از : سعید سعید
عنوان : بی طرفی و وجدان کاری
در جواب به آقای محمد سبزی که لینک داده اند من هم برای بی جواب نماندن و رعایت بی طرفی و وجدان کاری شما را به پاسخ مقاله آن لینک در لینک زیر دعوت می کنم
http://www.azadi-b.com/J/۲۰۱۲/۰۵/post_۷۴.html
رسالت محفل «امید» در هجو، توهین و تخریب کوشندگان و اندیشمندان جامعه
با تشکر
۴۵۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : ناهید کشاورز
عنوان : راه و روش نا مشفقانه مرده است
با توسل به این مایه از استدلال است که یک طرف چهارسوق را رضا خسروی و طرف دیگرش را بهمن شفیق قرق میکنند. یکی داد و هوار که: ایدئولوژی کولاکزادهها به مارکس بازگشت کرده است و دیگری فریاد و جنجال که: کجائید امت مارکس، قراگوزلو از مارکس عبور کرد و در همین پیچ بعدی است که لنین را هم زیر بگیرد. این است سطح بحث و استدلاآوری تئوریسینهای پر مدعای ما! برای کسی که تشنهی یادگیریست و به قول صمد: مثل قارچ هر نمی را به خود میگیر تا رشد کند، آیا نباید قراگوزلو را، بهمصداق این ضربالمثل که: یک چشمیها در شهر کوران پادشاه هستند، ببوسد و بر چشم گذارد؟ از این شیوهی برخورد و تنگنظریهای شما چه چیز میتوان آموخت بهغیر از لای کشیدن؛ نعل وارونه زدن؛ معلق زدن و به قول عبید: سگ از چنبر جهانیدن و رسنبازی کردن؟ قراگوزلو یک معلم است، یاد میگیرد که یاد بدهد، مارکسیسم او هم یک مارکسیسم کاربردی است و نه یک کالای شیک که دارندهاش با آن پُز بدهد. گیرم که او اشتباه کند. اولن اشتباه را کسی میکند که کاری انجام میدهد. دوم هر اشتباهی را، بدون جار و جنجال، میتوان تصحیح کرد ــ تصحیح تئوری در عمل. از این گذشته این اهانت به خواننده است که تصور کنیم او یک مصرف کننده منفعل است که هر چه “استاد” گفت همین طور قلفتی میپذیرد. کسی که در حدی هست که بحثهای قراگوزلو را بفهمد لابد وقتی قراگوزلو مدعی میشود که مارکس در برههای از زندگی خود پوزیتویست بوده است از خود سوال خواهد کرد که این ادعا را او بر چه اساسی استوار کرده است؟ و دقیقن این جا است که بهمن شفیق میتواند به مثابهی مشارکت کننده در یک دوی امدادی چوب را از دست قراگوزلو بگیرد و در حین اعتلای خواننده در مابقی راه سطح مارکسیسم را از “مارکسیسم ولگار” به مارکسیسم پیشرفته ارتقاع دهد. اما بهمن شفیق خود را برای مشارکت در یک چنین دوی امدادی آماده نکرده است. او از جنس آدمهای معمولی نیست، که در کنار بقیهی دوندهگان قرار داشته باشد. او یک انسان ـ لیدر است، و بر فراز انسانِ «ولگار» قرار دارد ــ این باد از قلفت دستپروردهگان حزب کمونیست کارگری هرگز دررفتنی نیست. بهمن شفیق ترجیح میدهد بهجای دویدن در کنار بقیه از همان بالا تیری در تاریکی رها کند، اگر به قلب مدعیای نشست که چه بهتر ــ فضا برای لیدر شدن فراهمتر گشته ــ و اگر ننشست او از این تیرها در ترکشاش کم ندارد.
