از : زنجانی
عنوان : بدفهمی و کژفهمی نسبت به درک منشور جهانی حقوق بشر. عوضی گرفتن آزادی با هرج و مرج و ایجاد نفاق و کینه
بدفهمی و کژفهمی نسبت به درک منشور جهانی حقوق بشر. عوضی گرفتن آزادی با هرج و مرج و ایجاد نفاق و کینه
درک غلط از منشور جهانی حقوق بشر آنست که کسی فرض کند که با آن می شود کشورها را تکه پاره کرد. در این منشور ذکر شده است که مفادش نباید طوری تعبیر شوند که تجزیه کشورها را توجیه کند وگرنه هیچ کشوری آنرا امضاء نمی کرد. این منشور تدوین شده است تا با اجرایش در چارچوب تمامیت ارضی کشورهای موجود به اجرا گذاشته شوند تا تبعیضات برطرف شده و امنیت و آزادی و رفاه شهروندان در یک کشور تضمین شود صرفنظر از قوم و تبار و زبان و جنسیت و دین و مرام و غیرو. آزادی هرج و مرج نیست و هر آزادی ای حدود قانونی خود را دارد منجمله آزادی بیان. بعنوان مثال آزادی بیان نباید بگونه ای باشد که ایجاد تفرقه و نفرت و خشونت کند وگرنه هیتلرمآب ها باز هم در اروپا و امریکا گل می کردند. حدودی که برای هر نوع ازادی در غرب قائل شده اند را باید بیاموزیم تا آزادی هایی را که در اینجا می بینیم با هرج و مرج و خشونت عوضی نگیریم.
برای رفع همه تبعیضات در ایران ما هم باید یک قانون اساسی شبیه قانون اساسی کشورهای آزاد دنیا داشته باشیم. با اجرای کامل کلیه مفاد آن ما هم مثل آنها به همان امنیت و آزادی و اسایشی خواهیم رسید. با مطالعه از حالا می توانیم از بدفهمی ها و کژفهمی های خود نسبت به منشور جهانی حقوق بشر بکاهیم. با تشکر از اخبارروز که این مقاله را به چاپ رساند تا در رفع سوء تفاهماتی که در مورد این منشور موجودست تا حدودی کم شود.
٣۷۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : هایده ترابی
عنوان : شتر سواری دولا دولا نمی شود
آقای رضا وشاحی بسیار ممنونم که صدای خود را به گوش ما رساندید و بسیار خوشحالم که اخبار روز یادداشت شما را منتشر کرد. امیدوارم بقیه رسانه های فارسی زبان هم بروند از اخبار روز یاد بگیرند.
واقعیت این است که شتر سواری دولا دولا نمی شود. اگر خود را آزادیخواه و پشتیبان حقوق بشر می خوانی، وظیفه داری که علیه محو سازی فرهنگی - سیاسی اقلیتهای جنسیتی، مذهبی و ملیتی در ایران بایستی و روشنگری کنی. نمی شود که از حقوق زنان دفاع کنی، اما از حق زن عرب، حق زن بلوچ، حق زن ترک، حق زن ترکمن، حق زن کرد، حق زن قشقائی بر تعیین سرنوشت خویش دفاع نکنی! این اصل در هر گوشه ای از این کره خاکی باید رعایت شود. چه تاجیکیان ازبکستان، چه ایغورهای چین، چه ایرلندیهای انگلیس، چه... حق دارند که خود سرنوشت خویش را رقم بزنند. استقلال یا اتحاد دواطلبانه؟ آنها هستند که تعیین می کنند.
شیرین عبادی هم وظیفه دارد که صدای اعتراض شهروندان عرب ایران را به گوش جهانیان برساند و از سرکوب خونین آنان توسط نیروهای جمهوری اسلامی گزارش کند. اگر پیش از این به وظیفه ی خود عمل نکرده یا کم کرده و یا اینکه حالا به شکلی نیم بند و تحریف شده، دارد گزارش می کند، از وضعیت فلاکتبار ما ایرانیان است که یک نماینده ی آگاه و راستین حقوق بشر در عرصه ی بین المللی نداریم که حرفش براستی شنیده شود.
آقای وشاحی، بسیاری از "روشنفکران دمکرات"، شما، احتمالا مرا هم، "تجزیه طلب" می خوانند، من هم نام این "هموطنان" را می گذارم جنگ طلب و توسعه طلب. من خواهان ایرانی آزاد و رنگارنگ هستم. امیدوارم که ملیتهای زیر ستم در ایران بتوانند در کنار فارسها، با داشتن حقوق برابر و هویت مستقل سیاسی - فرهنگی شان، آزادانه زندگی کنند. از قول من به دوستان عرب بگوئید که ما نیز از اینکه در یک ایران شووینیستی فارس محور زندگی کنیم، وحشت داریم. لطفا ما فارسها را در ایران تنها نگذارید!
٣۷۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : قزوینی
عنوان : در جواب به پرسش نویسنده این مقاله
در جواب به پرسش نویسنده این مقاله که، "آیا اسقلال خواهی جزوی از آزادی بیان نیست؟" نظر زیر را به خوانندگان تقدیم می کنم.
منظور آقای وشاحی از این پرسش استقلال ایران از دست کشورهای بیگانه نیست که تا حالا از یکطرف با حمایتهای ریز و درشت خود باعث تداوم عمر این رژیم شده اند و از طرف دیگر با علم کردن آلت دستهای خود نقشه های کوتاه و بلند مدت خود را دنبال می کنند؛ نقشه هایی که فقط و فقط منافع ملی آنها را به قیمت منافع ملی ایران تامین می کند. با همه اختلافاتی که رژیم و بیگانگان با هم دارند یک وجه مشترک اساسی با هم دارند تا منافع هر دو را حتی الامکان تامین شود، و آن جلوگیری از شکل گیری یک آپوزیسیون قوی و مستقل سراسری در ایران است تا با بدنبال کردن منافع ملی کشورمان منافع هر دو را تهدید کند. هر دو برای حفظ منافع خود با خریدن مهره های ایرانی و غیر ایرانی، و با فریب توده ها شبه آپوزیسیون های متعدد تولید می کنند و این تا بحال به آپوزیسیون واقعی ما لطمه وارد کرده. اینها اینراه را تا زمانیکه ما بخود آییم ادامه خواهند داد. اگر وقایع اخیر در سودان و لیبی تا حالا چشم و گوش ما را باز نکرده باشد باید به حال خود بگرییم. در لیبی، انگلستان و فرانسه با چلبی سازی خود و با سوءاستفاده از قبائل و دادن وعده های شیرین به هر دو آنها، مستقیما مسلحانه در کنارشان بر علیه قذافی ایستاده اند. برای دولتهای بیگانه و قوی موضوع در سودان و لیبی و ایران نقض فاحش حقوق بشر نیست بلکه نفت و منابع زیر زمینی این کشورهاست. تجزیه این کشورها هدف بوده است و در راستای این هدف باید بحرانهای داخلی ایجاد کرد و یا در صورت وجود آنها را گسترش داد تا زمینه برای توجیه تجزیه کشور آماده شود. در حیث و بیث این برادرکشی های طولانی مدت است که جلوی اتحاد مردم و پیشرفت آنها گرفته می شود و منابعشان را به یغما برده می شود. کشورهای بیگانه هیچ علاقه ای ندارند که در لیبی و سودان و ایران و کشورهای همسایه ما در خلیج فارس دولتهایی باشند که به مردم پاسخگو باشند تا معاملات پایاپای با آنها انجام دهند. سود آن برای جهانخواران بین المللی آنقدر کم خواهد شد که شکاف موجود بین دو طرف را بجای بیشتر کردن کمتر خواهد کرد. بیخود نیست که ما امروز در قرن ۲۱ با جهانی روبرو هستیم که بیش از یک میلیارد از ۶ میلیارد انسان آن گرسنه هستند و فقط ۱۰ درصد آ که در غرب زندگی می کنند دارای رفاه و امنیت و آزادی و استقلال اند. نمایندگان این ۱۰ درصد و در صدر آنها آن غولهای بین المللی نفتی و تسلیحاتی هستند که با استفاده از کثیف ترین طرق که بخش بزرگی از آن ایجاد یا تقویت اختلافات جزئی و کلی بین مردم و به جان هم انداختن آنها منابع زیر زمینی مردمان استبداد زده جهان سوم را به یغما می برند. با ایجاد این ناامنی هاست که در سه دهه اخیر بشریت با سیل مهاجرتی روبرو شده است که در تاریخ بشریت سابقه نداشته است. یکی از بزرگترین معضلات جهان سوم در اثر ایجاد این ناامنی های ساختگی برای استثمار کشورهای ضعیف بوسیله کشورهای قوی، فرار مغزها یا بهتر بگوییم خونریزی مغزی کشورهای جهان سوم است. این باعث جلوگیری از هر گونه پیشرفت و همزیستی مسالمت آمیز مردم در کشورهای ثروتمند جهان سوم شده است.
ما تا تصویر کلی جهان کنونی را نبینیم همانند آنها استفاده نادرستی از مفاد منشور جهانی حقوق بشر مثل آزادی اندیشه و بیان آزاد آنها را خواهیم کرد. آنها دانسته چنین می کنند ولی بین ما جهان سومی ها فرصت طلبانی پیدا می شوند که آگاهانه به فریب دادن و برانگیختن احساسات مردم می پردازند تا منافع شخصی/فرقه ای/گروهی و غولهای تبهکار بین المللی مثل شرکتهای نفتی را حفظ کرده باشند و آنرا گسترش دهند. شکایت از این غولها بیهوده است. بقول معروف از ماست که بر ماست. شکایت را باید اول متوجه خودمان بکنیم که بازیهای جهانی را هنوز درنیافته ایم و تا زمانیکه درنیابیم برای ما آش همینست و کاسه همین. دشمن اصلی را باید دریابیم و با آن برخوردی کنیم که منافع ملی ایران را حفظ کند و منافع استثمار جهانی که با سوء استفاده از مفاد منشور جهانی حقوق بشر و سوء استفاده از تفاوتهای طبیعی ما مثل قوم و نژاد و زبانمان مثل یک قرن اخیر در ایران ما را بازیچه دست خود کند تا حدی که وادار به برادرکشی شویم. با نابود کردن ما و کشورمان است که هر چه داریم چپاول خواهد شد.
نکته آخر: درک ما از از آزادی بیان غلط است اگر منظورمان «استقلال» استان های ایران و تجزیه ایران باشد. این موضوع هیچ ربطی به آزادی بیان ندارد چون یک پروژه سیاسی است مثل همان پروژه های سیاسی ای که در عراق و سودان پیاده کرده اند و در شرف پیاده کردن آن در لیبی هستند. ایران را هم در همین صف قرار داده اند. ما نباید با آنهایی که چنین پروژه های سیاسی ای برای ایران دارند همکاری کنیم. از امکاناتی که در دست داریم مثل سایتهای اینترنتی و رادیو تلویزیونها بجای تبلیغ برای این پروژه که با نفرت پراکنی میان ایرانیان همراه است برای ایرانی یکپارچه مبارزه کنیم که در آن همه شهروندانش صرفنظر از همه تفاوتهایشان حقوق یکسان و حتی الامکان همه از یک زندگی امن و مرفه برخوردار شوند. بیاد داشته باشیم که پروژه «استقلال خواهی» استانی برای ایران چیزی بجز سرکوب، ویرانی و برادرکُشی بدنبال نخواهد داشت همانطور که در سودان و عراق نداشته است و در لیبی هم همینطور خواهد شد اگر اوضاع بهمین منوال پیش رود.
٣۷۱٣۰ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : اوختای ب
عنوان : نهادینه شدن دموکراسی در کشورهای غربی
با سلام و تشکر از نویسنده محترم مقاله و سایت اخبار روز که تنها سایت فارسی زبان است که این نوشته را منتشر کرده است.بنده در کانادا زندگی می کنم و در اینجا نه تنها دوبار رفراندوم برای جدایی کبک برگزار شده بلکه امسال حزب لیبرال و ان دی پی با حزب استقلال طلب کبک دست به یکی شده اند تا دولت محافظه کار استفان هارپر را ساقط کنند.تصور کنید این دو حزب سراسری با یک حزب استقلال طلب همکاری می کنند و هیچ ترسی هم ندارند از اینکه رای هایشان را از دست بدهند به عبارت دیگر مفهوم آزادی بیان و دموکراسی در کل کانادا و کاناداییها نهادینه شده است در حالی که همین سایت بالاترین که ادعای تمرین دموکراسی برای ایران را دارد اغلب قریب به اتفاق سایتهای آزربایجانی را ممنوع اللینک در این سایت کرده.کار به جایی کشیده است که لینک شکست پیروزی از بنیادکار ازبکستان را که یکی از طرفداران تراختور فرستاده بود و از باخت پیروزی تلویحا اظهار شادی کرده بود فیلتر نمود.(خواستید مدرکش را می فرستم)به هر حال به نظر من ایران هرگز روی دموکراسی و آزادی را نخواهد دید و دقیقا به همین دلیل این کشور متلاشی خواهد شد و تجزیه طلب واقعی آن کسانی هستند که ایران را یک کشور ، یک ملت ، یک زبان تعریف کردند و می کنند.
