از : بابک ساده
عنوان : بسته تر شدن فضای سیاسی
آقای قراگوزلو بدرستی ، در باره ی اینکه جمهوری اسلامی در شرایطی خاص قدرت سیاسی را قبضه کرد، صف بندی نیروها را بعداز ۱۷ شهریور۵۷ را بر می شمارد و با تحلیل مختصری به شرائط «فعلی » ارتباط میدهد:
« در نتیجه یکی از دلایل اصلی عدم توازن قوای فعلی میان چپ و لیبرالیسم وطنی در همین مولفه ی تاریخی نهفته است.»
اگر در باره ی مولفه های مطرح شده ی آقای قزاگوزلو توافق وجود نداشته باشد. یا ابهاماتی مطرح باشد. می توانیم به بحث و رسیدگی ادامه دهیم ؟
بنظر نگارنده لازم ست کمی در باره ی مولفه های مطرح شده مکث کنیم:
مولفه ی اول :
*چپ در مطلع انقلاب ۵۷ نه متشکل بود و نه موضع نظری منسجمی نسبت به تحولات داخلی و بین المللی داشت.
در نتیجه با هر واقعه ی ساده ی سیاسی (از اشغال سفارت و جنگ گرفته تا دعوا میان بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی) دچار انشعاب و بحران می شد. تحلیل دولت و لحظه ی حال بورژوازی حاکم از سوی چپ همواره با مناقشه همراه بوده است. از گرایش به سوی حزب جمهوری اسلامی "ضدامپریالیست" تا خوابیدن زیر باد بنی صدر و متعارف شدن بورژوازی می توان فاکت های بی شماری آورد.( پایان نقل قول)
ابهام یا سئوال : آیا تا به امروز یک یا چند جریان درون جنبش چپ توانسته اند در باره ی علل اعوجاجات در موضع گیری ها ، بررسی مفیدی ارائه کنند. آیا چپ نباید بداند کدام مواضع یا سیاست ها برای هر واقعه ی «ساده» یا مهم در آن مقطع سرنوشت ساز تاریخی برای چنبش کارگری و عدالت جویانه لازم بود؟ زیرا هنوز حاملان آن سیاستها بر «درستی» و «انسجام » مواضع خود پافشاری می کنند . صریحا بگویم که مسئله فقط به فدائیان و رنجبران که در بالا بطور سربسته اشاره شده خلاصه نمیشود. مگر بقیه ی گروه های مطرح چپ مواضع منسجمی داشتند؟ اساسا باید ببینیم کدام مواضع نسبتا مناسب شرائط انتخاب شده بود ؟ کدام گروه یا جریان توانسته بود در بیشتر موارد تضادها و سیاست ها را بهتر ببیند وگرنه هنوز حزب توده هنوز مدعی «تنها » حامل سیاست های «اصولی» خواهد ماند.
مولفه دوم :
*در سطح منطقه، توازن قوای سیاسی بعد از کودتای تره کی در افغانستان، بحران و بی ثباتی در پاکستان و ترکیه و تعلق عراق به اردوگاه شوروی و از دست رفتن متحد اصلی غرب (شاه ایران) به زیان امپریالیسم آمریکا بود. بخش مهمی از وقایع بهمن ۵۷ در متن کش مکش های تقسیم جهان امپریالیستی رقم خورد.( پایان نقل قول)
ابهامات : بعداز قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر به قرار داد کمپ دیوید بر میخوریم که در ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ انور سادات و مناخیم بگین در اقامتگاه جیمی کارتر امضاء شد.
که در راهپیمائی های میلیونی شعار معروف «مرگ بر سه مفسدین .....کارتر و سادات و بگین» سر داده شد. لازم ست که امروز بازنگری کنیم که در متن آن کشمکش های بین المللی بین «سوسیالیزم واقعا موجود- سوسیال دموکراسی - دیکتاتوری های وابسته - نئو لیبرالیسم »
کدام مواضع و سیاست ها به جنبش کارگری و سوسیالیستی در سطح جهانی و ملی لطمه زد و چه مواضع و سیاست ها لازم بود اعم از اینکه بخشی از آنها انجام شد یا نه ! از این طریق شاید بتوان به راهیان «سوسیالیزم واقعا موجود » نشان داد که با سیاست کلیشه ای ضد آمریکائی و ضد امپریالیستی فقط وفقط فرش قرمز برای عروج ریگان و تاچر پهن نموده تا بساط «سوسیالیزم واقعا موجود» را جمع نمایند. این بدان معنی نیست که بقیه چپها تخم دو زرده نمودند.
مولفه سوم:
* در سطح جهانی سرمایه داری با بحران رکود در دولت های رفاه دست و پنجه نرم می کرد و تئوریسین های مکتب وین و شیکاگو – بعد از تجربه ی "موفق" کودتای ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ شیلی – ایده ئولوژی نئولیبرالیسم را فرموله کرده بودند .عروج تاچریسم و ریگانیسم و دنگ شیائوپیسم راهکار کاپیتالیستی برای حل بحران کاپیتالیستی بود.(پایان نقل قول )
اولا ، این ادعا کلی ست و دقیق هم نیست. ساختار اجتماعی کشورهای مورد نظر بنا بر تعادل سیاسی و میزان تاثیر گذاری بلوک احزاب سوسیال دموکرات و محافظه کار، طیفی از کشورهای در حال رشد و یا با بحران رکود را نشان میدادند .بعنوان مثال کشورهای اسکاندیناویائی و بخصوص سوئد بعداز جنگ جهانی پیشرفت های درخشانی داشتند که مورد سوئد و سوسیال دمکراسی آن خواب از هارترین محافظه کاران جهان پرانده بود که بسیار کین توزانه و دیوانه وار در چهره ی مارگارت تاچر و هنری کیزینجر می توانست دید. اختلاف در کجا بود ؟ برای صلح در جنگ ویتنام ، رفع نژاد پرستی در آفریقای جنوبی آزادیو باز پس گرفتن سرزمین های فلسطینی ها ، ستون فقرات مبارزات این ملتها از کدام نیروهای جهانی حمایت میشد ؟
هنوز در باره ی عوج گیری ریگان و تاچر ناگفته ها بسیار ست ماجرا فقط به اشغال سفارت آمریکا و جنگ ایران و عراق خلاصه نمیشود. باید دید چگونه توانستند «سوسیالیسم واقعا موجود» را شکست دهند و دموکرات های را در کشورهای مختلف بزیر بکشند . چپ سوسیالیستی و جنبش کارگری در جهان و ایران چگونه مقهور آنها شد ؟
اگر در باره ی شناخت مولفه های مذکور بازیگوشی شود فکر نمی کنم در باره ی «بحران کنونی» راهنمای مطمئنی داشته باشیم.
یهمین دلیل برای اظهار نظر در باره ی نظر دکتر قراگوزلو راجع به بحران کنونی صبر می کنم . تا مطمئن شوم کسی نسبت به مولفه های بالا ابهامی ندارد.
حتما در باره بحران کنونی و «بسته تر شدن فضای سیاسی که جنبش کارگری و فعالان پیشرو و چپ آن چه تاکتیک مشخصی باید اتخاذ کنند؟»
صحبت خواهم کرد.
۴٨۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۱
|
از : عبدالله توان..
عنوان : راهکاری ناگفته در مواجهه با دولت آینده؟
متاسفانه و چنانکه نویسنده نیز بدرست تاکید کرده و این تاکید بارها در مقالات دکتر قراگوزلو نوشته شده ؛ چپ ایران سالهاست بحث نامربوطی را دنبال میکند که به موجب آن یک عده می گویند دولت بورژوازی ایران متعارف نیست و یک عده دیگر می گویند نخیر متعارف است. به نظر این جماعت اول چون بورژوازی ایران نتوانسته یک بورژوازی کارآمد برای نظام سرمایه داری جهانی باشد و در ایران هم انباش سرمایه همیشه با اختلافات سیاسی دچار نابسنمانی بوده است پس بورژوازی ایران مثلن مانند بورزوازی قبل از انقلاب ۵۷ (شاه)متعارف نشده و جمعی دیگر با اشاره به آزاد شدن بازار جدیدن میگویند به تازگی بورژوازی متعارف شده. به عقیده من این بحث زرگری نمیتواند پاسخ برخورد با دولت را صادر کند. مسئله مهم این است که در ایران دولت سرمایه داری است. سرمایه داری ملی هم نداریم و وابسته بودن یا نبودن سرمایه داری به بلوک شرق یا غرب هم چیزی را عوض نمی کند. هرچند پس از جهانی شدن سرمایه اصولن سرمایه داری مستقل حرف بیربطی میباشد.
به هرحال به عقیده من شناهت دولت از لحاظ سیاسی و نوع برخورد با آن بسیار مهم است. تحلیل آقای قراگوزلو این است که در آینده دولت ایران ضعیف اما سرکوب گرتر خواهد شد. به این ترتیب راهکار کلیدی در این بحث ناگفته میماند. اگر دولت فشار را اضافه خواهد کرد پس فعالان سیاسی باید
الف. به زیر زمین بروند و مبارزه مخفی کنند
ب. علنی شوند و دولت را به چالش بگیرند
یا....
شاید بهتر بود خود دکتر جواب می داد
با سئوال روناک تا حدودی موافقم
۴٨۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۱
|
از : روشنک آ
عنوان : بورژوازی "متعارف"
اشارات نویسنده به دولت بورژوازی "متعارف" شده بسیار جالب و قابل توجه برخی نیروهای چپ است که هرگز تحلیل درستی از دولت نداشته اند. اما آقای قراگوزلو در پایان سئوالی مطرح کرده و دربرابر جنبش کارگری گذاشته است. با ضعیف شدن جمهوری اسلامی و تشدید قدرت سرکوبگر آن فعالان جنبش کارگری چه باید بکنند؟
خوب بود قراگوزلو این بحث را در بخش دیگری از مقالات سازمان یابی کارگری پاسخ می داد. با تشکر.
روناک
سوئد
۴٨۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱
|
از : امید یوسفی
عنوان : تقدیس این قلم
استاد عزیز مطالبی همچون گذشته پر محتوا ،صریح و کاریردی مرقوم فرمودید که به نظر این حقیر می بایست برای درک آن بارها و بارها با دیده تامل نگریست . ببرای حضرت عالی آرزوی موفقیت و سرافرازی و برای خود آرزوی شرف یابی می کنم.
شاگرد شما
امید یوسفی
۴٨۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۱
|