یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

بعد از ۲۳ سال، یادم می آید... - مرسده محسنی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : منیره

عنوان : یادش می ماند
نگفتی مرسده مهربان - یعنی خودم باید به یاد می داشتم- که پائیز سال جدائی های تو و شما هم هست. نگفتی ولی آمدی در کاشتن درخت ما شرکت کردی. این درخت مکان یادآوری همه ما می ماند. یاد مجتبی سربلند می ماند و گرمایش را هیچ پائیز و زمستانی نمی تواند از خاطره تو بگیرد
۴۱۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : حمید دوستی

عنوان : رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
سال ۱۳۶۵ برای مدتی با زنده یاد مجتبی محسنی در زندان دستگرد هم بند بودم. او بعنوان مسئول بچه های فدائیان اکثریت-جناح شانزده آذر در اصفهان، در زندان هم مورد احترام دوستانش و دیگر بچه های زندانی بود... جوانی لاغر اندام، موقر و البته شوخ طبع بود با نگاه مهربانی که در آن یک شیطنت کودکانه هم از پشت شیشه عینکش موج میزد... او و تعداد دیگری از دوستانش هنوز زیر حکم بودند و ظاهرآ بخاطر سوابق مبارزاتی شان در سالهای ۵۸ و ۵۹، سپاه و اطلاعات رژیم پرونده سنگینی برایشان درست کرده بودند و در واقع زیر اعدام رفته بودند. البته در مقطع قتل عام یعنی تابستان ۶۷ من در زندان نبودم و چون تمامی دوستان مجاهدم را به دار کشیدند اطلاع زیادی از جزئیات آن کشتار ندارم ولی بعدها از دیگر همبندانم شنیدم که نهایتآ "مجتبی" و یارانش "قادر جراّر" و "اسفندیار قاسمی" توسط جانیان اسلامی محکوم به مرگ و اعدام میشوند. یاد همگی آن عزیزان همیشه گرامی باد.
در همین جا مراتب تسلیت و همدردی خودم را در فقدان مجتبی، به عزیزانش مرسده و فواد و ... ابراز میکنم.
۴۱۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : . .

عنوان : هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق --- ثبت است در جریده عالم دوام ما....
حمید تبریزی عزیز سلام
«دوام ما» درست است.
۴۱۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : پریسا احمدیان

عنوان : با شما همراهم
مرسده جان چه کار خوبی کردی که نوشتی.
یادش گرامی بادو یاد همه جان باختگان گرامی
۴۱۱۵۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : ع قدیمی

عنوان : قربانیان اسلام
تا پیش از سال ۵۷ هیچ اخوندی را به این تبه کار ی نمیشناختیم اما چه شدکه ان اخوند مورد اعتماد مردم به گرگ خون اشام تبدیل شد؟ پاسخ را باید در اسلام و بکار گیری ان جستجو کرد.اسلام از مرد و زن مسلمان میخواهد که به دستورات دین رفتار کنند و انگشت اتهام باید به سوی اسلام و قران باشد .اسلام همان قران و قوانین بدوی است و هر گونه بزگ و ارایش انقلابی ذات خونریز اسلام و قران را عوض نخواهد کرد.این یک سراب است که ادعا شود اسلام دیگری میتواند راه سعادت و نیک بختی بشر را فراهم کند .از قدیم گفته اند که سالی که نکوست از بهارش پیداست. همه سازمانهای دینی راهی جز پذیرفتن جدائی دین از حکومت نخواهند داشت و پیام این جدائی را اقای یزدی در پیام خود به ان رهبر تونسی داد که از تجربه ما استفاده کننید و بدنبال دیکتاتور ی دینی نروید.در حققت ما پس از سال ۵۷ نه مبارزه اجتماعی بلکه جنگ و جدال دینی و در یافت متفاوت از دین داشتیم که فرقه ای از اسلام بر دیگر فرقه های اسلامی پیروز شد و گشته ها از هر سوی جریانات دینی قربانی اسلام شدند ونه اهداف اجتماعی و ملی .
۴۱۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : ثریا علیمحمدی

عنوان : بیاد رفیق عزیزم مجتبی که جوان رفت
بیاد انروزها که رفتند بیاد چشم های همیشه خندان مجتی و خلوص و صداقتی که برای یاران و برای ارمان اش داشت .بیاد مجتی که رهرو خستگی ناپذیر راه آزادی بود و برای آن جان را فدا کرد
۴۱۱۴۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : حسن نون

عنوان : یادها را چه کسی آفرید؟
با سلام بر مرسده و ..
من مرسده را از ایام کودکی می شناسم.
نمی دانستم که در سینه اش چنین سیل خروشانی از عاطفه جاری است.
شاید غول آسائی اندوه است که روح خسته را در مشت آهنین خویش می فشارد و شیره سهمگین جانش را در قالب کلام دردآور و روانسوز می ریزد.
من مجتبی را هم دیده بودم و اندوهش را هنوز هم در دل دارم و بیش از آن، اندوه هنوز زنده ها را و بظاهر زنده ها را که بیشک در غرقاب دهشت و اشک و آه و درد آشکار و نهان دست و پا می زنند.
مرسده واقعا هم انسان بزرگ بی همتا و رشگ انگیزی است.
عمرش دراز باد!
۴۱۱۴٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : علی راد

عنوان : ماندگاران
مرسده عزیز : در سلولهای دهه ۶۰ جانهای عزیز بسیاری از دست رفتند . عزیزانی که هر یک می توانستند روزگار بهتری برای خود و هم میهنانشان رقم زنند . هرگز یاد و خاطرشان از صفحات تاریخ خونبار ازادیخواهی میهنمان زدوده نخواهد شد . روزی فراخواهد رسید که در کوی و برزن این سرزمین نامشان سرود کودکان و جوانان خواهد بود . مرا یاد خواهر بزرگم انداختی که میگفت شب تا صبح جلوی اوین میخوابید تا شاید بتواند ملاقاتی بگیرد و مرا ببیند . به جرات میگویم زخمهای شلاق و شکنجه تحملش اسانتر از فراق عزیزان است و مهر انان که تورا میخواهند درد دوری را عمیق تر و سهمگین تر میکند و برای انان که تورا نمی بینند تحملش سخت تر و سنگین تر . هستند برادرانی گمنام که درد فراق برادر را برایت میکاهند . با امید به ازادی و رهائی از چنگال دیکتاتوری وزیستن در سرزمینی ازاد که بقول شاملو "هرگز از مرگ نهراسیده ام .... هراس من باری همه از مردن در سرزمینی است که مزد گورکن از ازادی ادمی افزون باشد ." یادش گرامی باد
۴۱۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : محمد اعظمی

عنوان : به یاد مجتبی
من این چشمهای خندان را می شناسم. با او رابطه عاطفی عمیقی داشتم. جزوی از اعضای خانواده ما بود. از زمانی که او را شناختم یادم نمانده است با چه توجیهی اما همه منازل مخفی مرا میشناخت و به آنها رفت و آمد داشت. دختر توکل اسدیان که در سن دو سالگی پدرش اعدام شد، با نام تشکیلاتی مجتبی یعنی با نام حسن، در منزلمان در اهواز، زبان به سخن گشود. به یاد مجتبی که در روز ۱۳ آبان جاودانه شد، نوشته ای که به یاد مادربزرگوارم، مادر محسنی، نوشته بودم دوباره در فیس بوکم منتشر میکنم
۴۱۱٣۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

    از : حمید تبریزی

عنوان : هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق-ثبت است بر جریده عالم نشان ما
آنانکه در برابر اردوی ستم و ارابه زور و ماشین سرکوب و استثمار سرفرازانه ایستادند و چشم مادر را در انتظار بینهایت اشکبار کردند و دامان پاک مرذم و زحمتکسان را برگزیدند همواره نامشان ذر تاریخ خواهد ماند. اینان شاهدان زنده تاریخند. امروز میلیونها انسان آزاده فریاد آزاذگی و عدالت را فریاد میزنند و رهروان راهی هستند که مرسده از آنان سخن میگوید. راهی که آکنده از عطر گلهای بهاری و مملو از امید و آرزو و سرشار از پیروزی است.اشگ این مادران اردوی ستم را به لرزه در می آورد و آه شبانه بازماندگان این راهیان نور انرژی بر آفتاب میدهد. اینان صادقانه آمدند و سرفرازانه رفتند.به صدق کوش که خورشید زاید از نفست.
۴۱۱٣٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲٣)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست