از : peerooz
عنوان : تغییرحکومت
مقاله جالبی از ساسان فیض منش استاد بازنشسته دانشگاه فرسنو امریکا. این مقاله به تفصیل از فعالیت لابی ها و فشارآنها بر دولت امریکا از طریق نماینگان مجلس جهت تحریم بانک مرکزی ایران و فلج کردن اقتصاد ایران سخن میگوید.
فشار جهت تحریم بانک مرکزی از دوران بوش شروع شد و داستان خنده دار فروشنده ماشین های دست دو تازه ترین قسمت از این فعالیت هاست که با فلج اقتصادی ,
حکومت ایران را عوض کرده و دولت دلخواه خود را سر کار بیاورد.
http://www.counterpunch.org/۲۰۱۱/۱۱/۰۲/the-used-car-salesman-a-mexican-drug-cartel-and-the-saudi-ambassador/
۴۱۱۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۰
|
از : آرش بی کمان
عنوان : خانم کلینتون
خانم کلینتون! ممکن است بفرمائید شما غربی ها در کدام کشور دمکراسی برده اید که حالا از ما ایرانیان می خواهید تا از شما خواهش کنیم مثل مردم لیبی به کمک مان برای استقرار دمکراسی و آزادی بشتابید؟ پاسخ خانم کلینتون : فرید جان دمکراسی نه صادراتیست نه بردنیست و نه خوردنی! دمکراسی یک پروسه است! و برای طی کردن آن احتیاج به یک سری زیرساخت های بنیادیست! اما اگر منظورت اینکه کدام از حملات نظامی ما توانسته رونده پروسه دمکراسی رو در آن کشور ها سرعت بده! می تونم مثالهایی رو بزنم! مثلا حمله آمریکا به فرانسه تحت اشغال نازی ها و کمک به نهضت مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم! و یا جنگ کره که ما به کمک گروهی از مردم کره شتافتیم! و توانستیم قسمت جنوبی آن را از نفوذ مائوایستها نجات بدهیم! البته شما میتونی با سرچ کردن کلمه "کره جنوبی" و "کره شمالی" با چشمای خودت ببینی تفاوت این و آن چیه ! البته ما خواستیم این کمک رو به ویتنامی ها هم بکنیم اما افسوس نشد و ما از اتحاد شوروی شکست خوردیم و گرنه الان مردم ویتنام جنوبی پروسه دمکراسی رو مثل کره جنوبی ها طی کرده بودند!!! کمک های ما به مردم اروپای شرقی برای رهایی از دیکتاتوریهای کمونیستی چیز کمی نبود! ما بزرگترین موانع پرسه دمکراسی تو بعضی از کشورها رو به زیر کشیدیم مثل طالبان . صدام حسین و قذافی! حالا طی کردن این پرسه (دمکراسی) به مردم این کشورها مربوط است! شاید بگوی وضعیت امنیت در عراق و افغانستان فاجعه آمیز است! فرید جان بعضی از کشورها برای متوقف کردن این پروسها در این کشورها میلیونها دلار. روبل و یوان خرج می کنند!
۴۱۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۰
|
از : رامین
عنوان : واقع بینی بدور از شعاردهی
من بسیار متاسفم که مقاله ای چنین سبک در سایت اخبار روز منتشر میشود در حالیکه بسیاری از نظرات مطرح شده، بدلیل عدم همگونی با دیدگاههای گردانندگان، امکان انتشار نمییابند.
قبل از هر چیز باید بگویم که فرمایشات جناب "راستگو" بسیار شخصی، احساسی، و فاقد هر نوع منطق و ارائهء کوچکترین فکتی است. ایشان میفرمایند «بعد از انقلاب ۵۷ آمریکائیان به کمک آخوندها شتافتند توسط عوامل خود در ایران اشغال سفارت آمریکا را تدارک دیدند». این صحبت ایشان مرا بیاد بحثهای سیاسی ایرانیان در محافل و مجالس مهمانی میاندازد، که طرف بدون داشتن کوچکترین شایستگی فنی در امور اطلاعاتی و نیز بدون داشتن کوچکترین دلیل و مدرک، اظهاراتی را در زمینهء مسائل اطلاعاتی بیان میدارد که دود از مغز بزرگترین ویژه گران این امر بلند میشود. من به آقای "راستگو" توصیه میکنم که مدارک دسیسهء دولت ایالات متحده را در یک دادگاه این کشور مطرح نمایند تا از این طریق بتوان زمینهء نابودی "امپریالیزم" را در دادگاههای این کشور چید!!!
آقای "راستگو" به عنوان سخنگوی خود خواندهء ملل لیبی، عراق، و افغانستان، از قول ایشان حملهء آمریکا به این کشورها را محکوم کرده و بدون داشتن هیچ دلیل و مدرکی اظهار میدارند که آمریکا در حملهء اخیر خود به لیبی «بیش از ۵۰۰۰۰ کشته و ۱۰۰۰۰۰ زخمی» بجای گذاشته. باز از ایشان میخواهم که در این مورد مدارک و شواهدشان را به ملت لیبی ارائه دارند، چرا که بر اساس شواهد موجود، ملت لیبی نه تنها هیچ مشکلی با این حملات نداشته، بلکه با شور و شعف در تمام شهرها (حتی سرت زادگاه دیکتاتور دیوانه) به گرامیداشت این واقعه پرداخته.
آقای "راستگو" در یک توهین آشکار به ملل عراق و افغانستان به منتخبین این ملتها، یعنی آقایان کرزای و علاوی، آنان را عروسکهای آمریکا خطاب میکنند. این آقایان در انتخاباتی آزاد و با حضور ناظرین جهانی و بدون حضور شورای نگهبان و یا حذف دیگر گروهها، از جانب ملتهای خود انتخاب شدند. من با وجودیکه شخصاٌ نظر مساعدی نسبت به آقای کارزای ندارم، ولی به انتخاب ملت افغانستان احترام میگذارم و به عنوان یک ایرانی از بی احترامی آقای راستگو نسبت به ایشان متاسفم.
آقای "راستگو" به عنوان سخنگوی خود خواندهء ملت ایران از خانم کیلینتون انتقاد میکند و میگوید «ممکن است برخی از ایرانیان مستاصل بی وطن و یا آنانی که عِرقِ میهنی ندارند از شما درخواست کمک نمایند این دسته از ایرانیان که سر به آستان نوکری شما می سپارند و از شما و دوستان اروپائی تان دعوت به مداخله و حتی بمباران وطنشان و مردم سرزمینشان را طلب میکنند، این مزدوران نماینده ملت ایران نیستند». آقای راستگو، من بیاد ندارم که ایرانیان شما را به عنوان سخنگویی خود انتخاب کرده باشند. صحبتهای شما عین حرفهای ولی فقیه است. اگر وطن دوستی این است که شما دارید، من با کمال میل از این نوع وطندوستی دست میشویم و آنرا برای شما و همفکرانتان میگذارم. من مسائل را از دیدگاه عملی نگاه میکنم و از تئوری بافیهای شعار گونه دوری میجویم. ما یارای مقابلهء نظامی با وحشیهای ولایت فقیه را نداریم و باید با کمک نیروهای ناتو و صد البته با تایید سازمان ملل این رژیم وحشی را به زیر کشیم. من به عنوان یک ایرانی هیچ مشکلی با این مسئله ندارم و بر این باورم که لیبی نمونه ای بسیار مناسب برای ما ایرانیان است.
۴۱۰۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣۹۰
|
از : عبدالله بلوچ
عنوان : جنبش سبز ایران کمک نخواست، اما بلوچستان میخواهد
هیلاری کلینتون وزیر امورخارجه ایالات متحده امریکا در طی مصاحبهاش با بخش فارسی بیبیسی که مردم ایران را مورد مخاطب در قرار دادہ بود، در جواب سئوال اینکه آیا حرکتهای مردمی در ایران نیاز به کمک دارد، صراحتاً گفت که در دو سال پیش جنبش سبز ایران کمک نخواست و آنها مصر بر این بودند تا حرکتهای جنبش سبز با پشتیبانی و کمک خود مردم ایران به پیروزی برسد که ایالات متحده امریکا به آن احترام گذاشت.
هیلاری کلینتون افزود در شرایطی که دیکتاتوری توان سرکوب مردم را دارد مسئله کمک به مبارزان برای براندازی دیکتاتوری اجتناب ناپذیر میشود. وی در ادامه سخنانش گفت که در لیبی قدرت سرکوب قذافی بحدی بود که مردم بپاخاسته ی لیبی طلب کمک کردند تا نظام سرکوبگر قذافی سرنگون شود. این چنین شد که ایالات متحده امریکا همراه با جامعه بین المللی، بدنبال مصوبه سازمان ملل در دفاع از جان مردم لیبی، اقدام به کمک نمودند. وزیر امورخارجه ایالات متحده امریکا نیز بصراحت گفت که در ایران یک رژیم دیکتاتوری برقرار است و خواهان تغییر رژیم در ایران است.
مصاحبه خانم هیلاری کلینتون دارای نکات بس برجستهای است که مبارزان بلوچ باید به بررسی ابعاد مختلف آن بپردازند. وزیر خارجه امریکا از جایگاه یک مقام مسئول که متعهد بر رعایت موازین و اصول بین المللی است، مسئله دفاع از انسانها را مقدم بر مسئله " اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها" میداند. دیکتاتورها متاسفانه از این اصل یعنی " اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها" که بمنظور مانع شدن از کالونایزیشن ابرقدرتها در عرصه سیاست بین المللی در نظر گرفته شده بود، بطور ممتد سوء استفاده میکنند و ارگانهای سرکوب دهشتناکی را بوجود میاورند تا صدای مشروع مخالفان را از بین ببرند. امروز مسئله حقوق انسانی شهروندان و "مردم" بعنوان جمعی از انسانها در جهان روند شتابان بخود گرفته و سیاست بین المللی را دستخوش بازنگری کرده است. ناگفته نماند که پیشرفت در حوزه حقوق انسانی آنگاه بیشتر مشهود بوده که همسویی با منافع بین المللی داشته است. از اینرو هنوز جهان فعلی شاهد برخوردهای متفاوت در خصوص مسئله حقوق انسانی در کشورهای مختلف است.
وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا خانم کلینتون بدرستی از تغییر رژیم در ایران صحبت کرد چرا که داشتن آزادی برای مردم ایران در چارچوب نظام دیکتاتوری جمهوری اسلامی ایران ممکن نیست. خانم کلینتون "فریدوم" یا آزادی را جزیی لاینفک از حقوق انسانی دانست و خواهان "فریدوم Freedom" برای ایرانیان شد.
ملت بلوچ نیز دارای حقوق انسانی بوده و مسئله "فریدوم" هم یک اصل جهانشمول میباشد. برای ملت بلوچ "فریدوم" بمنزله رهایی بلوچستان از دست اشغالگران و برقراری حاکمیت دمکراتیک ملت بلوچ است. حاکمیت دمکراتیک ملت بلوچ در استقلال بلوچستان و برابری بلوچستان است. در دو سال و اندی پیش که ما(بلوچستانءِ راجی زرمبش) به سیاست استقلال بلوچستان روی آوردیم، برای شماری از نخبگان بلوچ طرح و مبارزه برای استقلال بلوچستان بدور از دوراندیشی جلوه می نمود. چه بسا که برعلیه این سیاست استقلال بلوچستان با کلامی تند قلم فرسایی شد. مخالفان استقلال بلوچستان سوژه "اصول بین المللی" از جمله پدیده تمامیت ارضی و اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها را پیش می کشند تا استدلالی بر حقانیت یا درستی مخالفت شان با استقلال بلوچستان باشد.
نه تنها ایالات متحده امریکا به این سولات پاسخ مشخص داده، بلکه کشورهایی نظیر ترکیه- که در منطقه خاورمیانه خود را دخیل و دارای منافع میبیند با اتخاذ سیاست اخیرش در واکنش با رویدادهای جاری در سوریه- نشان دادند که اصل عدم مداخله در امور داخلی کشورها بشکل ابسترکت آن بدون پشتوانه است. از اینرو ترکیه از سوریه خواست تا به رفرم اساسی که پاسخگوی مطالبات مشروع مردم معترض در سوریه باشد، فوراً اقدام نماید. روز یکشنبه ۳۰ اکتبر۲۰۱۱ در پی اظهار نظر "فرستاده ویژه" چین به سوریه مبنی بر اینکه اوضاع ناهنجار آنجا دیگر تداوم پذیر نیست، وزارت خارجه بریتانیا با صدور بیانیه ای از بشار اسد خواست تا در اسرع وقت به سرکوب معترضان پایان دهد و نیز از قدرت کناره گیری کند. لازم بذکر است که در عرصه سیاست بین المللی دو نوع برخورد به رویدادها و عکس العمل ها وجود دارد و آن اینکه در مواردی از نگاه مداخله (Interference) در امور کشورها تعبیر و در موارد دیگر از نگاه انترونشن(Intervention) که پشتوانه حقوقی دارد، تعبیر میشوند.
در مورد پدیده "تمامیت ارضی" و منظر حقوقی آن و سیاست نوین بین المللی نیاز به یک نوشتار دیگر است که متعاقباً به آن خواهیم پرداخت.
سخنان وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا خانم کلینتون، گویای این حقیقت است که ایالات متحده امریکا زمانی مایل یا متعهد به کمک بشر دوستانه یا کمک برای "فریدوم Freedom" است که، مردم آنجا چنین خواستی را طرح نمایند. بعبارتی از خواسته مشروع تان و طلب کمک اگر نیاز باشد، نباید ترسید. اگر مردم خواهان کمک نباشند، در اینصورت کشور امریکا یا جامعه جهانی در فراهم شدن "فریدوم" برای مردمانی که مورد سرکوب و شکنجه و اعدام دیکتاتورها قرار دارند، نقش بیشتری جز نظاره گری و یا اعلام برمحکومیت دیکتاتوری و سرکوب و یا خواستار رعایت شدن حقوق مشروع مردم، نمیتوانند داشته باشند. هیلاری کلینتون در مصاحبه اش جنبش سبز را مثال آورد که نه تنها خواهان کمک از امریکا نشد، بلکه از آن خواست تا از نزدیکی بہ آن دور جوید چرا که رژیم جمهوری اسلامی، جنبش سبز ایران را به امریکا و غرب ربط میدهد. تفکر نادرستی در سیاست ایران وجود دارد که رابطه داشتن با امریکا و غرب را یک خیانت نابخشودنی بحساب میاورد. از اینرو این تفکر عاملی بس بازدارنده در ارتقا فکری و سیاسی جنبش سبز و شماری از اپوزیسیون است.
جنبش سبز در تلاش است تا حرکت آنها مستقلانه به پیش برود چرا که کمک از امریکا و جوامع بین المللی را مخربانه ارزیابی مینماید. این نگرش مضرتا به حال بر فعالان سیاسی ایران غالب مانده که اسباب سیاست احتیاط مفرط جامعه جهانی در قبال تحولات جاری در ایران شده است. وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا با دقت کافی از مسئله "کمک نخواستن" یاد کرد. خانم هیلاری کلینتون در مقام وزیر امور خارجه ایالات متحده امریکا یک پیام داشت که اگر میخواهید پیروز شوید جرات طرح آن(طلب کمک و خواسته هایتان) را داشته باشید و اکنون توپ سیاست در حیاط خودتان در حال دور زدن است.
در بطن این پیام این نیز نهفته است که، اگر برای مطالبات مشروع در حال مبارزه هستید، اگر برای دفاع از حقوق انسانی برخاسته اید، اگر برای تغییر نظام دیکتاتوری صدایتان را بلند کرده اید، و یا اگر برای "فریدوم" مبارزه میکنید و نیاز به کمک دارید، نباید از طرح آن در هراس باشید.
۴۱۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۰
|
از : کابر
عنوان : تجزیه نکن
خیلی حرفهای شما درست، اما دیگر چرا ملیتهای ایران را اقوام خواندید؟ خواستهای انسانی و حقیقی و حقوقی آنها برای رفع تبعیض و ستم ملی به "دعوای فارس و غیرفارس" تقلیل دادن خیلی بی انصافی است جناب راستگو. شما "غرور ملی" از ملیتها می خواهید به سود کی؟ اگر خودشان از هویت و غرور ملی شان بگویند، می شوند قوم گرا و "تجزیه طلب". صد هزار بار هم که اکثرشان بگویند بابا به پیر به پیغمبر ما می خواهیم در کنار همه ملیتها در ایران بمانیم، شما باز هم می گوئی تجزیه طلب، خوب پس بگوئید که خودتان تجزیه واقعی می خواهید. نقد حرفهای کلینتون را می کنید، یک نیشی هم اینجا به جنبشهای ملی می زنید، آخر شما می خواهید با این برخوردهایتان چه کسانی را همراه کنید با خودتان؟ درباره ی "غرور ملی" به سبک آقای بنی صدر شعار می دهید. "غرور ملی" برای کی؟ و برای چی؟ ملت کرد، ترک، بلوچ و ترکمن و عرب هم غرور ملی خودشان را دارند و حاضر نیستند به نفع کسانی مثل شما که هویت آنها را نفی می کنند، کشته بشوند، آنها برای خواستهای خودشان مبارزه می کنند، هم به موقعش غرور دارند و هم توان و پایداری. این را بارها نشان داده اند. آقای راستگو ایران امروز در تجزیه است، بیا تو هم کمکی بکن که یک اتحادی شکل بگیرد، نه با انکار ، با به رسمیت شناختن هویتهای گوناگون ملی در چهارچوب ایران. تمام.
۴۱۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣۹۰
|