از : لیلا آبکناری
عنوان : سو فهم یا سو هاضمه
خطاب به آقای بهروز
محمد قراگوزلو شعر شاملو را خطاب به سوسیال دموکرات های لیبرال وطنی نقل کرده است و به خیال من مقصود ایشان این بوده است که دلخوشکردن به سوسیال دموکراسی این جنابان در حال حاضر مانند دلبستن سران حزب توده به اصلاحات شاه می باشد. شما می توانی در فیگور " منتقد " خود ت را به کوچه علی راست بزنی. مهم نیست. اما شناساندن شاملو دست کم به محمد قراگوزلو که سه کتاب و چند گفگو با استاد احمد شاملو دارد مثل این است که شما ارزان می خرید و گران میفروشید.
٣۷٣٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضوان
عنوان : در جواب به آقای صبوری عزیز
جناب صبوری محترم، این چه لحنی است که شما بکار می برید! دوست عزیز، شما که مرا نمی شناسید با کدام علم عینی به این نتیجه رسیده اید که بنده لیبرال دمکرات هستم. چه باشم و نباشم هیچ ارتباطی به بحث من ندارد. من علاققمندم بدانم که چگونه شما و همفکرانتان در نظر دارید آن ۷۰ درصد جامعه امروز ایران را متقاعد کنید که بدنبال شما بیفتند و اگر نیفتادند چکار خواهید کرد؟ و آیا موضع شما در وضعیت فعلی انفعال و بیطرفی است که بنفع رژیم تمام شده و می شود و در عین حال بهیچ شمردن میلیونها ایرانی سبز از طیفهای گوناگون که اکثرا بدنبال سرنگون سازی کل رژیم هستند. چرا نباید از انها حمایت کرد تا رژیم سرنگون شود و یا حداقل کمی فضای سیاسی برای همه منجمله شما باز شود تا به اشاعه نحله فکری خود در بین ان ۷۰ درصد طبقه کارگرتان بپردازید؟ آیا واقعا فکر می کنید که زحمات شما در فضای خفقان ایران فعلی بیشتر موثرست تا اگر فضا کمی باز یا بکلی باز شود؟ من مثل اکثریت بالاتفاق جوامع به ریزکاریها و پیچیده گی های تئوری مارکسیستی شما که نه تنها با اقتصاد سر و کار دارد بلکه با فرهنگ و سیاست بطور مکرو و مایکرو هم سر و کار دارد کاری ندارم. انچه برای اکثریت جامعه مهم است بخش پیاده کردن و عملی و نتایج انست. من می خواهم متصور شوم که دنیای خیالی شما آیا عملی است یا سرابی بیش نیست و چه اثراتی بر من و جامعه می گذارد و سود و ضرر ان چیست. منکه نمی توانم بدون در نظر گرفتن عملی و غیر عملی بودن آن و یا سود و زیان آن بخاطر گل روی جنابعالی و ترس از لحنی که در صورت مخالفت من با طرحتان از خود بروز می دهید چشم و گوش بسته یک بله قربان تحویلتان بدهم. تئوریهای شما فقط می تواند در کمونهای کوچک و داوطلبانه ای مثل کبوتهای اسرائیلی ها قابل اجرا باشد و نه در کشورها که تنوع و تکثر ایدئولوژی ها و سلیقه ها موجودند. اگر بخواهید ایدئولوژی مارکسیستی را در یک کشور پیاده کنید بدون تحمیل آن به مخالفانتان در آن کشور نخواهید توانست اعمال کنید. شما هم بخوبی واقفید که اعمال یک ایدئولوژی در سطح کشور چه عواقب زشتی در تاریخ بشریت داشته اند. عاقبت همه اینها سیستمهای توتالیتر بوده است که بدترین نوع انرا ما فعلا در ایران داریم. من معتقدم که ملت ایران به جایگزینی ایدئولوژی موجود با یک ایدئولوژی دیگر سخت مخالفت خواهد کرد چون بازار پلورالیسم سیاسی در ایران خیلی گرم شده است که اساس بنیانگزاری همه ازادیهای مورد نظر مردم است. نکته اخر آنکه اگر ایران به یک کشور لیبرال دمکرات تبدیل شود امثال شما ازاد خواهند بود که به اشاعه افکار خود همت کنند و اگر خواستند کمونهای خود را در گوشه و کنار کشور با آزادی کامل بر پا کنند. اما اگر کشور به تسخیر مارکسیست ها درآید نه ناباوران اجازه نشر عقاید خود را خواهند داشت نه اجازه ایجاد کمونهای لیبرال دمکرات و سوسیال دمکرات به انها داده خواهد شد. مایه تعجب خواهد بود اگر به زندان و شکنجه و اعدام و تبعید محکوم نشوند. متاسفانه مارکسیسم در عمل همانند یک دینی که سیاسی شده عمل می کند و در وحله اول مردم را به باورمندان و کفار تقسیم می کند. من فکر نمی کنم مردم ایران دیگر سیستمی را بخواهند که آنها را به خودی و ناخودی تقسیم کند. موش ازمایشگاهی کسی هم نخواهند شد که آزمایشی که در شوروی و در چین مائو شد و شکست خورد را دوباره روی خود امتحان کنند. کوبا و کره شمالی هم که جلوی چشمشان هست که عبرت بگیرند.
٣۷٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : رضا سالاری
عنوان : پوایی در واژگان و ترجمان علوم وارداتی!
واژگان، مهمترین نقص تولید علم جامعه شناسی سوسیالیستی در ایران
۱. علیرغم کاربرد محدود، تعریف پرولتاریا در ایران همواره معادل با طبقه کارگران، آنهم کارگران کارخانجات و صنایع بخش خصوصی، پنداشته و فهمیده و تعریف شده!؟
۲. تعریف طبقه کارگر در ایران هیچوقت مترادف با تعاریف گسترده جدید، نظیر طبقه کارگر متشکل از کارگران، کارمندان، بیکاران، دانشجویان، پدر و مادر و شاید عمه و خاله و وابستگان نزدیک کارگران و غیره نبوده!
۳. تعریف بورژوا همواره نقطه مقابل و متضاد پرولتاریا تعریف شده و مراد سرمایه دار و یا مالک وسایل تولید و کارخانه بوده!
۴. کسبه خرد، کارمندان، بازاریان، ملایان و آخوندها و فقها، معلمان، دانشجویان، استادان، روشنفکران، صنعتگران، بقالان، غیره همواره جزء طبقه خرده بورژوا محسوب می شدند، که ممکنست متزلزلانه یا به نفع طبقه کارگر و یا به نفع طبقه بورژوا در مبارزات طبقاتی و یا انقلاب سوسیالیستی ایفای نقش کنند! نمونه معروفش تعریف عمومی چپهای ایران از خمینی و شاگردانش قبل مصادره انقلاب ۵۷ میباشد. با تعریف جدید طبقه کارگر، خمینی و دارودسته اش ممکن است به طبقه پیشرو کارگر زیرابی زنند و مترقی قلمداد شوند! احمدی نژاد هم چون پدرش مسگر است، ممکن است باز به همین طبقه پیشرو شرفیاب شود!
۵. اشکال این تناقضات در چیست؟ اشکال در این است که ما بطور تاریخی در تولید علم و واژگان علمی منطبق بر مختصات و منطقه ایران بسیار ناتوان بوده و میباشیم! مگر میشود گفت طبقه کارگر متشکل از کارگران، کارمندان و بیکاران و کشاورزان و ... میباشد؟ مگر میشود گفت که سیب متشکل از سیب و پرتقال و هندوانه و .... است؟ اگر میخواهیم چنین تعریف گسترده ای از این طبقه ارائه دهیم دیگر واژه و یا کلمه کارگر را، که در واژگان و فرهنگ ما بخوبی جاافتاده و خود جزعی از تعریف کلی جدید شده است، نمیتوانیم بکار بریم!
باید یک واژه جدیدی را کشف و یا اختراع کنیم!
قصد ادعای حل معضل را اینجا ندارم، ولی میشود مثلاً تعاریفی جدید بدین شکل برای بحث و نظر دهی مطرح کرد که:
۶. مثلاً پس از اینکه جوامع را به سه طبقه اصلی پردرآمد، کم درآمد و بی درآمد تقسیم کردیم، آنوقت شاید بتوانیم بگوئیم که طبقه بی درآمد متشکل از کارگران، کارمندان و بیکاران و کارگران کشاورز و ... میباشد!
۷. هر علم وارداتی تا زمانی که بر ترجمان و واژگان های متناقض و مبهم و نامفهوم و گیج و گمراه کننده سوار است، محال است این علم وارداتی تکامل و خلاقیت گیرد و ره بجایی برد! وقتی صحبت از فقر فرهنگی و علمی میشود، منظور همین نواقص و تناقضات بظاهر ساده و پیش پا افتاده است!
هنوز پس از نود سال ما ایرانیها قادر به تولید یک فرهنگ و دانش سوسیالیستی بی نقص و اساسی و جاافتاده و پویا هماهنگ با بافت و فرهنگ و اقتصاد و جغرافیای ایران نشده ایم! هنوز سر همان واژگان و تعاریف و ترجمه های اختلاف برانگیز قدیمی نود ساله با هم بحث و نزاع میکنیم و غافلیم از اینکه داریم تنها با لغت بازی به دفاع از بنیان ناقص یک علم وارداتی و ترجمانی به ارث رسیده پرداخته و از خود متعصبانه دفاع میکنیم!
۸. در مناظره مشایخی و جوادی، شاید حق با همان جوادی تحصیلکرده رشته ریاضی باشد که سکوت را با جوابی نامعین تر ترجیح داده! تعجبم برخی آقای م.ق. را تشویق میکنند و مرتب دست میزنند که به به برو جلو و بنویس و جواب بده تا همه این طرفداران تئوری بیست درصد آچمز و یا کیش مات شوند!. مگر جواب چهل پنجاه ملیونی ایشان در همین سایت تا اینجا اکثر همین نظر دهندگان را قانع و مجاب کرده، که مشایخی را بتواند مجاب و قانع کند و اصلاً این جواب توانسته مشکل و معضل اصلی را حل و ریشه یابی کند!
۹. وقتی دم از علم و علمی بودن میزنیم، بایستی روشهای علمی دقیق را هم بدانیم و بکاربریم!
۱۰. روش علمی باید علمی بی تناقض ایجاد کند! بخصوص اگر منشأ این علم محصولی داخلی هم نباشد و احتیاج به ترجمه و کشف و معرفی واژگان های جدید داشته باشد!
در نتیجه، با این آشفته بازار و براین منوال خشت کج چیدن، در اثر این بی شالودگی علمی، هرکسی مانند عالمان دین و فقه اسلامی تفسیر و ترجمه خودش را بهترین و درست ترین میداند!
چرا چنین اتفاقاتی در علم ریاضی و فیزیک و تا حدی اقتصاد آماری نمیافتد؟
٣۷٣٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : نظم شورایی؟
این روزها درباره نظم شورایی نوشته می شود. آقای صبوری لطفا فقط پنج خط درباره مکانیسم این شوراها بنویسند که مثلا این شوراها در حوزه جغرافیایی یا حرفه ای این عمل می کنند، کدام اقشار و طبقات می توانند در آن ها شرکت کنند، و این که سیاست ها کلان یک مملکت مثلا در عرصه جنگ و صلح و غیره چگونه توسط این شوراها تعیین می شود.
٣۷٣٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : فرق پلمیک با فحاشی
خوب است آقایانی که از جناب قراگوزلو دفاع می کنند شیوه های شنیع استالینیستی در سرکوب مخالفان را کنار بگذارند. آقای صبوری هنوز هیچ نشده رضوان را به خاطر سوالش به هزار فحش مورد عنایت قرار می دهد. من در ذهن خود کاریکاتور دادگاه های ۱۹۳۰ مسکو را رسم می کنم که شما دادستانش هستید.
ضمنا دوستی که از تفاوت تئوری های قراگوزلو با حزب کمونیست کارگری می گوید ما را شیر فهم کند تفاوت این دو در تعیین مرحله انقلاب چیست. بحث امپریالیسم نمی دانم اینجا چه محلی از اعراب دارد که برای این تفاوت آن را از توی آستین بیرون کشیده اید. گاهی مارکسیست های لگال وطنی برای ایزگم کردن و خود شیرین کردن در نزد حکومت "ضدامپریالیستی" ایران مجبورند سه چهار فحش نثار امپریالیسم کنند و در دفاع از نیروهای ضدامپریالیست از حزب الله لبنان و حماس گرفته تا چاوز و البته در دفاع از حق ملی ایجاد صنعت صلح آمیز هسته ای!! قلمفرسایی کنند. اینها را زیاد جدی نگیرید که به خاطر همان "محذورات" است.
٣۷٣۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : مکن زین خواب بیدارم خدایا - که دارم خلوتی خوش با خیالش
روسیه دوران خروشچف و گورباچف و یلتسین را پشت سر گذاشته و به دوران پوتین رسیده است و ما هنوز در بحث عمر و زید کائوتسکی و تروتسکی و لنین و استالین گرفتاریم. هیچ اسمی و بحثی از بزرگترین کارگاه آزمایش کمونیستی دنیا و این که در آن چه میگذرد نیست.
درآمد کل ستفن همسلی ، مدیر کل اجرایی شرکت بیمه درمانی یونایتد هلث کایر امریکا در سال جاری ۹۶/۱۰۱ میلیون دلار است که قسمت عمده آن از فروش ستاک اپشن ( stock option ) شرکت بود. ارزش ستاک اپشن او در سال گذشته که هنوز نفروخته بود ۷۴۵ میلیون دلار بود. با بالا رفتن قیمت ستاک , تخمین زده میشود که ارزش ستاک های او بیش از یک بیلیون دلار است. و این در حالی ست که این شرکت تا آنجا که بشود از زیر بار خدمات شانه خالی میکند و در امریکا بیش از ۴۰ میلیون نفر بیمه درمانی ندارند. و دولت امریکا میخواهد این ۴۰ میلیون نفر به اجبار یا بیمه درمانی بخرند و یا تنبیه مالیاتی بشوند. معلوم نیست این دولت نماینده مردم است یا نماینده شرکتهای بیمه. کاپیتالیسم تا به این حد گندیده است.
http://www.commondreams.org/view/۲۰۱۱/۰۴/۲۹-۰
اما خوبی سیستم سرمایه داری ، اقلا تا کنون ، اینست که در آن یار بی پرده از در و دیوار در تجلی ست یا الوالابصار. آیا میتوان همین را در باره چین گفت یا آنکه
همه چیز در آنجا اسرار و مخفیست؟
راستی چرا در این سالروز کارگری کسی در باره چین ، گذشته ، حال و آینده آن چیزی نمیگوید؟
٣۷٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : احمد صبوری
عنوان : خود گوئی و خود خندی
رضوان گرامی محقق پر باری همچون دکتر قره گوزلو برای ترفیع شغلی نمی نویسد و حتمأ می دانید در ازاء نوشتن در سایت های اجتماعی دیناری که دریافت نمی کند برای خودش شر هم می خرد. آیا هرگز از خودتان پرسیده اید چرا می نویسد؟ فکر می کنم یک دانشجوی دکتری با مغز تحلیل گری چون شما جوابش را بسادگی می داند « متقاعد کردن مردم برای انجام عملی».
می فرمایید که وی می خواهد ۷۰ را در قوطی کارگران بگذارد. خیر این وی نیست که می خواهد چنین کند این رفقای نیو لیبرال شما هستند که با جامعه چنین کردند. در ضمن بد نیست مطلب را یکبار دیگر بخوانید وی قصد ساختن کارخانه کنسروسازی ندارد. وی می خواهد ثابت کند که در ساخت جامعه برابر و آزاد روی "پتانسیل" همکاری فعال در صد قابل توجهی از جامعه می توان حساب کرد. وی در ضمن می خواهدیادآور شود که آی دوستان بهوش باشید،سرمایه داری برای تفرقه انداختن مادر گرامی شما را کارمند می خواند اما فرد دیگری که کار مزدی می کند را کارگر می خواند وی پدر شما را هم گرچه برای خودش علی الظاهر کار می کند چون در استثمار شرکت نمی کند را هم متحد مادرتان می داند . از طرف دیگر شما را هم متحد پدر و مادرتان می داند چرا که می داند از اینکه پدرتان با شازدها و آقا زاده ها برابر شود و هر دو آقا خوانده شوند متضرر نخواهید شد و می داند فرزند چنین مادر و پدر زحمتکشی در شرایط عادی نمی تواند در کنار نیروهای برابری طلب نباشد.
دوست من بورژوا به مفهوم مرفه نیست . قطعأ هر بورژوائی مرفه است ولی هر مرفهی بورژوا نیست. اینها لغاط علمی هستند سرسری نمی توان بکارشان برد. بورژوا فردی است مالک وسایل تولید که از طریق ارزش اضافی حاصل از کار انسانها انباشت سرمایه می کند.
آقای قره گوزلو طرفدار کوچک شدن طبقه بقول شما متوسط نیست دلیل آن اینکه علیرغم خط و نشان کشیدن های رژیم از طرح نیولیبرالی حذف رایانه ها بشدت انتقاد کرد. در واقع این رفقای لیبرال شما هستند که قصدشان انجام با شیب کمتر این طرح بود و آنان هستند که برای منافع خودشان کمر به نابودی طبقه متوسط ادعائی شما نه تنها در ایران که در جهان بسته اند. قره گوزلو با آدمهای شرکت کننده در جنبش سبز مسئله ای ندارد. با رهبری و اهداف تعریف شده بتوسط آن رهبری مسئله دارد فکر می کند بازی سر نجات سرمایه داری است و بس.
اگر این بزعم شما موش آزمایشگاهی بودن تلاش برای برابری و آزادی بی واسطه و ادره شورائی است بگذار ایران ما پیشتاز در عشق و دوستی همنوع، بهداشت مسکن آموزش همگانی و پویش اندیشه های تاریخی باشد
توصیه می کنم مقاله را یکبار دیگر با محبت و بدور از لجبازی بخوانید.
٣۷٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : هومن دبیری
عنوان : هیچ مقطعی از تاریخ ,سرمایه داری چنین جنایتکار و رذل بوده ؟ part II
در کامنت قبلی خود با عنوان «هیچ مقطعی از تاریخ ، سرمایه داری چنین جنایتکار و رذل بوده ؟» خواستم به کسانی که مانند «انور» بگویم دست از سلاح زنگ زده ی برچب زدنی بردارید و منقدین اجتماعی در جهان سرمایه داری که مثل شما نمی اندیشند را تار و مار نکنید. فجایع سرمایه داری به هیچ عنوان تمی تواند ما در از کج بینی ها و برخورد های اراده گرایانه تبرئه نماید. موضوع اصلا و در ماهیت متفاوت ست.مارکسیست ها باید واقع بین تر و خلاق تر از « لیبرال» ها باشند تا معمار جامعه ی متکامل تر باشند. این موضوع شعار نیست بلکه نیاز ست.اینکه چرا انقلاب اکتبر به زوال گرائید نباید «انور» را خشمگین نماید و مرا معادل «ضد» و.ا.لنین قلمداد کند.در باره ی اختلاف نظر با لنین و بعداز مرگ او نسبت به لنینیسم و «سوسیالیزم واقعا موجود» فقط ایدئولوگهای سرمایه داری وسوسیال دموکراتها نبودند ه نوشتند و جار زدند. بلکه مارکسیست های زیادی علیرغم تمام شانتاژهای شوروی به برخورد صمیمانه برای تعمیق و بهبود اولین جامعه ی سوسیالیستی جهان همت گماردند.
حالا «انور» تا دلش میخواهد به ۱۰۰ سال پیش مراجعه کند و مرا به فقر تئوریک «مفتخر» نماید. مارکسیست های واقعی از شکست وحشت نکرده و با درایت و بردباری دوباره بپا می خیزند و از نو میسازد. با این لحن «انور» ها مردم از چپ گریزان میشوند.
من بشدت متاثرم که انقلاب کوبا در حال پزمردگی ست. ولی سرمایه داری در همسایگی آن تلاش کرده تا به مردم آمریکای لاتین و تمام جهان نشان دهد که راه رشد سرمایه داری برای برزیل و آرژانتین ، شیلی «مفید» تر از انقلاب بوده.«انور» باید تجسم کند و پاسخ گوید که دموکراتیزه شدن کوبا لازم بود یا سوسیالیزه شدن؟ این به معنی ضد مارکسیست بودن نیست بلکه انتقاد از پروسه های آلوده به به دکترین «راه رشد غیر سرمایه داری » می باشد که نتایج آن را امروز در کشورهای وابسته به «سوسیالیزم واقعا موجود » می بینیم که باعث استفاده ی سرمایه داری جهانی بعنوان حربه ای علیه سوسیالیزم شده ست.
٣۷٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : یک بحث حاشیه ای ادبی
.... و بورژوازی به انکشاف واقعی رسیده انکار خورشید است. به قول رفیق و استادمان احمد شاملو:
«خورشید را گذاشته
می خواهد
با ساعت شماطه دار خویش
بی چاره خلق را متقاعد کند
که شب از نیمه نیز بر نگذشته است.»
خانم محترمی که از من ایراد گرفته بود خوب شد که خودتان گفتید که این شعر شامل از "حزب توده" خطاب به "شاملو" در رد "انکار خورشید اصلاحات شاهانه" است، ولی در مقاله آقای قراگوزلو این شعر از زبان "قراگوزلو" خطاب به "بورژوازی" در اثبات "خورشید انقلاب کارگری" (یا چیزی در این مایه ها) ست. همان طور که آقای قراگوزلو درک وارونه ای از این شعر داشته اند وارونگی را به مفاهیم دیگر نیز سرایت داده اند.
٣۷٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|
از : بهروز
عنوان : باز هم درباره شعارپردازی
از دوست گرامی آقای رسام باید پرسید زمانی که آقای قراگوزلو به طور ناقص نیمه جمله ای از انگلس نقل می کند او را به کلیشه برداری و تبدیل مارکسیسم به مذهب سخنی نمی گوید اما در برابر این سخن که اگر نقل قولی از انگلس یا سایر کلاسیک های مارکسیسم می آورید آن را تمام و کمال ذکر کنید چنین لب به دندان می گزید که ما می خواهیم مارکسیسم را به مذهب و سکت تبدیل کنید. درخواست من برای نقل کامل گفته های انگلس در اصول کمونیسم به آن جهت بود که آقای قراگوزلو مقاله خود را به جمله از انگلس شروع کرده بود. اگر ادامه یادداشت مرا بخوانید متوجه می شوید که برای رد نظریات آقای قراگوزلو من آیه وار به مارکس و انگلس استناد نکرده ام که هر انسان هوشمندی به اصل داشتن تحلیل کانکرت اعتقاد دارد. اتفاقا امثال قراگوزلو و حزب کمونیست کارگری هستند که با تحلیل های کلیشه ای و بدون درنظر گیری خودویژگی های تاریخی اجتماعی در ایران شیعه وار در آرزوی عروج امام زمان سوسیالیستی خود می نشینند بدون آن که توجه داشته باشند رسیدن به سوسیالیسم در هر کشور از مسیرهای خاص خود می گذرد.
اگر به یادداشت من توجه کرده باشید من این سوال را مطرح کرده ام چرا عصر سرمایه داری را عصر انقلابات پیروزمند پرولتری می نامیم؟ آیا اتوپی سوسیالیسم همیشه وجود نداشته است؟ آیا تمامی تاریخ باستان و نیز جدید پر نبوده از سوسیالیست هایی که در آرزوی ایجاد یک جامعه برابر و خوشبخت می جنگیده اند؟ چرا فقط این رسالت تاریخی به دوش طبقه کارگر صنعتی گذاشته شده؟ برای بینانگزاران سوسیالیسم علمی و پویندگان آنان همه این سوالات جواب مشخص دارد. به جای اراده گرایی و شعارپردازی آنان دلایل علمی و عینی را پیش می گذارند.
این قرعه به این خاطر بر دوش طبقه کارگر صنعتی قرار گرفته که به واسطه اجتماعی شدن تولید طبقه کارگر به سرعت به فهم نیروی خود نائل می شود. فی المثل در یک کشور صنعتی، علاوه بر این که توقف تولید در یک بخش از یک کارخانه به تمام کارخانه تسری می یابد، یک اعتصاب در یک شاخه، فی المثل در بخش انرژی به سرعت تمامی زندگی اقتصادی را در برمیگیرد و به طبقه کارگر این توان را می دهد تا به طبقه ای برای خود تبدیل شده و برای انجام عمل تاریخی خود وارد کارزار گردد. اما در کشورهای فئودالی، نیمه فئودالی یا کشورهایی که سرمایه داری عقب مانده ای در آن ها حاکم است نیروی کار فاقد این صفت است.
این که گفته می شود انقلاب سوسیالیستی در حلقه ضعیف سیستم سرمایه داری جهانی رخ می دهد بیشتر یک گزاره استالینیستی است که تنها بخشی از حقیقت را در خود دارد. خود لنین نیز تا قبل از ۱۹۱۷ معتقد بود روسیه در یک اقتصاد عقب مانده آسیایی سیر می کند و هر انقلاب کارگری تنها زمانی موفق می شود که توسط انقلاب در غرب تکمیل شود. این موضوع خود بحث مستقلی می طلبد که جایش اینجا نیست.
آمارهای مغلوط آقای قراگوزلو نیز اظهر من الشمس است. من پیشنهاد میکنم دوستانی که در ایران هستند هر کدام بنشینند و تعداد کارگرهای صنعتی را در خانواده شان تا دو سه مدار آن ورتر بشمارند. این حدیث صنعتی شدن جامعه ما هم از آن لطیفه های شیرین است که به نوعی تناقض دیگری را در سخن این دوستان آشکار می کند. از یک طرف در نقد جامعه از فلاکت عقب افتادگی و به تاراج دادن مملکت در سی سال گذشته می گویند که کاملا درست است بعد یکباره از ظهور طبقه کارگر پنجاه میلیونی!!! پرده بر می دارند. اگر که چنین است پس ما داریم در یک جامعه فراصنعتی زندگی می کنیم و باید کلاهمان را به افتخار حاکمان سی سال گذشته ایران از سر برداریم!
فقر تئوریک اگر در حوزه تئوری بماند فقط صفحه ها نشریات و سایت ها را سیاه می کند اما اگر به عمل تسری پیدا کند به راست روی یا چپ روی، مخدوش کردن مرزهای طبقاتی، محروم کردن صف انقلاب از متحدان خود و از بین بردن فرصت ها منجر می شود.
جامعه ایران با صدها مشکل پاسخ داده نشده مواجه است. این که با اقتصاد خرد چه باید کرد؟ با صنایع وابسته ای که در اقتصاد جهانی فاقد مزیت هستند چه باید کرد؟ با کشاورزی سنتی که محصولاتش به همان ترتیب فاقد مزیت در بازارهای جهانی هستند چه باید کرد؟ راه حل شما برای مسئله ارضی چیست؟ عقب ماندگی تکنولوژیک صنایع ایران را به چه طریق باید حل کرد؟ اقتصاد تک محصولی نفتی را چطور...
این ها پرسش های عملی و واقعی در برابر هر نیروی سیاسی است که عزم کسب قدرت را دارد. بدون پلاتفرم بدون طرح و برنامه مشخص، دوستان فقط زرادخانه شعارهای بی پایان را به راه می اندازند و در انتظار ظهور ناجی خود می مانند حتی اگر این ظهور پانصد سال طول بکشد. در حالی که جامعه ما از یک اقتصاد عقب مانده رنج می برد و بسیاری تکالیف دمکراتیک حال ناشده باقی مانده است شعارپردازی درباره انقلاب سوسیالیستی به بیراهه بردن مردم ایران است گرچه بازتابش از حد محفل های روشنفکری در نمی گذرد.
٣۷٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣۹۰
|