از : مازیار طبری
عنوان : چپ و درک شعر
آقای قره گوزلوی عزیز، آیا شما مطمئن هستید که "چپ" درکی روشن و تحلیلی عینی مشابهی مانند آنچه که شما در این مقاله به دست داده اید از اشعار شاملو داشت یا دارد؟ عناصری ازچپ به وِیزه آنها که در سطح رهبری پرواز می کردند چنان در مواضع سیاسی خود غرق بودند که ادبیات جایی در حوزه ی تفکرشان نداشت و هویتِ عناصر فرهیخته ای مثل زنده یادان بهرنگی، پویان، سعید پایان، شعاعیان،گلسرخی، سایه، کسرایی، سلطا نپور و دهها شاعر و نویسنده ی دیگر که یا از تبار چپ بودند و یا گرایشی ژرف به چپ داشتند فقط در چارچوب ادبیات سوسیالیستی برایشان قابل شناسایی بود. امروز سلطنت طلبان با ناآکاهی یا تزویر از دستاورد پربار ادبیات مبارزی که استبداد شاهنشاهی را هدف قرار داده بود برای کوبیدن نظام مرتجع اسلامی بهره می جویند اما سیاه و سفید دیدن هنر از سوی چپ ها در روزگار پهلوی باعث خفه شدن جنبه هایی از آن در سراسر روزگار پهلوی شد.
۴۶۶٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : شیوا سازگار
عنوان : شاملو زنده است
دوستان سلام
از دوستداران استاد احمد شاملو هستم
با شعر شاملو زیسته ؛ عاشق شده و بالیده ام.....
شاملو نه یک شاعر بلکه نماد روشنفکری ما بود و هست و خواهد ماند
به خانم روناک
شعر مورد نظر در دفتر مدایح بی صله است. شعر البته به یاد کاک فواد و یا سعید سلطانپور نیست. شاملو خود گفته مشغول سرودن شعری بودم که خبر شهادت گردی به دستم رسید. منظورش همان فواد مصطفی سلطانی است. از قرار شهادت کاک فواد با تیرباران رفیق سعید همزمان شده. نام شعر پیغام است.
پسر خوبم ماهان......
......
موضوع بسیار مهمی در کامنت جناب آقای صلاحی آمده است که در مقاله دکتر قراگوزلو هم مورد بحث قرار گرفته. تولرانس در شرایطی که جامعه در حال رادیکالیزه شدن است. گفتگو در شرایطی که درهای دشمنی گشوده است. من در زمان برگزاری شبهای شعر انستیتو گوته مثل حالا آواره بودم و نتوانستم در آن ده شب حاضر باشم اما بعد شنیدم که زنده یاد فریدون مشیری از سوی یک سری جوانک احساساتی به "ساواکی" بودن متهم شده بود.مشیری کارمند راه آهن بود. بعد از انقلاب هم جماعتی نادان رفته بودند و پشت دیوار خانه مشیری نوشته بودن "مرگ بر ساواکی" از خود مشیری شنیدم که یکه خورده بود از این همه "انقلابی" گری تهوع آور.
ببینید مارکس با ارزش های شعری یونان چگونه برخورد می کند
ببینید لنین نسبت به ارزش های شعری رمانتیسم بورژوائی چگونه مواجه می شود
ما حتی فوتوریطم هم نیستیم
ما اصول نقد علمی را نمی دانیم
به قول زنده یاد حمید مصدق" ما روزهای حادثه در خواب بوده ایم"
ما استاد برچسب های نا چسب هستیم. در همینجا کامنتی هست که شاملو را با نیچه و هایدگر یکی می داند و با زبان علنی می گوید شاملو فاشیست است. وقتی که کامنت نویس سایت چپ ما می شود این, دیگر از مردم عادی چه انتظاری دارید که قدر شاملو را بدانند؟
متاسفم
واقعا به حال خود متاسفم
از آقای قراگوزلو هم ضمن تشکر میخواهم در صو.رت حضور در آرامگاه استاد از طرف من و چند عزیز دیگر کلاه از سر بردارد و به عزیز ما ادای احترام کند.
شاملو زنده است.
۴۶۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : alfbamdad
عنوان : اگر شاملو فاشیست است پس چرا کارهای گارسیا لورکا را به فارسی ترجمه کرده؟
خطاب به میم. نون. شما یک بار دیگر نیز در مقاله ی تحریف آمیز چنین برچسبی ناهنجار و کریه به شاملو زدید. که در آنجا نیز این پرسش ساده از شما بدون هیچ پاسخی باقی ماند.
این بخشی از عقده های توده ی است، که به کسی که همیشه انسان برایش مبداء و منشاء آفرینش هنری بوده ( از "قصیده ی برای انسان بهمن" ۱۳۳۱، شروع کنید و بیایید تا آخرین مجموعه شعر) بر چسب "ابر-مردی" بزنند. در برخورد شاملو به جماعت توده ی رجوع کنید به بخشهای جواب به نامه های خوانندگان در " کتاب جمعه" (که این خود فصلی بود در طنز سیاسی معاصر).
آقا/ خانم میم. نون محترم، اگر خیلی دلتان برای مبارزه ضد-فاشیستی تنگ شده، خواهش مند است که سری به آرامگاه شاملو بزنید و ببینید که چگونه فاشیستهای حاکم بر کشور تا به حال بیش از شش بار لوح گور وی را متلاشی کرده اند. (لوح گور زنده یاد هوشنگ گلشیری که کاملا همان اول کار به تمامی به سرقت رفت!)
هر انتقاد ی که به شاملومیشود گرفت به جای خود، و هر محدودیتی که او داشت نیز محفوظ (که هیچ کس خالی از انتقاد و محدودیت نیست) اما به یاد داشته باشیم که عظیم ترین شعر شاملو زندگی او بود; چراغی که همیشه در ایران سوخت، و جاودان شد.
۴۶۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : alfbamdad
عنوان : شعر تقریبا هیچگاه کاملا چاپ نشده "گزارش"
خطاب به رفیق روناک: اگر اشتباه نکنم شاملو هیچ گاه شعری در ستایش کاک فواد ننبشته است. بلکه شعر طولانی "گزارش" تقدیم شده بود به خاطره ی رفقا: سعید سلطانپور و کاک فواد و رهبران خلق ترکمن (توماج، واحدی...).
این شعر در کلیت خود فقط یک بار درسوئد، همراه با دیگر اشعار، در مجموعه ی که اکنون نامش به خاطرم نیست، همراه با این تقدیم در آغاز شعر به چاپ رسید.
تنها شکل موجود کنونی شعر طولانی "گزارش"، به صورت تکه تکه شده در آخرین دفتر شعر شاملو به چاپ رسیده است.
------------------
در زمانی که شاملو شعر "گزارش" را در ایران نبشت (۱۳۶۲) و نسخه تایپی آن در ایران و خارج کشور (با نام شاملو در بالای آن) دست به دست میگشت، حکمت و امثال او، نه
فهم و ذوق ادبی برای درک هنری چنین اثری را داشتند، نه فهم و درک جرات و جربزه لازم برای انتشار آن در سال ۱۳۶۲. متاسفانه این چنین نفهمی های حکمت به دیگر حیطه ها نیز کشیده شد و ادامه یافت.
۴۶۶٣۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : alfbamdad
عنوان : ضیافت
با سپاس برای مقاله ی بسیار جالب و بسیار پرسش انگیز تر.
یک بار خوانده شد، و به دوبار خوندن می ارزد. و احیانا لازم.
برای شروع (به اصطلاح) دست گرمی:
۱- در مورد برخورد شاعر شاملو با زنان، رفیق "مجید نفیسی" نیز مقاله ی خوبی در نقد و اشاره به محدودیتهای زبانی شاملو، حدود ده سال پیش نبشته بود. بد نیست بدان ارزیابی نیز اشاره ی بشود.
۲- فرهاد البته قبل از شعر سیاوش کسرایی، تصنیف های "جمعه" و شبانه" را خوانده بود. این دو تصنیف (دومی بر مبنای شعر شاملو) از محبوبترین و پرشنونده ترین آوازهای نسل خویش بودند. هم ردیف با " مرا ببوس" و غیره.
-----------------------------------------
بخشی از نمایشنامه-شعر "ضیافت" که به منظور اجرا در رادیو سروده شده بود.
شعری برای "حماسهی جنگلهای سیاهکل"
------------------
زنان
عشقها را آورده بودند،
اندامهایشان
از حرارتِ پذیرفتن و پروردن
تبدار مینمود،
طلب
از کمرگاههاشان زبانه میکشید
و غایت رهایی
بر عُریانیشان
جامهی عصمت بود.
--------------------------------------------------
۴۶۶۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : حمید صفوی
عنوان : شاملو را پاس بداریم
امسال هم مانند سالهای گذشته انواع و اقسام سازمانها و شوراهای چپ و راست و رادیکال و کارگری و خرده بورژوائی و روشنفکری و تاریک فکری به مناسبت سالگرد احمد شاملوی بزرگ بیانیه های پر شور و غوغا صادر میکنند اما وقتی که پای عمل پیش می آید هه جا خالی میدهند و یک عده جوان و دانشجوی کم تجربه را در برابر پلیس هار و تا بناگوش مسلح تنها میگذارند. مثل سال گذشته. مثل همه سال ها. حالا سال گذشته ناصر زرافشان مصدوم بود و جور درگیری با پلیس به گردن محمد قراگوزلو افتاد امسال خدا به خیر کند. هواداران شاملو یعنی هوادران آزادی بدون توجه به اینکه چه کسی فراخوان حضور می دهد و بدون توجه به اینکه اساسن این فراخوان صادر میشود یا نه مسئولیت دارند روز دوم مرداد در امامزاده طاهر حاضر باشند.شاملو شاعر آزادی بود. شاملو را پاس بدارند.
۴۶۶۲۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : احمد صلاحی
عنوان : اصلا زندگی چیست؟
در چندین نوشته دیگر از نویسندگان مختلف، اشاره ای به نقل قولها و برخورد ها در شبهای شب شعر وسخنرانی های قبل از انقلاب صورت گرفته ست . که بیشتر از همه در باره ی ۱۰ شب شعر خوانی و سخنرانی کانون نویسنگان در انیستیتو گوته اواخر مهر ۱۳۵۶ تهران می باشد.
بیشتر تلاش شده تا برخورد ها را در محدوه ی اختلاف سلیقه های سیاسی روشنفکران محدود نمایند. مثلا؛ بخاطر اختلاف نظر ها، بعضی از نویسنگان بخاطر مناقشات شبهای شعر مهر ۵۶ که از کانون نویسنگان جداشدند.
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=۱۹۲۰۶
ولی کمتر دیده شده که کسی بیاید و نسبت به مهمترین واقعه ای «عمومی »که در آن شبها به نظر نگارنده این کامنت اتفاق افتاد با و شفافیت و صراحت صحبت کند . از آن حادثه« عمومی » هنوز می توان آموخت تا شاید با شناخت علل آن در آینده و در چنان جـّو پرشوری ، بار دیگر مروّت و مدارا را فراموش کنیم ؟
بحث بر سر این نبود که کسی در باره ی زنده یاد شاملو یا سعید سلطانپور سخن بگوید. بلکه بر آمدی بود از مجموعه فعل وانفعالات درونی نسل انقلابی که از تمام میراث مادی و معنوی سوسیالیزم در آن برهه تاریخی «تغذیه » نموده بودند.
امکانی برای نشو و نما ی آن تهال های جوان و بالنده نبود و امکان نشد که با تکنیک های مدرن و مردمی برای پیوند آنها با آموزه های راستین میوه های شیرین تولید شود.متاسفانه این جا وآنجا به اصطکاک و برخورد درون خلقی منجر میشد.
قضیه از این قرار بود که، وقتی نوبت به شعر خوانی زنده یاد فریدون مشیری رسید ، بخشی بزرگی از حاضرین در آن شب با جنجال و «اهانت آمیز » مانع شعر خوانی فریدون مشیری شدند. در اواخر ۱۳۵۶ هنوز چشم انداز روشنی از آینده نداشتیم و تنوع آرا و اندیشه ها هنوز برجسته نشده بود. بعضی از نویسندگان و شاعران ما در آن شبها با احتیاط از واژه ی ممیزی به جای سانسور استفاده میکردند. و خوش بینانه بنظر می آمد که سکولاریزم دست بالا را داشته باشد چه رسد به رادیکالیزم . با این تفاصیل برخورد آن چنانی با شاعر مردمی، زنگ خطری بود که حکایت از سطح پائین فرهنگ سیاسی و نبود بضاعت عمومی تولرانس در جامعه ی روشنفکری ما میکرد. در «حرف» برای زندگی بهتر تلاش میشد ودر «عمل» زندگی را چنان زهر مینمود. خوشبختانه با تلاش مجدانه ی مدیریت شبهای شعر به آرامش گرائید. در پشت صحنه ی حادثه نیز گویا بر سر شعر خوانی زنده یاد سعید سلطانپور و گرمارودی نیز دعوا مرافعه بوده ست . به همان لینک قبلی مراجعه شود.
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=۱۹۲۰۶
بنظر نگارنده ی این کامنت ، بروز آن حادثه انعکاسی از جامعه ی روشنفکری ما بود که ریشه ی فرهنگی داشت و ناشی از نداشتن زمینه و تجربه ی بحث و گفتگو در خانه ، مدرسه و محیط کار بود. تو گوئی «فرهنگ » شاهنشاهی در تمام واحدهای اجتماعی رسوب داده بود و نیاز بهنفد وبررسی مداوم ، باز آموزی و کسب ارزش های والای پلولاریستی در جامعه داشتیم که متاسفانه با قدرت گرفتن حکومت مذهبی این امکان نیز از بین رفت.
آیا نباید در باره ی اصل زندگی خانه تکانی کنیم و در اصلاح و پیشرفت آن تلاش کنیم تا بهتر و بهتر شود . اصلا زندگی چیست ؟
۴۶۶۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : میم نون
عنوان : مواضع و جهان بینی ها
شاملو را می توان از نمایندگان نیچه ئیسم و فاشیسم و نتیجتا توده ستیزی و خردستیزی تلقی کرد.
آثار شاملو تحلیل می شود و منتشر.
هیتلر هم سوسیایلست بود و اسم حزبش ناسیونال ـ سوسیالیسم بود.
او هم میخواست سوسیالیسم بسازد، ولی فقط برای نژاد سفید و برای ابربشرهای نژاد سفید.
هومانیست و انقلابی نامیدن شاملو همانقدر منطقی است که هومانیست و انقلابی نامیدن نیچه و هایدگر، یاسپرس و هیتلر و ابربشرهای دیگر.
عوامفریبی همیشه دست در دست با خودفریبی می رود.
۴۶۶۲۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : سیاوش زندی
عنوان : سوسیالیسم شاملو
من دو کتاب از آقای قراگوزلو در مورد شاملو خوانده ام و با ایشان در این زمینه که شاملو سوسیالیست بوده اختلاف نظر دارم.شاملو را دوست دارم و برای احترامی که او به به انسان و انسانیت (زیربنای سوسیالیسم مارکس) قائل بود ارزش زیادی می گذارم و با آقای قراگوزلو چند سال پیش در امامزاده طاهر در این زمینه صحبت کوتاهی داشتم که هم جال بود و هم نکاتی از ایشان شنیدم که در آن دو کتابشان ننوشته بودن. شاید به خاطر سانسور. به هر حال من فکر می کنم شاملو بر خلاف نظر جناب قراگوزلو در آن صحبت ها ی شفاهی و دوستانه پیش از سقوط شوری از سوسیالیسم پرو روسی بریده بود و به این مفهوک کل سوسیالیسم را بایگانی کرده بود. کمااینکه در کتاب خود قراگوزلو نیز به نقل از شاملو انقلاب اکتبر مدینه فاضله ای خوانده شده که کمابیش صد سالی دلخوشکنک روشنفکران بود و دست آخر مثل حباب صابون ترکید و از اول هم امید شریرانه ای بود. (نقل به معنی از تعابیر شاملو مندرج در کتاب چنین گفت بامداد خسته محمد قراگوزلو)در عین حال شاملو همیشه در صف آزادی ایستاده است و عضو هیچ حزبی نشده است. این خصوصیت تقریبا در باره اکثر روشنفکران کمونیست اروپائی بعد از تصفیه های خونین استالینی صادق است.
در مجموع شاملو را باید ستود و شعر او را باید همچون سرود عشق و آزادی زمزمه کرد. من در تمام دوران زندگی خود با شعر شاملو برخوردی از اینگونه داشته ام. البته در میان سازمان های به اصطلاح سوسیالیست ایرانی می توان شبه روشنفکرانی را نشان دادکه مدعی هستند در زمان جوانی بات شاملو حشر و نشر داشته اند و زمانی هم در نقد به قول خود نظریه وابستگی(سخنرانی شاملو در آلمان) نطق های آتشین ارائه کرده اند این اپورتونیست ها زمانی مانند توده ای ها شاملو را مصادره می کنند و زمانی دیگر در محفل های پالتاکی خود شاملو را شاعر بورژوازی و چپ سنتی ایران میخوانند.بازهم خدا پدر حکمت را بیامرزد که راست و حسینی رفت سراغ اصل مطلب و گفت ما برای مرگ شاملو بیانیه نمی دهیم. دیگرانی که شریک دزد و رفیق قافله شدند و خط حزب توده را دنبال کردند و می کنند روی چپ را که چه عرض کنم رویآزادیخواهی را سیاه کردند
۴۶۶۱٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣۹۱
|
از : علی ر
عنوان : شاملو با و بی چپ سنتی
اپوزوسیون سنتی ایران که تمامی احزاب و گروه ها و همچنین تا حدود زیادی اکثر شاعران، نویسندگان و هنرمندان جامعه را شامل می شود ریشه در دو جریان اصلی اپوزوسیون سنتی ایران (جبهه ملی و حزب توده) دارند. البته حزب توده توانسته بود هژمونی بیشتری در جامعه روشنفکری ایران و نتیجتا بین هنرمندان پیدا کند. بنا بر این من فکر می کنم که در این مملکت شاعری نیست که تنش به تنه حزب توده نخورده باشد. از سیاوش کسرایی تا ه.الف. سایه که عملا عضو حزب توده بودند تا بقیه که اگر هم حتی عضو نبودند نزدیکی زیادی با این حزب داشتند. بنابر این مشی توده ای، مشی هنر "متعهد"، "ضد امپریالیست" در بین هنرمندان و روشنفکران ایرانی موج می زند و دوری از چنین مشی ای عمارت ناسزا و نفرین را بر سر هر کسی خزاب خواهد کرد.
اپوزوسیون سنتی ایران در اصول فکری خود اینگونه است که رهبر هر چه گفت همان است! حتی در بین این سازمان ها (بخصوص در سازمان های چپ) خصوصی ترین امور زندگی انسان مانند مدل لباس و آرایش موی سر و صورت یکی از بنیاد های اعلام نشده حزبی و تشکیلاتی بود که بوسیله رهبران سازمان تعیین می شد. داشتن سبیل، پیراهن چینی، کفش کتانی، عدم استفاده از لوازم آرایشی برای زنان، گوش دادن به موسیقی خاص (عمدتا بومی)، علاقه به شعرای خاص، خواندن رمان های روسی و ... در هیچ یک از اصول سازمانی صریحا اعلام نشده بود، اما هر کسی که عضو می شد میبایست این موارد را رعایت می کرد تا مبادا نوکر بی جیره و مواجب امپریالیسم اسمش را بگذارند.
هدفم از دادن این فضا، شکستن آن چوبی است که بعضی افراد بیرحمانه و بدون منطق با آن ما را می زنند و فکر می کنند که موضع تمامی افراد حزب کمونیست کارگری در مورد شاملو همان موضع منصور حکمت است.
برای جنبش ما هنر و در اینجا شعر یک مساله فردی است هیچگونه شعر و موسیقی حزبی نداریم. هر کسی مختار است هر شاعری را قبول داشته باشد یا بالعکس. و همچنین در جنبش ما منطق چپ سنتی که عبارت از این دلیل قانع کننده!!! بود که "چون سازمان گفته"، "دستور از کمیته مرکزی بوده"، و اینگونه مسائل جایی ندارد. همه افراد می توانند نقد کنند و الزاما اینگونه نیست که نظر هر کس باید حتما نظر رهبر حزب باشد.
با این مقدمه میخواهم این را بگویم که من شخصا به عنوان فردی از جنبش کمونیسم کارگری قسمتی از موضع منصور حکمت که در آن شاملو را ناسیونالیست می داند قبول ندارم. و این بر خلاف چپ سنتی دلیل بر "ارتداد" یا "خدمت به امپریالیسم" نیست. بر خلاف نظر منصور حکمت، شاملو ناسیونالیست نبود. به این دلیل که شاملو هیچ شعر ناسیونالیستی ندارد و هیچگاه از ناسیونالیسم حمایت نکرده است. ممکن است این دلیل را بیاورند که شاملو بعضی از اشعارش را به افرادی تقدیم کرده اند که ناسیونالیست بوده اند. خب من این را قبول دارم. مثلا شاملو "سرود ابراهیم در آتش" (که نام یکی از کتاب های شاملو نیز هست) را برای مهدی رضایی گفته است. شاملو حتی در این شعر ارزش انسان، حرمت انسانی را از برتری خاک و ناسیونالیسم بیان می کند.
۴۶۶۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱٣۹۱
|