از : ایرج مصداقی
عنوان : رهبری کدام گروه عوض شده است؟
آقای نیاز در مورد عدم تغییر رهبری در مجاهدین حق با شماست. اما چرا این موضوع را فقط در مجاهدین میبینید؟ آیا مهندس بازرگان تا وقتی زنده بود غیر از ایشان کسی رهبری نهضتآزادی را داشت؟ آیا در ملی مذهبی ها تا سحابی زنده بود کس دیگری را میدیدند؟ اگر بازجویان اطلاعات ابراهیم یزدی را مجبور نکرده بودند از رهبری نهضت آزادی استعفا دهد تا آخرین لحظه عمر ریاست نهضت آزادی را نداشتند؟ آیا تا آقای سنجابی و یا بختیار زنده بودند کسی دیگری رهبری جبهه ملی و نهضت مقاومت ملی را به عهده داشت یا میتوانست داشته باشد؟ ایا در جبههی سلطنتطلبان تا زمانی که رضا پهلوی زنده است کس دیگری جانشین او میشود؟ آیا تا وقتی داریوش همایون زنده بود کس دیگری جایگزین وی شد؟ یا تا وقتی منوچهر گنجی زنده است کس دیگری جایگزین وی میشود؟ تا وقتی دکتر مدنی و ... زنده بودند افراد دیگری جایگزین آنان شدند؟ آیا به جای آقای متین دفتری کس دیگری مسئولیت جبهه دمکراتیک را به عهده میگیرد؟ آیا تا وقتی آقای شالگونی و توکل و نگهدار و کریمی و فتحی و مدنی و سامع و ... زنده هستند افراد دیگری رهبری گروههایشان را به عهده میگیرند؟ آیا تا قاسملو زنده بود کس دیگری جایگزین وی در حزب دمکرات شد یا میتوانست بشود؟ آیا به جای عمر ایلخانی و عبدالله مهتدی و ابراهیم علیزاده کس دیگری رهبر جناحهای مختلف کومله شده یا میشود؟ آیا منصور حکمت تا زنده بود کس دیگری رهبری را در حزب کمونیست کارگری و ... به عهده داشت؟ آیا رهبران حزب توده تا زمانی که امکان تحرک داشتند جای خودشان را به کس دیگری در دفتر سیاسی و ... میدادند؟
آیا آقای تراب حق شناس تا زمانی که زنده هستند مسئولیت سایت پیکار و اندیشه را به کس دیگری میدهند که توقع دارید مسعود رجوی رهبری سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت را به کس دیگری تفویض کند؟ خود شما میتوانید مثالهای بیشتری هم پیدا کنید. من مشکل را بزرگتر از این که گفتید میبینم. خود شما بهتر از من میدانید از هر یک از رهبران گروههای سیاسی بپرسید هم میگویند به خاطر احساس وظیفه و ... از طریق انتخابات دمکراتیک و ... به رهبری رسیدهاند. هر یک هم میگویند آرزویشان این است که این مسئولیت از روی دوش آنان برداشته شود.
آگاهانه از جناحهای رژیم مثال نیاوردم.
٣٨۶۵٣ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰
|
از : ایرج مصداقی
عنوان : هرکس مسئول اعمال خود است
دوست عزیز آقای نیاز لطفا یک جای این مطلب یا دیگر مطالب من را نشان دهید که من از روابط تشکیلاتی مجاهدین دفاع کرده و یا آن را بر اساس آزادی و دمکراسی و حقوق بشر... معرفی کرده باشم. من که مسئول اعمال دیگران نیستم.
یک جا را نشان دهید که من مدعی شده باشم که من یا ما درک درستی از آزادی و دمکراسی و حقوق بشر در اوایل انقلاب داشتیم. من یک فصل از کتابم را به نقد این موضوع اختصاص دادهام.
با این وجود اعتقاد دارم ما در سال ۶۰ در مقابل غول استبداد ایستادیم و علیرغم همه اشتباهاتمان کار درستی هم کردیم.
اگر بخواهیم استدلال شما را بپذیریم، باید بپذیریم که در تاریخ ایران مبارزه آزادیخواهانه و ضد استبدادی نداشتهایم چون افراد خودشان درک درستی از آزادی و دمکراسی نداشتهاند. من چنین نظری ندارم.
قطعاً موسوی و کروبی که خواهان بازگشت به دوران طلایی امام و اجرای بی تنازل قانون اساسی هستند حتی اگر بر فرض محال ما هم بخواهیم آنها حاضر به کنار آمدن با ما نیستند. ما خواهان تغییر هستیم و آنها خواهان حفظ نظام.
من به عنوان یک فرد برای تغییر نظام حاضرم هر گزینهای را در نظر بگیرم. چون هیچ چیزی را بدتر از ادامه وضع موجود و تداوم نظام جمهوری اسلامی نمیبیننم. آیا افراد داخل نظام هم از این آمادگی برخوردارند؟ وحدت استالین، روزولت و چرچیل بر پایه نفی فاشیسم و نابودی آن شکل گرفته بود و نه سر و شکل دادن به فاشیسم.
با این حال در شرایط حال حاضر خواهان تضعیف موسوی و کروبی نیستم چون تضاد اصلی را آنها نمیدانم. اما مراعات این اصل را تا جایی میکنم که آنها و اطرافیانشان سعی در تحریف و جعل تاریخ نکنند. آنوقت است که سکوت را جایز نمیدانم به ویژه اگر موضوع مهمی چون کشتار ۶۷ در میان باشد.
٣٨۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰
|
از : الف باران
عنوان : چطور میشود که از قانون اساسی بدون تنازل عدول نکرد و انحصار طلب هم نبود ؟!
ما رهبر نیستیم , در جنبش سبز همه رهبرند رهبریت ما هرمی نیست رهبریت ما افقی است ! ما در "منشور دوم مسطح " در چشم اندازهای بنیادین تصریح کرده ایم که: " جنبش سبز موافق به رسمیت شناختن تعدد و تنوع و مخالف انحصار طلبی است.در نتیجه،دشمنی و کینه ورزی با بدنه اجتمایی هیچ بخشی از جامعه،جایی در جنبش ندارد...ما با هر باور و ایمان دینی که بدان معتقدیم ، بهر قوم و قبیله و تیره و مرامی که تعلق داریم و بهر سلیقه و سبکی که با آن زندگی میکنیم ، همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همه ماست ".این حرفها فقط حرف است و در عمل اینطور نبوده و نیست ، آقای موسوی همان بوده و هست و بر روی مخالفان خود هنوز هم شمشیر میکشد.دفاع از این حکومت و قانون اساسی آن نفی تمام ارزشهای انسانی و اجتمایی است ! چطور میشود که از قانون اساسی بدون تنازل عدول نکرد و انحصار طلب هم نبود ؟! قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین شده از ولایت فقیه ( مجلس خبرگان) است ! کجای این "قانون اساسی" مردمی است ؟ جنگ مخالفان این حکومت از آنجا شروع شد که بجای "مجلس موسسان" وعده داده شده بوسیله خمینی در پاریس "مجلس خبرگان " حقنه شد ! ولایت فقیه یک دیکتاوری تمام عیار قرون وسطایی بوده و هست.مقاومت مردم و سازمانهای مبارز و مردمی در آنزمان از افتخارات تاریخ مبارزاتی ایران خواهند بود .
٣٨۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۰
|
از : نیاز
عنوان : کدام ایستادن جلوی استبداد؟؟؟
آقای مصداقی من خودم قدیم اکثریتی بودم و از بسیاری از اشتباهاتی که کرده ایم بسختی پشیمانم. همچنین لابد کم وبیش نام مرا بیاد میاورید و این که از کارهای شما که بصورت تحقیقی صورت میگیرد مانند مقالاتی که در مورد هوشنگ اسدی نوشته اید از شما حمایت کرده ام. در مورد موسوی و کروبی به همچنین. این فرهنگ عقب افتاده که الان وقتش نیست این حقیقت را یا آن حقیقت را بگوییم را قبول ندارم. گفتن حقیقت زمان و ملاحضه لازم ندارد.
بعلاوه اینکه گیریم تمام اتهامات به موسوی و کروبی درست باشد بنظر من باز هم برای حذف رژیم آپارتاید اسلامی میتوان دست در دست همین موسوی و کروبی گذاشت. چنانکه متفقین برای مبارزه با فاشیسم حتی دست در دست استالین گذاشتند.
اما دوست عزیز چرا خودرا در مورد انقلاب اسلامی و نیت مجاهدین به کوچه علی چپ میزنید؟ کدامیک از گروههای سیاسی شرکت کنند در انقلاب درکی از دموکراسی و آزادی داشتند که بگوییم شما مجاهدین دومین بودید و جلوی استبداد ایستادید. گفتمان انقلاب اسلامی اساسا دموکراسی و آزادی به مفهوم واقعی نبود.بلکه تنها "دموکراسی و آزادی برای من و هم قبیله ای من". نه عزیز من دعوا دعوای قدرت بود نه دعوا سر آزادی و دموکراسی. معدود کسانی که اتفاقا از دموکراسی و آزادی چیزی سرشان میشد بشدت هم مورد نفرت و مخالفت مجاهد و فدایی بودند.
من در مورد شما از چند چیز تعجب میکنم. یکی اینکه از بعد از اینهمه سال از طرز تفکر بچگانه ا ی که در ابتدای انقلاب داشته اید یک به یک دفاع میکنید. هرچند با انتقادات بسیار جزئی نه اساسی. دوم اینکه من تعجب میکنم که شما چگونه امثال آقای رجوی را که گویا مانند رهبران کشورهای کمونیستی رهبر مادام العمر سازمان مجاهدین است یک دموکرات میخوانید. آیا در این سازمان آدم قحطی است که هیچ کس دیگری در راس قرار نمیگیرد؟ کی و کجا انتخابات برگذار میشود و به نظرات بدنه وقعی گذاشته میشود؟ در مورد قرارگاه اشرف سی سال بعد از انقلاب اسلام نیز هیچکدام از ادعا ها مبنی بر داشتن آزادی و دموکراسی قابل باور نیست. قابل قبول نیست که همه کسانی که از این اردوگاه جان سالم بدر برده اند و علیه آن حرف میزنند از دم عامل رژیم اند و همه از دم دروغ میگویند. اصلا چرا یک تیم خبرنگار بی طرف یا خود شما شاید بعنوان خبرنگار نرفتید از داخل آنجا با عکس و مستند و یا چند مصاحبه مستند برای رسانه ها بیاورید که خلافش ثابت شود. شاید این فرصت امروز دیگر ممکن نباشد اما در ده پانزده سال اخیر حتما ممکن بوده است. اینها که حتی اجازه ازدواج و رابطه عاطفی انسانی داشتن را هم ندارند دارای چگونه فرهنگی هستند که میخواهند جلوی استبداد بایستند و از حقوق بشر دفاع کنند؟؟؟؟ این حقیقت را که دیگر نمیتوانید انکار کنید. این را یک سخنگوی مجاهدین در فیلمی که چند سال پیش توسط فکر کنم بی بی سی تهیه شده بود و در تلویزون دولتی بیشتر کشورهای اروپایی پخش شد هم تایید کرد که از رابطه زناشویی و عاطفی در اشرف خبری نیست. این دنیای مخوف بچه گانه کجاش دموکراسی است و چگونه چنین ادم هایی میخواستند جلوی استبداد بایستند که سی سال پیش از نظر فرهنگی به پختگی امروز هم نبودند و شدیدا تحت تاثیر و اراده رهبر کاریزماتیک خود؟ من یکی خودم طرز فکر آنروزم صد و هشتاد درجه با امروز فرق میکرد. ما هیچکدام دموکرات نبودیم. دوست عزیز دعوا سر قدرت بود، به خود دروغ نگویید. بنظر من شما بعنوان یک محقق تاریخی بسیار تاثیر گذار تر میتوانید باشید تا تحلیل گر سیاسی، چون هنوز فاصله عاطفی شما به این سازمان شدید تر از منطق شماست. اینهم یک نظر بود.
٣٨۶۱٨ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۰
|
از : ع. قدیمی
عنوان : کشتن انقلابی و کشتار ضد انقلابی
در اینکه گشتار زنداینان سیاسی راباید محکوم کرد حرفی نیست ولی نویسنده این سطور از شادروان اقای احمد علی بابائی که چهره ای معرفی شده برای سازمان مجاهدین و نیروهای مذهبی است شنیدم که گفت.. (درگفتگوئی که با مجاهد ی داشته در پاسخ این پرسش که شما که میدانسیتد در ایران زندانی داشتید چرا به ایران حمله کردید گفته بود که ما این مسئله را میدانستیم و قید انها یعنی زندانیان را زده بودیم.)
بزبان دیگر اگر به ایران پس از جام ذهر حمله ای از سوی رجوی نمیشد گشتار ی صورت نمیکرفت. سازمان مجاهدین باید اسناد گفتگو ها و مذاکرات درونی را پیش از حمله به ایران برای افکار عمومی مردم علنی کند.پرسش روشن است سازمان مجاهد چه کرد که به انتقام کشی اخوند از زندانیان انجامید؟
همین گونه است که ما نمیدانیم بر چه اساس ومحاسباتی جریان ۳۰ خرداد ۶۰ بوجود امد؟ چه در خرداد ۶۰ وچه پس از حمله نظامی رجوی به ایران هدف یکی بود وان تسخیر قدرت تنها بوسیله مجاهد و برای شخص رجوی بدون انکه در این دو رویداد تاریخی کمترین رایزنی و مشورتی با دیگر مخالفان شده باشد.
اکنون ۳۰ سال از خرداد ۶۰ و کمتر از ان از گشتار ۶۷ میگذرد و مجاهدین با نشان دادن انگشت بسوی نظام اسلامی از مسئولیت و وظیفه تاریخیخود برای نشان دادن خطاها و کمبود ها شانه خالی میکنند.خطا تصور نشود محاکمه مجاهد در نظر نیست بلکه روشن شدن سیر تاریخی است که به این جنایتها منجر شد.
واقعیت این است که خود مجاهد بیشتر از همه باخته است ولی ایا حقانیت دارد؟
ایا سرشت تکروی رجوی و عدم همکاری انها با مخالفان به این گشتار ها کمک نکرد؟ یکبار دیکر تکرار شود هدف دادن رای و محکومیت نیست چرا که ما دادگاه نداریم بلکه روشن کردن این رویداها و در کنا رهم چیدن این درام خونین است که هدفی جز استقرار حکومت ر جوی در پی نداشت.ایا این یک هرج ومرج نبود که هر گروهی با عده ای تفنگچی از اخوند و غیر اخوند اسلام خود را میخواستند به مردم ایران غالب کنند؟
٣٨۶۰۷ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۰
|
از : الف گلستانی
عنوان : بیماری کودکی در پیری
آقای مصداقی، زحمتی که شما در نگارش و گرداوری کتاب چهار جلدی خود کشیده اید، قابل تقدیر است هر چند در مواردی فراوان یک سویه به منبر رفته اید و یا مطالبی را به عمد دم بریده رها کردید ریرا اگر به جز این می کردید، می توانست گفته ها و مواضع شما را زیر سوال ببرید. اگر من به جای شما بودم، سعی می کردم با پررسی همه جانبه (نه یک یا دو جانبه) آن کتاب را به اثری مبدل کنم که یک محقق دانشگاهی به آسانی به ان اعتماد کند. من خود از بازماندگان قتل عام ۱۳۶۷ هستم اما تفاوت من با شما در این است که شما در همان جوانی اما خیلی زود از کشور خارج شدید ولی من به واسطه ی مسوللیت های خانواده گی خاص ناگزیر شدم جوانی ام را برای ۲۵ سال در ایران بگذارم و در استانه ی ۵۰ سالگی از ایران بگریزم. با وجو این، در کار آماده سازی چنین کاری هر چند مختصر هستم. این را گفتم که به پرسش احتمالی تان که "چرا خودتان کتابی در حد آکادمیک اماده نمی کنید؟" پاسخ داده باشم. لیکن همه این مقدمه برای یک اشاره کوتاه در مورد موسوی و یارانش نیز است. بنده از مواضع شما بی خبر نیستم بنابراین باید اصول لنینی مبارزه را مد نظر داشته باشید. شما دیگر جوان نستید و برازنده نیست که همچنان دچار بیماری کودکی چپ روانه بشوید. در ایران ۲۰۰۹ جنبش عظیمی برخاسته که چه بخواهیم یا نخواهیم رهبر بلامنازعش آقای موسوی بود هر چند او به هر دلیل خود را تنها عضوی از این جنبش می داند. آیا افشاگری بی وقفه ی شما و رفقای تان: ۱- صفوف این جنبش را که در این ۲ سال به صدها شاخه تقسیم شده (البته باز هم به لطف دوستانی چون شما و راستگرایان) پراکنده تر نمی سازد؟ ۲- آیا این مواضع شما، اصلاح طلبان را که عملا از قدرت رانده شده اند، با محافظه کاران متحد نمی سازد؟ سپاس
٣٨۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۰
|
از : کمال الف
عنوان : چند سوال
اقای مصداقی ممنون از جمع آوری اسناد جنایات رژیم اسلامی و در دسترس قرار دادن آنها برای عموم. امید است آنهاییکه ریگی در کفش ندارند و سرسپرده جنون و جنایت و چپاول اسلامیون ناب محمدی نیستند، از این اسناد درس بگیرند و در پی دفاع از مهجور فکری نظیر موسوی و کروبی نشوند. اما چند سوال
۱. ایا شما قبول دارید که جانیان باید محاکمه و مجازات شوند؟ اگر چنین هست چرا از "حبس خانگی" موسوی و اعوان و انصارش، "متاسف اید"؟ آیا متاسف اید که چرا توسط قوانین قرون و سطی رژیم اسلامی در حبس هستند در حالی که میباید توسط قوانین حقوق بین المللی حقوق بشر در حبس باشند یا کلا از حبس شدن آنها متاسف اید؟ آیا مگر غیر از این است که موسوی و دسته جنایتکارش خود با توسل به همین قوانینی که مثلا در حبس هستند، هزاران انسان آزاده را قتل عام نکرد و شما هم مدارک آنها را مرتب بیرون میدهید؟ پس تاسف برای چیست؟ این قبیله آدمخوار این قوانین را تدوین کردند و به آن عمل کردند. اگر موسوی دست بالا را داشت (همانطور که در سالای ۶۰-۶۸ داشت) افراد رقیب را "حبس خانگی" میکرد و مردم ازاده را قتل عام.
۲. ایا تفاوتی بین این مثلا "حبس خانگی" (اگر که واقعی باشد) با تجاور، اعدام و شکنجه ای که هر روزه در زندان ها شاهد آنیم، میبینید؟ چرا مردم اعدام میشوند، شکنجه میشوند و به آنها تجاوز میشود ولی موسوی و باند "اصلاح طلبان" حبس خانگی؟ چرا بهیچ کدام آنها تجاوز نشده؟ جرا حتی یک نفر از آنها اعدام نشده؟ و اندسته هم که مثلا در زندان هستند مرتب به "مرخصی" میایند (دقیقا مثل بقیه زندانیان !!!!!!) آیا فکر نمیکنید ۳۲ سال شعبده بازی و حقه بازی اسلامی برای چپاول و غارت و کشتار مشتی وحشی، کافی باشد که بدنیال بازی های سرگرم کننده رژیم اسلامی نباشیم و قبول کنیم که این وحوش جملگی از یک قبیله اند و تمامی فکر و ذکرشان کشتار و غارت هست؟
۳. براستی چرا تاسف خود از "حبس خانگی" موسوی و غیره را به "ما" وصل میکنید و میگوید من و "ما"؟ این "ما" چه کسانی هستند؟ مسلمن این "ما" انسان های آگاه و با خرد و مدافع حقوق انسان ها نیستند. اینطور نیست؟ آخر چرا باید یک انسان آگاه از "حبس خانگی" مشتی آدمخوار متاسف باشد. مگر موسوی و باندش کم از عزیزان "ما" را کشتند و شکنجه کردند و تجاوز کردند، که "ما" از خوردن و خوابیدن راحت در یک خانه اشرافی یک مشت کشتار کننده عزیزانمان متاسف باشیم؟ شما مختارید از هز امری متاسف باشید ولی این حق را ندارید که از جانب "ما" سخن بگویید و متاسف باشید
٣٨۵۹۰ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣۹۰
|