)
۲۷۲٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : دروغگوئی پرسشگر

عنوان : پرسشگر اگر خیابان دیده بود اینقدر مثل بچه ننر غر نمیزد
پرسشگر که در بین کامنت گذاران به عنوان کودن شناخته شد ادعا میکند دیگران در خیابان نیستند وبخاطر همین به ایشان بدو بیراه میگویند. من میخواهم به عنوان یک هموطن به ایشان بگویم ایا جوابهائی که بدون بدوبیراه و منطقی به سوالات شما داده شد را اصلا خوندی? فکر میکنی همه باید جوابهائی بدهند که تو دوست داری? ایا از جواب کسی تشکر هم کرده ای? مدتها چسبیده بودی به یک تز که من بعید میدانم که خودت بدونی تز دکترا یعنی چی?حالا هم بعد از اینهمه جواب هائی که اغلب مدارک از خود را از درون رژیم اوردند داری ننه من غریبم بازی در میاوری تازه تو که پرون را نمیشناختی چطور شده یکدفعه دوباره حالا دانا شدی و میدانی شاه همجنس باز نبود گرچه کسی نگفت شاه همجنس باز بود صحبت در رابطه با پرون این شخصیت مرموز انگلیسی میباشد که توگفتی در باره اش هیچ نمیدانی خوب اگر نادان هستی بهتر نیست خفه خون بگیری تا ناشناس که دانشمند سلطنت طلبان وساواکی ها هست بیاید و نظر بدهد?
۲۷۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : فقر فکری و استدلال شما بجایی رسیده است که یک کارت مزخرف دیگر بر روی میز پرتاب کرده اید، آنهم بعنوان یکی از هزاران «سند و استدلال» تان. بیچارگی شما انتها ندارد.
حال از بیچارگی کارتان بجایی رسیده که یکی از عوامل باز سازی استبداد و یکی از دلائل فاجعه ملی ۵۷ را «همجنس بازی» شاه معرفی می کنید!!!! از آبراهامیان و گنجی و سروش و خمینی و «روشنفکران» مقاله نویس تان هم کد بیاورید که شاه «همجنس باز» بود و این باعث سقوط او شد. آیا مصدق هم شاه را هم جنس باز می دانست؟

فقط و فقط رژیم و مسلمانان دو آتشه با هم جنس گرایی مشکلی اساسی دارند و هم جنس بازان را مستحق مرگ می دانند. معتقدند که باید دست و پاهای آنها را بست و در گونی انداخت و سپس از کوه به پایین پرتاب کرد. شباهت شما با رژیم در این رابطه حیرت آور است. به به.

فقر فکری و استدلال شما بجایی رسیده است که یک کارت مزخرف دیگر بر روی میز پرتاب کرده اید، آنهم بعنوان یکی از هزاران «سند و استدلال» تان که یک به یک تاکنون به زباله دانی انداخته شده است چون جعلی و دروغ و بی ربط بوده اند. بیچارگی شما انتها ندارد. البته تخریب شخصیت ها که همان ترور باشد یکی از تخصص های شماست. به این حال و روز تاسف بار افتاده اید چون اسیر ایدئولوژی و لبریز از تنفر هستید. مطمئن باشید صدمه اش به من نمی رسد.

اگر با جامعه امروز در ارتباط بودید می دانستید که اتلاق هم جنس باز به کسی تحقیر و توهین شمرده می شود. دگرباش واژه ای است که امروزه بکار می رود و طبق منشور جهانی حقوق بشر، دگرباشان نباید مورد تبعیض و تحقیر قرار گیرند.
۲۷۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : نکته سنج