٣۷۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : گیلانی
عنوان : تکلیف خودم را با رضا وشاحی روشن کردم
برای آشنایی با نویسنده نامش را گوگل کردم. مقالات شما را در سایت های مختلف دیدم. در سایت "الاهواز . کام" مقاله رضا وشاحی را دیدم. در این سایت می بینید که نمادش یک پرچم اسلامی است که در وسط آن الله اکبر نوشته شده است. در نقشه جغرافیایی آنهم نام خلیج فارس را به غلط "خلیج عربی" گذاشته بود. این لینک را با حروف لاتین گوگل کنید و خودتان قضاوت کنید. لینکهای زیر را هم به خوانندگان توصیه می کنم. من همه را خواندم و تکلیف خودم را با رضا وشاحی روشن کردم.
Ahwaz, Arabistan Online Network:…Translate this page
The first Arabic Ahwazi National Web Site on the Internet-The Ahwazi Arabic Info.Center.
www.al-ahwaz.comAhvaz - Wikipedia, the free encyclopedia
Etymology · Location and roads · History · Contemporary Ahvaz
The city of Ahvaz Persian: اهواز), is the capital of the Iranian province of Khūzestān. It is built on the banks of the Karun River and is situated in the middle of Khūzestān ...
en.wikipedia.org/wiki/AhvazPolitics
٣۷۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : ایرانی
عنوان : به آقای آــ باهار
آقای آــ باهار، روش استدلال شما براستی عجیب است. شما از آقایی که با نام مستعار «تفاوت "من" و "ما" » مطلب نوشته اند میپرسید «ایا شما مدراکی میتوانید نشان بدهید,که مردم لاهواز خواستار استقلال نیستند؟ »
آقای محترم! کسی که مدعی یک ادعا و یا اتهام است موظف است برای ادعای خود مدرک بیاورد نه کسی که این ادعا را به زیر سوال میبرد! فرمایش جناب «تفاوت "من" و "ما" » کاملاْ درست است. آقای نویسنده آزاد است که هر چه دوست دارد فکر کند ولی نمیتواند خود را نماینده خود خوانده مردم بنامد و از قول آنها بگوید که خواستار استقلالند. ما به اندازه کافی سخنگوی خودخوانده در کشور داریم و نیازی به یک «سخنگوی غیبگوی» دیگر نداریم.
٣۷۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : آــ باهار
عنوان : استقلال
به اقای ــ تفاوت من و ما
ایا شما مدراکی میتوانید نشان بدهید,که مردم لاهواز خواستار استقلال نیستند؟ شما همان عیبی را که به اقای وشاحی می گیرید, خودتان هم دارا میباشید ۰به امید روزی که همه ما به مفهوم واقعی آزادی دست یابیم ۰ا ــ باهار
٣۷۱۰۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۰
|
از : یک ایرانی
عنوان : ۴ سئوال از آقای رضا وشاحی
۱. تفاوت بین استقلال طلبی و تجزیه طلبی چیست؟
۲. آیا دکتر مصدق بدنبال استقلال طلبی بود یا تجزیه طلبی؟
۳. تفاوت بین قوم پرستی و نژادپرستی چیست؟
۴. آیا کشوری را می شناسید که بر حسب فقط یک قوم و تبار بنا شده باشد، به صلح و صفا هم رسیده باشد و در آن هیچگونه تبعیضی بین مردم برقرار نباشد؟
آقای وشاحی، لطفا دیالوگ را با پاسخ دادن به سئوالات بالا شروع بفرمایید.
٣۷۱۰۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : حق تعیین سرنوشت
به عنوان یک فارس از حق تعیین سرنوشت و حق جدایی ملت های تحت ستم ایران که تکلیف آن در یک همه پرسی استاندارد انجام شود حمایت می کنم گرچه معتقدم فدرالیسم نسخه مرجحی برای همه این ملیت هاست.
٣۷۱۰۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۰
|
از : ایرانی
عنوان : قوم پرستی زیر لوای آزادی بیان
قوم پرستی ربطی به آزادی بیان ندارد. ناسیونالیسم هیچ سودی برای مردم زحمتکش عرب خوزستان نداشته و ندارد و تنها آنها را زیر سلطه یک عده حکام عرب مستبد در خواهد آورد. قوم پرستی برای کردهای عراقی سودی نداشت که حال برای اعراب ایران داشته باشد. فارس و ترک و عرب بودن فرقی برای مستبد ندارند و باید استبداد را پایان داد و تبعیض مضاعف را پایان داد. قوم پرستان همانقدر مرتجع هستند که حاکمان دین فروش یا قوم پرست فارس و عرب!
٣۷۱۰۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ فروردين ۱٣۹۰
|