از : پایدار
عنوان : همچون لیبی
... این دولت «برگزیده»، به نمایندگی از سوی «مردم مبارز، انحلال طلب و سکولار ایران» و در مقام دولت در تبعید، به «گفتگو با کشورهای دیگر» خواهد پرداخت.... و احتمالا همچون لیبی درخواست مداخله ی نظامی و یا ارسال اسلحه خواهدکرد!!! مثل این که یک دم خروسی پیداست
٣۶۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : ....مفلس در نمی مانه
من مدتها از دوستداران جناب نوری علا بودم و برداشت ایشان از سکولاریسم که سکولاریسم نو باشد را میپسندیدم که مذهب را هم نوعی ایدئولوژی و یا ایدولوژی را هم نوعی مذهب میدانست. کم کم سکولاریسم نو برای ایشان مذهب شد و همه چیز را از این دریچه میدیدند و به نام سکولاریسم نو به اسلام و مسلمانان - و نه مسیحیان و یا یهودیان - میتاختند. من مدتها در اخبار روز و سایتهای دیگر به ایشان یاد آور شدم که سکولاریسم و سکولاریسم نو جزئی از منشور جهانی حقوق بشر است و تاکید بر آن در چهار چوب حقوق بشر رواست. خوشبختانه بالاخره ایشان به نحوی متوجه شدند و امروزه اکثرا حقوق بشر را معمولا بعد از ذکر سکولاریسم نو میاورند.
ایشان شدیدا مخالف شرکت در انتخابات بودند و شرکت در آن را تحریم میکردند تا آنکه تاریخ ورق خورد و جنبش سبز از دل انتخابات در آمد. ایشان بیکباره علت جنبش سبز را فراموش کرده و در صدد مصادره آن بنام جنبش سبز سکولار شدند و به قول معروف میخواهند از خود آنها خریده و به خودشان بفروشند. خداوند هر چه از عمربانک صادرات و معادن باقیست به ایشان مرحمت کند که در هر قصبه و دهکده ای هم شعبه ای افتتاح میکنند.
مهرماه گذشته این طرفداران در نیویورک جمع شدند که اظهار وجود و یگانگی کنند. جناب نورعلا هم به اتفاق همسرشان ۴۰۰۰ میل رفت و برگشت را طی کردند که در آن شرکت نمایند. نتیجه را باید در نوشته خانم شکوه میرزادگی دید : " " دوستانم از گروه های مختلف هر کدام در ساعتی که برایشان تعیین شده بود مقابل سازمان ملل حضور می یافتند و من، تنها و با همه، میان مردمانی که خیابان های اطراف سازمان ملل را پرکرده بودند راه می رفتم ـ میان معترضین سرزمین های دیکتاتور زده ی دیگر. اما حاضر نبودم حتی به نزدیکی جایی که ایرانی ها، گروه گروه، یا بهتر است بگویم تکه تکه و جدا از هم علیه امری واحد فریاد می زدند بروم. دلم نمی آمد این جدایی را ببینم.". متاسفانه اصل مقاله را نتوانستم در سایت ایشان بیابم ولی ذکری از آن در اخبار روز و خودنویس در آن زمان کرده بودم.
خطر آنجاست که از ملت سر در هوا و نخوانده ملای ما که با مزخرفات شریعتی و خمینی و آل احمد - که تا صبح عرق میخورد و سیگار میکشد و صبح به آقای خمینی نامه مینویسد - انقلاب میکند و صورت در ماه میبیند بعید نیست که به قول معروف دنبال هر مفلسی بیفتد و رهبری بسازد - همانطور که ظاهرا این شعبات صادرات و معادن هر یک متولی هم دارند - و به کمک خارجی مانند رهبران! عراق و افغانستان و دیگر کشورهای مستقل! عربی گل سفت تری به سر ما بگیرند. خدا را چه دیدی!
٣۶۵۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : روزبه
عنوان : به اقای محمد امینی
آقای امینی عزیز،
امروز آقای نوری علاء با آقای علیرضا میبدی در تلویزیون پارس در مورد آلترناتیو سازی گفتگویی داشتند و بییندگان سئوالات خود را از او کردند. من توصیه می کنم که شما این برنامه را ببینید. در ضمن آقای میبدی گفتند که موافقان و مخالفان، منظورشان سرشناسان بود، طرح آقای نوری علاء هم می توانند در این برنامه شرکت کنند و نقطه نظرهای خود را درباره طرح آقای نوری علاء ارائه دهند. این بهترین فرصت برای شماست که صدای مخالفت تان را بگوش تعداد بیشتری از ایرانیان برسانید و به پرسشهای نه تنها اقای میبدی بلکه به پرسشهای بینندگان هم پاسخ دهید. حقایق زیادی در مناظره هایی از ایندست رو می شوند. بی صبرانه منتظر حضور شما در تلویزیون پارس خواهم بود. با تشکر از این مقاله خوبتان
٣۶۵۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : شهروند ایرانی
عنوان : آلترناتیو موثر
قبل از هر چیز مایلم به هموطن گرامی جناب ب بسطامی یادآور شوم که ایشان نماینده، سخنگو و یا وکیل مدافع ملت ایران نیستند که اقدام برای ایجاد تشکیلاتی در جهت مبارزه بر ضد حکومت آخوندی را «بی احترامی به شعور مردم داخل کشور» توصیف مینمایند. باید توجه داشت که ایشان و یا هر فرد دیگری فقط میتواند از قول خود و همفکرانش صحبت کند و نه از سوی ملت ایران. چرا که سخنگویی خود خوانده از جانب مردم خود بزرگترین توهین به ملت است.
و اما در مورد مقالهء بسیار طولانی جناب محمد امینی باید بگویم که ایشان بجای ارائهء یک تحلیل منطقی و مستدل به ابراز احساسات بر ضد کسانی پرداخته اند که از قرار معلوم دارای طرز تفکری متفاوت با ایشان هستند. ایشان از لحن صحبت این گروه برای ایجاد یک آلترناتیو ضد ولایت فقیه شکوه میکنند و آنرا «نه چندان فروتنانه» اعلام میدارند ولی خود با استفاده از عبارات طعنه آمیز و توهین برانگیزی چون « چشم و ابرو نشان دادن» و یا «از آفرینش خویش چنان سرمست بودن» میزان پایبندی خود را به خامهء فروتنانه اثبات مینمایند. مطالب نوشته شده توسط آقای محمد امینی متاسفانه دارای آنچنان عمقی نیست که نیاز به تجزیه و تحلیل داشته باشد. من فقط به ایشان توصیه میکنم که قدری منطقی تر و بدور از احساسات به مسائل بنگرند.
من به سهم خود و به عنوان یک شهروند ایرانی از طرح ایجاد یک آلترناتیو موثر در خارج از کشور حمایت میکنم و بر این باور هستم که چنانچه طراحان این موضوع بتوانند شکلی صحیح به تشکیلات خود بدهند این طرح میتواند در داخل کشور نیز مقبول واقع گردد.
متاسفانه بخشهای افراطی اپوزیسیون مثل شاه اللهی ها و مصدق اللهی ها و چپهای افراطی و صد البته دوستاران تبعیدی ولایت فقیه (مانند آقای مهاجرانی و هم فکرانشان) همه کار میکنند تا از ایجاد یک تشکیلات فراگیر بر ضد حکومت حاضر جلوگیری کنند. اینان که پیرو فلسفهء همه چیز و یا هیچ چیز هستند نمیتوانند ببینند که دیگر گروههای اپوزیسیون نیز سهمی در رقابتهای سیاسی دموکراتیک باشند.
به نظر من ایجاد یک نهاد رهبری برای مبارزه بر ضد حکومت جاری در داخل کشور امری محال است. ایرانیان مقیم خارج باید به این نقش تاریخی خود آگاه باشند و در ایجاد چنین نهادی نهایت تلاش خود را بنمایند. شکی نیست که در فردای آزادی کشور و در دوران انتقال قدرت کلیهء شهروندان میتوانند در یک جو دموکراتیک و بر مبنای دموکراسیهای موجود نظام مورد نظر خود را برپا سازند.
من برای این دوستان آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم که هر چه زودتر شاهد جرئیات بیشتری از طرح آلترناتیو آنها باشم. به این دوستان و دیگر هموطنان گرامی میگویم که از نجواهای ناامید کنندهء اللهیون نترسند. آنها خود خوب میدانند که در یک رقابت سالم دموکراتیک کمترین شانس را برای پیروزی دارند و برای همین است که بر هر مستمسکی دست میزنند تا از انجام یک رقابت سالم سیاسی خودداری کنند.
٣۶۵۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : احمد ج
عنوان : دست تان درد نکند
دست جناب آقای امینی واقعا درد نکند. بسیار صریح، به موقع، درست و هشدار دهنده به نیروهایی است که اشتباهّ می کنند. البته تصور من این است که همه اشتباه نمی کنند. برخی هم با توجه به سیر رویدادها در ماجرای لیبی و برخی مشابهت سازی ها بوی کباب شنیده اند.
٣۶۴۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : دوست
عنوان : آقای اسماعیل نوری علاء و سکولاریسم نو و موج سواری او
بهترین مقاله هایی که اخیرا در اخبار رروز خوانده ام دو مقاله آقای امینی بوده اند. مقاله اولی یادبود درخوری از احمد کسروی بود که در بخش یادبود منتشر شد. آقای امینی محقق تاریخ معاصر ایران است و در سایت های آینده نگری و چالشگری مقالات بسیار خوبی را منتشر کرده است که اکثرا مستند و روشنگرانه درباره تاریخ و معضلات ما ایرانیان است.
آقای امینی از آغاز به جد از جنبش سبز حمایت کرده اند و با اطلاعات وسیعی که درباره انقلاب مشروطه ایران دارند جنبش سبز را بدرستی مشروطه دوم نامیده اند که در کشور گسترده تر از مشروطه اول است. ایشان راه حل ما را در حمایت از این جنبش و کوشش در گسترش و پرورش آن می دانند. من با ایشان موافقم که برای تغییر در کشور جنبش سبز بزرگترین سرمایه ای است که ملت ایران دارد.
ایراد مهمی که در این مقاله است خودداری آقای امینی از نامبردن موج سوارانی است که تحت لوای نام و شهرت سبز، که حاصل کار دیگران بوده است، و سوء استفاده از آن تلاش کرده اند به اهداف شخصی خود برسند. نام یکی از مهمترین موج سواران آقای اسماعیل نوری علاء است که برخلاف آقای امینی سالهاست بجای اشاعه منشور جهانی حقوق بشر در میان مردم بعنوان تنها راه حل برای رفع هر گونه تبعیض در ایران به اشاعه ی "سکولاریسم نو" پرداخته است انگار که این منشور جهانی سکولار نیست. بارها این مطلب را من با آقای نوری علاء در میان گذاشته ام و او هرگز پاسخم را نداده است.
آقای نوری علاء از آغاز با جنبش سبز سر ستیز داشت و هر ضربه ای که تاکنون توانسته به این وارد آورده است، جنبشی که در درون کشور شکل گرفته است و دهها میلیون عضو دارد. دهها میلیون می گویند بلی و او می گوید نه! آقای نوری علاء می گوید سکولارست ولی رفتارش لائیسیته است. سکولاریسم سر جنگ با مذاهب و ایدئولوژی ها ندارد فقط جدایی آنها را از سیاست طلب می کند. پس چرا آقای نوری علاء لحظه ای از کوبیدن موسوی و کروبی باز نمی ایستد ولی در عین حال در پی دزدیدن اعضاء سبز سکولار دمکرات جنبش سبز است و به کژراهه کشیدن آنها؟ چرا خودش بتنهایی قبل از تولد این جنبش نمی توانست چهار ایرانی خارج از کشور را بدور هم جمع کند تا ما کفایت او را ببینیم؟ شکاف ایجاد کردن در بین ایرانیان و جنبش سبزشان و تلاش در سوء استفاده از آن بوسیله اقای نوری علاء مذموم است. سکولاریسم نو او دکانی بیش نبوده و نیست.
آقای امینی از آغاز از جنبش سبز پشتیبانی کرده و مقاله ها و گفتگوهایش همیشه در راستای گسترش منشور جهانی حقوق بشر در میان ایرانیان بوده است. آقای امینی، شما می بایستی نام آقای نوری علاء که این مقاله درباره اوست را می آوردید تا خوانندگان بدانند منظور شما کیست و چیست. مقاله معما نیست و سیاست شوخی نیست. تعارفات بیجا در سیاست جایز نیست.
با تشکر بابت کثیری از گفتگوها و مقالات روشنگر و مستند شما.
٣۶۴۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : خشایار رُخسانی
عنوان : آرایشگران سیاسی
«آرایشگران سیاسی»
میگویند که آرایشگران هنگامی که مُشتری ندارند و بُردباری شان را از دست میدهند، برای اینکه خود را سرگرم کُنند، سر همدیگر را کوتاه میکُنند. از آنجا که در سه دهه گذشته آقای محمد امینی هیج کار سودمندی برای انجام دادن نداشته است و همه-ی کار و او نغ زدنِ سیاسی بجای کوشندگی سیاسی بوده است و «ترک عادت هم بیماری میآورد»، او بجای اینکه یک پیشنهاد سازنده برای زُدودن «کاستی های» هَنداخ (طرح) برپایی «دولت گُذرا» بدهد، با نغ زدن های بی خردانه به این برنامه، آنرا «از بُنیادش بی پایه» مینامد. فرنود (دلیل) دلچسب آقای امینی در رد هَنداخ (طرح) «دولت گُذرا» این است که او میگوید:« برنامه-ی آلترناتیوسازی ایرانیان برونمرزی به رَوَند مردمسالاری در درون کشور و گفتگوهای سازنده-ی کشوندگان سیاسی با حکومت اسلامی آسیب میزند»، انگار که آقای امینی فراموش کرده است که در کشور خفقان سیاسی چیره است و تنها جاییکه حکومت اسلامی با کشوندگان سیاسی درونمرزی گُفتگو میکُند، در درون سیاهچال های اوین و کهریزک و از راه بازجوهایش و هنگام شکنجه کردن آنها میباشد. و از دیگر سَبُک مغز ترین فرنودهای (دلیل های) او برای رد هَنداخ (طرح) «دولت گُذرا» در برونمرز این است که میگوید: «از آنجا که کوشندگان سیاسی در برونمرز در سه دهه گذشته هیچکاری نکرده اند، پس از این پس هم نباید کاری بکُنند». گویا برای آقای امینی درک این نهاده (موضع) دشورا است که اگر در سه دهه گذشته اپوزیسیون حکومت اسلامی نتوانسته است کار سودمندی انجام دهد، ولی اینبار اندیشمندانِ برنامه-یِ برپایی «دولت گُذرا» میخواهد با آموزه (درس) گرفتن از شَوَندِ (علت) سه دهه ندانمکاری ها، کاستی ها و لغزش هایِ اپوزیسیون حکومت اسلامی، از بازکرد و تکرار آنها خودداری کُند. در سه دهه گذشته سازمان های سیاسی که شُمار هموندان آنها همیشه بیشتر از چهار تا پنج تن نبوده است، یا نمیتوانستند برای آلترناتیو سازی یا ساختن نیروی جایگُزین باهم همبسته شوند و یا اینکه تازه اگر پس از گذر کردن از «هفت خوان رستم» باهم همبسته میشُدند، آنها نمیتوانسته اند همگی مردم ایران را نمایندگی کُنند، از اینرو آنها نمیتوانستند سرنوشتی بهتری از سرنوشت «شورای ملی مقاومت» داشته باشند که هموندانش اورَنگ های (مقام های) وزیری و فرنشینی (ریاست) دولت را خودشان بهم بخشیده بودند. و دیگر اینکه مردم ایران به شوند پیشینه-ی بدی که سازمان های سیاسی دارند و بدگمانی به آنها، از هیچ نهادی پُشتیبانی نخواهند کرد که نام آنها را یدک بکشد. از اینرو برنامه-ی برپایی «دولت گذرا» میخواهد کوشش کُند که نُخست یک «نهاد مردمی» را به نام مِهستان میهنی (مجلس ملی) و به رای راسته-ی (مستقیم) مردم برپا سازد که نمایندگان آن به رای مردم برگُزیده خواهند شُد و سپس تر از دل این مِهَستان میهنی یک دولت گذرا ساخته خواهد شد که بتواند برای پُشتیبانی از جنبش آزادیخواهی مردم ایران در درون کشور میان ایرانیان برونمرزی و درونمرزی هماهنگی برپا سازد، بلندگوی فریاد آزادیخواهی مردم ایران در برونمرز باشد، جنبش خیابانی و مبارزه نافرمانی شهریگری (مدنی) آنها را سازماندهی و رهبری کُند، و مِهَندتر از همه تُهیگی قدرت را پس از سرنگونی حکومت اسلامی پُرسازد تا کشور درگیر هرج و مرج نشود و سپس تر بتواند برای روشن کردن ساختار سیاسی آینده ایران یا یک مِهستان موسسان برپا سازد و یا زمینه یک همه پرسی را فراهم آورد.
هنگامیکه حکومت اسلامی همگی راه ها را بجز سیاهچال های اوین و کهریزک، برای گفتگو با نمایندگان مردم بسته است، اندیشه-ی برپایی یک دولت گذرا در برونمرز بهترین راهکاری است که میتواند جنبش آزادیخواهی مردم را با کمترین هزینه-ی جانی و داراکی (مالی) به پیروزی برساند و بختک حکومت اشغالگر اسلامی را پس از سه دهه از سر مردم ایران بدور سازد.
خشایار رُخسانی
٣۶۴۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : ب بسطامی
عنوان : دولت سازان خارج نشین
برخی دوستان برون مرز در عرصه های مختلف سعی کرده اند تا بیشترین درخشش را به دست بیاورند. در شعر، نویسندگی، نظریه ادبی، روزنامه نگاری و برنامه سازی رسانه ای و در همه اینها میان مایه بوده اند. یعنی خیلی ها نام بلندتری از این ها دارند. حالا سعی آخرشان در سیاستمداری و آن هم نظریه پردازی سیاسی است که شکست بزرگ تری برایشان خواهد بود چون نویسنده ای که فعالیت تشکیلاتی انجام نداده است و بیشتر بحث های فرهنگی نظری داشته است در سنین نزدیک هفتاد و دور از متن مبارزه نمی تواند تشکیلاتی شود.
دولت سازی و مجلس سازی و انتخابات در خارج از کشور البته بیشتر به شوخی می ماند ولی گاهی بی احترامی به شعور مردم داخل کشور هم محسوب می شود. این دوستان چه رقابتی با داخل کشور دارند؟
استفاده از چهره هایی پر سر و صدا و تاکید بر «سکولاریسم» از جانب آنها در هر مصاحبه ای که می کنند هم زیاد کمک نمی کند. آن چهره ها مثلا شاهزاده رضا پهلوی خودشان یک چهره کمتر از آن نظریه پردازها پذیرفته شده اند.
آقای موسوی هم اگر رهبر نمادین جنبش سبزند، به خاطر شکست در انتخابات نبوده است. به خاطر ایستادگی کنار مردم و دور شدن از نظام بوده است. خانم رهنورد هم چون خانم ایشان است زن مبارز نشده است، به خاطر صحبت ها و برخوردها و دیدارهای مرتب از خانواده های زندانیان و کشته شدگان و رقابت نداشتن با دیگر مبارزین چنین شده است. این را برای اطلاع سکولارهای دولت ساز گفتم که روزهای اول جنبش سبز می گفتند رهبران نمادین جنبش از خانواده ندا دلجویی نمی کنند چون آنها سکولارند!
مقاله بسیار متین و مستدلی بود. از آقای امینی متشکرم.
٣۶۴۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : nami امینپور
عنوان : ایراد و انتقاد برای الترناتیو سازان
با درود و احترام به جناب امینی
برداشت من از مقاله ایشان ، طبق معمول کارشناسان و روشنفکران و سیاستمداران وطنی ، تنها انتقادی بود برای افراد یا گروه و تشکیلاتی که با توجه به اختناق موجود در ایران بدنبال بوجود آوردن الترناتیوی در برون مرز میباشند، ولی نفرمودند که چه راه حل و نظر و پیشنهادی در گشایش مشکلات سی و اندی سال که همچنان به بطالت در حال گذران است میباشد.و چه همکاری میتوانند بکنند تا اگر چنین اندیشه ای را درست میدانند انجام دهند.
با توجه به بگیر وببند ، شکنجه و زندان و تجاوز در درون مرز و از طرفی خوی ایرانی که همگان برای رسیدن به آزادی وبقول ایشان سکولار دمکراسی از خود انگیزه و یا حرکتی نشان نمیدهند چه انتظاری دارند.
آیا اصولا با الترناتیو سازی مخالفند و یا با افرادی که ( بهر دلیل شخصی ) نامی هم از آنها ذکر نشده خوشبین نیستند و نمی پسندند و راه شان را اشتباه میدانند؟
پس چه باید کرد ؟ تا به کی باید انتقاد کرد و دیدگاها را تخته کرد و افراد و راه کارهایشان را بجای رفع اشکال نمودن و راه حلی بهتر پیداکردن و کار گروهی انجام دادن باید به انتقاد و بهیچ شمردن آنها ادامه داد.
لابد بهمین دلیل میگویند هر ملتی شایستگی همان حکومتی را دارد که حاکم است.
شاید خردمندانه تر این باشدتا پس از گذشت سی و سه سال بجای انتقاد و ایرادگیری بدنبال راه و روشی جهت برون رفت و رهائی از معضل بگردیم.
٣۶۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|
از : Taher Kurd
عنوان : آقای امینی طبق معمول به احزاب کردستان تاخته
آقای امینی طبق معمول به احزاب کردستان تاخته! احزاب کردستان حد اقل این را نشان داده اند که در کردستان نفوذ دارند و وقتی اعلام اعتصابات در کردستان میکنند مردم کردستان به آن جواب میدهند. در همه پرسی ۱۲ فروردین سال ۱۳۵۸ هم تنها در کردستان بود که مردم با هوشیاری احزاب کردستان این نمایش "آری یا نه" به جمهوری اسلامی را نپذیرفتند و در آن شرکت نکردند. آقای امینی یا خودش را به خواب زده یا واقعا در خواب است! ایشان هنوز صدای میلونها ترک، کرد، عرب و بلوچ را نشنیده است که تعریف خود را از هویت خود دارند. آقای امینی هویت ایرانی را طبق ضربالمثل معروف "دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد، پس دیوار گوش دارد تعریف میکند"! یعنی همه ایرانی هستیم، ایرانی هم یعنی زبان و فرهنگ فارسی، پس همه فارس هستیم! انتخابات اخیر جنوب سودان برای استقلال، استقلال جمهوریهای شوروی و یوگسلاوی سابق، پیشرفت حزب هلندی زبان شمال بلژیک برای جدای از فرانسوی زبانهای جنوب، اختلاف بین باسکها و کاتالنها با اسپانیای زبانهای اسپانیا، طرح حق تعیین سرنوشت تا مرز جدای از عراق در پارلمان کردستان عراق چند رویدادی است که نشان دهندهٔ این واقعیت است که ملتها در سراسر جهان هویت خود را در چارچب نظامهای سیاسی تعریف و نهادینه میکنند. هویت مردم یک کشور چند زبانه بر اساس یک زبان و یک ملت به شکست ختم میشود و جوابگوی حقوق و نیازهای یک جامعه مدرن و دمکراتیک نیست. لذا احترام به حقوق و آزادی زبانها و فرهنگها در یک جامعه چند ملتی میتواند ضامن اتحاد ملی مردمان آن کشور باشد
٣۶۴٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ فروردين ۱٣۹۰
|