عنوان : برای پرسشگر سوال کردن ! مهم است جواب را حتی نگاه نمیکند
هموطن محترم مرضیه ش،
تمنا دارم که از این زیدی که «پرسشگر» نام گرفته و اتفاقآ همانگونه از نامش برمیآید، کارش «سوال» کردن است . و همینطور پرسشگر بیان داشته :«.یاد گرفته ایم که پرسش مهمتر از پاسخ است...».منتظر «چوابی» نباشید. هر چیزی که بفرم «جواب» از این زید خارج میشود غیرارادی است و شغل محترم وی فقط تکرار «پرسش» است. او را جدی نگیرید.کار اصلی این بچه مرشد گرم کردن معرکه است و تکرار و تصدیق «بیانات» مرشد نادان است..
۲۷۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حمید زرگری

عنوان : شاه و پرون همجنس باز
دانشمند محترم آقای ناشناس،
چرا سکوت کرده اید. اگر از روابط شاه و پرون خبر ندارید این مقاله را پیدا کنید و بخوانید:
Between court Jester and Spy: The career of a Swiss Gardener at the royal court in Iran. A footnote to modern Iranian history
Author: Daniela Meierab
Affiliations: a Ph. d. candidate in Iranian history, University of Bern, Switzerland
b Visiting researcher at St. Antony"s College, Oxford
DOI: ۱۰.۱۰۸۰/۱۰۶۶۹۹۲۰۰۰۸۷۲۰۱۶۰
Publication Frequency: ۳ issues per year
Published in: journal Middle East Critique, Volume ۹, Issue ۱۶ Spring ۲۰۰۰ , pages ۷۵ - ۸۷
Subject: Middle East Studies;
Formats available: PDF (English)
Previously published as: Critique: Critical Middle Eastern Studies (۱۰۶۶-۹۹۲۲, ۱۴۷۳-۹۶۶۶) until ۲۰۰۹
Article Requests: Order Reprints : Request Permissions
۲۷۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : حمید زرگری

عنوان : دکتر عباس میلانی و پرون
Abstract
Character as Destiny: The Portrait of the Shah as a young man

دکتر عباس میلانی پرون را همجنس باز می داند و می گویدکه پرون پانزده سال همدم همیشگی شاه بودو شاه با او روزی دو ساعت در پستو پشت درهای بسته میدیدار می کرد:

At La Rosey, the young Mohammed Reza, for once free from the claustrophobic domination of his father, had a chance to choose a friend on his own. He chose a poor young boy, a Swiss national, and in an uncanny coincidence, he was, like Fardust, also the son of a gardener of La Rosey. His name was Ernest Perron and he was, even as a child, openly gay. Over the next fifteen years, he would remain the King¹s constant companion. Every day, for about two hours, the two would be closeted together, behind closed doors. But when, in ۱۹۵۴, the intimate friend became a political liability, the Shah showed no compunction in suddenly cutting off all contact with him. He did not meet with or speak to Perron for the rest of the latter¹s lonely and tormented life.
۲۷۲۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : به مرضیه خانم،
مرضیه خانم، اگر توجه کرده باشید نظرم در دو بخش بود که از هم جدا کرده ام، بخش دوم که در دو خط و در پایان است در رابطه با پرسش شماست.
۲۷۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مرضیه ش

عنوان : آقای پرسشگر
آقای پرسشگر،
شما جرا کاسه و کوزه را سر من می شکنید. من نه بحثی کردم و نه مقاله آوردم. من با حوصله این نوشته ها را می خوادنم. این که بحث منهرف کردن نیست. یک عده از چپ ها خیلی محترم جواب دادند به من. شما از من پرسیدید منهم جواب دادم. چرا اول نگفتید که نمیدونم. من از آقای ناشناس پرسیده بودم که خیلی خوب و زیاد می دانند. شما منهرف کردید.
چرا می گویید کسی نمی داند که پرون کیست من می دانم که او کیست. همه می دانند ولی من نمیدانم که این باغبان که انگلیسی بود در سویس در مدرسه شاه چیکار می کرد و چرا به ایران آمد . چرا رضا شاه کبیر و ملکه ثریا دوستش نداشتند.
خیلی ممنون که گفتید نمی دانید. ولی من بحث منحرف نکردم
۲۷۲۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ خرداد ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (٣۵٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست