یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

چرا به جوک رشتی می خندیم؟ - سهیلا وحدتی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : اژدر بهنام

عنوان : من هرگز به جوکهای رشتی نمی‌خندم
خانم وحدتی گرامی!
در مقاله‌ای که نوشته‌اید، به درستی به برخی مسائل پرداخته‌اید. من با بخشی از نظرات شما در این مورد موافقم. ولی اجازه بدهید که با بخشی از نظراتتان و نیز با آرزویتان توافق نداشته باشم.
نوشته‌اید: "آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم."
من فکر نمی‌کنم که مردان رشتی هالو باشند. اگر مقصود فرد رشتی مشخصی باشد، حرفی در آن نیست. ولی وقتی که این "هالو"یی عمومیت داده می‌شود، توهین بزرگی است به تمامی رشتی‌ها.
نوشته‌اید: "حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد..." و "مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!" و ادامه داده‌اید: "آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد!..."
به تصور من شما با اینکه در اروپا زندگی می‌کنید، ولی با فرهنگ اروپایی آشنایی کافی ندارید. درست است که اگر در ایران همچو اتفاقی بیافتد، چاقو و انواع سلاح‌های سرد و گرم به کار می‌افتند، ولی این درست نیست که مرد اروپایی هم "واکنشی" از خود نشان ندهد و "بی‌تفاوت از کنارش" بگذرد. اینجا تنها نوعِ واکنش بین مرد ایرانی و اروپایی است که متفاوت است.
اروپاییان، ازدواج را (حالا با و یا بی کاغذ و قباله) به عنوان یک قرارداد و یک تعهد می‌بینند. وقتی این تعهد زیر پا گذاشته می‌شود، مرد اروپایی هم واکنش نشان می‌دهد. ابتدا عصبانی می‌شود و عصبانیت‌اش را در قالب کلمات بیرون می‌ریزد و سپس اولین کاری که می‌کند این است که می‌رود سراغ وکیلش و تقاضای طلاق می کند و به سلاح متوسل نمی‌شود. البته مواردی هم وجود دارد که مرد اروپایی هم به سلاح دست می‌برد ولی عمومیت ندارد و استثنایی بیش نیست.
نوشته‌اید: "یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند."
برخلاف نظر شما، زن رشتی در همه این جوکها کاراکتر دارد. در این جوکها زن رشتی با هر مردی که از راه رسید، از بقال سر کوچه‌شان تا رهگذر ناشناسی، می‌خوابد و در یک کلام هرزه است. و این توهین به زنان رشتی هم برای من خنده‌دار نیست.
درست است که زن رشتی هم انسان است و صاحب اختیار تن خویش، ولی من زنان رشتی را هرزه نمی‌دانم. اصولا صاحب اختیار تن خویش بودن به این معنی نیست که ما (مرد یا زن) با هر کس که از راه رسید بخوابیم. مخصوصا زمانی که تعهداتی هم در قبال کس دیگری (همسربا کاغذ و یا بی کاغذ و قباله‌مان) داریم.
نکته دیگری که شما به آن نپرداخته‌اید این است که چرا چنین جوکهایی برای رشتی‌ها، آذربایجانی‌ها، لرها و... درست می‌شود. آیا واقعا به نظر شما "ترک خر" نامیدن آذربایجانی‌ها و "هالو" نامیدن لرها و... نیز خنده‌دار است؟ آیا فکر نمی‌کنید که برخی‌ها از این توهین‌ها و تحقیرها هدف دیگری هم دارند؟ آیا شما تا به حال یک جوک توهین‌آمیز درباره تهرانی‌ها شنیده‌اید؟
نوشته‌اید: "آیا بهتر نیست آرزو کنیم که تناقض میان فرهنگ آشنا و پذیرفته شده ما و واکنش "مرد رشتی" به نفع "مرد رشتی" از میان برود و همه مردهای ایرانی همانند "مرد رشتی" خونسرد و بی"غیرت" باشند تا هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟"
نه خانم وحدتی! آرزوی من این نیست. بهتر است بگویم که آرزوی من "دقیقا" این نیست. من آرزو ندارم که هیچ مرد و هیچ زنی در ایران همانند مرد رشتی "خونسرد" و بی غیرت باشد. بلکه آرزوی من این است که ما ایرانیان هم بتوانیم این را بفهمیم که هر کسی صاحب اختیار تن خویش است. مادر ما هم همینطور و خواهر ما هم همینطور. آنها هم می‌توانند با هر کسی که خواستند، البته آزادانه و بدون اجبار، بخوابند. این را بفهمیم که اگر خواهرمان با یکی خوابید، مساله شخصی خود اوست و اگر همسرمان با دیگری خوابید، مساله ما دو نفر است. آرزوی من این است که در چنین مواردی با عقل سلیم با مساله برخود کنیم. مساله را نه به این شکل که "ناموس"مان لکه‌دار شده و باید این لکه را با خون بشوییم، بلکه به این شکل بنگریم که در مورد مادر و خواهرمان مساله به ما مربوط نمی‌شود و در مورد همسرمان مساله این است که قرارداد بین دو طرف زیر پا گذاشته شده و ما می‌توانیم این قرارداد را با وجود این تعهدشکنی، ادامه بدهیم یا که آنرا فسخ کنیم و با عواقب عاطفی آن به نوعی کنار بیاییم.
در این صورت هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نمی‌شود.
با پوزش از اینکه کامنت طولانی شد.
٣۲۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۹       

    از : ورگ

عنوان : یادداشت خطاب به نویسنده و خواننده‌ی یادداشت سهیلا وحدتی
اساس خنده‌دار بودن لطیفه‌ها موقعیت پارادوکسیکال (متناقض‌نما) است. در داخل جوک موقعیتی رقم می‌خورد یا در قبال موقعیتی خاص، واکنشی پیش می‌آید که با عادت ذهنی ما تناقض دارد.
حال بسته به سطح آگاهی و تجربه‌های درونی و بیرونی فرد، گاه لیز خوردن روی یک پوست موز برای ذهن ایجاد تناقض و خنده می‌کند و گاه موقعیت‌های پیچیده و زیرپوستی این نقش را ایفا می‌کنند. که اغلب در جوامع با فرهنگ رو به زوال، لودگی و با لوله به مغز کسی زدن و از متلک‌های کوچه و بازار استفاده کردن برای خنداندن مخاطب بس است.
در جوک‌های رشتی هم این وضعیت وجود دارد که خانم وحدتی به خوبی نشانش داده اما من می‌خواهم به عنوان یک گیلک دو نکته را پررنگ‌تر کنم:

۱/ همیشه و هرجا که در جمعی به جوک رشتی اعتراض کرده‌ام از سوی دیگران متهم به تعصب شدم و این توجیه را شنیدم که این‌ها فقط جوک است و در همه جای جهان وجود دارد. شوخی محض است.
اما بارها در ارتباط روزانه‌ام با مردمان فلات ایران دیده و شنیده‌ام که باور پشت این جوک‌های شوخی محض [!] اندک-اندک در ذهن گویندگان آن جا می‌گیرد. در اطراف خود چند نفر گیلک در سطح سواد کم سراغ دارید که به خاطر همین مسائل در پادگان‌ها یا محل‌های کار درگیر و ناچار به فرار و یا ترک شغل شده‌اند؟من بسیار سراغ دارم.
همین چندی پیش، فردی که بسیار هم انسان منطقی و اهل اعتدالی‌ست هنگام ورق زدن کتاب تاریخ جامع انزلی، با دیدن تصویری تاریخی از چند زن روستایی که پیراهن دهاتی‌شان تا زیر زانوانشان بود و ساق‌هاشان مثل همه‌ی زنان کشاورز لخت، به من گفت: فلانی! شما شمالی‌ها از قدیم و ندیم، زناتون لخت بودنا! (خنده‌ای هم چاشنی‌اش کرد که یعنی این شوخی‌ست!)
وقتی کسی با توجیه «شوخی بودن» و «رواج این نوع جوک در جهان» سعی در تحمیق مخاطب معترض دارد، باید فرهنگ منحط و ارتجاعی‌ش را به رخش کشید و تاکید کرد که رواج یک عمل زشت در معروف‌ترین شهرهای جهان، به آن مقبولیت نمی‌دهد.

۲/ تفاوت زبانی مردمان کویری ایران و مردمان گیلک عامل مهمی‌ست در تفاوت تأویل از واژگانی چون غیرت، حجاب، زن، خانواده و...
زبان مردم من فارسی نیست. گرچه به ضرب و زور و تحقیر و تحمیق و فریب در حال تغییر به فارسی‌ست. اما در یک چنین جاهایی این زخم سر باز می‌کند. زبان تنها یک سری واژه با نقش مستقیم دال و مدلولی نیست. زبان حامل اندیشه و تجربه‌ی تاریخی‌ست و هر واژه در ذهن ملت صاحب آن واژه بار معنایی خاص خود را دارد.
٣۲۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۹       

    از : ناصر زراعتی

عنوان : دست شما درد نکند
مطلب خوبی است. دست شما درد نکند
در این موردها باید هرچه بیشتر نوشت تا تأثیر بگذارد
موفق باشید و بازهم از این مطالب خوب بنویسید.
٣۲۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۹       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست