یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

ملت تعریف دارد، ما یک ملت واحد نیستیم! - ندا شهبازی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : سلمان ایرانی

عنوان : بدون سند و پشتوانه
به نظر من این ملتسازیها بدون سند و پشتوانه است. در این سه قوم بیشتر نداریم: ایرانی و عرب و ترک. کردها هم جزو قوم ایرانی هستند و نه قومی جداگانه.
تعریفی که امروز چپ از "فارس" و "کرد" و غیره کرده است با تاریخ تناقض کامل دارد.
برای درک بهتر این موضوع به اینجا بنگرید:
http://azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/qowmehirani.htm
در ایران نیز قومی به نام قوم "فارس" وجود ندارد بلکه قوم ایرانی وجود دارد که بخشی از آن قوم به فارسی‌دری تکلم میکنند. پس قومیت فارسی‌دری گویان اصفهانی و تهرانی و شیرازی و مشهدی و کاشانی و دزفولی و قزوینی و همدانی و کرمانی و یزدی...همه ایرانی است چنانکه قومیت مردمان لرزبان و کرمانج و لک و کلهر و گوران و تالش و گیلک و تاجیک و تات و لار و غیره همه ایرانی هست.

مجموع این زبان‌ها همان شاخه‌های درخت تناور ایرانیان است(چنانکه بیرونی نیز زبان خوارزمی را شاخه‌ای از این درخت میداند). چنانکه دیدیم روزگاری زبان‌های ایرانی دیگر حتی در اصفهان و شیراز نیز رایج بودند و علت گستردگی یک زبان مشترک ایرانی به نام فارسی‌دری بخاطر سنت ادبی آن زبان بود که تمامی هموندان قوم ایرانی (چه خاقانی از شروان که در آن زمان ایرانی‌زبان بود و چه رودکی در بخارا را و چه حافظ در شیراز را) را با هم پیوند میدهد و در بسیاری از شهرهای مهم تاریخی توانست به عنوان زبان اصلی گردد.

قوم ایرانی با تعریفی که گفتیم، در زمان ما با توجه به گویشهای زبانی و پراکندگی جغرافیایی‌اش (چه در درون و بیرون مرزهای ایرانی کنونی) دارای چندین شاخه است که براساس گویش‌های زبانی عبارتند از: فارسی‌‌دری زبانان، بلوچ، کلهر و گوران و سوران و لک و گیل و تات و زازاو طبری، لارستانی، لر و چند شاخه دیگر. به مجموع اینها از آن رو قوم ایرانی اطلاق میشود که از یک ریشه زبانی و فرهنگی مشترک هستند و از زمانی که تاریخ به یاد ندارد، در سرزمینی که به نام خودشان "ایران" نامیده‌اند، می‌ریسته‌اند. در زمان ما در گویشهای ایرانی تفاوتهایی دیده میشود(بخاطر فلات گسترده‌ی ایران)، و در هرکدام از این گویشها، مفرداتی وجود دارد که ممکن است در گویش دیگری متروک مانده باشد. ولی همسانی آنها بقدری هست که مجموع این زبانها/گویشها جز خانواده‌ی ایرانی هستند و چنانکه مردم هرکدام از شاخه‌های قوم ایرانی در میان شاخه‌ی دیگر باشند، گویش‌شان آشنا خواهد بود و واژگانی که بکار میبرند، هرچند پاره‌ای از آنها در طرز بیان تفاوت آوایی نیز داشته باشند، ولی همان واژگان، با یک چرخش کوچک زبان، در شاخه‌های دیگر غالبا دیده میشود.

بنابراین اصطلاحاتی همچون "قوم بلوچ" "قوم لر" "قوم لک" "قوم کرد" "قوم زازا" "قوم فارس" "قوم تالش" "قوم گالش" "قوم تات" "قوم گیلک" "قوم زازا" و غیره مجازی‌ هستند و در قرن حاضر به اغراض خاصی توسط محافلی ترویج میشوند. بلوچ، کرد، لارستانی، گیلکی، طبری،لکی، دری‌زبانان ایرانی‌تبار (که شامل همه‌ی دری‌زبانان نیست مانند هزاره‌های افغانستان)، تاجیک، گوران،سوران، زازا، تالش، همه جزو قوم بزرگ ایرانی‌اند با یک ریشه‌ی نژادی و زبانی و فرهنگی مشترک، با گذشته‌ی مشترک چندهزارساله، با میراثهای تاریخی و اسطوره و فرهنگی مشترک، و میراث‌های ارضی مشترک.. و هیچکدام را نمیتوان قوم جداگانه و متمایز از قوم ایرانی دانست. چنانکه چینیان یا اعراب با تنوع زبانی همه جزو یک قوم هستند.
٣۰۶۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨۹       

    از : آ. ائلیار

عنوان : سیاستهای تک ملیتی
دو تئوری :

۱- ایران واحد: یک ملت، یک دولت ، یک کشور. همه با هم علیه دیکتاتوری. برای کسب دموکراسی، حقوق شهروندی، حقوق بشر، جهت اداره کشور با سیاست تمرکز.

۲-ایران فدرال: چند ملت ، چند دولت محلی، اتحاد داوطلبانه ملتها برای تشکیل یک دولت مشترک سراسری،همه با هم علیه دیکتاتوری، در راه کسب دموکراسی، عدالت اجتماعی، حقوق اتنیک ملتها، حقوق شهروندی، حقوق بشر. جهت اداره کشور با سیاست عدم تمرکز.

جنبش سبز که در کلیت با نظریه اول حرکت میکرد در پراتیک نشان داد که این تئوری قدرت جذب همگان را ندارد.
نظریه دوم بخاطر ترس از تجزیه شدن ، منافع و کم آگاهی روشنفکران و فعالین سیاسی سراسری مورد مخالفت قرار میگیرد.

راه حل : گفت و شنود بر اساس "اصول آزادی، برابری، عدالت". برای توافق روی حداقلها جهت تشکل در یک "نهاد همبستگی" علیه دیکتاتوری.

اما این راه حل تابحال تحقق نیافته و به این زودیها هم عملی نمیشود.

چون اپوزیسیون ایران خصلت " جذر و مدی" دارد و بنابراین پیگیر و تشکل پذیر نیست. با برآمد موج سیاسی به حرکت درمیاید و با فروکش آن فرو مینشیند. تا وقتی که به این ضعف دچار است کار بزرگی از دستش برنمیآید.با این خصلت نمیتوان ایران را از استبداد رها ساخت. هر روز هزینه های جبران ناپذیر بالا رفته و دوره طاعون طولانی تر خواهد شد. دردا که هر روز شاهد پرپر شدن "گلپری" ها از همه ملتها هستیم و خواهیم بود.

حکومت با قتل عام زندانیان مشهد هیچ بعید نیست که با لرزانتر شدن پایه هایش دست به قتل عام زندانیان سیاسی در تمام نقاط کشور بزند. با توجه به خصایل ضد انسانی استبداد حاکم فاجعه زندان مشهد ممکن است مقدمه کشتار همه آزادیخواهان ایران باشد.

پایه های حکومت میلرزد. کشورهای مقتدر آماده دخالت اند. مردم جانشان به لب رسیده. اپویسیون فاقد تشکل کار ساز است! خرد و منطق حکم میکند "باید بر این خصلت موج وارگی و تشکل ناپذیری فائق آمد". کودکی سی و یک ساله دیگر بس است.

اما انگار کسی این مسایل را جدی نمیگیرد.
انگار همه منتظراند که شورشی ناگهانی طومار رژیم را درهم بپیچد و اینان از راه برسند و اسب خود به دنبال آن بتازند و عاقبت دودستی بر سر خود کوفته و فریاد از استقرار دیکتاتوری دیگری برآرند.

امیدوارم چنین نباشد اما مثل اینکه این راه و روش با خصایل ما بیشتر جور درمیاید تا راههای خردمندانه.
*
همریشه بودن کردها با فارسها نمیتواند موجب بشود که آنان از حقوق ملی خود چشم پوشی نمایند.
عارف ناظم به زبان فارسی بود و در این فرهنگ نیز نظریات درست و نادرست زیادی داشته است که این ابیاتِ حاوی آریاگرایی و مردم ستیزی ، قسمتی از آنهاست.

ملت آذربایجان نتیجه درهم آمیختگی مردمان پیش از تاریخ و بعد از تاریخ تاکنون، دراین جغرافیا بوده و هست. و مستحق حقوق ملی و انسانی خود.
توهین و ستیزه با مردمان گوناگون عملی ارتجاعی و ضد انسانی ست. ستمدیده موظف است در مقابل طرف دیگر واکنش مترقی و انسانی از خود نشان دهد. او حق ندارد رفتارهای نادرست مخالفش را تکرار نماید.

در ایران هیچ ملتی حاکم نیست. و هیچ ملتی آگاهانه و دلبخواه سیاست خود را پیش نمی برد. حکومت نماینده هیچ ملتی نیست، گرچه سیاستهای خود ویژه تک ملیتی را اعمال میکند.این سیاستها را نمیتوان به نام یک ملت نوشت. حکومت نماینده گروههای امنیتی-نظامی و ایده لوژیکی است که خود را به جامعه تحمیل کرده اند.

جنبشهای ملی-دموکراتیک با ملت فارس که خود قربانی دیکتاتوری ست مشکلی ندارند بلکه با حکومت دیکتاتوری و سیاستهای تک ملیتی اعمال شده از سوی آن طرف هستند.
البته روشنفکران و فعالین سیاسی که گاهاً از اینگونه سیاستها دفاع کرده و جنبشها را بایکوت میکنند باید پاسخگوی سیاستهای نادرست خود باشند. و بدانند که با این کارها به طول عمر دیکتاتوری افزوده میشود.
*
"حقوق بشر" و "پیمانهای بین الملی" در رابطه با آن ، نباید چنان تفسیر شوند که ناقض حقوق حقه ملیتها باشند. جنبش ملی-دموکراتیک خلقها این اسناد را مکمل حق و حقوق خود میدانند. نمیتوان با تکیه بر آنها شمشیر سیاست تمرکزگرایی را دوباره برگردن ملتها فرود آورد.اگر این اصول موجب آزادی و رفع ستم ملی و حق تعیین سرنوشت و اتحاد داوطلبانه ملتهاست پس چرا شما خواسته های این جنبشها را به رسمیت نمیشناسید؟ چرا در برابر آنها سیاست بایکوت را پیش گرفته اید؟ چرا از آنها حمایت نمیکنید؟ و با این وضع انتظار حمایت هم دارید.

خمینی در آغاز گفت:« کمونیستها هم آزادند. رأی رأی ملت است.» و بعد همینکه به قدرت رسید همه را درو کرد. حالا چه تضمینی وجود دارد آنان که بسته بندی شده بر حقوق بشر تکیه میکنند فردا تفسیر دلبخواه خود را درنیاورند و بار دیگر جنبشها را به بهانه تجزیه طلبی سرکوب نکنند؟ هر اصلی که در اینگونه اسناد موجب تضمین حقوق ملیتهاست باعث خوشخالی ست. و هر اصلی هم که کمبودش در آنها احساس میشود باید از سوی خود ملتها تکمیل گردد. و این حق خدشه ناپذیر آنهاست.

روشنفکران و فعالین محترم سیاسی نباید سعی کنند مسایل ملیتها را در ظرفی جمع کرده و درش را ببندند و از کنارش رد شوند. حالا این ظرف هرچه میخواهد باشد. بدانند انرژی بیکران زندانی شده در آن دیر یا زود منفجر خواهد شد و همه چیز را بر باد خواهد داد. و این به نفع هیچکس نیست.بهتر است بسیار خردمندانه با این مسئله برخورد کنند.
٣۰۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨۹       

    از : من فارس هستم!

عنوان : حق تعیین سرنوشت برای ملل
بنده فارس هستم و اعلام می کنم حق جدایی برای تمامی ملت های تحت ستم از کرد و ترک و بلوچ و ترکمن را قبول دارم. به عقیده من در یک ایران دمکراتیک در رفراندومی آزاد باید به ملل دیگر این اختیار را داد که بین ماندن در ایران یا جدایی انتخاب کنند چون معتقدم یک ایران دمکراتیک و آزاد تنها در سایه قبول این حق برای ملل دیگر ممکن است. البته شخصا معتقدم عضویت تمامی این ملل در جمهوری متحد فدرال ایران به نفع همه این ملت ها خواهد بود و اگر در ایران چنین رفراندومی برگزار شود به آن رای منفی خواهم داد لیکن آن حق را برای همیشه برای ملل غیرفارس به رسمیت می شناسم.
٣۰۶۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨۹       

    از : هیرش هیرش

عنوان : نظر
خانم شهبازی نمی دانم کرد هستی یا اما بید یک نکته را اضافه کنم. حتی نسل جدید کرد در ایران که به تمام و کمال تحت ژنوساید فرهنگی قرار گرفته اند حاضر به قبول ایرانی بودن بدون رسمیت شناختن ملت کرد نیستند.
٣۰۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨۹       

    از : کانون دمکراسی آزربایجان

عنوان : آیا زبان ترکی را هم زبان خود می دانید؟
در وجود ستم ملی در ایران هیچ شکی نیست ولی در ظاهر و تاکید می کنم فقط در ظاهر کردها شامل یک پارتی بازی هستند و دیگران مجروم از آن. این پارتی بازی ظاهری هم عبارت از این هست که طرفداران اندیشه ایران بزرگ و ناسیونالیستهای فارس به دلیل هم ریشه بودن فارسی و کردی ، هنوانه زیر بغل کردها گذاشته و آنها را ایرانی اصیل ، آریایی اصیل و... و زبان و سنن آنها را زبان و فرهنگ خویش می خوانند.

لیکن ترکها از همین حداقل هم محروم بوده و زبانشان بیگانه ، خودشان مهاجم و وحشی خوانده می شوند چند بیت از عارف که عده ای می خواهند او را شاعر ملی ایران جا بزنند مساله را روشن می کند :

مرا قومیت از زرتشت و گشتاسب بود محکم

به پیشانی باز این فخر از پیشینیان دارم

بکن ترک زبان ترک که از تاریخ خونینش

من از خون لاله گون کوه ارس دشت مغان دارم

به رغم آنکه با ملیت ما دشمن است ای دوست

مکن منعم که از جان دشمنی با این زبان دارم

تو باید عذر این ناخوانده مهمان را از این منزل

بخواهی دزد را من دوست تر ز این میهمان دارم

زبانی کو ندارد جز زیانکاری ببر او را

برای قطعش از تیغ زبان خوش امتحان دارم

تو گر کور و کرو لال و خمش باشی از این بهتر

که گویی از زبان تر ک و تازی این نشان دارم

برای آبروی کشور دارا چه می ماند

که در وی حکمران از دودمان ترکمان دارم
٣۰۶۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨۹       

    از : آذربایجانی

عنوان : محض رضای خدا بس کنید دیگر
دست از این سفسطه های بچه گانه بردارید چند هزار سال پیش کوروشی بوده و مادی و پارسی و غیره ای که چه ؟ ملت کرد اگر نگوئیم صدها حداقل ده ها سال است که توسط دولتهای اشغال کننده کردستان منکوب و لت و پار شده اند تمام استانداردهای حداقلی که حق طبیعی هر انسانی است از آنان گرفته شده است و هر وقت ناله ای از سر درد از دهان کردی بیرون آمده سفسطه بازان به دنبال کدهای ژنتیکی آریایی اصیل کردان گشته اند. به جای آنکه گوشها را بگیرید چشمها را باز کنید همین هفته قبل سازمان ملل از آذریها بلوچها عربها و کردها به عنوان ملل تحت ستم یاد کرد. شما میتوانید مرا به خیانت و تجزیه طلبی متهم کنید ولی بدانید که دنیا عوض شده و بر پاشنه دیگری میچرخد ما از شما حقوق خود و احترام متقابل گدائی نمیکنیم . از عرش اعلای خداوندی پایین بیائید و با ما بنشینید و پوزش بخواهید و اجازه دهید که این گذار بی هزینه باشد که اگر همین باشد که بود میتوان شاهد روزی بود که ملل دیگر بر منبر این واعظ متفرعن پان ایرانیزم ننشسته باشند و علی و حوضش.زیاده جسارت است
٣۰۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨۹       

    از : شلیر رمضانی

عنوان : جای جای کردستان سرزمین من است نا جای جای ، ایران ، ترکیه،عراق
جناب تارا فرهمند اول عرض کنم کورش کبیر نوی اژدهاک آخرین پادشاه ماد پسر ماندانا دختر اژدهاک توسط هارپاک سردار شاه ماد کورش بر شاه ماد پدر بزرگ خود پیروز شد و این کورش بر پدر بزرگ خود پدر ر ماندانا رحم نکرد و سر آخرین شاه ماد پدر بزرگ خود را از تن جدا کرد .
دومأ جناب تارا بخش بسیار کوچکی از جمعیت ملت کرد در ایران زندگی میکنند لطفأ بفرمائید ۲۵ میلون کرد ترکیه و ۵ میلون کرد عراق،۲ میلون کرد سوریه کجائی هستند ؟

جناب تارا چگونست تمام کشورهای خاور میانه صاحب یک کردستان شدن ، کردستان ایران ، کردستان ترکیه، کردستان عراق، کردستان سوریه، کردستان آذربایجان ، کردستان ، کردستان لبنان ، کردستان اسرائیل ، کردستان ارمنستان ، ولی این کردستان خود صاحب کردستان نیست ؟ در ثانی جناب تارا اتفاقأ ما نقاط مشترک با ملتهاع خاورمیانه داریم منجمله نقاط مشترک ما کردها با فارسها ولی نقاط مشترک من کرد سنندجی یا کرمانشاهی خیلی خیلی با کرد اربیلی ، سلیمانیه ، دیاربکر، قامیشلو بیشتر است و ما یک ملتیم که سرزمین کردستان تجزیه شذه بین این کشورها .
شما در جائی که پای تمامیت ارضی پیش مآید کرد از هر ایرانی ایرانی تر میشود ولی زمانی که صحبت از حقوق ملت کرد به میان می آید همکار و هم دست تر کیه ، عراق عربی و سوریای میشود در سرکوب ملت کرد و این فقط در دوران جمهوری اسلامی نبوده بلکه در زمان ۲ پهلوی و زمان قاجار نیز وضع به همین شکل بوده و همین ایران پیمانهای سنتو، الجزایر،لوزان. پیمان قصر شیرن را با پان عربها و پان ترکها امضآ میکند و عمل میکند همکاری در سرکوب ملت کرد
٣۰۶۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨۹       

    از : بهمن آزاد

عنوان : دموکراسی حقوق دیگران را هم به رسمیت میشمارد
اگر بر روی کلمات حساسیت نشان داده نشود و حق و حقوق خلق‌های ایران به آنچه که میخواهند به رسمیت شمرده شود مقام "جمهوری" و مقام "دموکراسی" معنی‌ خواهد داشت.این حق طبیعی فارس زبانهاست که به زبان فارسی بنویسند،حرف بزنند و فرهنگ خود را داشته باشند،آیا حقوق طبیعی دیگران را هم باید محترم شمرد یا خیر ؟ من خود فارس زبانم و در این باره هیچ گونه محرومیت ملی‌ در خود احساس نمیکنم ولی‌ نمیخواهم هنگامی که به مناطق دیگر زبانهای ایران میروم مرا به چشم "فارسی" که حقوق ملی‌ آنها را به رسمیت نمشناسد،نگریسته شوم.
٣۰۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨۹       

    از : جمال زندی

عنوان : دمکراسی
پیش از هر چیز شعور ندا خانم را تحسین مکنم.
ندا خانم متاسفانه این یک واقعیت است ،همیشه انهایی که مدعی دومکراسی و حقوق بشر در ایران بودند وقتی صحبت از حقوق ملیتها می شود به حقحقحق می افتند. از همان مصدق که ظاهر‌أ از همه دمکراتر بود تا .......
٣۰۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨۹       

    از : تارا فرهمند

عنوان : در پاسخ به ندا جان (ملت تعریف دارد، ما یک ملت واحد نیستیم!)
ندا جان من به عنوان یک ایرانی پارس که عاشق جای جای سررمین مادری ام هستم میخواستم نظرم را در این زمینه بیان کنم. من در کل با بیانات شما موافقم. ولی این را کمی کم مهری میدانم که شما مردم کرد ما را "ملتی" سوا از ایران قلمداد کنید. درست است که کردها از قدیمی ترین ایرانیان هستند ولی تا بوده ایرانی بوده اند و در کنار پارسها و دیگر اقوام ایرانی برای آزادی و شرافت جنگیده اند. ما هم هرگز خود را "ملت پارس" نخوانده ایم. من فکر میکنم با وجود برخی تفاوتها نقاط اشتراک تاریخی ما بسیار بیشتر باشد. زبان کردی تنها زبان تو نیست بلکه زبان من هم هست. زبانی بسیار نزدیک با پارسی پهلوی.
همجنین فراموش نکنیم که کوروش کبیر تنها پدر پارسیان نیست مادر او و نیمی از سپاهیان او ماد یا دیگر اقوام بودند.
سه گره کمربند کردها نشانه گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک است.
http://www.youtube.com/watch?v=uOhmQP۰W۸dA
سیوان پرور میگوید: اصل کردها زرتشتی است!
این ملت من است نه تنها تو! این را به خاطر بسپار.
قدرت و پیروزی در یکی شدن است!
پاینده و سر افراز باشید.
٣۰۵۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (٣۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست