از : خسرو صدری
عنوان : پاسخی به متقی :
نوشته اید که این رژیم را اگر سیل وزلزله هم ببرد خوب است.
همه این بحث ها وجدل ها برای این است که کشوری آباد و مردمی شاد داشته باشیم. در غیر اینصورت، نه از آن طرف کاری با ج.اسلامی می داشتیم و نه از این طرف با بمب های ناتو و آمریکا. شما اگر فقط به آمار وارقام کودکان کشته و یتیم شده عراق وافغانستان( و در آینده لیبی) و مستندات جدید در مورد تولد کودکان ناقص الخلقه ، تحت تاثیر اورانیوم ضعیف بمب های آمریکا در عراق توجه کنید، حتی اگربستگان دلبندی هم در ایران نداشته باشید، مجبور خواهید شد با احتیاط بیشتری حکم صادر کنید.
ما دلمان به حال کودکان هم وطن در ایران می سوزد که شاهد اعدام افراد در ملاء عام توسط رژیم هستند. حال چگونه برای رهایی از دست رژیم می توانیم به استقبال دیدن کودکان زیر آوار مرده و یا بر ویرانه خانه به عزای والدین نشسته برویم. به تصاویرقربانیان در افغانستان وعراق نگاه کنید و حرفتان را پس بگیرید. این صحبت ها را باید جدی تر از"تلاش لجبازانه برای به کرسی نشاندن حرف خود"، تلقی کرد. هرچند آگاهی من و شما هم مانعی بر سر راه تحمیل فاجعه، اگر بخواهند، به سرزمین ما نخواهد شد.
۴۱۱۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۰
|
از : مرادی
عنوان : آیا افشاری این قدر بی خبر است؟
آیا علی افشاری که مثلا تحقیق تاریخی ارائه کرده، این قدر از مسایل بی خبر است یا خود را در بعضی موارد به به خبری می زند؟ آیا از همکاری سرویس های امنیتی غرب شامل انگلیس را با لیبی در همین سال های اخیر بی خبرند؟ چه کسی متهمان ترور را به لیبی فرستاد که شکنجه شوند؟ آیا اینقدر از دلیل و منطق بی بهره اند که سکوت همان مداخله گران «بشردوست» را در جنایت های متحدانشان نمی بینند؟ چه کسی باید خواستار مداخله بشردوستانه بشود؟ آیا مکانیزمی برای این درخواست وجود دارد که اکثریت قابل توجه سرکوب شوندگان را شامل شود؟ درست است که جنایتکارانی مثل قذافی و خامنه ای و اسد و امثال اینها راه ناتو را صاف می کنند. اما آیا همین کافیست که ناتو برای ما تصمیم بگیرد که کی و در کجا مداخله کند؟ آیا جنایت کاری چون قذافی را باید مورد تجاوز قرار داد و بدون محاکمه در خیابان کشت؟ این هم جزو حقوق بشر آقای افشاری و مجتبی واحدی است؟ البته بر علی افشاری و امثال او حرجی نیست. بنیاد درست فکری ندارند و هنوز توهم بازگشت سریع و تکیه زدن بر پستی ـ مثلا دربانی در وزارت فرهنگ و ارشاد! یا آموزش عالی ـ را از دست نداده اند. بسیاری از اینها «نمک گیر» هم هستند و بالاخره باید جبران مافات کنند. راستی کسی امروزه از چلبی خبری دارد!!؟
از آنها بگذریم زیرا هیچ گاه پرنسیب درست و حسابی نداشته اند. تا چند وقت پیش با قدرت بوده اند و حالا با تیپا بیرونشان کرده اند. حماقت از جمهوری اسلامی است که نمی فهمد مشکل اینها دمکراسی و آزادی نیست و می شد با کمی گسترده کردن سفره اینها را هم به شرکا افزود. تاسف از به اصطلاح چپ ها و برخی چپ های سابق است که با این ها مسابقه رسیدن به درگاه معبود گذاشته اند.
۴۱۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : خلاصه نویسی
جناب یاشار سعیدی نیا،
ممنون از کامنت کوتاه شما که ظاهرا خطاب به بنده است.
بنده نه " در زمان فعلی " و نه هیچ گاه " فعال سیاسی " نبوده ام ولی " دچار زیست مجازی در شبکه های اجتماعی " هستم و " ذهنم چنان تنبل شده که از مطالب مفصل فراری " شده ام. البته همیشه چنان نبوده ام و در کودکی چند باررستم نامه و امیر ارسلان نامدار و حسین کرد شبستری را دوره کرده ام. ولی امروز حافظه ام ضعیف است و به پراگراف چهارم که میرسم پاراگراف اول را فراموش میکنم و در پایان جمله های چند پراگرافی رشته مطلب از دستم بیرون میرود. و تمام آنچه گفتم جدیست.
اما جناب یاشار گذشته از اینها خلاصه نویسی هنر است و تیر اندازماهر تیر اول را به وسط خال میزند و یکی مانند من پس از چند صفحه سیاه کردن هنوز منظورش را ادا نکرده است.
بعلاوه خلاصه نویسی از کسی بر میاید که به مطلب مسلط باشد و زحمت خواننده را کم کند. بنده بارها و بارها این گفته شکسپیر را به دوستان یاد آوری کرده ام که Brevity Is the Soul of Wit.
حتی در مقالات علمی هم خلاصه لازم و کافی از مطلب و نتیجه گیری را مینویسند و اگر کسی علاقه داشت بقیه را میخواند و خوشبختانه این اصل روز به روز بیشتر و بهتر رعایت میشود.
و از کامنت کوتاه شما معلوم است که بهتر و بیشتر از من به این امر مسلط و پای بندید. موفق باشید.
۴۱۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰
|
از : یاشار سعیدی نیا
عنوان : مقبولیت برای اذهان استاتوسی؛آری یا نه؟
در زمانه فعلی که فعالان سیاسی دچار زیست مجازی در شبکه های اجتماعی شده اند و بیان نظرات در چهارچوب استاتوس های چند خطی انجام می شود. اذهان بسیاری چنان تنبل شده است که از مطالب مفصل و دقیق فراری هستند. نمونه چنین رویکردی در نظرات موجود نیز بازتاب دارد. واقعا باید چه کرد؟ باید برای خوانده شدن رویکرد استاتوسی در پیش گرفت یا نباید منطق و ظرافت و دقت را فدای تنبلی اشاره شده کرد.
۴۱۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰
|
از : هومن ناطقی
عنوان : مهره های سوخته
اول می بایست بگویم موضوع جنگ در منطقه جنگ زده ای مثل خاورمیانه از مهمترین موضوعاتی ست که می شود حول آن یک جنبش وسیع اجتماعی را جلب کرد... اما در این منطقه به یمن وجود جمهوری اسلامی و مدیای غرب و حضور کسانی مثل افشاری و میلانی و .... در جایی مثل خاورمیانه با بیش از ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت حتی یک گروه ضد جنگ هم وجود ندارد در حالیکه در بیشتر کشورهای دور افتاده ای که حتی ارتش هم ندارند مردم علیه جنگ خود را سازمان می دهند و علیه آن سخن می گویند... واقعیت این است که نقطه تفارق جنگ طلبی امثال افشاری و جمهوری اسلامی ناپیداست... مدتها پیش این مسئله حتی برای مردم روشن شده بود و حرف زدن راجع به آن، هدر دادن وقت است.
۴۱۱۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰
|
از : احمد سپیداری
عنوان : سپاس
متانت، دقت در تحلیل نظرات نقد شده، نقطه نظرات انتقادی به جا و آموزنده و ... در نهایت روشنگری پیرامون بی پایه بودن نظرات علی افشاری و دیگر غرب ستایان مدافع جنگ در نوشتهٔ شما قابل تحسین است. برایتان آرزوی موفقیت و برای همه مان در داخل و خارج آرزوی آزادی و بهروزی دارم
۴۱۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰
|
از : peerooz
عنوان : نوشته دراز
جناب توانچه،
نمیدانم این را ادیتور محترم منتشر میکند یا نه , بهر حال :
کاش درد دلها را در یک ایمیل خصوصی به جناب افشار میفرستادید و خلاصه ای از منظور خود را برای ما میگفتید که حوصله کرده بخوانیم.
عکس شما و نوشته دراز شما مرا به یاد داستانی میاندازد که یک اهل حق از صحنه کرمانشاه در اتوبوسی در تهران کنار استاد باستان شناسی ( محمد مقدم ؟) که سبیل پرپشتی داشت نشست و پس از تردید بسیار از استاد پرسید
قربان شما اهل حقید؟ و استاد جواب داد کی نیست ؟ صحنه ای متعجب دوباره پرسید واقعا میفرمائید؟ و استاد جواب داد واقعا کی میتونه باشه ؟
۴۱۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۰
|
از : متقی
عنوان : این رژیم را سیل یا زلزله هم ببرد نیک است!
نمیدانم چرا ما ایرانی ها هر نظری که داریم، میگویم مردم معتقدند که.... یا مردم میگویند..... آیا بهتر و درست تر نیست که هر کس بگوید به نظر من؟
بنده شخصا و جود منحوس این نظام اسلامی را چنان فلاکت بار میدانم که هر روز اضافی از عمرش، زیان جبران ناپذیری برای کشور ماست! بنابراین معتقدم که اگر این نظام نه تنها از راه مداخله نظامی، بلکه حتا با بلایای طبیعی از قبیل زلزله یا سیل هم سرنگون شود به سود ایران است. به تجربه ثابت شد که متاسفانه مردم ما زور کافی برای سرنگونی این رژیم را ندارند و این رژیم تا زمانی که پول باد آوردهی نفت را دارد و عقب مانده ترین لایه های جامعه بر سریر قدرتند و از حمایت این زباله های انسانی که آکنده از عقده های جنسی، خرافات مذهبی و ... برخوردارند، همچنان به حیات ننگین خود ادامه خواهند داد.
۴۱۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣۹۰
|