آبتین درفش
دوست عزیزی نوشته است که رفیق قراگوزلو زمانی که اصلاحات و سوسیال دموکراسی مد بود از آنها دفاع می کرد و حالا که از مد افتاده و مارکسیزم مد شده به مارکسیزم حمله می کند. من که نفهمیدم یعنی چه؟ لطفن خودشان ترجمه کنند. بالاخره رفیق قراگوزلو سوسیال دموکراسی را از موضع دفاع از مارکسیزم نقد می کند یا نه؟ به اصلاحات و رفرمیسم از موضع سوسیالیزم نقد می کند یا نه؟ در ضمن چه کسی گفته که رفرمیسم و سوسیال دموکراسی از مد افتاده. در همین مقاله نظر ایگلتون آمده است. ضمن این که مکاتب سیاسی اقتصادی مد نیست برادر محترم. هر که از سوسیالزم دفاع کند هر که از رضا شهابی و ابراهیم مددی دفاع کند جایش در میان انسان های زحمتکش و کارگر و سوسیالیست است. گرد و خاک نکنید. باز هم در ضمن نوشته بالا جواب رفیق آبتین به درفشانی های همان دو نفر مستقر در لاهه و آلمان است که کمر به تخریب رفیق بسته اند و هرگاه بیکار می شوند به یکی گیر می دهند
آقای تابان یا کامنت ها را ببند دوست گرامی یا سانسور نکن
دو نفری که در چپ منزوی شده اند دارند کار پلیسی می کنند و کمر به تخریب چپ داخل بسته اند. انسان عصبی می شود. وقتی که رفیق ثقفی را طرفدار جنگ میخوانند آدم حالت تهوع می گیرد. نوشته های آن دو یار دبستانی که روز به روز آب می روند پیش از آن که انقلابی باشد انسان را منقلب می کند.
۴۵۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : الف دال
عنوان : اگر مثل دکتر مصدق نیستید.....
برخورد بی پرنسیپ و مفتش گونه راه به جائی نمی برد. خیلی ها ملک اشعرای بهار و دکتر مصدق را به اتهام چپ نبودن و لیبرال بودن می کوبند اما من با ارائه این متن پرتوان میخواهم نشان دهم که نحوه برخورد با مخالف چگونه باید باشد. من حتی می خواهم بگویم که مرکلیسم هم برای برخی زیادی است. در اینجا نشان خواهم داد که وینستون چرچیل این دشمن خونی سوسیالیستها با لنین بزرگ چطور برخورد کرده است.
یاد بگیریم حتی از لیبرال ها.
محمدتقی بهار ملکالشعرا در سخنرانی برای اعضای حزب دموکرات گفت: "دو دشمن از دو سو ریسمانی به گردن کسی انداختند که او را خفه کنند... یکی از آن دو خصم سر ریسمان را رها کرد و گفت: ای بیچاره! من با تو برادرم! و آن مرد بدبخت نجات یافت. آن مرد که ریسمان گلوی ما را رها کرده لنین است."
بهار زمان سخنرانیاش در مسجدشاه تهران را در "تاریخ مختصر احزاب سیاسی" ذکر نمیکند اما احتمالا حوالی ۱۳۰۰ بود. تمثیل خفهکردن ایران به دست روسیه و اینگیلیس را شاید از عنوان کتاب "اختناق ایران" نوشته مورگان شوستر، مستشار آمریکایی وزارت مالیه ایران در سال ۱۲۹۰، وام گرفته باشد.
در همان روزگار، عارف قزوینی، شاعر و ترانهسرای سخت ناراضی از سلطنت قاجار و هوادار برپایی جمهوری، سرود:
ای لنین ای فرشته رحمت
قدمی رنجه کن تو بیزحمت
تخم چشم من آشیانه توست
پس کـَرَم کن که خانه خانه توست
یا خرابش بکن یا آباد
رحمت حق به امتحان تو باد
بلشویک است خضر راه نجات
بر محمد و آل او صلوات
اگر عارف را آدمی بسیار جدی و حتی عبوس (به گفته سعید نفیسی، "با صدای بم و لحن عصبانی بیصبرانه") نمیشناختند شاید گمان پیش میآمد که این قطعه را از باب مطایبه سروده است. اما وقتی لنین را دعوت میکرد تشریف بیاورد این مملکت رهن کامل در اختیارش، هرچه با آن بکند از طایفه اسبدزدهای قاجار بدتر نیست، صادقانه میگفت.
ستایش ولادیمیر ایلیچ اولیانوف به بهار و عارف و دیگر ترقیخواهان ایران محدود نبود. در سراسر جهان او را بهعنوان پدیدآورنده واقعهای همچون توفان نوح میستودند. از فتح زندان باستیل در ۱۲۸ سال پیش از آنکه سرانجام به استیلای جنگسالاران و اشراف انجامید، آرزوی آرمانخواهان بود که آدمی باسواد و اهل قلم و دوات پا پیش بگذارد، حکمرانان موروثی را از اریکه پایین بکشد و مملکت را به سود زحمتکشان سامان دهد.
شعارش چنان سنجیده و بلندپروازانه بود که دشمنانش نمیتوانستند بگویند یکی دیگر از ماجراجویانی است که از عهد اسپارتاکوس به قصد غارت شهرها علم طغیان برافراشتهاند. سال ۱۹۲۰ اعلام کرد: "کمونیسم یعنی شوراها بهاضافه برقرسانی به سراسر کشور." شیفتگیاش در برابر فناوری نوین سرآغاز تبدیل کشور عقبمانده دهقانیـ فئودالی به ابرقدرتی صنعتی شد که توانست هماورد ماشین جنگی ِ رایش سوم باشد.
بیسبب نبود دشمن بزرگش وینستون چرچیل، که کوشیده بود کشورش را وارد جنگ با جمهوری سوسیالیستی نوپای شوروی کند اما بعدها متحد آن شد، در مرگ لنین ذم را با مدح درآمیخت: "تنها او بود که میتوانست دوباره کورهراهی بیابد. مردم روسیه در باتلاق رها شدند. بزرگترین شوربختیشان تولد او و دومین بدبختی بزرگشان مرگ او بود."
با تمام ستایشی که در ایران پس از انقلاب اکتبر و لغو معاهده ترکمانچای نثار لنین کردند، در رثای او در بهمن ۱۳۰۲ ظاهرا شعر یا مطلبی ماندنی منتشر نشد. اما تاسف محمد مصدق برای مرگ جانشین او، جوزف استالین، در اسفند ۱۳۳۱ شاید نمایانگر یأس ۳۰ سال پیش از آن باشد:"تا استالین فوت نکرده بود دول استعمار از او ملاحظه میکردند و ملت میتوانست تا حدی اظهار حیات کند و روی همین احساسات بود که من ظرف دو روز قانون ملیشدن صنعت نفت را از تصویب دو مجلس گذرانیدم و باز روی همین احساسات بود از شرکت نفت خلع ید کردم و بعد از استالین چون قائممقام او شخصیتی نداشت ملاحظات دول استعمار از آن دولت از بین رفت."
غریبترین میراث لنین، که تاریخ را به دو بخش پیش و پس از خود تقسیم کرد، پیکر مومیاییشده اوست که همچنان در جعبه آینه مانده و بر سر بهخاکسپردن یا نسپردنش اختلافنظر دارند. کسانی از جهات ایدئولوژیک نگراناند و برخی بابت عایدات توریستی.
اگر خود لنین راضی به این بساط بود، جا دارد ندا در بدهیم: آقای ماتریالیست، تو هم؟
۴۵۲۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : روزبه ک
عنوان : انسان باشید.....
در روزنامه کیهان تهران بخشی همه روزه منتشر میشود به نام "نیمه پنهان
به قلم حسن شایانفر و پیام فضلی نژاد. در صفحه اول هم "خبرهای ویژه" روزانه توسط خود آقای شریعتمداری نوشته می شود. در این نوشته ها آقایان با استفاده از جنگ روانی علیه مخالفان خود و با استفاده از اسناد وزارت اطلاعات به تخریب مخالفان خود میپردازند. این شیوه شناخته شده ای است که اکنون از سوی افراد خاصی در محافل برون مرزی علیه چپ داخل اتخاذ شده و همه سوسیالیست های پاک باید آنرا افشا کنند. تخریب رفیق علیرضا ثقفی خراسانی در عرض دو ماه و در دو مقاله توسط همین دوستان آقای محمد سیری . یکی مقاله ای است به نام" چند تا بمب ناقابل چطوره؟؟ و دیگری مقاله گونه" کانون مدافعان سرمایه داری غیر انگلی" که علیه کانون مدافعان حقوق کارگر نوشته شده. توسط همین دو نفر. یعنی آقایانی که در هلند و و آلمان نشسته و بدون دغدغه امنیت چپ داخل را به خطر می اندازند. و بقول خود افشاگری می کنند. رویه آقای حسین شریعتمداری هر چه نام بگیرد روشی سیاسی و تئوریک در برخورد با مخالف نیست. به هر حال هر که از یکجا شروع کرده در جائی تغییر موضع داده و در جائی دیگر موضعی دیگر گرفته است. با این روش ها حال انسان از چپ به هم میخورد و میتوان فهمید که چرا چپ پیش که نمی رود هیچ عقب هم میرود. با پارازیت نویسی که نمیشود افراد تئوریک را نقد کرد. انسانی که تا اینهمه جسارات و شهامت دارد که در یک مقاله از محمود صالحی دفاع می کند و بر تارک آخرین مقاله اش تمام این سلسله مقالات "مبارزه طبقاتی ..." را به رضا شهابی کارگر زندانی تقدیم می کند شایسته ستایش است نه نکوهش
انسان باشید
سیاسی باشید
جدی باشید
کیهانی نباشد
من زیر این مقاله دو کامنت نوشتم. اگر کامنتها ی دوستان رفیق قراگوزلو را منتشر نمی کنید لطفا این موضوع را بنویسید تا ما تکلیف خودمان را بدانیم. این شیوه حتی با روش سایتهای بورژوائی هم همخوان نیست.
با تشکر
از رشت
۴۵۲۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : صداقت
عنوان : موج سواری!!??
تغییرکردن وتغییر موضع دادن هیچ اشکالی نداره. هرانسانی مجاز ومحق
است تغییر موضع بدهد وجهت تکاملی وتنزلی آنهم بخودش مربوطه
اما درهرتغییر موضع فرصت طلبی کردن برای حمله به دیگران و تمسخر آنها ناصادقانه است.
کلا مظلوم نمایی و موج سواری زشت و خطرناکه.
مثلا تاوقتی سوسیال دمکراسی و اصلاحات مد و سرزبانها بود بخش قابل
توجهی از مقالات مذکور دردفاع از اصلاحات وحمله به مارکسیستها و چپها
ورادیکالها بود. حالا که چندی است اصلاحات وسوسیال دمکراسی از سکه
افتاده بخش قابل توجهی از نوشته جات ایشان به حمله به مارکسیستها و چپها
و اصلاحات چی ها و اپوزیسیون و ..و اختصاص داره.
بهتر نیس آدم قبل از حمله وتمسخر وجوالدوز زدن به دیگران سوزنی به
خودش بزند؟
۴۵۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : زیر خط فقر گرسنه استبداد زده
عنوان : رفرم بهتر از استبداد است
اشتباه نکنید من شیفته غرب یا جانباخته سوسیال دموکراسی نیستم اما می خواهم از قراگوزلوی عزیز بپرسم زندگی در تهران راحت تر است یا در اسلو؟
در ضمن برای اینکه این مباحث یکطرفه نباشد از آقایان گنج بخش یا براتی می خواهم که در دفاع از سوسیال دموکراسی جواب بدهند.
و یک پرسش
منظور دقیق آقای قراگوزلو از لغو کارمزدی به عنوان یک رکن اساسی سوسیالیسم چپ در تفکر ایشان چیست؟ دولت حجاریانی همان دولت بناپارتیستی است که در شرایط استثنائی به وجود میآید. در توازن قوا میان طبقه کارگر و بورژوازی. می توان از چنین دولتی برای گذار به دموکراسی یا حتی عبور از ارتجاع استبداد دفاع کرد و می توان دفاع نکرد. من خود به عنوان یک سوسیال دموکرات فکر میکنم که دولت خاتمی یک فرصت بود. فرصتی که مردم از طریق "نه" گفتن به نماینده جریان اقتدارگرا (ناطق نوری) بوجود آوردند و رفرمیسم آن دولت هم در مجموع مثبت بود و اگر ما در آن دوران می توانستیم به جامعه مدنی دموکرات برسیم حالا شاهد این دولت اتوریتین نبودیم. روشنفکران چپ هم در آن هنگام از دولت خاتمی به درست دفاع کردند منتهی به نظرم هم خاتمی مرد آن میدان نبود تا بتواند از ظرفیت های ایجاد شده استفاده کند و هم دولتش محافظه کار بود. اگر خاتمی فقط ده درصد جسارت و شهامت احمدی نژاد را داشت و در مقابل رهبر می ایستاد مردم کار را بر آنان دشوار می کردند و حتی با آن شور و هیجان امکان رفراندوم قانون اساسی هم پدید می آمد و نیازی نبود مردم اینهمه هزینه بدهند. خاتمی البته کرنسکی ایران نبود اما جنبش اصلاح طلبی می توانست با متفرکرانی مانند دکتر حسین بشیریه ما را به یک سوسیال دموکراسی نیم بند برساند.
مردیم از این همه خفقان فرهنگی ، سیاسی و فقر اقتصادی.
در نتیجه من بر این باور محکم هستم که هنوز هم باید از جنبش رفرمیستی دفاع کرد. وقتی کارگران ایران متشکل نیستند و نمی توانند برای روز کارگر یک تجمع صد نفره در تهران راه بیندازند این تنها راه است. اگر آقای قراگوزلو به مواضع کاملا منطقی و درست سال ۸۰ خود برگردد و در این شرایط زمانی از جنبش سبز دفاع کند و مانند سایر روشنفکران و هنرمندان برای دموکراسی و به خاطر دموکراسی مبارزه کند تاثیرش از اینهمه نوشتن در دفاع از سوسیالیسم به قول خودشان چپ برای کارگران بیشتر است. فراموش نکنیم که کارگران هم برای تشکل نیاز به دموکراسی دارند. در مجموع من نظریات آقای مالجو را به نظریات آقای قراگوزلو ترجیح می دهم و فکر می کنم که دفاع آقای رئیس دانا از کمپین یک میلیون امضا کار درستی بوده است و حرکت آقای زرافشان هم در کنار عیسی سحرخیز برای صلح حرکت مثبتی بوده است. اما همه اینها دلیل نمی شود که تلاش همیشگی و خستگی ناپذیر استاد قدیمی ام آقای قراگوزلو را نادیده بگیرم. قلم شان زنده و گام شان استوار باد.
۴۵۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : میترا - کارو سلوکی- دهقان
عنوان : نظر لنین در مورد سوسیال دموکراسی
از آن زمان که بسیاری از نمایندگان سوسیال دمکراسی فکر میکردند شعار "سرنگون باد استبداد!" پیش از وقت است و برای توده کارگر غیر قابل فهم، تنها پنج سال میگذرد. این نمایندگان بحق در زمره اپورتونیستها قرار داده میشدند. بارها و بارها به آنها توضیح داده شد، و سرانجام هم روشن گردید که از جنبش عقبند. به آنان توضیح داده شد که وظایف حزب را بعنوان پیشاهنگ طبقه، به عنوان رهبر و سازمانده آن، بعنوان نمایندهی کل جنبش، بعنوان نماینده اهداف اصلی و اساسی آن درک نمیکنند
لنین
با تشکر از مقالاتی که محمد قراگوزلو در نقد سوسیال دموکراسی می نویسند و هر کدام در جای خود آموزنده است و با امید به اتحاد کل کارگران ترجیح دادیم به جای گذاشتن نظر بی اعتبار خود در موضوع عقب ماندگی سوسیال دموکراسی به فاکت بالا از لنین استناد کنیم. زنده و پیروز باد همه کسانی که از هر لحظه برای پیوستن به جنبش رهائی کارگران به صف سوسیالیزم ملحق میشوند.
کارو - میترا از لندن
۴۵۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|
از : فریدون وریا
عنوان : سئوال از رفیق قراگوزلو
با درود فراوان به خاطر نقد سوسیال دموکراسی
یک. شما فاشیسم را هم سرمایه داری می دانید و سوسیال دموکراسی را همینطور و از "کمونیزم بورژوائی" سخن می گوئید که احتمالن منظورتان اتحاد جماهیر شوروی سابق است. بسیار خوب گیرم پذیرفتیم که همه اینها سرمایه داری هستند اما با توجه به اینکه خودتان هم نوشته ای که سوسیال دموکراسی یک درجه مترقی تر از سرمایه داری بازار آزاد است حالا از شما می پرسم با توجه به این که شما همیشه این نظر بد و بدتر و انتخاب بد در مقالا بدتر (موسوس در برابر احمدی نژاد یا اوباما در برابر بوش و حالا اولاند در برابر سارکوزی) را رد می کنید اگر در آمریکا یا فرانسه بودید انتخابات را تحریم می کردید یا به حزب سوسیالیست فرانسه رای می دادید؟
جهت اطلاع رفقای خواننده ی مقالات رفیق قراگوزلو باید بگویم که کمونیست ها (ملانشو) در فرانسه و در دور دوم انتخاباتی همان ده درصد رای خود را قرار است به اولاند بدهند
من فکر می کنم جواب آقای قراگوزلو با توجه به استدلال شان در این مقاله تحریم انتخابات فرانسه است
دو. اگر در ایران سوسیال دموکرات ها (مثلن اتحاد جمهوری خواهان ) آلترناتیو کسب قدرت باشند موضع شما چیست؟ مخالفت ؟ تحریم؟ یا مبارزه؟
رفیق عادت دارد بر مبنای یک روش مسئولانه در ابتدا یا انتهای مقالات پربار خود مستقیم یا غیر مستقیم به کامنت ها جواب بدهد. آیا می توانم منتظر باشم نظر رفیق را در مقاله بعدیشان بخوانم؟
ممنون از سایت اخبار روز به خاطر پوشش این سلسله مقالات
و با آرزوی آزادی رضا شهابی و همه زندانیان سیاسی
۴۵۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱٣۹۱
|