از : پرسشگر
عنوان : بخشی از مدارک آزاد شده درباره زنده یاد دکتر صدیقی
به علاقمندان تاریخ معاصر ایران،
دیشب دکتر عباس میلانی در گفتگوی خود با آقای مهری در رادیو صدای ایران، بخش مهمی از اسناد را درباره زنده یاد دکتر صدیقی خواند که نوشته های ناشناس را کاملا تایید می کند. شنیدن این گفتگو را به همه توصیه می کنم. مابقی اسناد در این رابطه هفته آینده خوانده خواهد شد.
برای اینست که من نظرات ناشناس را که همدوره یا تقریبا همدوره عباس میلانی است و هر دو در گذشته گرایش چپ داشتند و چپ های فعال بودند را با دقت دنبال می کنم. اینها هستند که بیشترین خدمت را به نسل های بعد از خود می کنند. افکار و نوشته های افرادی مثل ناشناس با ارزشتر از نوشته های کسانی است که در مواضع غلط خود با سماجت باقی مانده اند و با گذشته خود برخورد نکرده اند. به کسانی مثل ناشناس و دکتر میلانی اتهام سلطنت طلبی نمی چسبد. البته از ورشکستگانی که جزوه ۲۰ صفحه ای خود را همیشه در جیب و زیر بغلشان دارند هر کار ناشایستی برمی آید که مهم نیست.
زنده باد دکتر صباحی، علی میرفطروس، ناشناس و الاهه بقراط که بی توجه به مجدها و آبراهامیان ها و دنباله رو های اینها بکارهای روشنگرانه خود با شهامت ادامه می دهند.
۲۷۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : «بحث خلاق» شما کو؟ آیا کسی نقد شما را درباره مقاله و یا درباره تفکر و برنامه های ملیونی مثل بنی صدر در جایی دیده است، کو؟
مسافر خسته و یارانش از شرکت در یک بحث خلاق عاجزند و این عجز در نوشته هایشان بخوبی دیده می شود، نوشته هایی که بعنوان نظر می خواهند قالب کنند. «بحث خلاق» اینها کو؟
«نظرهایشان» گویای کمبود آگاهی های آنها، شرم آنها از اعتراف به این کمبودها، و ناتوانی آنها در رفع این کمبودهاست. عوارض این کمبودهای درونی شان در نوشته های آنها بصورت فحش و ناسزا بجای بحث و نظر متبلور می شوند. این گروه نظری ندارند که بدهند فقط کمبود بسیار دارند و فکر می کنند که بجای بحث کردن و نظر دادن میتوان فحش داد، هنوز درک نکرده اند که فرقها بین اینها چیست. «نظر» هایشان همه تکراری و بی محتوا از جزوه ای ۲۰ صفحه ای است که در قرن گذشته به آنها اهدا شد تا آنرا مثل کتاب دینی لاتغیر برای همیشه در تار و پود خود حفظ کنند و در ایمان به آن هیچوقت شک و تردید بخود راه ندهند چون کفر است.
در آخرین مقاله فرید راستگو، عوامل باز سازی استبداد ۶، مسافر خسته و یارانش در شکایت از پرسشگرها فغان برآوردند که شما «... امکان بحث خلاق را هم از دیگران میگیرید». این گفته آنها بوسیله به مسافر خسته و من به محک گذاشته شد و عجزشان ثابت شد و نشان داده شد که اینها فاقد توانایی شرکت در حتی یک بحث ساده هستند چه برسد به شرکت در یک بحث خلاق. از اینها خواسته شد تا نظرات خود را درباره دکتر پیمان و برنامه های ملیون و بنی صدر ارائه کنند و بحث خلاق خود را ارائه دهند. آنچه ارائه کردند، بی اعتنائی ۱۰۰ در ۱۰۰ به این چالش ها بود، عجزشان اینگونه عیان شد که حتی به یکی از پرسش های من پاسخی نداشتند که بدهند. ثابت شد که این ناشناس ها و پرسشگرها نیستند که «... امکان بحث خلاق را هم از دیگران ...» می گیرند بلکه مدعیانی مثل مسافر خسته و روانشناس هستند که هیچ علاقه ای به بحث خلاق ندارند چون مایه ای ندارند که ارائه کنند. اطلاعاتشان محدود به محتوای جزوه ۲۰ صفحه ای است که از قرن پیش در جیب داشته اند که سر شار از فحش و اتهام است و بس. از چنین کسانی هیچ انتظاری نمی توان داشت.
بحث حداقل کنجکاوی می خواهد که اینها این حس را سالهاست در خود نابود کرده اند. بحث اطلاعات می خواهد که مرتب به روز آورده شود ولی اینها مخالف با به روز آورده شدن اطلاعات خود هستند. انگار که این بخودی خود یک ناهنجاری نیست که دیگرانی که نمی خواهند مثل آنها باشند را با فحش از اینکار بر حذر می دارند. اینها بحث نمی خواهند و وقتی با کسی مثل ناشناس که مثل خودشان نیست و می خواهد بحث کند به میدان می آید احساس نا امنی شدید می کنند چون کمبودهایشان آشکار می شود. این باعث عصبانیت مسافران خسته می شود و عقده هایشان ناگهان گل می کند. برای ارضاء خود و کمی آرامش باید این عقده ها را خالی کنند بر سر کسانی که یادآور کمبودهایشان هستند. اینست که بصورت گروهی به ناشناس ها و پرسشگرها حمله ور می شوند تا از میدان بیرونشان کنند تا دیگر یادآور کمبودهایشان نباشند. خلاصه اینکه، پرسشگرها و ناشناس ها بهانه هایی هستند برای سرپوش گذاشتن بر کمبود های مسافر خسته و یارانش.
در این یک ماه کیلویی فحش و اتهام و تحریف و جعل تاریخ را بجای نظر داده اند و جزوه ۲۰ صفحه ای خود را چندین بار بعنوان نظر تکرار کرده اند و خواهند کرد. «اسناد، مدارک و مراجع» آنها هم یک به یک با اسناد و مدارک و مراجع معتبر به زباله دان پرتاب شد. شاهکار و شاه بیت پوچی بحث شان را هم «قهرمان ملی» آنها مصدق با سخنان کینه توزانه خود در مجلس چهاردهم از خود بعنوان معتبرترین سند از خود برای همه ما بجا گذاشت.
هیچ جا اثری حتی از یک بحث خلاق در «نظرات» مسافران خسته به چشم نمی خورد و بی شک براه خود ادامه خواهند داد.
«بحث خلاق» شما کو؟ آیا کسی نقد شما را درباره مقاله و یا درباره تفکر و برنامه های ملیونی مثل بنی صدر در جایی دیده است، کو؟
عصبانیت شما چندین برابر شد وقتی مصدق بر علیه شما گواهی داد. باید که سخنان او را در مجلس چهاردهم قاب کرد و به دیوار کوبید.
۲۷۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پاک ضمیر
عنوان : برای اولین و آخرین بار
کسیکه جنایات و خیانت محمدرضا پهلوی را «انکار» نماید در حد آدمیزاد قرار ندارد.
کسیکه جنایات و تجاوزات رژیم سفاک اسلامی ایران را نبیند، کور مادر زاد و در جرگه آدمیان قرار ندارد.ولی هر آنکسانیکه مثل جان نثاران «نادان»، و «کودن» و دیگر بچه مرشد های سعی در تطهیر هردورژیم استبدادی و وحشت نمایند، از زمره موجودات پست طبیعت هستند.بآنان هیچ مدارای جایز نیست. درتعجب هستم که از هر جانب سعی و کوشش برای خرفهم کردن موجودات «تک یاخته ای» میشود. خوشا بحالتان که اینقدر وقت «اضافی» دارید. تا زمانیکه شما در اینجا «مشغول» بهم هستید، ایران ما را آب برده و آخرین امیدهایمان در زندانهای شاه ساخته و توسط خمینی بسط داده توسط شکنجه گران پرپر میشوند.نیروهای ملی و وطن دوست خودتان را همسطح پس ماندگان و عوامل رژیمهای استبدادی پهلوی و خمینی قرار ندهید.
۲۷۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : جالب است، نه؟
عنوان : بت شکسته و ورشکسته
دکتر مصدق در سخنرانی خود در مجلس چهاردهم گل کاشت.
فرمودند:-
«دیکتاتور با پول ما و به ضرر ما راه آهن کشید و بیست سال برای متفقین امروز ما تدارک مهمات دیدن عقیده و ایمان و رجال مملکت را از بین برد. املاک مردم را ضبط و فساد اخلاق را ترویج و اصل ۸۲ قانون اساسی را تفسیر نمود و قضات دادگستری را متزلزل کرد. برای بقاء خود قوانین ظالمانه وضع نمود. چون به کمیت اهمیت میداد بر عده مدارس افزود و به کیفیت عقیده نداشت. سطح معلومات تنزل کرد. کاروان معرفت بر اروپا فرستاد نخبه آنها را ناتوان و معدوم کرد.
اگر به تدریج که دختران از مدارس خارج می شدند حجاب رفع می شد چه می شد؟ رفع حجاب از زنان پیر و بی تدبیر چه نفعی برای ما داشت؟
اگر خیابان ها اسفالت نمی بود چه می شد؟ و اگر عمارت ها و مهمانخانه ها ساخته نشده بود، به کجا ضرر می رسید؟
من میخواستم روی خاک راه بروم و وطن را در تصرف دیگران نبینم.»
حضار هم هیچ شکی به سلامت روح و روان سخنران نکردند!!!!!!!!
جالب است، نه؟
۲۷۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ خرداد ۱٣٨۹
|
از : نکته سنج
عنوان : گر در آینه نظرکنی بیگانه را دریابی
مرشد ناشناس شاه پرست و بچه مرشد«طوطی صفت» پرسش گر دنبال این هستند که بدانند « بیگانه کیست پس». اگر در آینه کمی دقت کنند حتمآ آنرا مییابند.
۲۷۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر
عنوان : مصدق «نماد مبارزه با بیگانگان»!!!! روس و انگلیس برای مصدق بیگانه نبودند. بیگانه کیست پس؟
مصدق، «نماد مبارزه با بیگانگان»
مصدق فراماسون بود و بر هیچکس پوشیده نیست که فراماسون ها بند نافشان به مقام اول سلطنتی انگلستان وصل است. به عقیده شما، یک نماد مبارزه با بیگانه اینگونه با بیگانگان مبارزه می کند؟
توده ای ها هم بند نافشان به روسها وصل بود و پس از جنگ جهانی دوم همین توده ای ها با همکاری روسها سعی در تجزیه استان آذربایجان از ایران کردند. آیا به عقیده شما یک نماد مبارزه با بیگانه اینگونه با بیگانه مبارزه می کند؟ تحمل عوامل روسیه و همکاری کردن با آنان و از آنها کمک خواستن مبارزه با بیگانگان است؟
مصدق را «نماد مبارزه با بیگانگان» می دانی»!!!! توضیح دهید که چطور او توانست بخود بقبولاند که عضو فراماسون شود و وفادار به اولین مقام سلطنتی یک کشور بیگانه و نه هر کشور بیگانه ای بلکه کشوری که افغانستان را از ایران در زمان قاجار جدا کرده بود؟ مگر انگلستان بیگانه نبود و یا کم به ایران تا آنزمان صدمه زده بود؟
مصدق را «نماد مبارزه با بیگانگان می دانید»!!! توضیح دهید که چطور او توانست بخود بقبولاند که توده ایها با آن سابقه زشت قابل اطمینان هستند و منافع ملی ایران با وجود این عناصر ضد ملی در کشور حفظ می شود؟ چطور یک شخص ملی می تواند یک گروه سیاسی غیر ملی را نه تنها تحمل کند بلکه آنها را آزاد بگذارد که هر کاری دلشان خواست در کشور بکنند؟
مصدق «نماد مبارزه با بیگانگان»!!!! روس و انگلیس برای مصدق بیگانه نبودند. بیگانه کیست پس؟
۲۷۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣٨۹
|
از : ایرج
عنوان : سلطنت طلبان و ساواکی ها باعث شدند تا من خیلی از نظرات اطرافیان شاه را بدانم
من راستش هیخوقت نمیروم پول بدم مثلا خاطرات اطرافیان شاه را بخوانم. خوشبختانه سلطنت طلبان باعث شدند که دوستان بسیاری از نظرات اطرافیان شاه را در رابطه با فساد ودیکتاتوری را اینجا اوردند و امثال من که زیاد اهل مطالعه و خواندن خاطرات اطرافیان شاه نیستیم خیلی چیزها دستگیرمان شد.فکر کنم سلطنت طلبان و ساواکی ها بیشتر باعث رو شدن فساد و جنایات رژیم شاه شدند تا اینکه چیز مثبتی ارائه کرده باشند.ومخالفین شاه هم با هشمندی زیاد از منابع خود سلطنت طلبان استفاده کردند تا ابروی نداشته شان را بیشتر ببرند.
بهرحال من از هردو طرف متشکرم یعنی اگر سلطنت طلبانی مثل ناشناس و پرسشگر نبودند مخالفین هم اینهمه اسناد سلطنت طلبان را رو نمیکردند.
۲۷۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣٨۹
|
از : تقدیم به چار پایان
عنوان : ناشناس، پرسشگر ، پنجاه ساله و بیطرف
ناشناس و دیگر ساواکی ها خیلی زور زدند که جای مجرمان رژیم پهلوی را با قربانیان این رژیم ددمنش عوض کنند. راستی چه گیرتان امد. حتا یک نفر حرفهای شما را جدی نگرفت. حتا خانم مرضیه م که خودرا از طرفداران نظام پادشاهی معروفی کرد پس از اینکه بارها از ناشناس دانشمند سوال در رابطه بادرست یا غلط بودن بعضی موارد نمود که ناشناس از پاسخ به ان پرهیز کرد ولی مخالفین سلطنت به گفته خانم مرضیه بسیار مودبانه جواب ایشان را دادند واخرین سوال ایسان هم از ناشناس در رابطه با پرون بود که ناشناس خفه خون گرفت. خوب برای این ساواکی ها که بعد از این همه دروغ ونفرت پراکنی نسبت به قهرمانان ملی ایران حتا نتوانستند یک نفر را به درستی نظراتشان قانع کنند و جز فحاشی و دروغ هنری از خود نشان ندادند که دیگران حداقل نه بخاطر مواضع نوکرمابانه اینها بلکه بخاطر مواضع سیاسی شان کسی یا کسانی به انها احترام بگذارند. خوب اینها فقط سزاوار انند که بنام چارپایان خوانده شوند که شعر زیر به انها تقدیم میشود و بدینوسیله از زحمات انها بخاطر مزدی که از بیگانگان دریافت میکنند قدردانی شود
سردار سه پا
تقدیم به چار پایان
پاره چون خشتک شلوار شود
بیطرف نیز طرفدار شود.
لاعلاجی چو شود دامنگیر
کار پرسشگر انکار شود
ناشناس، پرسشگر ، پنجاه ساله و بیطرف
ناشناس اما از بدبختی
بسته در چنبر تکرار شود
لافهایی همه شاهانه زند
تا مگر بختش بیدار شود
غافل از کذب نگردد هرگز
اینش الهام ز دربار شود
آبرو ایش نمانده ست دگر
کاش این کودن هشیار شود
۲۷۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣٨۹
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : کشف بزرگ جناب ناشناس نادان!
اینجا یک مقاله از آقای راستگو بعنوان «عوامل بازسازی استبداد، بعد از انقلاب ۵۷ چه کسانی بودند؟ » قرار دارد و همه بآن دسترسی دارند و جلوی چشمشان است و صحت و درستی آنرا خیلی سریع دریافت میدارند. شما اگر قادر به گفتگو و بحث هستید، این مقاله جلوی دستتان قرار دارد و آنرا بنقد بکشید.واگر هم «چیزی» برای گفتن ندارید، عیبی ندارد دنیا که بآخر نرسیده. حالا شما آمده اید یک مقاله از آقای دکتر محسن قائم مقام و یا دکتر پرویز داورپناه، و بقول عقل ناقص شما «ایضا جبهه بی خاصلیت ملی» در اینجا بباد «انتقاد» گرفته اید. و حتمآ انتظار دارید که گفته های شما را مردم بدون چون و چرا قبول نمایند و براساس داده های شما مقاله آقایان فوق لذکر را بنقد بکشند. نوشتجات شما بارها از نادرستی «مزمن» رنج برده و کسی را یارای قبولی آنها بدون رویت اصل مطالب، از جانب شما را ندارد.دروغگوی شما را در دوسه هفته اخیر بارها توجه ام راجلب کرده است. شما اصولا از نظر روانشناسی دچار دروغگویی موتوریک هستید.و معالجه پذیر هم نیست. شما پرهیز و دوری نماید از هرچه نماد انسانی و ملی و غیرت و حقیقت و وطندوستی نمایان میسازد.
کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اثر دخالتهای مستقیم ارتجاع جهانی (انگلیس و امریکا) و عوامل داخلی از دربار جنایتکار و وابسته گرفته تا آخوندهای مرتجع مواجب بگیر درباری توانست «توفیق» پیدا نماید و محمدرضا نیم پهلوی را دوباره بسلطنت برساند. رل گروههای وابسته باستعمارگران جهان از جمله حزب ارتجاعی توده که عامل مستقیم منافع شوروی استعمارگر بود بی تاثیر نیست. شرایطی که حزب وابسته توده بجهت شعار دریافت امتیاز نفت شمال برای شوروی در آنزمان بوجود آورده بود که کسی از آزادیخواهان را یارای شناختن بموقع و دفع عوامل موثر کودتا بوضوع نبود. حزب ارتجاعی توده در واقع یکی از عواملی بود که سازمانهای جاسوسی انگلیس و امریکا آنها را بخدمت خود برای انجام کودتا قرار داده بودند. آدمی که نوکر اجنبی باشد، خیلی راحت بدام همان قماش اجنبی میافتند. این بدان معنی نیست که حزب توده مستقیمآ دستور از امریکا و یا انگلیس دستور گرفته بودند. تمامی اعضاء و رهبری حزب بدون اینکه از عواقب اتفاقی (کودتا) در شرف وقوع پیوستن بود «آگاه» باشند، برای «خوشخدمتی » به برادر بزرگ خلقهای دربند جهان شوروی همسوی کودتاگران شدند. این انتظار و وهم بیهوده است که کودتا میتوانست توسط «شاخه نظامی حزب توده» پیشگیری بشود. جریانی که یکی از عامل کودتا است، چگونه قادر بجلوگیری آن خواهد بود. شاید هم یکی از دلایل شکست نهضت عدم «خشونت» کاری در مقابله با همراهان کودتاگر بود و خشونت چیزی نیست که همه از بکار بردن آن مثل شه و شیخ «لذت» ببرند.
چندین بار این جناب ناشناس نادان ابراز کرد که محمد مسعود مدیر شحاع و مردمی روزنامه مرد امروز، کسیکه در هر شماره از روزنامه اش همواره با نشان دادن جنایات و خیانت پهلوی و خصوصآ بکثافات و توطئه دربار جانب مبارزات مردم را داشت و دربار منحوس پهلوی دشمنی بزرگی نسبت بمحمد مسعود داشت. صحت و درستی جریان واقعه ای که مطرح مینمایم بعهده تاریخ است. من خود بگوشم شنیدم که پیرمردی بنام «مرتضوی» که خود دخالت در کشتن محمد مسعود داشته، بیان کرد. آنگونه که در حافظه ام باقی مانده.« عصر آنروزی که قرار بود محمد مسعود کشته بشود. من باتفاق برادر شاه، علیرضا سوار بر دو موتور سکلیت بزرکی شدیم وناشناس چندین بار در خیابانی که محل اداره روزنامه محمد مسعود بود، پایین و بالا رفتیم، تا اینکه ولاحضرت دستور داد که در سر کوچه باشم و بگاز دادن موتور بپردازم، ومن در حالیکه مشغول گاز دادن موتور بودم، دیدم که علیرضا بماشین شخصی نزدیک شد و از آنجایکه من دور بودم متوجه هیچ چیز بخصوصی نشدم که بعد ولاحضرت دستور دادند که بطرف کاخ برگردیم. در کاخ متوجه شدیم که دست راست علیرضا زخمی و خونالود است و دکتر عدل را آوردند که بپانسمان آن پرداخت، و روز بعد که از ترور محمد مسعود باخبر شدم مطمین هستم که زخمی شدن دست علیرضا در اثر شلیک گلوله از نزدیک و اصابت آن بشیشه ماشین بوده است..» این دو «نقل قول » در مقابل هم قرار دارند درستی و یا نادرستی آن بعهده آقای «مرتضوی» است.کی و چگونه این راز کشتن محمد مسعود عیان میگردد بسته بکوشش و دریافت اسناد و مدارکی است که فعلآ در دست آخوندها قرار دارند. همسر محمد مسعود دربار را مسول کشتن شوهرش میدانست.
۲۷۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣٨۹
|
از : پرسشگر لوس و بی تجربه
عنوان : ناشناس ساواکی
« اینقدر لوس هستید که مثل جوانهای بی تجربه حالی تان نیست که چی می نویسید»!!
این حرف ناشناس ساواکی در مورد پرسشگر صدق می کند که کودن و پیتزا فروشی بیش نیست و وانمود میکند دانشگاه دیده است.
۲۷۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ خرداد ۱٣٨۹
|