از : عابد توانچه
عنوان : پاسخ به الف رستمی
در ابتدا توصیه می کنم به کمی منصف بودن. نباید اجازه داد عصبانیت از صحبتهای دیگران به برداشت نادرست از صحبت آنان منتهی شود.
سوال: اینکه عده ای جوان کتابهای کلاسیک و پایه را می خوانند (حالا فارسی یا به هر زبان دیگری) چه ربطی به موضوع من درباره گروه های سیاسی گذشته دارد؟ آیا جائی این ادعا مطرح شده که ربط دارد یا شما ترجیح داده اید اینها را به هم ربط بدهید؟
***
در مورد اینکه چپهای نسل گذشته چه کرده اند هم تلاش کرده اید آنرا به زنده بودن سازمان های سیاسی گذشته بچسبانید و ربط بدهید. این کار البته خیلی ناشیانه صورت گرفته است و قابل تشخیص است. بینید دوست عزیز:
فرض کنیم یک سازمان سیاسی در یک مقطع تاریخی وجود دارد. دست به یک مبارزه همه جانبه می زند. جزوات مختلفی تهیه و تدارک می زند، تظارهرات و اعتصاب به راه می اندازد، یا هر نوع کار دیگری. این گروه خیلی خوشنام است و نسبت به نیرویی که در اختیار دارد تاثیر می گذارد. زیر فشار استبداد مهره های اصلی این سازمان یا گروه شهید می شوند. اعضایی به زندان و داغ و درفش سپرده می شوند. کادرهای بی تجربه بیرون در نبود چهره های تاثیر گذار خود دچار اختلاف می شوند و غیره. به هر حال بعد از زمانی از آن سازمان جز اسمی باقی نمی ماند. حالا ما چون آن مبارزان انسان های درست و شجاعی بودند بیائیم و بگوئیم آن سازمان هنوز وجود دارد؟ چه ربطی دارد خوب بودن به وجود داشتن. استاد ارانی هم انسانی درست و شجاعی بود، ولی به دلیل اینکه اینگونه بود نمی توانیم بگوئیم او زنده است. او در راه آرمان های خود جان باخته است. خوب بودن، زحمت کشیدن، مبارزه کردن، از جان و عمر و زندگی مایه گذاشتن یک بحث است و وجود داشتن یا نداشتن در زمان دیگر مسئله دیگری است. خواهش می کنم تلاش نکنید اینها را با یکدیگر مخلوط کنید.
برای اینکه بحث واضح و مشخص شود چرا اسم نمی آورید؟ چرا مثال نقض نمی آورید که مثلا این گروه وجود داشته هنوز هم وجود دارد. اینگونه دقیقا مشخص می شود اعتراض و تلخی زبان شما ناشی از چه چیزی است.
۴۹۰۲۶ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : عابد توانچه
عنوان : پاسخ به : مهران ش
سه بار جملاتی را که نوشته بودید خواندم اما متوجه نشدم حرف و معنای این نوشته ها چه چیزی است. خوب شما رنج کشیده اید یا نکشیده اید، صدایتان به گوش بتن فرو رفته یا نرفته، طول مدت زندان من کم بوده یا اصلا به زنداننرفته ام یا هر درد و دل دیگری که شما دارید. فرض را می گیریم که شما خیلی آدم شجاع و خفنی هستید.
سوال مشخص من این است که این حرفها چه ارتباطی به مباحث مطرح شده درون مصاحبه دارد؟
نقد مشخص خود را در باره هر قسمتی که درباره آن حرف دارید بیان به فرمائیدف من در خدمتم. اگر هم می خواهید از خاطرات خود بنویسید مشکلی نیست. این خاطرات را بنویسید، قول می دهم با دقت خاطرات شما را بخوانم
۴۹۰۲۵ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : عابد توانچه
عنوان : پاسخ به آقای ر سماوی
با سلام
آیا مشکلی در این زمینه وجود دارد؟ اینکه رفتار زندان بانان شما با رئیس حفاظت زندانی که من در آن بوده ام تفاوت دارد، مسئله عجیبی است؟ تفاوت نظرات فرد با فرد، یا زندان بانان زنده های مختلف یا حتی تفاوت رفتار زندان بان با زندان بان در یک زندان، به نظر من چیز عجیبی نیست.
***
حالا مسئله را را از یک زاویه دیگر نگاه می کنیم. در فضایی که گروه های سیاسی وجود دارند و سبک مبارزه آنها حداقل در بخش هایی از جامعه شهره است این طبیعی است که زندان بانانی غیر ایدئولوژیک سیستم ها در معرض رفتارف زندگی و عقاید زندانیان سیاسی دچار تغییر شوند. در اینکه صدها و شاید هزاران زندانی سیاسی مارکسیست و چپگرا در ۵ دهه گذشته بسیار تاثیرگذارتر و موفق تر از من بوده اند حتی برای یک ثانیه هم شک ندارم.
باید نیروهای با تجربه و جان به در برده بیاید و از تجربیات خود صحبت کنند. نوع رفتار زندانی سیاسی ۲ دهه اخیر را آسیب شناسی کنند. باید دید چطور شده است که آن گفتار توام با کرنش (حتی در زبان یک شکنجه گر سفاک - در تمجید درونی از مقاومت) و رفتار توام با احترام زندان بانان معمولی زندان، تبدیل به توهین و مسخره شده است؟
به نظر من همه چیز یک کد دارد: سبک زندگی!
از نوع حرف زدن، نوع زندگی، نوع پوشش، نوع رفتار اجتماعی، نوع برخورد در زندانف و ... و ... و ... صدها موضوع دیگر
در این باره "کمی" حرف دارم و "بسیار" مشتاق شنیدن و آموختنم
۴۹۰۲۴ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : مهران ش
عنوان : فروتنی را چه پیش آمد، آزاده گی چه شد؟
مصاحبه ای شده با جناب عابد (عبد کننده) توانچه و آن که از "اعتقاد" هایش ((عقیده = باور مذهبی بدون دلیل و مدرک و اثبات. در این "اعتقاد" نامه منتشره، یکسره حساب آزاد انسان های چپ که در طول سالهای ۴۰، ۵۰، ۶۰ جان شیفته خویش را در راه انسانیت و آرمان های انسانی نثار کردند و یا در زندان های رژیم های دیکتاتوری شاه و شیخ گذراندند و لب نگشوند و یا سالیان سال رخت دربدری در گوش تا گوش دنیا بتن کردند و در حسرت دیدار سرزمینی که به آن و مردمان نیک اش عشق میورزند( سرزمینی که توسظ لشگریان مهاجم اسلام سالیان سالی است که اشغال شده) یا در خاک عنودند و یا با سخت جانی تمام در راه آرمانهایشان قدم برمیدارند، پاک کرده و با گفتاری "پیامبر گونه" فتوای سکوت و نابودی آنها را سر میدهد. جناب "عابد" یک مسئله خیلی کوچک را فراموش کرده و آن اینکه چپ آن سالها که هنوز سخت جان هست، نه به "بیعت" امام رفت و نه در دفتر و دستک "دفتر تحکیم وحشت" در راه کشتار نیروهای آزاده خانه گرفت، نه در رکاب "امیر کبیر اسلامی" قرار گرفت و در سر چهار راه های برای "پیروزی" سید خندان "مبارزه" بی امان کرد. نه در "قرار" و "جمع" های "اصلاح طلبان" برای بیشتر نمایان شدن "سبز" سبد ها و میر ها فریاد کشید و سر در آستان تئوریسین های لشگریان اشغالگر سرزمین پاکشان. اگر بخاطر مبارزه اش و اندیشه اش دستگیر میشد یا "تمام کش" میشد و یا در زیر شکنجه و میدان های تیر و چوبه دار. بلی این چپ ها نه نامه فدایت شوم "احضار" به زندان اراک دریافت میکرد و نه "تهمتانه چوبین" خود را به زندان اراک معرفی نمیکرد. نه به سالهای سال محکوم نمیشدند و بعد از چند ماه ناقابل "آزاد: نمیشدند. آری میان چپ واقعی و چپ پرورش یافته در "بیعت" اصلاح طلبان، میان ماه من است و ماه گردون. آن چپ در نهان خود فروتن بود و آزاده. حال باید گفت : فروتنی را چه پیش آمد، آزاده گی را چه شد؟
۴۹۰۲۰ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : الف رستمی
عنوان : چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است
باید اذعان کرد که آقای عابد توانچه رنجنامه های موثری می نویسد . بی پروایی در بیان اظهارات البته از مشتی حرف های دمبریده و مصلحت گرایانه ارزشمند تر است .
ایشان متصور است از جریان های سیاسی چپ جز تابوتی باقی نمانده و ایشان نیز به خیال خود تلاش می کند آخرین میخ را به این تابوت بکوبد. خوب این اگرچه یک نظر است و قابل شنیدن، اما حرفی تکراری و شناخته شده است که بیش از هر کس ، نمایندگان سرکوب جنبش چپ در دو رژیم ، آن را با شادی فریاد کرده اند.
می توان به تجربه ای نو و متفاوت از چپ و مبارزه اعتقاد داشت و آن را تبلیغ کرد و در راه آن اقدام کرد ، اما دیدگاه مارکسیستی مبتنی بر کار جمعی و هدف سوسیالیسم بالاترین تبلور هویت یک انسان جمعی است . ارزیابی فعالیت های اثرگذار مارکسیستی نیز جز با محک موفقیت در بر پا داشتن کارگروهی مستمر، پیگیرانه و هدفمند ممکن نیست. اینکه کتاب های مارکس و انگلس را به زبان انگلیسی بخوانیم یا فارسی و این ادبیات مارکسیستی را امروز بهتر از دیروز بشناسیم، تنها وقتی ارزشمند است که در چنین جهتی باشد.
درست وقتی در دل چنین کارهای جمعی صبورانه پا گذاشتید و یا به اصطلاح بیانگذار چنین اقداماتی آن هم در میان زحمتکش ترین اقشار جامعه شدید ، و توانستید پراتیک اجتماعی بیافرینید ، تازه دستگیرتان می شود چه کسانی و چه گروه هایی قبل از شما و بیش از شما در این زمینه مشغول فعالیت بود و هستند و اینگونه سخن گفتن نسنجیده و مخرب برایتان سخت می شود. در واقع آن هایی را که ایشان نمی بیند ، اینجا که ایشان ایستاده نیستند که ایشان ببیند.
بد نیست به ایشان گفته شود اینگونه روشنفکری های خودستایانه (نفی کننده همه دیگران) از سال های دور نمایندگان تکراری خود را داشته است و به هیچ عنوان مسئله جدیدی نیست.
در آن زمان ها استنسیل و پلی کپی می شد ، امروز (همزمان با تمسخر اینترنت و کار در شبکه) در سایت های خارج از کشور که از قضای روزگار اینترنتی است تکرار می شود...
۴۹۰۱۶ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣۹۱
|
از : ر سماوی
عنوان : تفاوت در دورفتار
آقای عابد توانچه شما نوشته اید
"کار را به جائی رساندیم که مسئول حفاظت زندان رسماً هر روز وارد کتابخانه میشد و کتاب یا کتابهایی را بر میداشت و از کتاب خانه بیرون میبرد تا همین زندانیان عادی نخوانند."
ولی من زندانی سیاسی را از دوره زندان زمان شاه می شناسم که پاسبان کشیک شب به سراغش می آمد وپنهان از چشم رییس بند زندان کتاب ممنوعی راازاو میگرفت وتاپایان کشیک مشغول خواندن آن بود .تفاوت این دو رفتار را می بینی آقای عابد توانچه خواهش من این است که یک بار دیگر آخرین جمله مصاحبه ات رامرور کنی
۴۹۰۱۲ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣۹۱
|