یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بحثی در رابطه با
نقد نوشته مشترک احمد پورمندی و ف. تابان
- فرخ نگهدار

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : ‫رضا سالاری

عنوان : بالاخره ‫نفهمیدم این مقاله بدنبال کشف کدام واقعیت و حقیقت میباشد؟
‫پیچیده بودن شخصیت و ‫ترک اعتیاد و عادات ‫ماجراجوئی در شصت و سه سالگی؟

‫ضمن تشکر از صداقت آقای مرزبان و واکنش و عکس العمل تمامی کاربران نیک پندار واقعگرا، و غبطه و مغموم و هیهات و زنهار از اینکه ایکاش روشنفکران و نیروها و سازمانهای سیاسی، اصلاحاتی و انقلابی ما، چنین فضای گفتگوئی را برای خود و مردم ما در سالهای ۵۶ و ۵۷، قبل از له و نفله شدن ایده اصلی و مشترک تمام لایه های معترض سلطنت فرومشروطه، یعنی آزادی و دموکراسی، و قبل از کندن کانال برای هموار کردن سیلابی انقلابی، و بسیار غیرقابل کنترل و تند و خام و ننگین و ارتجاعی، ایجاد میکردند، تا تمام نظرها مورد بحث و تحقیق و استدلال و مجادله قرار میگرفت! آیا هیچکس فکر میکرد متجاوز از شصت کاربر بطریقی وارد همین بحث، یعنی مقاله انتقاد آقای نگهدار شود و به طریقی به آشکار شدن و کشف واقعیت و حقیقت موضوع کمک کنند؟

ما چون همه بشریم نمیتوانیم از خطا و اشتباه مبرا و دور باشیم. همه خطا و اشتباه میکنیم ولی بهترین ما آنهایی هستند که اول خطاپوش خود نیستند. آنهایی که مقصر را اول در خود جستجو میکنند و یکباره قبل از نقد خود سراغ تقصیر و درون دیگران نمیروند! آنان که نسبت به خطا و تقصیر خود حساسند و هیچ گذشت و بخششی برای خود ندارند، مدتهای مدید سکوت نمیکنند، بی تفاوت نمیمانند، تا اعتراف نکنند خواب به مغزشان خطور نمیکند، تا لب به سخن نگشایند و نگویند، آرام و قرار ندارند، چون عذاب وجدان همچون خوره میخورتشان! ذاتاً و فطرتاً خود خواه نیستند! نمیتوانند دروغ بگویند! و یا وقتی گفتند پوزش نخواهند و هیچ توضیحی ندهند. به همه با یک نگاه مینگرند و چون کارشان از یک اصول و اساس و نظم و تدبیر خاصی پیروی میکند بسیار صریع محبوب و مشهور و الگوی اخلاق و اعتماد سازی جامعه و گروه و سازمان خود میشوند!

‫این افراد همان هایی هستند که ما درتاریخ معاصر بشر مدرن بسیاری از آنهارا میشناسیم. برعکس، افراد بشری که هیچ دغدغه ای برای وجدان خود ندارند هم بسیارند و نمونه بسیار افراطی آن شاید همان رهبر انقلاب کبیر ایران باشد که ازهمان روز اول پیروزیش انقلاب را دزدید و حمام خون تقدیم مخالفانش کرد و در ریختن خون هیچ معترض سیاستش و گردن زدن هیچ اسیر و فرودست حکومت و ارتشش تردید و کوتاهی نکرد، در تمام مدت عمر طولانی اش تحت تأثیر هیچگونه عذاب وجدانی هم نشد و هرچه بیماریش بیشتر شدت میافت بیرحمتر و خونخوارتر هم میشد! شاگرد روضه خونش، خامنه ای، ازین نظر کپی کامل برابر اصل درآمد و روی معلم و امام و رهبرش را هم سفید کرد!

‫مهمترین خصلت این نوع افراد، اصرار آنان در صد درصد درست بودن افکار و عقاید و روشهایشان، بعلت نداشتن هیچگونه تردید و اطمینان درونی ویژه خود، میباشد!

آیا آقای نگهدار را هم میتوان در زمره این گروه افراد جاداد؟! آیا ایشان کارنامه ای خیلی مخدوش و ماجراجویانه از خود بجای گذاشته؟ آیا مدام دوست داشته سروصدا راه بیندازد و توجه جلب کند؟ آیا اسیر عادات ماجراجویانه خویش میباشد؟ چرا مرتب سماجت بخرج میدهد و میگوید نمیرم تا مگر اینکه بیرونم کنید؟ چرا میخواهد از توی سازمان خودش، ظاهراً حتی بر علیه چهارچوب سازمانش، با سایر سازمانها و گروه های عمدتاً متضاد با سازمان خودش، مماشات کند و بنفع آنان بگوید و جلب نظر همه کس شود جز سازمان خودش؟ براستی مشکل آقای نگهدار چیست؟ او سازمانش را به کجا میبرد؟ خودش به کجا میرود؟ مخالفان و موافقانش را به کجا میکشاند؟ نهضت مبارزه سیاسی مردم ما را برعلیه استبداد ولایی به کجا میبرد؟

متأسفانه جناح چپ ایران مدت مدیدی است که هم به فقر تئوریک و هم به ضعف پراتیک وحشتناکی دچار گشته، و بهمین دلیل افرادی چون آقای نگهدار، با سوء استفاده از شهرت و سابقه سازمان خود، و استناد و اتصال به نام و شهرت بنیانگزاران اولیه آن، با ارائه شخصیتی بسیار پیچیده و غیرقابل پیشبینی، بخاطر نبود یک تئوری مدون و محکم و بخاطر نگاه و نظر استثنائی همه طیفیش، ماجراجویانه و خلق الساعه مرتب نظر میدهد و خواهد داد و همانطور که خود گفته از میدان این ماجراجوئیهای خود به این سادگی ها بیرون نخواهد رفت − پس آماده باش که او تکچرخهای جنجالی بسیار بیشتری را برایمان به ارمغان بیاورد! آیا او واقعاً از این کار، بیش از هر نتیجه دیگری، لذت نمیبرد؟



٣۴۲۰۴ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

    از : پویا ت

عنوان : اقای نگهدار گرامی
می دانید که تعداد کامنت های کینه توزانه و خصمانه (برخی ناشی از ضدیت با کل سازمان و برخی ریشه در دشمنی شخصی) نمایانگر تعداد واقعی علاقه مندان و دشمنان شما نیست. وگرنه انکه می گفت اگر نگهدار اینجنین تنها و مطرود است چرا با این همه جنجال او را مطرح می کنید حرف به جایی زده بود. من نه موافق نامه نگاری شما به رهبر هستم و نه نظلر شما را در باره یارانه ها صد در صد تایید می کنم. تنها می دانم که ضربه ای که ما از جهالت فرهنگی چپ رو های خارج از صحنه و خشونت طلبان در صحنه خورده ایم و می خوریم بسیار زیاد است. این نوع برخوردها از دلایل مسلم ماندگاری سرکوبگران و تفرقه در تشکیل جبهه واحدی برای ازادی و اصلاحات می باشد.
٣۴۲۰۱ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

    از : damas sarfm

عنوان : نقدی بربرائت رفقاکه شمارا پس ۴۰ سال نشناخته اند
اینجانب قبلا هم بردوستان ایرادگرفتم ولی گوئی فضای سیاسی درحد کاست گروهک کوچک رادیکال هرگز نتوانست بتابد انچه برخلاف گفته می آیدولدا منعکس نشد.
جناب نگهدار تونشان از یارانی هستی که سازمان با آنان شناخته میشود ومن بسیار خوشوقتم از اینکه میبینم شخصی از درون سازمانی قدبرافراشته که میتوانم باو اعتماد کنم ولی از دوستان شما میترسم این رفقای بیقدرت اگرروزی قدرت داشته باشند با تو که۴۰ سال همرزمشان بودی اینگونه عمل میکنند با مردم چه خواهندکردواقعا آب در لانه موچگان کردی اینهم نشان دیگر از هوشیاری ذاتی ان بزرگوار میباشدکه تا برملاسازند که این قوم با این تنگ نظری قادر به رهبری حتا گروه خودنیست چه رسد به طبقه ویا کل جامعه ایران را نباید رفقا فراموش کنند که شانس باشما یاربود که نتوانستید به وصایای آن مرد بزرک(جزنی)عمل کنید وگرنه امروز شماهم درصف خامنه ای ویارانش ایستاده بودید وبرای پایان عمرتا روزشماری میکردید پس اگر خامنه ای مست قدرت است شما از تاریخ عبرت بگیرید بروز حزب سلف خود نیفتید
متشکر sarfm
٣۴۱۹٨ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

    از : امضاء محفوظ(داخل کشور)

عنوان : تشکر از دوست محترم جناب پرویز مرزبان
خلاصه بعد از شصت واندی نظر ات گوناگون ومتفاوت یک نظر جامع، مستدل وخیرخواهانه مشاهده شد.ضمن احترام به سایر نظر دهندگان تاکید میکنم که اکثر نظر دهندگان فقط سعی در تخریب وانتقام جویی دارند وبس!!آنانی که از اساس مخالف سازمان اکثریت هستنداز این فرصت ها به نحو احسن استفاده میکنندوالبته با ادبیاتی کینه توزانه وناهنجار ( متاسفانه خود ما نیز این فرصت ها را برایشان بوجود می آوریم) ولی از دوستان انتظار انصاف ودرایت بیشتری می رود .دیدگاه های آقای مرزبان چون ازدل بر آید بردل نیز بنشیند. دست مریزاد.

امضاء محفوظ(داخل کشور)
٣۴۱۹۶ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

    از : احمد صبوری

عنوان : حافظه تاریخی
تا آنجا که میدانم بحث از آنجا آغاز شد که رهبر فدائیان(سابق) اکثریت به رهبر جانی ولایت اسلامی نامه ای ارشادی می نویسد بخش رادیکال تر اکثریت اعتراض می کند آقای نگهدار جوابی می نویسد و آدم های مختلف کامنت می گذارند.
دوست عزیز کاوه کاوه ناراحت می شود و اعتراض می کند که به چه اجازه ای برای رهبر فرهیخته که از همه تان صادق تر است تعیین تکلیف می کنید. آقای کاوه بهمان دلیل که جناب نگهدار برای بزرگ مفتش بزرگ جنایت کار خامنه ای تعیین تکلیف می کند ما هم می توانیم نگهدار و کلوپش را که بعضأ قابل اصلاح می دانیم نصیحت کنیم که برای موثرتر واقع شدن در تحولات ایران تغییراتی را در ساختمان کلوپشان بدهند . وی می تواند صادقانه گوش کند و می تواند تغیراتی بدهد و یا چون ۳۰سال گذشته همچنان طالب ۱۰ سال وقت اضافی شود.
شاملو بزرگ می گوید ایرانی ها حافظه تاریخی ندارند من می گویم اصلأ حافظه ندارند نمونه اش شما. در عین حال من همچنان معتقدم که بر اساس اسناد تا کنون منتشر شده و اسناد موجود منتشر نشده برای جنبش اکثریت مناسبتر خواهد بود که آقای نگهدار از آن تشکیلات کنار ه گیری اختیاری کند. اما گویا در تضاد بین امیال فردی و اهداف جنبش همیشه آقای نگهدار خودش را در نهایت انتخاب می کند چه می توان کرد .
٣۴۱۹٣ - تاریخ انتشار : ٣ بهمن ۱٣٨۹       

    از : kave kave

عنوان : افسوس
بعداز خواندن چند تایی از نقد هایی که در باره آقای نگهدار و عملکرد فدائیان در سالهای ۶۰ به بعد نوشته شده، اولین نتیجه برایم این است که گویا بعضی از دوستان هنوز همچنان در دهه ۶۰ زندگی میکنند و در آرامش خبال در خارج از کشور نشسته و نسخه انقلاب آنهم به شیوه همان سالها میپیچند، و مثلا" آقای نگهدار را از گفتگو در رسانه هایی چون بی بی سی یا دیگر تلوزیون ها منع میکنند و در جایی دیگر همه اشتباهات را بگردن یک نفر میاندازندو غافلند از این که همه به اندازه هم در این اشتباهات نقش داشتیم. همچنان که فروغ در شعر آیه های زمینی از این گروه ساقط مردم که میل دردناک جنایت در دستهایشان متورم میشد نام میبرد .یعنی یک تاریخ:
چرا نوشتن یک نامه نمادین که بنظر این حقیر نه برای مخاطبی به نام خامنه ایی بلکه برای ثبت در تاریخ ارزش مند است دوستان را می آزارد ؛ شاید دلیلش این است که گروهی از خارج نشینان که در ارامش مشغول گذران زندگی خود هستند همچنان در تلاشند که نسخه آزادی مردم ایران را در خارج از مرز این سرزمین
بدون درک خواسته ها این مردم بپیچند .
دوستانی که آقای فرخ نگهدار را مدام سرزنش میکنند که چرا اقرار به اشتباهات گذشته خود نمیکند خوب است بدانند که مردمی که در ایران با فدائیان و فعالیت انان کم و بیش آشنا هستند بر این باورند که آقای فرخ نگهدار بیش از همه اعضای فدائیان و دیگر گروه ها به نقد گذشته سازمان پرداخته و شفاف تر از دیگران موضع خود را آشکار میکند؛ برخلاف خیلی های دیگر که از این شهامت محرومند.
نکته آخر اینکه چنانکه در یکی دیگر از نظرهای مطرح شده دیدم اکنون باید از سقوط دز سکتاریسم آگاه بود و همدل با مردم داخل ایران که در مقابل گلوله یا بقول آن یکی دوست کهریزک نشینان مستقیم درگیر هسنتد گام برداشت و به شعور و آگاهی این مردم احترام گذاشت ، این که پیروزی کجاست ! دور یا نزدیک مهم نیست ؛! بودنش و حقیقتش شیرین است.
٣۴۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : اروان کیانی

عنوان : تشکر از فرخ نگهدار برای پاسخ دادن به کامنت گذاران
جناب اقای نگهدار بسیار کار پسندیده میکنید که به کامنت گذاران جواب میدهید ولی من که شخصا با نظرات شما مخالفم فکر نکنم که شما وظیفه قانع کردن همه مخالفین و حتا دشمنان تاریخی خودتان را داشته باشید ولی به نظر من جواب شما بهتر است به افرادی از فداییان مثل اقای پرویز مرزبان باشد تا بحث بشکل معقولی پیش رود. من حق شما میدانم که بخواهید از طریق رفرم به اهداف ازادیخواهانه مردم ایران برسید و من گرچه این را قبول ندارم ولی به فعالیت شما ارج میگذارم. اما یک نکته به نظر من که از نسل جدید چپ ایران هستم وگرچه سابقه فعالیت سیاسی من به یک پنجم سابقه فعالیت سیاسی شما نمیرسد وبه خودم حق نصیحت شما را نمیدهم ولی پرسشم اینست که شما چرا سعی میکنید مثلا به یک فرد از احزاب مخالف حال سلطنت طلب و یا مجاهد و یا حزب کمونیست کارگری توضیح دهید چرا سازمان فداییان را ترک نمیکنید? ایا ضروری است که عضو حزب مجاهد را قانع کنید که میخواهید در سازمان فدائئان بمانید? به نظر من این جور دیالوگها بحث را به بی راهه میبرد و لطفا شما با جواب به سوالات بیربط کمک به انحراف بحث نکنید . شخصا ارزو داشتم افرادی مثل شما بیشتر از تجربیات سیاسی شان وحتا بشکل خاطرات میگفتند و ما نسل جدید چپ بیشتر از تاریخچه مبارزاتی چپ ایران میدانستیم با تمام فرازو نشیب ان. انتظار هم نداریم که انجور که ما میبینیم بگویید بلکه همانطور که در مصاحبه ای از حمید اشرف گفتید و بسیار هم مفید بود.

در اینجا سخنی هم با دوستان مخالف فدائیان اکثریت و فرخ نگهدار.چرا فکر میکنید دیگران باید به شما انجور جواب دهند که شما دوست دارید بشنوید?فرخ نگهدار با صدای بلند میگوید که خواستار تعقیر رفتار جمهوری اسلامی است خوب ما هم میتوانیم با صدای بلند بگوییم که مخالف این نوع تفکر هستیم ولی من که عضو فدائیان نیستم چگونه بخودم حق بدهم که از ایشان بخواهم از سازمان فدائیان کناره گیری کند? اخه من و شما کی هستیم که برای دیگران تعین تکلیف کنیم و یا برای یک سازمان سیاسی که برود منحل شود تا دل بعضی ها خنک شود?اخه کجای دنیا دشمنان یک حزب سیاسی انتظار دارند ان حزب به خواست انها عمل کند?باور کنید ما در ایران باهم اینطور برخورد نمیکنیم.ما دانشجوایان سوسیالیست و برابری خواه از علیرضا افشاری و یا عبدله مومنی انتظار نداریم مثل ما فکر کند و در اینجا البته افرادی که خودشان را وابسته به فدائیان اکثریت میدانند باید حسابشان جدا باشد مثل دوست عزیز اقای مرزبان که سوالهایش و جوابی که اقای نگهدار اگر زحمتش را بکشند و بدهند برایم جالب است و همه میتوانیم از ان درس بگیریم نه جواب فرخ نگهدار به فردی که از ایشان میخواهد سازمان فداییان را ترک کند و یا از سازمان فداییان میخواهد که خودرا منحل کند. نه فرخ گهدار به حرف ما وارد سازمان فداییان شده و نه سازمان فداییان بدلخوه ما بوجود امده. که انحلاش به خواست ما باشد.
قبول نداشتن برنامه یک حزب سیاسی و نظرات افرادحق هر انسان است اما ایا احزاب مجبورند مخالفین شان را هم قانع کنند?
به بعضی از دوستان که بهرحال نه نظرات فرخ را قبول دارند و نه سازمان فداییان- اکثریت را باید بگویم در همه جای دنیا برنامه یک حزب سیاسی را کسانی که قبول دارند به ان رای میدهند و احتیاجی نیست که همه کسانی که بهر حال برنامه فداییان را قبول ندارند و نظرات نگهدار را هم نمیپذیرند حتما قانع بشوند. فرض کنیم که حزب چپ المان ۱۰ رای میاورد یعنی ۹۰ از رای دهندگان به احزاب دیگر رای میدهند ایا مثلا کسی که در هرصورت و در هر شرایطی به حزب چپ رای نخواهد داد باید از رهبران حزب چپ بازخوست کرده و انتظار داشته باشد که از طرف گیزی و یا لافونتن به انها جواب قانع کننده ای داده شود? ایا این فرد اصلا قانع خواهد شد




طضهم
٣۴۱٨۵ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : پرویز مرزبان

عنوان : باید بین منافع فردی و اجتماعی تعادلی بر قرار کنی !
با اجازه ی آقابان نگهدار ،تابان ، پورمندی و تمام کاربران حقیقی ی اخبار روز, که همیشه دراین سایت, علاوه بر اطلاع رسانی در بحث و گقتگوی مفید و دوستانه هم شرکت کرده اند، تلاش میکنم, نظر خود را, تا آنجا که میشود, مختصر ابراز کنم.

البته, اگر بنا باشد, با این روش های تا بحالی, به بحث ادامه دهیم. هرگز, به نتیجه ی منطقی, نخواهیم رسید. کما اینکه, سالها, در حل وفصل, این قبیل مسائل, تقریبا درجا زده, یا ایستاده ایم.اگر بر اساس, گزارشی درست و مورد تائید طرفین «اختلاف» ; به بررسی و داوری ننشینیم. فقط «بعضی» راضی از قاضی بر خواهند گشت. در اینجا, منظورم از طرفین «اختلاف» فقط آقایان نگهدار، تابان و پورمندی نیست.بلکه, شامل تمام کاربران, که حامل انواع اهداف سیاسی «ضد» دیکتاتوری و «حامی» دیکتاتوری می باشند, که در این دنیای «مجازی » مطرح ست و آدم نمی داند که با کی بحث می کند.

بهر صورت ,اتفاقاتی در ایران افتاده که ما هم, در آن نقش اساسی داشته ایم و اصرار به «حقانیت » خود و عدم مسئولیت پذیری ما در شکست, دردی را دوا نمی کند. ما باید صادقانه بر آنچه بر ما گذشته تعقل کنیم و همه جانبه و شجاعانه در باره ی خطاهای خود،انتقاد کنیم.

قبل از انقلاب:
خیلی خلاصه بگویم ,که همه ی نیروهای سیاسی, مشکل ایران را در رفتن شاه می دانستند. اعم از فدائیان و مجاهدین با جنگ مسلحانه یا بقیه نیروهای چپ ، ملی و مذهبی که بشیوه های دیگری مبارزه می کردند.

فقط, شادروان بیژن جرنی با وجودیکه تا پای جان علیه رزیم شاه مبارزه کرد, ولی با درایت فوق العاده ای امکان قدرت گرفتن خمینی و نیروهای سنتی را در چشم انداز سیاسی ایران دیده بود و تاکید داشت ,که کار چپ برای مبارزه بمراتب از زمان شاه سخت تر خواهد شد. یعنی اگر با رفتن شاه خمینی به قدرت برسد دوره ی جدیدی برای مبارزه خواهیم داشت. پس، با رفتن شاه به آن صورت که تصور میشد کار تمام نمی شد !

ضمنا در هیچکدام از تحلیل های سیاسی, به تمام عوامل موثر سیاسی توجه نشده بود. حتی دیده نشده بود که امکان, دخالت های حامیان خارجی شاه و امکان بیماری و مرگ شاه می تواند معادلات را بهم بریزد. بهمین دلیل , وقتی باز کردن فضای سیاسی در سال ۵۶ شروع شد، مبارزات شتاب وسیعی بخود گرفت و چپ کاملا غافل شد. در این باره هنوز ابهاماتی باقیست که در اینجا نمی شود به تمام آن پرداخت.فرقی هم در امر وطائف چپ نمی کند. بالاخره آنطور شد که دیدیم خمینی رهبر شد با پشتوانه ی توده های میلیونی . البته, تاریخ نویسان قلم بمزد در حال تحریف تاریخ هستند, تا روزی محققان واقعی و مستقل به این امر بپردازند.

بعداز انقلاب:
از روز ۲۲ بهمن, ایران وارد مرحله ی جدیدی از تاریخ کهنسال خود شد. فدائیان بعنوان پرحامی ترین نیروی چپ، مسئولیت عظیمی بعهده داشتند.

در ۱۹ بهمن ۵۷ و بعدا در ستاد دانشکده فنی و ستاد دهکده و بعدا در بهشت زهرا و ستاد های سراسر ایران مردم از صد ها تن فدائی بخون خفته صمیمانه تجلیل کردند.

این وظیفه ی سازمان بود که رسما پایان جنگ مسلحانه را اعلام و پیروزی مردم ایران بر رژیم وابسته ی پهلوی را به مردم ، خمینی و تمام مبارزان علیه حکومت شاه تبریک گفته و خود را برای فعالیت سیاسی در شرائط جدید آماده و برای مشارکت در ساختن ایرانی آزاد و آباد ابراز علاقه نماید.

متاسفانه, نبود خط ومشی روشن و تدوین شده باعث شد، هر کس بنا بر تمایلات و تحلیل های شخصی خود انواع شیوه های مبارزاتی را با شعار های متفاوت در سراسر ایران زمین بنام فدائی انجام دهد که منجر به وقایعی خونین در گنبد و کردستان و نظائر آن گردید. این به معنی تائید عملکرد های حزب الهی ها ی خون آشام و ضد چپ تلقی نشود.

این موضوع اساسی وظیفه ی اصلی رهبران سازمان در ۲۲ بهمن بود. فرق نمی کند که گرایش های متفاوتی در درون سازمان وجود داشت. این کم کاری از جانب تمام رهبران «سنی» یا « انتصابی» آن دوره که بعدا به اکثریت ، اقلیت ، چریک های فدائی - اشرف دهقانی معروف شدند بخشودنی نیست.

نبود پلاتفرم رسمی ی سیاسی , باعث شد که هواداران فدائیان نابخردانه بعداز ۲۲ بهمن از سلاحهای خود مانند قبل از انقلاب استفاده نمایند.

هیچکس یاد گفته های بیژن نبود که دلش از رسیدن خمینی به قدرت شور میزد و گفته بود کار دشوارتر میشود.

در این جا روی سخنم فقط با طرفداران مشی مسلحانه نیست که هنوز در خواب خرگوشی هستند, یا خودشان را بخواب میزنند. هنوز از کلمه ی «چریک» دست بر نمی دارند , بدون اینکه بیژن نازنین را درک کرده باشند.

بقیه چپ های «انقلابی» و «ماورای انقلابی» هم با تحلیل های عجیب و غریب میخواستند از همان ۲۲ بهمن در گوشه و کنار تهران و ایران «انقلاب کارگری» سازمان دهند.چه جانهای عزیری بدست قشریون ذبح نشد.

همه آنها که چپ روانه عمل کردند فکر می کنند آنها حق داشتند و انقلابی بودند و این اکثریت و نگهدار بود که سازمان را به باد داند. هنوز فرصت نشده به آنهمه سکتارسیم رسیدگی شود بازماندگان آن گروهها هم وظیفه دارند, بنشینند و بنویسند که چه کردند.

اما ما اکثریتی ها کجا رفتیم؟

و در اینجا روی سخنم با فرخ نگهدار ست !
چپ روی های یاران اقلیت و اشرف دهقانی و بقیه نیروهای «انقلابی» بهیچ عنوان انحرافات سیاسی و اساسی ما که توام با عملکردهای ضد دموکراتیک و حمایت از ارتجاعی ترین جریان سیاسی ایران بود ما را تبرئه نخواهد کرد.

- هنوز معلوم نیست از فردای انقلاب چه مشکلی داشتیم که با جبهه دموکراتیک - زنده یاد شکرالله پاکنژاد و متین دفتری و یارانش - همکاری نمی کردیم. وبالاخره سئولات اساسی از آقای نگهدار :
- در ایران انقلاب شد. چرا ما اکثریتی ها تحلیل مشخص از تغییر شرائط و و برای انقلاب ایران نداشتیم؟

- در مورد اشغال سفارت آمریکا دیگر نمیشود آنرا به حساب «چپ رویها» گذاشت ما اکثریتی ها چرا رفتار حزب الهی ها را که برخلاف عرف بین المللی بود نه تنها محکوم نکردیم بلکه آنرا بحساب خصلت ضد امپریالیست و مترقی «خط امام» گداشتیم. با تحلیل جدید از حکومت خود را به ارتجاع نزدیک کردیم.
تمام فرهنگ ورزان مترقی، هنرمندان و ورزشکاران ایران که در زمان شاه حامیان معنوی فدائیان بودند را از خود بریدیم.

بدبختانه مشخص و معلوم نبود منظور از بخش «مترقی و ضد امپریالیست » در سال ۵۹ کدامین نیروها ی حکومت بودند و بچگانه ست اگر آنها را با وقایع بعداز خرداد ۷۶ مخلوط کنیم. آیا هادی غفاری ها با محتشمی پورها استحاله شدند یا دانشجویان پیرو خط امام ؟ چرا در باره ی این تحلیل بی پایه سکوت میشود؟ مسئول کشتار زندانیان در سال ۵۷ کدامین نیروهای حکومت بودند ؟

این تحلیل ها و پیامدهای آن جبهه ی نیروهای ضد ارتجاعی را تضعیف کرد. نباید این مواضع نادرست را محکوم کنیم و از خود بروشنی انتقاد نمائیم؟


- در ایران انقلاب شد چرا تحلیل ما فدائیان نسبت به شوروی عوض شد؟ مگر در شوروی اتفاقی افتاد؟ آیا برخورد جزنی و تمام منقدان جهانی شوروی نادرست بود؟ آیا امروز قبول دارید که قطعنامه های احزاب برادر و بازگشت ناپذیری «سوسیالیزم واقعا موجود» فقط سیاه مشق و افسانه نویسی بود؟

- در باره ی حزب توده هم تمام دوران بعداز ۲۸ مرداد بحث و گفتگو بود و سازمان با آن مرزبندی داشت. چگونه انقلاب ایران باید باعث شود که به حزب توده با دید جدیدی برخورد کرد. مگر در درون حزب توده اتفاقی افتاد؟ حزب توده که تغییر نکرده بود، این شرائط سیاسی ایران بود که تغییر کرده بود و بجای انتقاد منطقی به حزب توده بخاطر مواضع ضد دموکراتیک آن نسبت به دگراندیشان از جمله شادروان دکتر قاسملو و سایر گروهها،اعلام وحدت سازمان و حزب صورت گرفت که دهن کجی سیاسی به دگر اندیشان بود. چه نیروئی از سازمان در این قبیل بحث ها به هرز رفت.

در اینجا وظیفه ی خود میدانم که بخاطر دوستان بیاورم که در آن زمان در درون سازمان اکثریت دوستانی بودند که خیلی بیشتر از رهبری سازمان و فرخ نگهدار در وحدت با حزب توده تعجیل داشتند حتما حشمت الله رئیسی و چند تن دیگر را بخاطر مباورید که از سازمان جدا شدند و به حزب توده پیوستند. حزب توده را «پیشروترین » جریان آنزمان ارزیابی میکردند.تلاش میکردند که جدا شدن خود را به جریانی تبدیل کنند. البته تمام کسانی که همراه نگهدار بودند یا مانند حشمت الله رئیسی به رهبری و بدنه ی سازمان فشار میاوردند که چرا در وحدت با حزب کم کاری میشود امروز یا منفعل هستند یا بروی مبارک نمی آورند.

- ما نه با کشتگر رفتیم و نه با حشمت الله رئیسی به حزب رفتیم زیرا فکر میکردیم رهبری بر آمده از انقلاب سازمان یک رهبری «انتقالی » بوده و بالاخره روزی به رهبری انتخابی در درون یک کنگره تبدیل خواهد شد و بتدریج به رهبری دموکراتیک خواهیم رسید .

در تماس با مسئولان هم سطح و متناظر در حزب توده نیز اصلا به رفقای تشکیلات فشار نیاوردیم و این را شعبه ی تشکیلات سازمان میدانست.

- در باره ی برنامه ی سازمان که به« شکوفائی جمهوری اسلامی» پیوند زده شده بود اساسا پرنسیب های حزبی را به ابتذال کشاند.
- در واقعه دهشتناک اول ماه مه ۱۳۶۰ در میدان آزادی که ممکن بود خود فرخ نگهدار هم بهلاکت برسد
یورش سبعانه قشون حزب الله می بایست رهبری سازمان را از خواب غفلت بیرون آورد. متاسفانه در ادامه کجروی ها و حمایت از خمینی و ارتجاع بافشاری شد. بعدا با حمایت از سرکوب خمینی ابعاد فاجعه آمیزی و ضد مردمی تری بخود گرفت.

- بلافاصله بعداز سرکوب حزب توده تحلیل سازمان عوض شد! مگر میشود ماهیت ارتجاعی حکومت بعداز سرکوب حزب عریان شود آیا ما اینقدر کودن بودیم؟

- بار دیگر اشاره میکنم که مسئله در دبیر اول سازمان خلاصه نمیشد. در نوروز ۶۵ رفیقی از مسئولان داخل کشور که در قتل عام زندانیان بر سر پیمان خود ایستاد و شهید شد. در باره ی جایگاه سازمان در اتحاد شوروی صحبت میکرد که به او گفتم:رفیق، شوروی در حال سقوط ست مگر پرسترویکا perestrojka را نمی بینی؟ چنین بود, درک ما از سوسیالیسم و آینده ی بهتر و چندی بعد حمله به سازمان دوباره صورت گرفت و ناچار به ترک ایران شدم. در اولین جلسات خارج از کشور دیدم که چنان زخمی بر تشکیلات خارج از کشور وارد آمده که نیاز به معالجه ی اساسی دارد و مانند بسیاری ترجیح دادم ,فعالیت نکنم .تا تغییرات مثبتی در منش و بینش رهبری صورت گیرد. متاسفانه در خارج از کشور این امکان وجود نداشته و نخواهد بود . آنهائی که میتوانند در کارهای سازمان وقت بگذارند خط خود را نیز پیش خواهند برد.

کسی هم به صدها هزار هوادار سازمان بعداز انقلاب فکر نکرد و نمی کند. فعالیت گروهی ،سازمانی و حزبی حتی در خارج از کشور برای سازمانی چون فدائیان خلق نمی تواند بی توجه به منافع و مصالح جمعی صورت گیرد.

یک نکته ! درست ست که بسیار ی نیروها بی توجه به تغییرات شرائط در ایران کلیشه ای شعارهائی را تکرار کرده و می کنند. درست ست که قبل و بعداز خرداد۷۶ فرخ نگهدار برخورد نسبتا درستی به روند اصلاح طلبی در ایران داشت . این ها وظیفه ی فرخ نگهدار را نسبت به اشتباهات قبلی او مبری نمی کند.

آقای نگهدار ! آزادی فردی محترم ست و محفوظ ولی در هیچ جامعه ای نامحدود تعریف نشده ست. من در باره ی سازمان مجاهدین خلق و سایر جریانهای مخالف جمهوری اسلامی اعم از درستی یا نادرستی تحلیل های آنها قضاوت نمی کنم ولی در باره ی سازمان اکثریت نمی توانم از خطاهای جبران ناپزیر رهبری و تشکیلات و خودم بگذرم.

تحلیل های غیرواقع بینانه ما, پاسخ چپ به خواستهای شرائط بعداز انقلاب نبود. در این زمینه, اصلا هنوز معلوم نیست که ضرورت های بعداز انقلاب کدامین بودند.
این که معقول نیست ما اکثریتی ها بگوئیم ما از بقیه گروهها بهتر بودیم و بقیه گروهها هم بگویند اکثریتی ها باعث شکست انقلاب شدند.

تا زمانیکه , رهبری کنونی فدائیان اکثریت به این سئولات پاسخ درست ندهد, بدیهی ست فرخ نگهدار نیز بر درستی ارزیابی های خود تکیه می کند و دگر نیروها نیز به فراخور حال و وضع خود از این بی تدبیری سوء استفاده کرده و نقش خود را در تمام انقلاب نادیده خواهند گرفت. برنده اصلی تمام این تکروی ها حکومت بغایت ارتجاعی جمهوری اسلامی می باشد که نه به دیگران رحم کرد و نه به «خودیها» و میلیونها ایرانی را به انواع مختلف عزادار ابدی نمود !
برخورد شفاف با گذشته و انتقاد از خود صادقانه وظیفه ی رهبران و مسئولان سازمان اکثریت اعم از مستعفی یا فعال می باشد تا راه برای بررسی های دیگر نیروها باز گردد. این از انجام وظیفه ی دیگر جریانها نمی کاهد بلکه آنها را نیز موظف خواهد نمود.

فرخ عزیز ! این راه که تو رفتی راه بیژن نبود و نیست برای خودت و همسر نازنینت صبا و پسرت بهمن سلامتی و موفقیت آرزو می کنم.

مدتی به وقایع اتفاقیه عنایت و بازنگری و با دوستان نزدیک مشورت کن تا کاری اساسی با این معضل اجتماعی بنفع جنبش مردمی ایران بنمائی
باید بین منافع فردی و اجتماعی تعادلی بر قرار کنی موفق باشی.
٣۴۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حق

عنوان : آقایان تابان و پورمند، اقلا شما پاسخگو و سخنگو و مدافع ما باشید. چقدر صبر کنیم آخر، عمری رفت.
باور داور می نویسد،"نامه آقایان تابان و پورمند بسیار کودکانه بود. کسی چنین نامه ای مینویسد که در نهان خود به وجود انسانهای بالغ اعتقاد نداشته باشد."

نامه بقول شما کودکانه آقایان تابان و پورمند به زعم شما خیلی بدتر از نامه فدایت شوم آقای نگهدار به رهبر خامنه ای کهریزکی و دفاع مقدسش از طرح اقتصادی رئیس جمهور تقلبی کهریزکی اش احمدی نژاد است، عجب!!!!!!!

برداشت من از نامه آقایان تابان و پورمند اینست که ایندو نمی خواهند میانه ای با مدافعان و دلسوزان کهریزکی ها داشته باشند. آخر چه جور آدمی می تواند با یک کهریزکی که تجاوز به دختر و پسر را برای ادامه بقایش تجویز می کند کنار بیاید و در او ذره ای رحمت ببیند و برایش نامه ی فدایت شود بنویسد ولی ما را آدم حساب نکند و بما جواب دهد؟ من عصبانی هستم چون آقای نگهدار برای کهریزکی ها بیشتر از من ارزش قائل است. آقای نگهدار انتخابش را کرده است همانطور که آقایان تابان و پورمند انتخابشان را کرده اند. من برای انتخاب آقای نگهدار کوچکترین احترامی قائل نیستم و به دو دیگر تبریک می گویم که راه خود را از نگهدار های رژیم کهریزکی جدا کرده اند.

آقای نگهدار نشان داده است که یک گوشه چشم از رهبر را ترجیح می دهد به ۷۰ میلیون ایرانی که این حکومت کهریزکی را نمی خواهند. آقای نگهدار با پاسخ ندادن بما در اینجا نشان داده اند که ما برای او مهم نیستیم ولی خامنه ای کهریزکی برایش مهم است. من با نگهدارهای رژیم هیچ میانه ای ندارم.

نگهدارهای رژیم سفسطه می کنند، نظامهای توتالیتر اصلاح پذیر نیستند چون هر اصلاحی مثل آزادی بیان یا انتخابات آزاد به معنی فروپاشی کل رژیم است. این رژیم که دست همه رژیم های توتالیتر دیگر را هم از پشت بسته است کوچکترین اصلاح باعث فروپاشی اش می شود. برای همینست که کوچکترین اصلاحات را هم نمی تواند تحمل کند چون بقایش بخطر می افتد. مگر نه اقای نگهدار؟

امیدوارم آقایان تابان، پورمند و همفکرانشان اصلاحاتی در سازمان بدهند و آنطور که آقای نگهدار می خواهد ۱۰ سال طول نکشد تا این سازمان خود را بسازد. آقایان ما فقط یکبار زندگی می کنیم کاری کنید که هر چه زودتر کشورمان را آزاد کنیم و در آن زندگی کنیم بجای انکه ما ۵ میلیون در برون مرز بپوسیم و ملتی هم نسل پشت نسل در درون بپوسد.

آقایان تابان و پورمند، اقلا شما پاسخگو و سخنگو و مدافع ما باشید. چقدر صبر کنیم آخر، عمری رفت.پیروزی شما را آرزو دارم.
٣۴۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

    از : امضاء محفوظ

عنوان : ما را چه می‌شود؟
خیال آن دوستانی که با نیت خیر مقالاتی در نقد آقای فرخ نگهدار نوشتند راحت شد؟ می‌بینید چگونه یک نفر را از حاشیه به متن جامعه منتقل کردید؟
حدس من این است که اغلب کامنت‌گذاران در اروپا و امریکا زندگی می‌کنند. سوألی از آنان: آیا در احزاب بورژوایی نمونه‌ای سراغ دارید، که سیاستمداری یک صدم خطاهای مستند و به ثبت رسیده‌ی آقای نگهدار را مرتکب شده باشد، اما دیگران با او وارد دیالوگ شوند. آیا ندید آنها برای همیشه سیاست را بوسیدند و بازنشسته‌ی سیاسی شدند. ما را چه می‌شود؟ حتا سیاستمداران فاسد در احزاب بورژوایی چنین کاری نمی‌کنند، چون سرنوشت سیاسی‌شان به خطر می‌افتد.
حتا اگر ملاک قضاوت ما نسبت به آقای نگهدار اسناد مکتوب «سازمان اکثریت» باشد، آیا هرگونه دیالوگ با ایشان(حتا دیالوگ انتقادی) به منزله‌ی به رسمیت شناحتن وی و نادیده گرفتن آن همه خطاهای جبران ناپذیر نیست؟
٣۴۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۲ بهمن ۱٣٨۹       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۷٨)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست