از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : وقت طلوع گردی روان --- رود است وجودت ناگهان
... چه بسا انسان هایی که با کراوات و کت و شلوار و ریش سه تیغه هستند بی هیچ فایده ای برای بشریت؛ پس نوع لباس و در کجا قرار گرفتن خیلی دلیل نیست، تحول وجود دلیل است. اگر این را داشتی یعنی شکوه دلپذیر به باغ جان کاشتی. و این شیخ دلیر و آن سید منطق پذیر، دارند ثابت می کنند که تحول وجود آدمی در جان و نهان آدمی است و لباس مدرن یا عبا و عمامه را، دگر شدن پس می زند: پوست و چنار است این سخن، بشکفته نار است این سخن، سبز دل انگیز در دلش، در جان و دل آب و گِل اش، چون آشنایش می شوی، انسان خدایش می شوی، گریان شوی چون چشمه ها، آنگاه برایش می شوی، از صخره ها ریزی به زیر، دلشاد تو کودک و پیر، بس زمزمه آغشته ات، زیبا بُوَد گُل کشته ات، بال چکاوک نام تو، سیمرغ نشین است بام تو، دنیا به دست ات می رود، هستی ز هست ات می رود، نقش بهار در دست تو، گلزار ِ جان پیوست تو، آیینه می گردی چو آب، دور از تو است افیون خواب، خور جهان است چشم تو، هم نان جان است چشم تو، وقت طلوع گردی روان، رود ۱ است وجود ات ناگهان .........
زیر نویس ۱ - رود چیست؟ رود کیست؟
شنیده ام ز هندوان ۱
رود، آن است که روان است
در دل اش زمزمه های پر شور
و در پی زندگی همیشه جوان است.
پس تا تواند جوانانه
زمزمه می کند
تا بیافریند نغمه های غریب را،
راستی ترانه های زلال دلفریب را.
باری، رود
می زید زیبا و پر سرود
و در خود ماهیان پروده می سازد
هزاران پرده می سازد.۲
نوش نوش است در کنار اش
بس پرنده، آدمی
بر درخت و بر نسا ۳ و سایه سار اش.
در کنار اش عاشقان ِ دلخوشند
و گیاه و هم زمین از او خوشند
چرخ ریسک ها به ساحل بسته ۴ است
پیش رود آید کسی که خسته است.
رود، چنار است
پوست اندازی کند
با تن خود شستشو بازی کن
گر ببیند سنگ او گشته سیاه
سنگ شویی می کند او جابجا
سیل را سویش بخواند ناگهان
سیل سازد رود را آری جوان
هم بشوید تن، بشوید کهنه راه
تا ببینی شستگی را جای پا
سیل تو خاشاک بودت می برد
پس مپنداری وجودت می برد
بعد سیل گردد رود پاگیزه جان
تو از این اندک، بیا بسیار خوان ....................
۱ - هندوانه که بسیاری فکر می کنند دانه ای است که از هند آمده، نیست. هندوانه، در واقع هندونه است، و آن خندونه، و آن خون دونه، یعنی خون دانه است. نام این میوه هنوز در بعضی از مناطق ایران درست تلفظ می شود. خون دانه، یعنی دانه ای که درون اش سرخ و به رنگ خون است. که بعد ها غلط ثبت شده مثل آفتاب و بسیاری از واژه های دیگر. به این بحث در کامنت بعدی که برای آیینه می نویسم، بر می گردم. در ضمن تهرانی های ما هنوز بسیاری از لغات شکل عوض کرده را درست و اصیل تلفظ می کنند. مثل نون، جَوُن، هندونه، دندون، پاچیدن - رو سبزه ها آب بپاچ.
۲ - در بعضی از مناطق ایران به جای دستگاه موسیقی پرده را بکار می برند و این داستانی بلند دارد، تا به قول دوستان سخن دراز نشود، باید بگویم که در این اندک نگنجد.
۳ - نسا، در فرهنگ کهن تالشی سایه سار و جایی است که آفتاب گیر و خور پذیر نیست. در برابر آن خَرِم - خَ ر ِ م - است که کوه خور پذیر است. و این هر دو در سر زمین افسانه زار تالش، در کنار رستمی ویس پینج - معیار وزن است - رشی خور - آخور رخش - رشَ پشت - چراگاه یا ماندنگاه رخش و ... جایگاه ویژه ی خود را دارند.
۴ - بستگی بر دو نوع است: یک تن بستگی است. مثل حضور زندانیان در بند. اما دیگری دلبستگی است که تلنگر عشق، و رهایی با آن زده می شود. از پوشال، از روزمرگی می رهی، و به جان می پیوندی و عزیز می گردی و عزیز می گردانی. گرچه، گاه، پیرهن خونین بدست برادرانی، اما برای همیشه در رود جان جهانی.
۲٨۶٣۷ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣٨۹
|
از : ققنوس در قفس
عنوان : انچه که از تن کسی که گلوله خورده فوران می کند، واقعا خون است. گواهی ازمایشگاه از او نخواهید.
دکتر پیمان عزیزم، دوست دانشمند و ناشناخته ، قبول، ایشان ان روز ها رذالت این حکومت را ندید. اصلا چنین حکومتی در برنامه نبود. یا حتی دید و هنوز تجربه و پختگی امروز را نداشت که فریاد بلند کند. ( شما هم نداشتید، نمی دانم حالا دارید یا خیر) . امروز ایشان می بیند و دارد تا پای خونش و اسایش و امنیت خانواده اش با ان می جنگد. این شیخ دلاور امروز در چنین فضای مرگبار و اکنده از خون و هتک حرمت خانواده و ناموس فعالان، و پر از جنون و وحشی گری ، به صراحت و در ملا ء این جانیان حرف هایی را می زند که من و شما حتی با اسم مستعار هم جرئت نداریم در ایران امروز (یا گذشته) بزنیم. چرا قدر نمی دانی. ول نمی کنی نق زدن و منفی بافی را و ایه یاس خواندن را. چرا کهنه های حیض را دور نمی اندازی. چرا ذهنت فقط نفرت از هر کسی است که جرئت دارد و ادعای قهرمانی هم نکرده ،چیز ی هم جز شکنجه برا ی خانواده اش و خودش در این یک سال گذشته و سال های اتی نمی تواند تصور کند، مقامی هم نخواهد داشت، ولی با همه این ها ایستاده است، در جایی که من و تو دولا و سینه خیز می رویم. ، شما فقط قیاس به نفس می کنی و فکر می کنی حتما باید کاسه ای زیر نیم کاسه اش باشد و گرنه چرا باید دلش برای این ملت نکبت که نزدیک شان باشی بو ی گند تن شان را نمی توانی تحمل کنی (در ذهن من و شما بخوانیم گاو و گوساله ها) بردارد. . .
دکتر جان، این که بچه نوزاد یک زائو را ببینی و تحسین کنی زیباست، اما حتما توی ایرانی باید لحاف زائو را کنار بزنی و خون و کثافت جفت جنین را هم معاینه کنی و به همه نشان دهی ؟؟
بدون توجه به هر انچه شما کروبی را متهم کنید که در گذشته کرده یا نکرده، این ادم هزار بار حرف های امروزش بر حرف های مشابه ای که من و تو در سی سال گذشته (ان هم در تنهایی ودر خفا و با ترس و لرز) زده ایم ارجح است. او روشن بینی خود را با رنج و تجربه و تفکر بدست اورده. من و تو تعبدی و مادر زاد از اخوند و اسلام نفرت داشتیم. تو با تزریقات کتاب سرمایه مارکس و مانیفست کمونیسم، و من هم به ارث برده از یک پدر بی اعتقاد و هری هری مزاج و عیاش و الواط ( انموقع) پولدار .. هیچ کدام چیزی از خودمان نداریم. ولی این شیخ دلاور دارد. همه اش حاصل سی سال تعمق و زجر و تفکر است و جرئتی را هم که من و تو نداریم او دارد.
رها کن این همه نفرت کور و خشم سرخورده و عقیم کننده را. ما تا کسی را واقعا مرده و تکه تکه شده نبینیم باور نمی کنیم که داشته برای ما می جنگیده و راست می گفته. دکتر مصدق را روزی که بود و برای ما می جنگید خودمان دفن اش کردیم چون وضع اقتصادی کشور کمی مشکل شده بود و به مزاج ما سختی نمی سازد، و حالا شصت سال است ننه من غریبم در می اوریم که امریکایی ها او را نابود کردند و فقط صد نفر ادم لات کودتا کردند و یک کشور را گرفتند. ان موقع من و تو در خانه قایم شده بودیم و منتظر "اصل چهار " امریکا بودیم که بیاید "دلار " بیاورد و ضع مالی مان خوب شود . .
و شما از کسی که گلوله خورده و خون از تنش می چکد از او نتیجه و گواهی ازمایشگاه می خواهید که ثابت کند ان ماده سرخ که از تنش دارد فوران می زند واقعا خون است.
۲٨۶۲۹ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹
|
از : ابراهیم
عنوان : حکومت مطلقه وقیح
اقای کروبی حکومت مطلقه وقیح از روز اول بنیان گذاری همین بود ولی شما وخاتمی وموسوی که در راس ان بودید و باعث استمرار ان شدید نمی خواستید که عمق جنایت انرا ببنید چراکه بعد از حمله وحشیانه اعراب به ایران شما منتظر این حکومت بودید . شما واجداد شما اخوند مسلک ها ۱۴۰۰ سال از اعماق غارها بیرون امددید وچهره واقعی خود را نشان دادید . زیاد قابل تعجب نسیت که شامل اینکونه برخوردها می شوید چرا که خامنه ای و ا.ن حاضر نیستند سهمی از حکومت به شما بدهند اصل دعوا این است وگر نه شما تا کنون چه کار وخدماتی برای مردم انجام داده اید اگر نمونه ای دارید بفرمائید . یادتان هست چطور انقلابیون وازادی خواهان در دسته های هزار هزار بر طناب های دار بوسه زدند شما کجا بودید وچه کار کردید ؟ یا بمب گذاری ها د ر عربستان و... به نظر شما با این حکومت دست پورده خودتان چه جوری باید بر خورد کرد کمی از خواب غفلت بیدار شوید
۲٨۶۲۷ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹
|
از : پ پیمان
عنوان : آقای کروبی تصمیم دارد از حقوق مردم تا پایان دفاع کند
آقای کروبی گرامی
آقای کروبی تا امروز نشنیده بودم که در اعتقادات شما لباس هم مقدس است از جمله لباس بسیج و شاید روزی هم بیان کنید که لباس سپاه پاداران . قبلا" شنبده بودم که میگویند لباس مقدس روحانیت . ولی با استقرار حکومت اسلامی به پیشوائی امام راحل شما این تقدس جای خود را به نجاست داد و نسان داد که این گونه مقدسات چه بر سر مردم می آورد.
آقای کروبی بسیج و سپاه از روز اول برای حفاظت حکومت اسلامی ( انقلاب اسلامی ) و سرکوب مردم تشکیل شد و امروز هم همین کار را می کند. تا دیروز شما در حکومت نقش داشتید و قادر به دیدن این سرکوب ها نبودید . این شعبان بی مخ ها بخوان همان طیب ها و نواب صفوی ها از همان روز های اول ورود خمینی به تهران دورش جمع شدند و بساط زور و ترور را راه انداختند. آقای کروبی ساده اندیشی را به کنار بگذارید تا بتوانمید حقایق را ببینید. حکومت اسلامی بهتر از این نمی شود . دوران امام تان نیز همین روال بود . حال امروز نوبت شما رسیده است. همان زمانیکه شما در همین حکومت اسلامی دارای مقام های بالائی بودی این شعبان بی مخ ها ( برادران مومن و مسلمان ) وجود داشتند و امروز هم وجود دارند. دیروز شما از موضع حکومتی قادر نبودید این متعصبین آدمکش را ببینید.
آقای کروبی شما قادر نخواهید بود حق مردم را از حکومت اسلامی بگیرید . مردم با گذشت زمان در می یابند که بساط حکومت اسلامی را باید از سرزمین خود جارو کنند و به دیار صحارهای عربستان ۱۴۰۰ سال پیش بفرستند.
آقای کروبی چشمان خود را باز کنید و واقعیت ها را ببینید. واقعیت این است که حکومت اسلامی باعث این همه جنایت در ایران است و خامنه ای ها مجریان این احکام الهی و آسمانی اند.
آیت اله خمینی رهبر این اوباشان و شعبان بی مخ هائی است که در ایران حکومت می کردند و امروز نیز حاکمند.
دکتر پ. پیمان
۲٨۶۲٣ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣٨۹
|