یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گلشیفته بودن در برابر باد - اکبر کرمی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل abuse@akhbar-rooz.com و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : اکبر کرمی

عنوان : بی بی یا آدم برفی
پیروز عزیز
اول: مقاله نقد جنبش سبز نیست، نقد مدعیانی است در جنبش سبز، که برای خود نقش برادر بزرگ تر می پسندند!
دوم: منتقد بیرون از جنبش سبز نایستاده است، در دل جنبش قرار دارد و به آینده ی آن هم بسیار امید بسته است.
سوم: پایش جنبش سبز، شرط نخست سبز بودن (خودپایی ملی) است.
چهارم: یادمان نرود که قربانی کردن زنان هم واره با ستایش از آنان و در آستانه ی باستانی آنان و با کلماتی چون "بی بی شرف" و "بی بی حیا" شروع می شود. پاداندیشه هایی هم چون "حجاب صدف است" و "از دامن زن مرد به معراج می رود" نمونه هایی هستند از این اوهام و ادعیه ای که هنگام قربانی کردان این الهه گان آفرینش خوانده می شود.
"بی بی" ای را که شما تصویر کرده اید "آدم برفی" است که من سال ها پیش نقاشی کرده ام. بی بی شما فانتزی است که دخترکان ما را با آن به بستر جنون و جنایت می برند، اما آدم برفی من قطره ی آبی است که به صورت هم زادان ما می چکد و آنان را به موقعیت قربانی بودن خود می برد و از آنان ایزدبانوانی می تراشد پر از برهنگی و زیبایی و معصومیت.

آدم برفی

دیشب هوای دهکده با برف نجوا می کرد
دیشب که برف می آمد
دیشب که زوزه ی گرگ ها هوای دهکده را آلود
بچه ها بی پروا
اندام های شادی شان گل کرد
از برف های رفته شده، آدمک ساختند
و امتداد نگاهش را
تا باغ خواب ستاره ها بردند
و دب اکبر را
برگوش های برفی اش انداختند
دیشب هوای دهکده با برف نجوا می کرد
دیشب که برف می آمد، دیشب
دیشب که زندگی در امتداد شب آغاز شد
زندگی، زندگی، زندگی ...
انبوه صحنه های زاید و کشدار
طغیان آب، در برکه های آبی چشمان ِ مادرم
عبور گیج کننده ی دختران مدرسه ای
با گیسوان چتری شان
از ماسه زار خواب و خیال
و قهقهه های غنچه ها ...

آه ...
چه سیاه و چه تلخ
عبور از این شب لاخ
تا کلبه های خالی فردا

مرا به هجرت یک برگ
به هجرت یک لحظه مهمان کنید
در این حضور خسته ی بودن ها
نبود مرا هیچ کس نخواهد دید
و دخترانی که مرا عاشق بودند
و من آن ها را عاشقانه
از قله های مرتفع خواب های طلایی ام چیدم، خشکیدند
دخترانی که عشق را
نه در قله های برفی پستان هاشان
که در سینه های کویری فردا جستجو می کردند
دخترانی که بعدها فهمیدم
در بغچه های روی سرشان چیزی نبود
جز طرفه های طفره و اطوار
دخترانی که در مرداب های سرمه و لاک گم شدند
و از آن اندام های بلور و قشنگ
تنها برگ های کوکبی انگشتانِ شان طلوع کرد
دست فروشان بوسه و لبخند
بازاریان حریص
مادران کوچک
مادرانی که مروارید – گلوبند حقارت را
نسل به نسل ارث می برند
و عشق را
از بوته های هرز تقید می بویند
پس مانده های باغ های توهم
قربانیان حجله های تعصب
آه ...
چرا فریاد نکنم؟ چرا؟
نگاه کن!
هنوز معصومیت از رگ های بریده ی شان می چکد
و دشنه ای که گلوگاه شوکت شان را درید
در دست های ماست
دست هایی که این چنین وقیحانه، در آستانه ی باستانیِ شان به ستایش نشسته است.
آه ...
چرا فریاد نکنم؟ چرا؟
مگر خروش توده ی غم را درون سینه ی تنگم نمی شنوی؟
چه حرف مضحک و تب داری!
درون مرا هیچ کس ندید و نخواهد دید
و دخترانی که مرا عاشق بودند
و من آن ها را عاشقانه
از قله های مرتفع خواب های طلایی ام چیدم پوسیدند.

شب به انتها آمد
بوران لذت هم خوابگی فرونشست
بچه ها از بازی خسته شدند
دب اکبر پاره شد
از کوچه باغ آبی بالا ستاره ای چکید
آدم برفی آب شد
یک چکه روی صورتم افتاد
از خواب پریدم
و به عکس رویا
که در حضور خالی یک روز کز کرده بود، خندیدم
خورشید در پنجره گل کرده بود
و کسی
در بام های مجاور
ماه پارو می کرد.

اراک/ زمستان ۷۱
۴٣٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : مشکل من
جناب کرمی،
با تشکر از پاسخ. خانم فراهانی همراه با تعداد دیگری از هنرمندان و برای بردن جایزه دراین مراسم شرکت کرده و " لخت شدند". تا چند روزی که من اخبار را دنبال میکردم من جمله در خود فیلم علت این عمل راازایشان نشنیدم. پس از واقعه ، بسیار ساده است که روغن ریخته را نذر امامزاده کرد. اگر ایشان قبلا و یا در هنگام انجام عمل چنین ادعایی میفرمودند قابل قبول بود.

ایشان بر اساس منشور جهانی حقوق بشر آزادند که هر کاری خواستند بکنند و مسئول کردار خود باشند. چهار میلیون ایرانی در خارج زندگی میکنند و اگر برای هر اقدام آنها جنبش سبز بخواهد اعلامیه پشتیبانی و حقوق بشر بدهد گرفتاری های خود را چکار کند؟ گفتار چند نفر ظاهرا عضو جنبش سبز بیان موقعیت آن نیست. بعلاوه مشکل جنبش سبز با مخالفین کم است که دفاع ازعمل نا متعارف خانم فراهانی را هم به آن اضافه کند ؟

اقدام خانم فراهانی از نظر طرفداران این عمل قابل درک و سزاوار پشتیبانی است ولی ربطی به جنبش سبز ندارد که گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. چنین انتظاری
از جنبش سبز و حمله نمودن به آن منصفانه نیست و یکی باید از آنها دفاع کند ، خود که بیچاره زبان ندارد.

من موافق و مخالف جنبش سبز نیستم واگر هم بودم با موقعیت من فرقی نمیکرد اما آیا شما دیواری کوتاهتر از جنبش سبز نیافتید که کاسه عقده های جنسی نسل سوخته را سرآن بشکنید؟ مشکل من این است.با تشکر.


بعد از تحریر. ضمنا به ذهنم رسید که بختیاری ها بجای خانم یا بانو بی بی میگویند و بی بی حیا و بی بی شرف و غیره نامهای غیر آشنایی در بختیاری نیست که در باره تلفظ سریع آنها جوک هایی هم گفته اند. شما که به آداب آن نواحی آشنایید آیا بی بی نامی معمولیست؟
با تشکر مجدد.
۴٣٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۰       

    از : شیرین روشن

عنوان : هراس از آزادی از کجا آب می خورد؟
آقای کرمی در برخی از نوشته های خود به رابطه ای روشنی بین استبداد ایرانی و اضطراب های جنسی ایرانیان اشاره دارند؛ در سایه ی چنین تحلیلی کسانی که از باز شدن کلاف در هم این اضطراب های ویرانگر به رعشه می افتند و دست بکار می شوند تا در برابر این گونه اقدام ها بایستند و مقاومت کنند، احتمالن بیگاری به استبداد می دهند؛ زیرا بسیاری از اینان در تحلیل های نهایی خود خوشبختانه موافق استبداد نیستند.
نباید گذاشت "هراس از آزادی جنسی" به "هراس از آزادی" دگردیسی پیدا کند.
آزادی جنسی در جامعه ای مثل ایران که از انحطاط اخلاق و فوران ریا به تنگی نفس افتاده است، هم می تواند راه باشد و هم راهبرد.
۴٣٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۰       

    از : اکبر کرمی

عنوان : حقوق بشر مرز دفاع ماست
خانم یا آقای پیروز
با درود و مهر و نیز با تشکر از توجه شما
اول: هم چنان که آورده ام باید بین "حق بودن" و "حق داشتن" تمایز قایل شد. تفکیکی که در نقد بسیاری از منتقدین سبز گل شیفته دیده نمی شود. بر این اساس هر چند ممکن است در درستی رفتار گلشیفته چون و چرا کرد، اما در حق گلشیفته برای برهنه شدن، نمی توان!
دوم: برخی از دوستان اصلاح طلب (ملی مذهبی) از جمله جناب مرتضی کاظمیان با این ادعا که رفتار گلشیفته فشار کودتاگران بر برخی از فعالان سبز را درحاشیه قرار می دهد، رفتار او را به مصلحت ندانسته و او را به حفظ "حریم های جامعه" احاله می دهد؛ و حمایت از او را با نشان دادن "زمین بازی" به تمسخر می گیرد!
http://news.gooya.com/politics/archives/۲۰۱۲/۰۱/۱۳۴۸۳۳.php
سوم: در چنین معرکه ای است که من (به عنوان یک میکروب سبز و با نگاهی دیگر) از نطفه بستن "مجمع تشخیص مصلحت آینده" دچار وحشت می شوم و تلاش می کنم به میکروب های دیگر بگویم که ما دیگر مجمع تشخیص مصلحت نمی خواهیم.
چهارم: گلشیفته در مصاحبه ای تاکید کرده است که رفتارش نوعی مخالفت با حجاب اجباری است. حتا اگر ایشان بر این مساله هم اشاره نمی کرد، در اصل قضیه تفاوتی نمی کرد؛ چه هم چنان که در نوشته آوردم: دختران، خواهران و همسران ما که هر روز در کوچه ها و خیابان ها با شجاعت از خطوط قرمز حاکمیت سرب و سراب عبور می کنند، نظریه پرداز "حق مالکیت بدن" نیستند و دفاع از حقوق آن ها و زندگی تنانه ی شان موکول به چیزی و معطل به امری (هرچند به باور برادران بزرگ تر مهمتر) نمی ماند.
پنجم: ستون فقرات این مقاله نقد "سندرم برادر بزرگ تر" و رابطه ی پنهان آن با "سندرم استبداد دینی" است. استبدادی که در سایه ی صدف سختی از باورهای دینی، حلزون اضطراب های جنسی ایرانیان را مدد می رساند و به ادامه ی سلطه ی خود امیدوار می ماند. در چنین آسیب شناسی است که دفاع از حقوق بشر از جمله "حق مالکیت بر بدن" اهمیت پیدا می کند.
ششم: خیل بی شمار جوانان ایرانی که دوران جوانی و نوجوانی خود اسیر و قربانی یک اخلاق جنسی غیرانسانی اند و در فقر شادی و لبخند خود را نسل سوخته می داند نمی تواند قابل کتمان باشد! روشن است مرز دفاع از حقوق این نسل اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسیون های مربوطه ("ارج شناسی جدید") است.
مشکل شما کجاست؟
۴٣٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا؟ (شهریار)
سرکار شیرین خانم،
از عنوان کامنت شما " اداهای خاله پیرزنانه، ادعاهای روشنفکرانه! " لذت بردم.
در کامنت قبلی گفته بودم " اینترنت را برای بی بی کسرایی دختر سیاوش کسرایی پرسه زدم. نخست بخاطر نام ایشان که برای جمع کثیری اه اه و واه واه است.".

" بی بی " برای ما " خاله پیرزنها " بار عاطفی فراوان دارد. زمانی که کودک بودیم - عصر ماقبل حجر و قبل از نهضت نودیست ها - به پیرزنان خانواده که معمولا مادربزرگ ها و خاله و عمه ها بودند بی بی میگفتیم و آغوش گرم آنها همیشه پناهگاه ما برای فرار از تنبیه بود.

اینکه سیاوش کسرایی " شجاعت " این را داشته باشد که عزیز دردانه خود را بی بی بنامد - که شاید هم مخفف بریژیت باردو و چیزی شبیه آن باشد - و این عزیز دردانه این نام را با افتخار با خود حمل کند برای عصر گلشیفتگی " اداهای پیرزنانه " است و مطمئنم که خانم " شیرینی " مثل شما هرگز در این دوره و عصر چنین نامی بر خود نمیگذارد و آنرا " خاله پیرزنانه " میداند.
اما معنی " ادعاهای روشنفکرانه " و " بی گاری ناخواسته .. در پای بت استبداد " برای من خوک شوونیست معلوم نشد.
۴٣٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : آزادی های فردی
سرکار خانم روشن،
ممنون از سوال. بنده در کامنت های قبلی در اخبار روز گفته ام که با شواهد موجود لخت شدن خانم فراهانی برای بردن جایزه سینمایی بوده و ربطی به سیاست و جنبش و حزب نداشته است.

بنا براین زمانی که میبینم " نویسنده ی محترم و شناخته شده ی" میفرمایند " ای کاش این ساکنان کوی "مجمع تشخیص مصلحت" آینده از خود می پرسیدند: جنبش سبزی که نتواند و نخواهد از آزادی گلشیفته های ما دفاع کند به چه کارمان می آید؟ " نمیدانم که جنبش سبز باید در این باره چکار کند و از چه دفاع نماید؟

شاید فردا " این گلشیفته های ما " بر اساس حق مسلم آزادی خود و برای رقابت با حریفان حرفه ای ، در سنترال فولد مجله های پلی بوی ای ظاهر شدند. آیا " ساکنان کوی "مجمع تشخیص مصلحت" آینده " و جنبش سبز باید از این عمل دفاع کنند؟ اگر نه چرا؟ مرز دفاع کجاست؟

فکر میکنم که این دفاع بر عهده سیصد چهار صد هزار نفر فیس بوکی و دیگر حامیان است که برپیشوای خود اقتدا کرده وعریان درخیابان ها ظاهر شوند و جنبش سبز را معذور دارند که به کفن و دفن قربانیان خود بپردازد.
۴٣٣٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۰       

    از : شیرین روشن

عنوان : اداهای خاله پیرزنانه، ادعاهای روشنفکرانه!
جناب پیروز عزیز
ای کاش شجاعت آن را داشتید که از پشت سنگر اسم مستعار و نمایندگی خودخوانده ی فرهنگ و اخلاق بیرون آیید و فراتر از گوشه و کنایه های... به نقد ادعاهای روشن این مقاله دست بزنید و از نویسنده ی محترم و شناخته شده ی آن توضیح بخواهید؟ در این صورت هم کار ما در قضاوت آسان تر می شد و هم بی گاری ناخواسته ی شما در پای بت استبداد و ...!
تا آن جا که بنده دنبال کرده ام جناب کرمی نوشته های متعددی در آسیب شناسی سکس وحشی در ایران داشته اند و زمینه ها استبداد ایرانی را تا سایه ی بلند و تاریک اضطراب های جنسی در ایران کاویده اند. اگر شما نقطه نظر مخالفی دارید، خوب اراده نشان دهید و پا پیش بگدارید و حرفتان را بدون لکنت بزنید! گوشه کنایه زدن به اخلاقی که ادعایش را دارید خوش نمی نشیند.
۴٣٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
جناب سرمدی،
ممنون از خبر. گرچه جی سپات چیز تازه ای نیست و اطلاعات راجع به آن
سالهاست که در کتاب ها و جزوه ها و گفتگو ها و پس از اینترنت در دسترس
هر نوجوان و دانش آموزیست ولی گفتگو در باره آن به این نحو نوبر است.
ولی چنین رخدادی در سوئد که از زنان آن به عنوان سمبول سکس یاد میشود
نباید چیز عجیبی باشد.
بیچاره آسانژ ساده لوح که دو شب متوالی دو زیبای سوئدی ایشان را " بلند کرده "
و صبح زود بدون اجازه قبلی به آنها " تجاوز " نموده بود و به این جرم شاید کارش
به زندان گوانتانامو بکشد.

اما در اینجا مساله مهم ، ازدواج همجنسان است که روز به روز در ایالت های مختلف
قانونی میشود و هر چند یک بار عکس و تفصیلات مراسم عروسی " و شاید " دامادی " در نشریات منتشر میشود و با این وجود آمار تجاوز و قتل و جنایت همچنان بالاست.

نمیدانم. شاید هم فروید درست گفته و اکثر گرفتاری های ما ریشه جنسی دارد و اگرعمل آن سیصد چهار صد هزار نفری که به حمایت از خانم فراهانی برخاستند درست باشد احتمال دارد که اگر ایران به همت جنبش سبز مانند ممالک پیشرفته لخت شدن و ازدواج همجنسان را آزاد و قانونی کند دیگر مشکلی نداشته باشیم. بویژه ما که چنان مستعدیم که از گرد راه نرسیده برای موفقیت حاضریم جلو چشم دنیا لخت شویم.
چه میدانم. گدای گوشه نشینی تو حافظا خاموش.
۴٣٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : م- سرمدی

عنوان : هر گونه تابو شکنی و پرسش ، نه تنها در باره ی بدن...
دیشب تلویزون سراسری سوئد برنامه ای علمی ، تحقیقی در باره ی G-point پخش کرد. بزبان انگلیسی با زیر نویس سوئدی که نشان از BBC داشت. برنامه به اطلاعات جدید در ساختمان تناسلی زنان می پرداخت. خانمی در کلینیک ،روی تخت معاینه دراز کشیده و پزشک با تیم خود در Vagina خانمی معاینه و عمل می نماید. تمام تحریکات و فعل و انفعالات بیولوژیکی در روی مونیتور نشان داه میشود. همه ناظر بر جریان مطالعه بودند و خانم مورد معاینه با علاقه موضوع را دنبال میکرد.
سوژه ی برنامه عبارت از تحریک G-point برای حصول به اورگاسم بود و پزشک تیم موفق شود با تزریق مواد محرک در این نقطه G-point در ۱۰ دقیقه ۷ بار برای «بیمار» ارگاسم تامین نماید. در حاشیه برنامه مصاحبه هائی نیز در کوچه و بازار با دختران و خانمها صورت میگرفت و از مزایای و معایب این روش صحبت میشد که حتی با فمینیسم هم ارتباط می دادند و استقلال از «قلدری» مردان . این ها مورد نظر من نیست.
- به دخترم گفتم ببین این برنامه را SVT تلویزیون سراسر سوئد پخش می کند .مردم می بینند و اطلاعات خود را افزایش می دهند. ما خیلی باید کار بکنیم تا به اینجا برسیم و اشاره به گلشیفه فراهانی نمودم.
- دخترم گفت : درست ست ، این جا خیلی باز تر ست و امکان دیدن این برنامه ها و بحث و گفتگو در تمام زمینه ها موجود ست .
«تابو» ، «تعصب» و «قتل ناموسی‌» کمتر ست. ولی در مدرسه و دانشگاه دختران از اینکه سیستم، فکر و ذکرش «سکس » می باشد و تمام مسائل را بمناسبت و بی مناسبت به آن وصل می کند شاکی هستند. ولی بهر صورت باز بودن بهتر از بسته بودن ایران ست.

فکر می کنم چون درایران از بالا تا پائین در خانه و مدرسه . همه جا ، در نهایت «اختناق» بحث و گفتگو در باره بسیاری مسائل ممنوع بوده ست . بدن و بیولوژی آن نیز همیشه در محاقی از «حجاب » کلی یا قسمتی از آن سانسور شده ست . عوام بزبان آوردن این قبیل مسائل را همیشه « قبیح » دانسته بوده و ورود به قلمرو آن را کلا « ممنوع » کرده بوده ست . هر گونه تابو شکنی و پرسش ، نه تنها در باره ی بدن ، حتی در باره سایر مسائل تابو گونه خطر جانی دارد.
- « مگر انسان میمون ست که تقلید کند »
- قران «وحی » ست یا محمد خودش نوشته ؟
۴٣٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹۰       

    از : peerooz

عنوان : تصحیح
در سایت بی بی سی فارسی مقاله ای از خانم بی بی کسرایی دیدم که
ایشان تا ۱۵- ۱۴ سالگی در ایران بوده و یک سالی هم به فرانسه برای
تحصیل رفته اند. سپس سفر کوتاه به افغانستان و بعد به مسکو و اتریش.
چند زبان بودن ایشان علاوه بر استعداد ، حاصل این سفرها ست.

http://www.bbc.co.uk/persian/iran/۲۰۱۲/۰۱/۱۲۰۱۳۰_l۴۴_tudeh_party_kasraei_bibi.shtml
۴٣٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹۰       

نظرات قدیمی تر

 
چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست