یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

باز هم در مقابله با یک تاریخ جعلی - سهراب مبشری

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : بهرنگ دانش

عنوان : باسلام
وقتی نوشته شما را خواندم یاد روزهای بعد از انقلاب افتادم که چطوری جریانات سیاسی یه لجن مال کردن وپرونده سازی برعلیه هم مشغول بودند.برای من تعجب اور که علیرغم این همه تعییراتی که در منش وروش سیاسی که در میهن ما در این ۳۲ سال اتفاق افتاده نمونه اش همین اعتصابیون اخیر است .که کسی کوچکترین انصاف داشته باشد و گذشته اینها را بررسی کند به عمق تغییر که درمیهن ما افتاده پی خواهد برد.ولی چگونه است یک عده هنوز در ان حال وهوا مانده است .
اقای مبشری شیوه ونوع برخورد شما به همان روش ۳۲ سال بیش است .شما از یاد شیر سماور به یاد شیر کربلا افتادید.اقای نگهدار یک مرحله از تاریخ را بررسی کرده .امکان دارد اشتباه هم بکند.شما بجای نقد نوشته های او شروع کردید به لجن پراکنی .همان روشی روزنامه کیهان برای مخالفان خود به کار می برد.کسی که برای نقد یک نوشته اگر بخواهد یک جریان شیاسی که ۴۰ سال سابقه وتجربه دارد . اینگونه زیر سئوال ببرد .با شریعت مداری کیهان فرقش در کجاست ؟انها اگر در گذشنه اشتباه داشتن .شما هنور در ان ۳۲ سال پیش هستید.
٣٨۶۷۹ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : تقی گیلانی

عنوان : انتظارات انقلابی از تاریخ نگاری و تاریخ نگاران واژگونه
بارها شده که مقالات مختلفی در نقد فرخ و یا سایرین دیده و برخی از آنها را - منجمله نوشته های سهراب مبشری - خوانده ام و همیشه این سوال برایم مطرح میشود که: مشکل قضیه در کجاست؟ چرا نه افرادی مثل آقای فرخ نگهدار و یا برخی دیگر هرگز دست از نقش و اعمالی نمی شویند که در آن به زعم بسیاری از نگارندگان سیر قهقرائی طی می کنند و نه نویسندگان قانع می شوند که انعکاس و بطور کلی نگاه افراد فوق به تاریخ بنیاداً و اساساً با نگاه سایر همرزمان آن زمانی خود متمایز است؟
دو نکته به ذهنم می رسد که در اینجا وارد میکنم: ابتدا اینکه، هنوز بشریت در چنان دوره ای از حیات خود بسر نمی برد که تاریخ را بمثابه رویدادهایی بیرون از منافع و ملزومات و گاه نیازهای لحظه خود بنویسد. وقتی بی بی سی سازمان دهنده و طراح و گرداننده تاریخ نگاری میشود، میباید به کل موضوع تردید بنیادین روا داشت. در یکصد و اندی سال از حیات جامعه ایرانی و تحولات اجتماعی در ایران، انگلیس نه تنها سازماندهنده بخش بسیار مهمی از رویدادهای کلیدی جامعه ما بوده، بلکه بهره ور اصلی منابع زیرزمینی مثل نفت و غیره بوده و بدین لحاظ هر آن روندی که بمثابه سازوکار افکار عمومی در پیش روی بی بی سی و انگلیس قرار میگیرد، منشاء تردیدهای بسیاری است.
نکته دوم، حذف دوران انتظارات ویژه از افراد بمثابه انقلابیونی با صراحت و صداقت و تبعیت از اخلاق و غیره است. در جهان امروز آنچه بیش از همه به چشم می آید و رسانه های عمومی و جهانی آنرا بیش از پیش در معرض نگاه عموم قرار داده اند این است که، ساختار الیت سیاسی جهان تنها و تنها به عده ای افراد تکیه دارد که مطلقاً و بدون کمترین تردیدی فاقد هرگونه پرنسیب در رفتار و کردار و گفتار و بطور کلی شخصیت فردی و قابل باور باشند. چنین افرادی آنقدر در لباس منافع و ملزومات ساختار قدرت در جهان امروزین فرو می روند که بیشتر به بلندگوهای متحرک شبیه می شوند. تلاش قرن گذشته در وارد کردن انسانهائی با پرنسیب های اخلاقی و انقلابی و تبعیت مداوم از منافع جامعه و مردم و غیره شاید در همان اثر معروف " زاپاتا " به بهترین وجهی نمایان شد که، قرار گرفتن و تبعیت و بطور کلی مقاومت و پاینبدی به اخلاق و پرنسیب های انسانی و دفاع از منافع واقعی و راستاهای ضرور برای حیات انسانی جامعه بشری، شکننده ترین وجه موجودیت انسان است و میتواند برخی ها را حتی به موجودات حقیری بدل کند. روی سخن من در این الفاظ طبعاً اشاره شخصی به آقای نگهدار نیست. اما، فکر می کنم موضوع بحث با چنین افرادی دیگر نباید تبعیت از پرنسیب هائی باشد که شاید هنوز بطور منفرد برای تک تک آرمانخواهان دوره های گوناگون مبارزات روشنفکران ایرانی دارای اهمیت بوده است. آنها تاریخ دلخواه خودشان را می نویسند و جالب اینجاست که تاریخ نویسان جناح دیگر نیز با همان شکل و شیوه و اتهامات، تاریخ مشابه ای را رقم می زنند و در اینجا آنچه که به چشم نمی آید، حضور و نقشی است که ساختارهای مالی جهانی و منجمله دستگاه فخیمه دولت انگلیس در سیر تحولات جامعه ما ایفا کرده اند. در پایان اشاره می کنم که از بازیچه شدن برخی از این افراد که بهرحال نام و نشانی از رفاقت و دوستی ما را با آنها در گذشته ای خاص در پیوند قرار میدهد، در دستانی دیگر حتی در راستای تلاش برای نواله ناگزیر و یا برای توجیه ناگزیر خود، بشدت ترحم برانگیز و ناراحت کننده است!
٣٨۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : کاووس ر

عنوان : سوالی از اقای مبشری
آقای مبشری شما را باید بعنوان صادق ترین و شجاع ترین عضو سازمان اکثریت خطاب کرد و امید بر آن داشت این قدم شما و میخی را که بدست گرفته اید حتی به "آهن" (ذوب شده گان در خط امام در دورن اکثریت) هم فرو رود و سخت هم فرو رود تا نسل آینده تمام زیر و رو سازمان های سیاسی را بشناسد.
اما یک سوال از شما: شما که چنین بی محابا با مدرک و دلیل و سند مطالب را مینویسید و احیانا با خشم یاران قدیمی خود روبرو میشود، چرا همچنان به جنانیان خط امام متوهم هستید و از آنها دفاع میکنید؟ شما که به خوبی از جنایات بیشمار آنها آگاه هستید و شدیدا علیه عملکرد سازمانتان در آن سالها هستید چرا از جانیان اسلامی کماکان حمایت میکنید؟ مسلمن شما همانند "مشاور ارشد" فرزند امام باور ندارید که ایشان از سلامتی عقل بهره مند نبود و نه چشم داشت و نه گوش و نه عقل و نه هوش و بنابراین در حالی که در بالاترین مقام دولتی رژیم اسلامی قرار داشت از جنایاتی که بدستور امام راحلش روز و شب صورت میگرفت خبر نداشت. پس چرا از چنین جانیانی حمایت میکنید. ایا به حرکت دایره ای سیاست باور دارید که مرتب به تکرار مینشیند؟ مطمئن هستم چنین نیست و چنین مباد
ممنون از شهامت و انسانیت شما در نوشتن این مقاله
٣٨۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹۰       

    از : رفیق قدیمی

عنوان : یک بام و دو هوا یا صداقت با خود
آقای سهراب مبشری عزیز
برای جلوگیری از سوتفاهم بگویم که من زمانی عضو اکثریت بودم و اگر نام واقعی ام را می نوشتم شما مرا می شناختید و هنوز هم چپ هستم.

مقاله شما تحسین برانگیز است . صداقت به خرج دادید اما به یاد دارم که حدود دو سال پیش فرج سرکوهی، که من به برخی نظریات او انتقاد شدید دارم، در مقاله ای در همین سایت اخبار روز، در انتقاد از سکوت روشنفکران داخل کشور،از جمله خودش، در برابر کشتار زندانیان سیاسی در ۶۷ رهبری سازمان اکثریت را به همکاری با نهادهای جمهوری اسلامی متهم کرد. شما در مقاله خود چندین سند آورده اید که این اتهام را نیز اثبات می کند

اما در آن زمان شما در همین سایت اخیار روز مقاله ای در نفی اتهامات فرج سرکوهی نوشتید و فرج سرکوهی را تهدید کردید که از او به دلیل زدن اتهام ناروا به سازمان اکثریت به دادگاه شکایت خواهید کرد.

رقیق عزیز آقای مبشری. با اسنادی که شما در مقاله خودتان ارائه کرده اید اگر دادگاهی برگزار می شد چه کسی محکوم می شد؟ .در کار نوشتن یک بام و دو هوا کار دست آدم می دهد و هستند کسانی که نوشته های سابق ادم را به یاد دارند. صادق بودن با خود، نقد گذشته و گاه عذرخواهی از کسی که به او ناروا تاخته ایم، حتی اگر بسیاری از عقاید او را قبول نداشته باشیم، نیز از شرایط کار سیاسی و از ملزومات روشنفکری است. نیست؟
٣٨۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : آرش

عنوان : لزوم انتشار مجدد نشریه کار سال ۶۰
ازسایت اخبار روز تقاضا دارم نشریه کار مربوط به سال ۶۰ را دریک صفحه ای ویژه در معرض دید همگان قرار دهد تا خوانندگان خودشان باخواندن نشریه کار در مورد میزان درستی و نادرستی اظهارات وسخنان آقای فرخ نگهدار قضاوت نمایند .ونتیجه گیری و تصمیم به عهده خوانندگان گذاشته شود.
٣٨۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : نگاه

عنوان : با وجدان به حافظه تاریخی مراجعه کنیم
با تشکر از آقای مبشری که با وجدان به تاریخ نگاه میکند، این نوشته ها هرچند که به برای بعضی ها مصداق «نرود میخ آهنین در سنگ» باشد. ولی همین که نوشته و ثبت میشود با ارزش است.
٣٨۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

    از : سهراب

عنوان : روشنگرانه
مقاله شما بسیار روشنگرانه و مستند است.
بعضی ها تلاش می کنند واقعیات و اشتباهات آن دوران را فراموش، یا به گونه ایی دیگر نشان دهند.
٣٨۶۴۹ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۷)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست